به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ جایگاه عقل در زندگی روزمره موضوعی است که قرار است در همایشی با همین عنوان در ۲۸، ۲۹ و ۳۰ فروردین برگزار شود. در این همایش که متشکل از چندین کارگروه است، اندیشمندان در تلاش اند به تبیین جایگاه عقل در زندگی روزمره بپردازند. یکی از این کارگروه ها، کارگروه فلسفه برای کودکان است و دبیری این کارگروه با یحیی قائدی، عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی است. وی در سال های متمادی فعالیت های زیادی برای تعمیق و تعمیم فلسفه برای کودکان در ایران انجام داده است.
قائدی معتقد است، فلسفه و تعقل را باید به همگان تسری داد، چرا که بخش زیادی از مسائل و مشکلات پیرامون ما زائیده عدم تعقل در زندگی است.
متن گفتگو با این استاد دانشگاه را در ادامه می خوانید؛
*اساساً نسبت عقل و زندگی روزمره چیست؟
به دو شیوه می توان به این سوال پرداخت؛ ابتدا اینکه اساساً جایگاه عقل در زندگی روزمره چیست و دیگر اینکه ما در زندگی روزمره تا چه اندازه ای از این واژه و اصطلاحات و ضرب المثل های مربوطه استفاده می کنیم و چقدر عقل را به کار می بریم؟
من معتقدم که هرچقدر که مردم معمولی و عادی بتوانند در زندگی معمولی و روزمره شان عقل، عقلانیت و حسابگری بیشتری به کار گیرند و به عبارتی تفکر کنند، احتمال اینکه ما زندگانی اجتماعی و فردی بهتری را داشته باشیم، بیشتر می شود. من بسیاری از اتفاقات زندگی روزمره را به این سبب می دانم که مردم به اندازه کافی از توانایی های عقلانی شان استفاده نمی کنند. مرادم در اینجا از عقل و عقلانیت و عقل ورزی، تامل کردن یا فکر کردن است و به اصطلاح تصمیم نگرفتن با اولین و دم دستی ترین گزینه است.
مردم، غالباً اگر با یک سوال یا مسئله ای مواجه بشوند، اولین پاسخ را آخرین پاسخ می گیرند و جالب است که براساس همان عمل می کنند و وقتی می فهمند که اشتباه است، دوباره اولین پاسخ بعدی را می گیرند و می روند و به همین شیوه آزمون و خطا می کنند
همانطور که می دانید مردم، غالباً اگر با یک سوال یا مسئله ای مواجه بشوند، اولین پاسخ را آخرین پاسخ می گیرند و جالب است که براساس همان عمل می کنند و وقتی می فهمند که اشتباه است، دوباره اولین پاسخ بعدی را می گیرند و می روند و به همین شیوه آزمون و خطا می کنند. این شیوه، خسارت زیادی به جامعه، روابط اجتماعی، اقتصاد زندگانی روزمره و... می زند. معتقدم که بیش از آنچه که تصور می کنیم عقل باید در زندگی روزمره مردمان جاری و ساری بشود وگرنه این آموزش هایی که ما به صورت رسمی و غیر رسمی می دهیم کارایی نخواهد داشت.
*حوزه تخصصی شما فلسفه برای کودکان است. با توجه به اینکه فلسفه برای کودکان در پی ایجاد پرسش در ذهن کودکان است، چه نقشی می تواند در پرورش عقلانیت در زندگی روزمره داشته باشد؟
اگر می خواهیم که عقل، عقلانیت، تفکر و به تبع آن مهارت های عقلانی در زندگانی معمولا و روزمره جاری و ساری بشود، باید آن را آموزش بدهیم. چرا که افراد در دوران کودکی مهارت های عقلی و استدلالی را آموزش ندیده اند و با آن زندگانی نکرده اند. ادعای اساسی فلسفه برای کودکان، آموزش مهارت های عقلانی و فکری است، به نحوی که در زندگانی مردمان جاری و ساری شود وگرنه قرار نیست مانند مدارسی که داریم بچه ها یک سری آموزش ها ببینند و به دانشگاه بروند و آموخته هایشان در زندگی شان هیچ نمود و نفوذی نداشته باشد.
در واقع فلسفه برای کودکان در تقابل با این شیوه آموزشی است و می گوید که ما باید به گونه ای عمل کنیم که این عقلانیت در زندگی روزمره افراد، اعم از کودک یا بزرگسال، جاری شود. برنامه ای که ما در این همایش داریم هم این است که عملاً این را نشان بدهیم. به همین خاطر ترجیح من بیشتر این بود که کارگاه بگذاریم، تا اینکه سخنرانی داشته باشیم. چرا که ما می توانیم حرف خوب بزنیم، اما زمانی که می خواهیم عمل بکنیم باز هم حرف می زنیم. چگونه عقل و عقلانیت را باید به کودکان منتقل کرد؟ با سخنرانی، با کتاب درسی و... نمی شود. بلکه این کار با مشارکت دادن کودکان در پژوهش های علمی، اجتماعی، اخلاقی و فلسفی به صورت عملی و زنده و از طریق گفتگو و مهارت های استدلالی و گوش دادن و ... ممکن است. امیدوارم در بخشی که به من مربوط است بتوانم بخشی از کار را انجام بدهم.
