فرهنگ امروز/ فرناز تبریزی: هفتاد و پنجمین نشست از سلسله نشست های دیدار و گفتگو در کتابفروشی آینده، صبح پنج شنبه، شانزدهم دی ماه یکهزار و سیصد و نود و پنج، با همت مجله بخارا و کانون ادبیات فارسی، در محل بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار برگزار شد. این جلسه که با عنوان «عرفان، پلی میان ایران و ترکیه» و به همکاری بنیاد فرهنگی ترکیه در ایران، «یونس امره»، تشکیل شده بود، به گفتگو با پروفسور دکتر محمود ارول قلیچ و معرفی کتاب ایشان «آفاق عرفان ابن عربی» اختصاص داشت. در این نشست، دو تن از مترجمان آثار پروفسور قلیچ، آقایان دکتر توفیق سبحانی و دکتر داود وفایی، در بحث حضور داشتند. لازم به ذکر است که دکتر داود وفایی، ترجمه سخنان دکتر قلیچ در این جلسه را نیز بر عهده داشت.
ابتدا، علی دهباشی پس از خیر مقدم به حاضران و اساتیدی که از کشور ترکیه و مؤسسه «یونس امره» در جمع حضور داشتند، جلسه را با معرفی فشرده ای از دکتر ارول قلیچ آغاز کرد:
دکتر محمود ارول قلیچ در استانبول متولد شد. پس از فارغ التحصیلی از دانشکده علوم سیاسی دانشگاه استانبول، به انجام پژوهش در خارج از کشور پرداخت. او پژوهش های خود را عموماً در زمینه آداب و رسوم دینی و به طور خاص در زمینه تصوف اسلامی متمرکز نمود. پس از این که در سال ۱۹۸۸ به عنوان دستیار در شاخه فلسفه اسلامی دانشگاه مرمره مشغول به تدریس شد، پایان نامه کارشناسی ارشد خود را با عنوان «هرمس و اندیشه هرمسی در منابع اسلامی» تألیف نمود. به دنبال ایجاد کرسی تصوف به عنوان شاخه ای مجزا در دانشگاه های ترکیه، رساله دکتری خود را با عنوان «وجود و مراتب آن در آثار محیی الدین بن عربی» به عنوان اولین رساله دکتری در این رشته ارائه داد.
او مقاله های بسیاری در کنفرانس های بین المللی ارائه نمود. در چندین دانشنامه و مجله، مقاله های مرتبط با زمینه تخصصی خود را به زبان ترکی و زبان های خارجی منتشر نمود. اتحادیه نویسندگان ترکیه در سال ۲۰۰۴ کتاب «صوفی و شعر» وی را به عنوان کتاب سال در بخش پژوهشی- مطالعاتی برگزید.
برخی مسئولیت های رسمی که پروفسور دکتر محمود ارول قلیچ در کنار فعالیت های علمی خویش به عهده داشته، به این شرح است:
ریاست موزه آثار ترکی و اسلامی (۲۰۰۸-۲۰۰۵)؛
ریاست هیئت مدیره انجمن نسخ خطی اسلامی دانشگاه کمبریج (۲۰۰۶ تا کنون)؛
عضو افتخاری انجمن محیی الدین ابن عربی در دانشگاه آکسفورد؛
عضو هیئت عالی برگزاری بزرگداشت سال جهانی مولانا از سوی وزارت فرهنگ و گردشگری جمهوری ترکیه در سال ۲۰۰۷؛
و دبیرکل اتحادیه مجالس کشورهای عضو سازمان همکاری های اسلامی (۲۰۰۸ تا کنون).
دهباشی، سپس در معرفی آثار دکتر قلیچ از این عناوین نام برد:
صوفی و شعر: فنون اشعار صوفیانه عثمانی، انتشارات انسان، چاپ پنجم، استانبول، ۲۰۰۴؛
هرمس و اندیشه هرمسی از منظر منابع اسلامی، مؤسسه علوم انسانی دانشگاه مرمره (پایان نامه کارشناسی ارشد چاپ نشده)، استانبول، ۱۹۸۹؛
وجود و مراتب آن در آثار محیی الدین ابن عربی، مؤسسه علوم انسانی دانشگاه مرمره (رساله دکتری چاپ نشده)، استانبول، ۱۹۹۵؛
و درآمدی بر اندیشه ابن عربی، صوفی کتاب، استانبول، ۲۰۰۹.