*آقای دکتر برنامه تان برای اجرایی کردن این مسئله چیست؟
من از بیست سال گذشته تا کنون کارهای وسیعی را انجام داده ام که هنوز هم ادامه دارد. در این زمینه مقالات و کتاب هایی را با کمک انتشارات مرآت منتشر کرده ام. به زودی هم دوجلد کتاب های کارگاهی که یکی از آنها در ارتباط با آثار مولوی است، را با یاری برخی از همکاران منتشر خواهیم کرد. اما برنامه دیگری هم که داریم، این است که برای طول دوران مدرسه ۶، ۷ کتاب را تا شهریور آماده بکنیم، که بخشی از آنها آماده شده و برخی ها هم در حال آماده شدن است.
اما کارهای دیگرم، تربیت مربی فلسفه برای کودکان است که اگر سرانگشتی حساب کنید، حدود ۵۰۰ نفر را در دوره های کوتاه مدت و بلند مدت خودم شرکت داده و آنها را آموزش داده ام و در سراسر کشور مشغول فعالیت اند و این امر با محوریت دانشگاه خوارزمی انجام شده است. کار دیگری که با تلاش های چندین ساله ما به سرانجام رسید، راه اندازی کارشناسی ارشد این رشته بود که احتمالا از سال ۹۷ دانشجو می گیریم تا بتوانند در آینده در سطح جامعه کار کنند.
فارغ از بحث فلسفه برای کودکان، ایده تازه من فلسفه برای همه است که در سطح بین المللی هم آن را مطرح کرده ام تا فلسفه ورزی که مراد از آن همان عقلانیت و استدلال و تفکر است، درکل جامعه رشد کند
فارغ از بحث فلسفه برای کودکان، ایده تازه من فلسفه برای همه است که در سطح بین المللی هم آن را مطرح کرده ام تا فلسفه ورزی که مراد از آن همان عقلانیت و استدلال و تفکر است، درکل جامعه رشد کند. مثلاً همین اتفاقات نوروز مانند تصادفات و... را اگر در نظر بگیرد، بخش عمده ای از آن را معتقدم که ناشی از ضعف مهارت های فکری است. این تصادفات به هرچه مربوط باشند، همه ناشی از ضعف فکری است. واقعاً ما نیازمند یک جامعه متفکرتری هستیم که بخشی از آن به تربیت و آموزش و پرورش برمی گردد.
*در پایان اگر نکته ای دارید بفرمایید.
من معتقدم خیلی بیش از اینها به تفکر نیازمندیم. لازم است که در همین جا از دوستان و دست اندرکاران به ویژه آقای پژمان گلچین و دیگر دوستان تشکر کنم. اما خیلی بیشتر از اینها کار لازم است تا مردم را قانع کنیم که شکل دیگری از زندگانی کردن و عمل کردن هم وجود دارد. مردم ما همه زندگانی خوب و راحت و ایده آل می خواهند، اما برای آن نمی خواهند که کاری بکنند. ما باید بتوانیم مردم، سیاستگذاران و مسئولین را قانع بکنیم. چرا که مسئولین به خاطر مشغله زیاد، شاید در الویت بندی شان کمتر به «تفکر» اهمیت بدهند. مثلاً می گویند که حالا پولی داریم بهتر است، شکمی را سیر کنیم به جای اینکه فکری را بارور کنیم. درصورتی که به نظرم، ما باید برای افکار مردمان مان کاری کنیم تا کمتر این مشکلات را داشته باشیم. چه بسا مشکلات اقتصادی مان هم حل بشود.
مسئولین به خاطر مشغله زیاد، شاید در الویت بندی شان کمتر به «تفکر» اهمیت بدهند. مثلاً می گویند که حالا پولی داریم بهتر است، شکمی را سیر کنیم به جای اینکه فکری را بارور کنیم. درصورتی که به نظرم، ما باید برای افکار مردمان مان کاری کنیم تا کمتر این مشکلات را داشته باشیم. چه بسا مشکلات اقتصادی مان هم حل بشود
به عنوان مثال وقتی که ما مصرف سوختمان بیشتر از چین است، معلوم است که مشکل ما صرفاً اقتصادی نیست، بلکه مشکل ما فکری است. در سایر موارد هم اینگونه است. اگر شما به شاخص ها توجه کنید این را می بینید. خب به هر حال ما چگونه مردمی هستیم؟ چرا ما فکر نمی کنیم که می توانیم صرفه جویی بکنیم؟ به نظرم اینها تفکر می خواهد. به نظرم مشکل ما با دراختیار قرار دادن امکانات حل نمی شود.
من باور ندارم که اگر ما جاده های عالی مانند کشورهای توسعه یافته داشته باشیم، مشکلمان حل می شود. هرچند بخشی از کار جاده است. اما بخشی از کار هم تفکر مردم است. به هر حال بسیاری از کارهای عادی در زندگی روزمره داریم که می توانیم نکنیم، اما می کنیم. مثالی که همیشه می زنم این است؛ من همیشه از کرج به تهران می آیم در اتوبان می بینم که اکثر ماشین ها تک سرنشین هستند و همه هم شاکی هستند و به زمین و زمان بد و بیراه می گویند که این چه وضعی است. اما نمی پرسند که در این وضعیت من چقدر نقش دارم؟ چرا من با وسیله نقلیه عمومی نیامده ام و... همه را مقصر می داند، به جز خودش را. به نظرم این نیاز به تفکر و مهارت های فکری والبته زیرمهارت های فکری دارد که زمان طولانی برای آموزش نیاز دارد.
نظر شما