نیز از جمله آثار ایشان که به فارسی ترجمه و چاپ شده است، به این کتاب ها اشاره کرد:
سفر به مبدأ، مترجم: داود وفایی، انتشارات حقیقت، تهران، ۱۳۸۹؛
عرفان و انسان قدسی: گفتگوهایی درباره جایگاه عرفان در آناتولی، مترجم: داود وفایی، انتشارات اطلاعات، تهران، ۱۳۹۱؛
آفاق عرفان ابن عربی: نگاهی کلی به زندگی و آثار، مترجم: توفیق ه. سبحانی، انتشارات هرمس، تهران، ۱۳۹۵؛
و بالاخره، کتاب در دست چاپِ هرمس و هرمسیان، مترجم: توفیق ه. سبحانی، انتشارات هرمس.
مدیر مجله بخارا با اشاره به این که کارنامه علمی دکتر قلیچ بالغ بر ده ها صفحه است، از دکتر قلیچ درخواست کرد که سخنان خود را آغاز کند و به رسم این جلسات اندکی از خود بگوید.
دکتر قلیچ به زبان شیرین فارسی به حاضران صبح بخیر گفت و سپس از آنان اجازه خواست تا با توجه به این که بانی این جلسه مؤسسه «یونس امره»، بنیادی در خدمت زبان ترکی، است به زبان ترکی (و با ترجمه فارسی دکتر داود وفایی) سخنان خود را ادامه دهد:
دکتر محمود ارول قلیچ از /// سخن گفت
سخت است کسی درباره خودش صحبت کند. من می توانم خود را به عنوان یک طلبه تصوف و عرفان معرفی کنم. زمانی نوشته جالبی را پشت یک وانت دیدم: «این کار بهانه است و من در پی تو هستم.» این سمت هایی هم که من داشته ام، از استاد دانشگاه تا رئیس موزه و رئیس اتحادیه بین المجالس، همه بهانه بوده است.
به عنوان یک طلبه عرفان باید عرض کنم که ما دارای یک پیشینه و میراث عظیم عرفانی هستیم. عنوان این برنامه هم همان طور که می دانید «عرفان، پلی میان ایران و ترکیه» است که عنوان جالب و قابل توجهی است.
به عقیده من، نه فقط بین ایران و ترکیه، بلکه بین همه انسان ها، تنها پل اتصالی که وجود دارد پل عرفان است. همان طور که سعدی می گوید، ما همگی اعضای یک پیکر هستیم. در روح با هم برادریم، اما در پیکر می توانیم متعدد باشیم. به لحاظ جسمانی، من ترک هستم و در ترکیه به دنیا آمده ام و شما ایرانی هستید و در ایران متولد شده اید. نه از شما پرسیده اند که دوست دارید کجا به دنیا بیایید و نه از من. اما اصل و گوهر ما واحد است.
وقتی تاریخ فرهنگ ایران را بررسی می کنیم، می بینیم که هسته مرکزی آن عرفان است. شما خود خوب می دانید که آنچه شعرای بزرگی چون حافظ و سعدی در اشعارشان گفته اند، چیزهای ساده ای نیست. پای آن ها در خاک ایران، اما افکارشان جهانشمول بود. طبیعتاً این اندیشه های جهانشمول، به برادرانشان در کشوری مثل ترکیه (عثمانی آن دوران) هم می رسید. وقتی شاعری چون حافظ یا مولانا سخنی می گوید، اگر این سخن مثلاً به اسپانیولی در آرژانتین هم ترجمه شود، یقیناً مخاطب خود را می یابد. از این رو، طبیعی است که در کشوری مثل ترکیه که همسایه ایران است، چنین چیزی را به مراتب بیش از این شاهد باشیم.
پروفسور قلیچ با اشاره به نقش مهم اهل فرهنگ در پیشگیری از بروز جنگ ها و اختلافات سیاسی گفت:
نمونه این قضیه را می توانیم در جنگ چالدران ببینیم. جنگ های آن دوره مثل جنگ های مدرن امروز نبود. وقتی دو دولت می خواستند با هم جنگ کنند، از ماه ها قبل چادرهایی بر پا می کردند شروع به آمادگی مهمات و تدارکاتشان می کردند. در جنگ چالدران، سیاستمداران دو کشور ایران و عثمانی تصمیم می گیرند با هم جنگ کنند. آمادگی هایی را صورت می دهند که نزدیک به یک ماه زمان می برد. چیزی که برای من خیلی جالب توجه است این است که در حالی که دو دولت در حال آمادگی برای شروع جنگ هستند، موسیقی دانان دو طرف به چادرهای هم می روند و برای هم ساز می نوازند و در کنار یکدیگر هستند.
ما کسانی که اهل فکر، شعر، عرفان و ادب هستیم، می توانیم بر سیاستمداران تأثیر بگذاریم و مانع جنگ آن ها شویم. من باور دارم که ما اهالی فرهنگ جایگاه بسیار مهمی داریم.
همانطور که حضرت مولانا می فرماید، «همدلی از همزبانی بهتر است». اگرچه ترک ها به ترکی می نویسند و ایرانی ها به فارسی، وقتی پای مضمون و محتوا به میان می آید، می بینیم که مطالب صد در صد منطبق بر یکدیگر است و همه یک چیز را بیان می کند، چیزی که در حقیقت همان پشت پرده ای است که اصل و اساس اسلام را تشکیل می دهد.
او سپس در توضیح مسئله وجود به ذکر آیاتی از قرآن کریم و سخنانی از بزرگان پرداخت:
قرآن متعلق به هیچ قومی نیست، نه متعلق به عرب ها است و نه ایرانی ها. یک کتاب جهانشمول و متعلق به کل انسانیت است. در قرآن کریم، جناب الله می فرماید: «و فی انفسکم افلا یبصرون»، یعنی «او در شماست، آیا نمی بینید؟» باز الله تعالی در آیه دیگری می فرماید: «نحن اقرب الیکم من حبل الورید»، بدین معنا که «ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم.» در آیه دیگری آمده است: «و هو معکم عینما کنتم»، یعنی «او با شماست در هر کجا که باشید.» باز خداوند می فرماید: «و نفخت فیه من روحی»، یعنی «من از روح خود در شما دمیدم.»
پس این گونه نیست که خداوند ابتدا ما را آفریده باشد و سپس خود به جای دیگری رفته باشد. او روح خود را مستقیماً در انسان خلق شده دمیده است. مهم ترین ویژگی مشترک ما این است که مخلوق خداوند هستیم، آن هم به کامل ترین شکل. حال این سئوال مطرح می شود که چرا حقیقت را در بیرون از خود جستجو می کنیم؟ در بیرون در پی یافتن چه هستیم؟ امام علی می فرماید: «دوائک فیک و لاتشعره»، یعنی «علاج شما در درون خود شماست و شما نمی دانید.» و نیز می فرماید «انت تسعمو انک جرم صغیر»، یعنی «شما گمان می کنید که جسم کوچکی هستید.» این سخنان در واقع ادامه همان آیاتی هستند که کمی قبل خواندم. وقتی هم که سعدی می گوید «دوست نزدیک تر از من به من است، در کنار من و من مهجورم» دقیقاً همان حرف را می زند.
یکی از عرفای ترکیه به نام نیازی مصری که اهل شهر مالاتیا یا ملطیه بود چنین می گوید: «برای دردم در پی درمان بودم، غافل از این که همان درد، درمان من بود.» در این جا هم همان چیزی را که حضرت علی گفت و بعد حافظ و سعدی و مولانا و دیگران گفتند، از زبان نیازی مصری می شنویم.
داود وفایی، دکتر قلیچ و علی دهباشی
دکتر قلیچ، در ادامه به فهم نادرست آموزه های عرفانی توسط عموم اشاره کرد و به ذکر سخنانی از دو عارف بزرگ ترک، نیازی مصری و یونس امره پرداخت:
امروز در ترکیه عده ای از هموطنان ما در درک مفاهیمی که کسانی مثل نیازی مصری مطرح می کند دچار مشکل هستند. همان طور که متأسفانه امروز بخشی از اعراب مطالب قرآن را خوب درک نمی کنند. همان گونه که حافظ و مولانا را درست درک نمی کنیم. در ترکیه هم کسانی مثل یونس امره و نیازی مصری مهجور هستند و مردم درک درستی از آن ها ندارند. اگر ما بتوانیم عرفایی را که از ایران، ترکیه و کشورهای عربی برخاسته اند در یک مرکز جمع کنیم و به درک درستی از آنان برسیم، نود در صد مشکلات بین مسلمانان حل خواهد شد. بیشتر این اختلافات غیر واقعی و ساختگی است.
نیازی مصری می گوید: «وقتی داشتم به چپ و راست نگاه می کردم و بیرون از خود در پی حقیقت بودم، دانستم که باید آن را در درون خود جستجو کنم.» این سخن باز در ادامه همان سخنانی است که پیشتر گفتیم؛ زیرا این گونه افراد مخاطب نظر واحدی بوده اند. مولانا در یکی از اشعار خود می گوید: «ای فرزند، آنچه فقیر را بالا می برد، چیزی جز یک نظر نیست. همان نظر هم باعث ارتقاء تو خواهد شد.»
یونس امره، که اسمش بر روی بنیاد فرهنگی ترکیه در ایران گذاشته شده، ۴۷ سال بعد از وفات مولانا در گذشته است. او هم در جایی می گوید: «از وقتی ملّا خداوندگار نظری بر من افکند، زندگی من تغییر کرد.» یکی از القاب حضرت مولانا، «ملّا خداوندگار» است. اما چرا این مطلب را بیان کردم؟ برخی در ترکیه می گویند کسی مثل مولانا از قرآن و حدیث و فقه و صرف و نحو چه می فهمد؟ مولانا از دین و شریعت چیزی نمی داند. این در حالی است که مولانا در مدرسه دینی درس خوانده و خود یک عالم (ملّا) است. خانقاه مولانا مدرسه اوست. او در مدرسه دینی درس می دهد. عالم و فقیه است. این فقیه با شخصی برخورد می کند که اسم رمزش «شمس تبریز» است. شمس تبریزی یک هدف بیشتر ندارد و آن هم مولانا در قونیه است. شمس به قونیه می آید و با مولانا برخورد می کند. نظرش چون ساعقه ای بر جان مولانا می زند و او شروع به پرواز می کند. این که مولانا در جایی می گوید «ای فرزند، نظری بر من فرود آمد»، اشاره به همین مطلب است. این سلسله نظر ها پیشینه زیادی دارد. یونس امره هم در این جا می گوید نظری که مولانا بر او افکنده، باعث ارتقاء و تحول او شده است. راجع به یونس امره هم همان مطالب منفی را می گویند که درباره مولانا گفته می شود؛ می گویند او از شریعت و فقه و اسلام چیزی نمی داند و تنها یک شاعر ساده است. در صورتی که، یونس امره یک عالم است.
اکثر مردم فکر می کنند که عباراتی مثل «من فقیرم» و «من مسکین هستم» که عرفا غالباً به کار می برند، بدین معنا است که آن ها به لحاظ اقتصادی تهی دست بوده اند. تحقیقات اخیر نشان داده که یونس امره از خانواده متمولی بوده و پدرش ارباب بوده است. علاوه بر این، او ملای یک مدرسه دینی بوده است. همان طور که من در عنوان یکی از مقالاتم نوشته ام، «ای کاش یونس امره نمونه علمای امروز ما می بود».
سپس، دکتر قلیچ سخنان خود را با شرح بیتی از یونس امره با مضمون تمایز «راه» و «هدف» پی گرفت:
«شریعت و طریقت، راه است
و حقیقت و معرفت، جوهر راه»
این سخن یعنی این که نه شریعت و نه طریقت، هیچ کدام غایت ما نیستند، بلکه راه هستند. پیروی از یک شریعت یا طی طریق در یک طریقت، باید در پی رسیدن به هدفی باشد. خود آن شریعت و طریقت نباید به هدف تبدیل شود. هدف چیز دیگری است. اگر هدفی نداشته باشید، در این صورت شریعت و طریقت هدف شما می شود که خطا است. کسانی که طی طریق می کنند، می گویند: «الهی، انت مقصودی و رضاک مطلوبی»، یعنی «خدایا تو هدف و مقصود من هستی و رضایت تو مطلوب من است.»
وقتی هدف را گم کنید، راهی که در آن هستید به ناچار هدف شما خواهد بود. این راه حجاب شما می شود. پس جالب است که طریقت و شریعت هم می توانند خود تبدیل به حجاب شوند.
در توضیح این که چگونه طریقت می تواند خود تبدیل به حجابی شود، دکتر قلیچ به ذکر مثال جالبی پرداخت. او در حالی که انگشت اشاره خود را به سمت یکی از حاضران گرفته بود، گفت:
وقتی چنین نشانه ای را ببینید، متوجه می شوید که اشاره اش به آن آقا است و طبیعتاً باید به ایشان نگاه کنید. اما اگر بر عکس شود، یعنی شما آن نشانه را ببینید و به آن سمتی که دارد نشان می دهد نگاه نکنید، بلکه متوجه خودِ آن نشانه شوید، در این جا است که مشکل پیش می آید. این نشانه، دیگر شما را به آن سمتی که مورد اشاره است رهنمون نخواهد شد، بلکه شما را به خودش بر می گرداند. پرده و حجاب می شود. شما را از راه باز می دارد.
آیات قرآن هم همان طور که از اسمشان بر می آید یک اشاره هستند. هم آیات قرآن و هم آیات تکوینی که در عالم می بینیم، همه رمز و اشاره هایی هستند تا ما را به مقصودی برسانند. همه این آیات می گویند «مرا بخوان (اقرأ)» تا به هدف و معنای من برسی. ما در عالم اسلام معنا را گم کرده ایم. آنچه امروزه در دست ما است، ظاهر اسلام است. دیگر خبری از شعرا و حکما و عرفا نیست. حقیقت را از دست داده ایم: «کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش.»
اگر بتوانیم دوباره خود را به کاروان عرفا برسانیم، هم توحیدی را که در درونمان است خواهیم چشید و هم توحیدی را که بیرون از وجود ما ست. کسی که به توحید درون خود پی نبرده باشد، نمی تواند در بیرون در پی توحید باشد یا دیگری را به توحید بخواند. خداوند در قرآن می فرماید: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم»؛ بدین معنا که تا وقتی قومی درون و نفس خود را تغییر ندهد، خداوند چیزی را در خارج از آنان تغییر نخواهد داد.
نمایی از دیدار و گفتگو با دکتر محمود ارول قلیچ
نمایی از دیدار و گفتگو با دکتر محمود ارول قلیچ
ایشان سخنان خود را با این بیت از مولانا به پایان رساند:
«ما برای وصل کردن آمدیم/ نی برای فصل کردن آمدیم»
پس از آن، علی دهباشی از دکتر توفیق سبحانی درخواست کرد تا چند کلمه ای از ترجمه کتاب «آفاق عرفان ابن عربی» و همین طور کتاب دیگر دکتر قلیچ با عنوان «هرمس و هرمسیان» صحبت کند.
دکتر سبحانی ابتدا به ذکر بخشی از مقدمه این کتاب در باب فلسفه وجود پرداخت:
یکی از مسائلی که بشر در طول سده ها، بیش از همه درباره آن اندیشیده، این است که منشأ چیزهایی که گرداگرد خود می بیند و طبعاً منشأ خود او چیست، این چیزها از کجا آمده اند و اگر از جایی آمده اند، در حال حاضر رابطه آن ها با جایی که از آن آمده اند چیست و سرانجام کار آن ها چه خواهد بود. تعالیمی که ادیان در چارچوب ارتباط خالق و مخلوق به دست داده اند (در روند تحریف) از سویی به صورت ملزومات فرضی اساطیر همراه با تمثیل متحول شده است، زیرا بشر آن را به این زبان بهتر درمی یابد، از سوی دیگر (در روند انحطاط) مسئله وجود تبدیل شده است که اصلی ترین بستر مکاتب فلسفی است که بر پایه آن به بیان برخی اندیشه ها می پردازند. حقیقت وجود ما و اشیاء پیرامون ما چیست؟ آیا حقیقتاً این ها وجود دارند یا ما آن ها را چنین می پنداریم؟ آیا با خالق خود جز از رهگذر فرایند آفرینش ارتباط دیگری نداریم؟ عالم چه ارتباطی با آفریننده خود دارد؟ این قبیل سئولات، اصلی ترین سئوال های مشترک بنی آدم است.
زمانی که آدمیان در صدد پاسخ گفتن به این پرسش ها برمی آیند، یا صرفاً به دانش خود تکیه می کنند و یا به دانش هایی که آفریننده به وسیله رسولان و با سخن گفتن از ورای حجاب به آنان داده است. زیرا وجود از آنِ اوست، در اوست، بلکه خودِ اوست.
کائنات و ما به این سبب که او هست، هستیم. هستی ما هستی اوست. ما نبودیم، او بود. سپس بهره ای از هستی خود به ما بخشید و ما با او هست شدیم. اگر آن هستی عاریتی را که به ما بخشیده است، باز پس بگیرد، ما موجود نمی شویم. اصل ما هر چه باشد به همان باز می گردیم.
دکتر توفیق سبجانی درباره ترجمه کتاب «آفاق عرفان ابن عربی» توضیحاتی داد
او غرقه ذات خویش بود. چون خواست همگان را از حسن خود بهره مند کند و بدین سان در وجود آن کسی که سهمی به او داده است حسن خود را به نظاره بنشیند و از شناخت بهره ای که به او بخشیده و ستایش او از خود خوشنود شود، اولین آفریده ای را که استعداد آینه شدن برای این مراد الهی را داشت، پدیدار کرد. بدین سان احد و احمد (ص)، یکی شدند. از کُنتُ کَنزاً، لَولاک ما خلقت الافلاک پدیدار شد. بدین ترتیب درِ آن خزانه باز و ظهور آن آغاز شد. اما هنوز در این دو مرتبه، صفات و اسماء او در درون دایره الوهیّت از هم جدا نشده، و ذات، صفات و اسماء همه یکی بودند. به سبب عشق بزرگِ این دو موجود نخستین بود که این صفات و اسماء از همدیگر جدا شدند. وحدت به کثرت بدل شد. هر اسم و صفتی که در این مرتبه تعیّن یافت، حقیقت هر یک از اشیائی شد که در خارج بود. هر یک از این حقایق با یک درجه نزول، به عنوان جوهرهای بسیط ظهور پیدا کردند. باطن بدل به ظاهر شد.
بنا بر باور مشهور جمهور اهل «تحقیق» که در میان مکاتب اندیشه اسلامی از آنان با نام «اهل الکشف و الوجود» یاد می شود، هستی (وجود) کلیِ تقسیم ناپذیر است. چیزهایی که به آن ها وجود بخشیده می شود، همانند پشمی که آب را به خود جذب و از آن باد می کند، به نسبت توان و قابلیت خود از آن وجود مکیده و در نقطه ای اشباع خود، هستی می یابند. آن گنج نهانی باز گسترده شده، باطن به ظاهر، معنی به صورت، و روح به جسد در آمده است. آنچه هست، همه او است، اما در هر مرتبه ای نسبت به اقتضای آن مرتبه.
سپس، دکتر سبحانی به نقل از پروفسور قلیچ در بخش دیگری از کتاب، درباره ابن عربی و آثار او چنین گفت:
محیی الدین بن عربی، مشهور به شیخ اکبر، این موضوع را به خوبی تفسیر و توجیه می کند. توضیحات او در باب این گونه مسائل به گونه ای است که می توان گفت خاص خود اوست و نظیر آن را در بین مؤلفان دیگر نمی بینیم. می توانیم بگوییم که او در این مقوله نوآور است. کتاب حاضر هم به زندگی و آثار این مؤلف می پردازد و هم به ما کمک می کند تا دیدگاه خود را راجع به این موضوع پیدا و عرضه کنیم.
زمانی که به خود جرأت دادیم تا این بررسی را در مورد وجود و نمودهای آن، آن هم نه در آثار یکی از محققان بلکه پیشوای آنان، شیخ اکبر، محیی الدین ابن عربی، که این مسأله را در تاریخ تفکر اسلامی این چنین نیروی حیات بخشیده است، ابتدا کوشیدیم تا آثار خود شیخ را در صدر منابع و مآخذ کار خود قرار دهیم. سخت کوشیدیم که خود را حتی الامکان در این حد و مرز نگاه داریم. اما در پاره ای موارد که نیاز بود، توضیحات شارحان را هم در پانوشت ها آوردیم. در حقیقت معرفت نظری ای که شیخ عرضه کرده است به وسیله شارحانی که پس از او آمده اند هم چند برابر شده و هم بالنسبه سامانی پیدا کرده است و بدین سان در این زمینه مجموعه ای شکوهمند پدید آمده است.
بی تردید تفاوت بارز فردی که چنین مطالبی را از خود ابداع کرده با کسی که به شرح آن مطالب می پردازد در این است که آنچه او روی کاغذ می آورد تابع نظم مشخصی نیست، در هم است و از جهت شیوه بیان هم مغلق، فشرده، پر از کلمات و عبارات مجازی و دارای ساختاری تمثیلی است. از این رو، تفکیک معرفت شناسی از هستی شناسی، و علوم طبیعی از ما بعد الطبیعه در آثار ابن عربی به آسانی ممکن نیست. همه این مقوله ها گاه در هم آمیخته می شوند. به جای آن که موضوع مورد جستجو ذیل عنوانی معین گرد آید، در لا به لای سطور همه آثار او پراکنده شده است. اگر فقط این نکته مد نظر قرار گیرد که تعداد آثاری که تنها بخشی از آن امروز به دست ما رسیده است متجاوز از دویست عنوان است، دشواری تحقیق بهتر معلوم خواهد شد.
نمایی دیگر از دیدار و گفتگو با دکتر محمود ارول فلیچ
مترجم کتاب «آفاق عرفان ابن عربی»، در پی آن، از دشواری های ترجمه این کتاب سخن گفت و به قدرت کلام دکتر قلیچ در بیان ساده و همه فهم مطالب پیچیده اشاره کرد:
عنایت فرموده اید که اگر در هر مقوله ای آقای پروفسور قلیچ حضور داشته باشند، مطالب پیچیده خیلی آسان می شود. ولی اگر شما بخواهید مثل من به تنهایی این کار را بکنید، در ترجمه کتاب های ایشان به مشکلات زیادی بر می خورید. من در ترجمه کتاب «آفاق عرفان ابن عربی» بعضی از این مشکلات را با تلفن به خودشان حل کردم و بعضی دیگر را به یاری دوستان ایشان. چون همان طور که می دانید محیی الدین، شیخ اکبر است و خیلی از جملاتش را خیلی ها شرح کرده اند ولی خودشان متوجه نشده اند که شرحشان یعنی چه. شرح در در قاموس بعضی از شارحان مترادف با تعقید است، ولی پروفسور ایلیچ در این کتاب، به معنای واقعی کلمه، ابن عربی را مفهوم کرده اند و در کنار آن به وضعیت امروز دین در جهان نیز پرداخته اند. همان طور که دیدید، درک این مطالب که این جا فرمودند بسیار آسان بود ولی اگر دکتر قلیچ این ها را در جمله بنویسند، خیلی پیچیده می شود. من گاه که در کرسی های ترکولوژی درباره بعضی از جمله های ایشان می پرسیدم، همه تعجب می کردند که الله الله، این چه جمله ثقیلی است که ایشان نوشته اند! جمله هایی که مثل سرب، محکم است ولی با یکی دو بار خواندن متوجه آن ها نمی شوید. هم باید به مبدأ وارد باشید و هم مقصد. به هر حال ان شاء الله که من در ترجمه این کتاب موفق شده ام.
دکتر سبحانی، در انتها اظهار امیدواری کرد که کتاب دیگر دکتر قلیچ با نام «هرمس هرمسان» که توسط ایشان ترجمه شده و به بررسی هرمس در منابع اسلامی می پردازد، تا پایان سال به همت مدیر انتشارات هرمس، آقای ساغروانی، در اختیار عموم قرار گیرد. ایشان سخنان خود را با ذکر یاد و قدردانی از مرحوم ایرج افشار و پدر ایشان شادروان دکتر محمود افشار پایان داد.
سپس نوبت به دکتر داود وفایی رسید تا چند کلمه ای از ترجمه کتاب های دکتر قلیچ سخن بگوید:
من افتخار ترجمه دو کتاب از ایشان را دارم که یکی «سفر به مبدأ» هست که عنوانی جالب و پارادوکسیکال دارد و کتاب دوم هم «عرفان و انسان قدسی» است. این ها مجموعه نوشته ها یا گفته های دکتر ارول قلیچ است. اولی را صادق یالسیز اوچانلار، از روشنفکران مسلمان ترکیه، جمع آوری و در بخش اعظمی از کتاب نیز با دکتر قلیچ گفتگو کرده اند. بر خلاف دو کتابی که استاد من، آقای سبحانی، ترجمه کرده اند و می گویند مطالب پیچیده ای داشته، این دو کتاب خیلی روان و آسان فهم است.
دکتر داود وفایی و ترجمه آثاری از دکتر قلیچ
دکتر وفایی در ادامه به قرائت متنی که به منظور این جلسه تدارک دیده بود، پرداخت:
به نام خدای مهربانی ها
«سبحان من احتجب عن الخلق بشده ظهوره»
پاک و منزه است خدایی که به دلیل شدت ظهورش از دیدگان خلق پنهان است
با تشکر از برگزار کنندگان این مجلس با اهمیت و حضار محترم، نکاتی را به طور خلاصه عرض می کنم:
۱. اهمیت عرفان در جهان بی رحم و خشن کنونی
در دنیای پر از تنش امروز ما، چه کاری عاقلانه تر و خداپسندانه تر از سعی و تلاش برای بسط و گسترش مفاهیم عرفانی است؟
در دنیایی که هر روز شاهد کشتار مردم بی گناه هستیم، چه کاری بهتر از بحث درباره عرفان است که انسان ها را به دوستی و محبت دعوت می کند؟
آموزه اصلی عارفان در همه مذاهب «خود را ندیدن و معبود یا معشوق را دیدن» است. در نظر آن ها فرد هر چه کمتر به خود توجه داشته باشد و تمرکز عقلی و قلبی اش بر معشوق باشد، همان مقدار به حقیقت نزدیک تر است و در واقع عارف تر است.
عارفان هیچ چیز را برای خود نمی خواهند. می گویند: «در حقیقت مالک اصلی خداست»؛ انسان ها را از خود خواهی منع و به دیگر خواهی تشویق می کنند؛ و مگر یکی از دلایل اصلی جنگ ها و کشمکش ها زیاده خواهی انسان نیست؟
عرفان، صرف نظر از این که مربوط به کدام دین و آیین باشد آدمی را به ادب، نزاکت، لطافت، مهربانی و دیدن زیبایی ها دعوت می کند. حافظ شیرازی می فرماید: «من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف/ تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد»؛ عارف با طبیعت پیوند می یابد و با همه دوستی می کند. عارفی بودایی به پسر من که در چین تحصیل می کند گفته بود: «بیست سال است هر بامداد به نقطه بلندی مانند کوه یا تپه یا مثلاً پشت بامی می روم تا به دیدن طلوع خورشید بنشینم و خود را از مشاهده این واقعه عظیم محروم نکنم.» مگر نه این است که این مفاهیم گمشده انسان امروز ما ست؟
به نظر می رسد با برگزاری هر جلسه عرفانی و یا انتشار کتابی در باب عرفان، گامی برای مقابله با خشونت و بی ادبی در جهان کنونی برداشته می شود.
۲. ریشه دار بودن عرفان اسلامی در ایران و ترکیه
وجود سلسله عارفان در ایران و ترکیه از امتیازات منطقه ای است که ما در آن زندگی می کنیم. در طول تاریخ، ما و ترک ها هر گاه از آموزه های عارفان بزرگ فاصله گرفته ایم دچار اختلاف و سردرگمی شده ایم. وجود حافظ ها و مولوی ها و عطارها و سعدی ها در ایران، و عارفانی چون داود قیصری شارح آثار ابن عربی در ترکیه همیشه موجب تحکیم ارتباطات دو ملت بوده است. بعد از حمله مغول بسیاری از عارفان ایرانی مانند شیخ نجم الدین دایه صاحب مرصاد العباد و اوحدالدین کرمانی راهی آناتولی شدند و ترک ها با آنان به گرمی رفتار کردند.
وجود طریقت های متعدد در ترکیه مانند رفاعیه، خلوتیه، مولویه و بکتاشیه که همچنان در گوشه و کنار این کشور به حیات فرهنگی و اجتماعی خود ادامه می دهند نشان از قوت عرفان و تصوف در ترکیه دارد.
۳. وجود اساتیدی چون دکتر قلیچ غنیمت است
استاد محمود ارول قلیچ دارای ویژگی هایی است که وجودش را برای دو ملت ایران و ترکیه ارزشمند و ممتاز می کند. او با زبان های اصلی جهان اسلام آشنا است و به همین دلیل می تواند مستقیماً به منابع اصلی مراجعه کند. در کشورهایی مانند مصر و ترکیه و ایران که سه قطب اصلی فرهنگ و تمدن اسلامی محسوب می شوند، حضور داشته و زندگی کرده است. علاوه بر این در کشورهای غربی به تحقیق و پژوهش پرداخته و با اوضاع و احوال جوامع مدرن و پست مدرن آشنا است.
از ویژگی های بارز استاد قلیچ، تعلق خاطری است که به مکتب سنت گرایان دارد و اصولاً با صفت مؤسس این مکتب در ترکیه شناخته می شود. ارتباطات نزدیکی که ایشان با دانشمند مسلمان ایرانی، سید حسن نصر، داشته و دارند موجب پربارتر شدن آثاری بوده است که در ترکیه پیرامون مکتب سنت گرایی نوشته و منتشر شده است.
پذیرفتن سمت و مسئولیت رسمی نیز از خصوصیات دکتر قلیچ است. ریاست اتحادیه کشورهای بین المجالس اسلامی که زیر مجموعه کنفرانس اسلامی است، این امکان را به ایشان می دهد که به طالبان آموزه های عرفانی بیاموزد که لازمه عارف شدن دوری از مسئولیت های اجتماعی و سیاسی نیست.
بیان شیرین و نگارش سلیس و روان و نیز به کار نبردن واژه های پیچیده و دشوار از ویژگی های نثر آقای قلیچ است که نوشته های ایشان را خواندنی و جذاب می کند. همچنین او عرفان را در قالب مسائل و مشکلات روز مطرح می کند که این هم دلیل مضاعفی است برای پرخواننده بودن آثارشان.
امیدوارم آثار دیگر استاد قلیچ هم به زودی به زبان فارسی ترجمه شده و در دسترس علاقه مندان مسائل عرفانی قرار بگیرد.
برای ایشان آرزوی سلامت و توفیق دارم.
پس از پایان سخنان دکتر وفایی، آخرین انتشارات بنیاد موقوفات دکتر افشار به پروفسور محمود ارول قلیچ اهدا شد.
در ادامه جلسه، گروه موسیقی هرمان که به دعوت مؤسسه «یونس امره» در جلسه حضور داشتند، چند قطعه موسیقی عرفانی برای حاضران نواختند. پس از اجرای این قطعات که توسط مژگان محمد حسینی (نوازنده قانون)، سیاوش طاهریان (نوازنده کمانچه)، و پوریا رئیسی (نوازنده بندیر) صورت گرفت، لوح یادبود و دسته گلی از طرف رئیس مؤسسه «یونس امره»، دکتر شفق، به اعضای گروه و پروفسور محمود ارول قلیچ تقدیم شد.
منبع: بخارا
نظر شما