به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «حال و روز دموکراسی»، پاسخ هشت متفکر چپ معاصر به این پرسش است که «آیا دموکرات نامیدن خود معنایی دارد، شما این کلمه را چگونه تفسیر میکنید؟» «جورجو آگامبن»، «آلن بدیو»، «دنیل بنسعید»، «وندی براون»، «ژان لوک نانسی»، «ژاک رانسیر»، «کریستین راس» و «اسلاوی ژیژک» هشت متفکریاند که جستارهایی از آنان در پاسخ به پرسش فوق در این کتاب گردهم آمده است.
این کتاب به ترجمه مجتبی گلمحمدی در نشر چشمه در هزار نسخه، به قیمت ۱۵ هزارتومان منتشر شده است.ناشر فرانسوی در پیشگفتار کتاب آورده است: هدف از گردآوری این هشت جستار گفتن حرفهای تازهای درباره موضوعهایی است که به نظرمیآید هرچیز گفتنی درباره آنها گفته شده است.
او با اشاره به این نکته که در دنیای امروز دموکراسی کموبیش ارزشی مثبت مییابد، به سراغ صاحبنظرانی رفته است که ایدههای آنها درباره دموکراسی از گفتار رایج و همرایی جهانشمول واگرایی دارند. او به مخاطب نوید میدهد: «پاسخهایی که شما خواهید خواند نیز از یکدیگر واگرا هستند و گاهی همدیگر را نقض میکنند.»
«جورجو آگامبن» (۱۹۴۲)، فیلسوف و نویسنده ایتالیایی، آغازگر مواجهه با پرسش اصلی این کتاب است. جستار او با عنوان «یادداشت پیشدرآمد درباره مفهوم دموکراسی»، اینگونه آغاز میشود: «واژه دموکراسی این روزها در همه گفتارها طنین یک نُت خارج (فالش) را دارد؛ به علت یک دوپهلویی آغازین، هر کسی که آن را به کار بَرَد دچار بدفهمی میشود؛ ما از چه سخن میگوییم وقتی از دموکراسی سخن میگوییم؟» او در پاسخ، از فلسفه یونان باستان آغاز میکند. «روسو» و «فوکو» دو فیلسوفی است که آگامبن ذیل مفهوم «قرارداد اجتماعی» به سراغشان میرود تا به امروز برسد: «امروزه ما شاهد برتری غالب حکومت و اقتصاد بر هر چیزی هستیم که شما بتوانید حاکمیت مردمی بنامید ـ اصطلاحی که اکنون دیگر از هر معنایی تهی شده است.» ردپای این مواضع آگامبن را میتوان در کتاب «اجتماع آینده» (ترجمه محمدرضا قربانی، رخدادنو ۱۳۸۹) و «وسایل بیهدف» (امید مهرگان و صالح نجفی، چشمه ۱۳۸۶) جستجو کرد.
جستار دوم با عنوان «نشان دموکراتیک» را «آلن بدیو»(۱۹۳۷) فیلسوف نامدار فرانسوی نوشته است. بی شک او را باید «یکی از انگشتشمار فیلسوفهای زنده به معنای واقعی کلمه» دانست. بدیو معتقد است که کلمه دموکراسی نشان غالب جامعه سیاسی معاصر باقی خواهد ماند. تنها راه بیرون کشیدن حقیقت از دل جهان امروز، زدودن هاله کلمه دموکراسی و تن دادن به خطر دموکرات نبودن است. او هم گریزی ندارد که در این جستار کوتاه به سراغ فلسفه یونان باستان برود و با مفهوم «جمهوری» افلاطون و تزهای او سروکله بزند.
«دنیل بنسعید» (۲۰۱۰ ـ۱۹۴۶)، فیلسوف و رهبر جنبش تروتسکیست فرانسه، عنوان «ننگ همیشگی»، همچون معادلی برای دموکراسی، بر پیشانینوشت مطلبش حک کرده است. او در بخش نخست «تئاتر سایهها» با تاریخ معاصر آغاز میکند: توسعه پس از جنگ جهانی دوم، گولاگ شوروی، کامبوج، انقلاب ایران و... و سخت به لیبرالهای پیروزمند میتازد. در بخش دوم شبح «دموکراسی واقعی» از پیامدهای نامعین دموکراسی میگوید.
نوشتار بنسعید کمی طولانیتر است. بدیو را «فیلسوف پادشاه» میخواند. پیش میرود و «خطای روسو؟» را با پرسش از شالوده مشروعیت پیش میکشد. پرسش درباره «سکولار کردن دموکراسی» از پس پرسشهای دیگر میآید، تا در نهایت بنویسد: «دموکراسی خودش نیست مگر آنکه درست تا پایان ننگین باشد.»
«وندی براون» (۱۹۵۵) نظریهپرداز در زمینه مطالعات انتقادی حقوق، فمنیسم، نظریه سیاسی پسافوکویی و... به کنایه عنوان «حالا ما همگی دموکرات هستیم» را بر نوشتارش میگذارد و زیر آن تیتری درباره انتخاب اوباما را میآورد: «بازگشتت مبارک، دموکراسی!» او معتقد است که همهگیری کنونی دموکراسی به گشودگی و حتی تهیبودگی معنا و رویه آن وابسته است. او در پایان امکانهای موجود را جستجو میکند.
دیگر فیلسوف این کتاب هم فرانسوی است: «ژانلوک نانسی» (۱۹۴۰). نانسی به شکل مستقیم رو در روی پرسش اساسی کتاب قرار میگیرد تا شاید بتواند به شکلی دقیقتر پاسخگو باشد. مصاحبه «اریک هازان» با «ژاک رانسیر» (۱۹۴۰م) دیگر فیلسوف فرانسوی و برجستهترین شاگرد آلتوسر، ذیل عنوان «دموکراسیها علیه دموکراسی» بخش دیگر کتاب را شامل میشود. «کریستین راس» (۱۹۵۳) کمی با دیگر نویسندگان این کتاب متفاوت است؛ او را بیشتر به واسطه کار روی ادبیات و فرهنگ فرانسوی میشناسند و در دانشگاه نیویورک استاد ادبیات تطبیقی است. مقاله وی «حراج دموکراسی» نام دارد. دست آخر، ناشر فرانسوی به سراغ «اسلاوی ژیژک» (۱۹۴۹م)، فیلسوف و نظریهپرداز اسلوونیایی، رفته است. ژیژک در ایران فیلسون گمنامی نیست. فیلسوفی که در تلاش برای پیوند دادن مارکسیسم و روانکاوی لکانی، آثار متعددی تألیف کرده است. عنوان جستار ژیژک در مورد دموکراسی، همچون مواجهاتش با دیگر مفاهیم و چیزها، کمی غریب و ویژه است: «از دموکراسی تا خشونت الاهی». او با پرداختن به «مارتین لوتر کینگ» وارد بحث میشود. پای لکان را هم به بحثی دررابطه با مفهوم سیاسی چون دموکراسی به میان میآورد. بنبستهای دموکراسی را بر سر پرچمداران آن میکوبد. از برابری نژادی، انتخابات، توسعهیافتگی، اقتدارگرایی، محدودیت دموکراسی، جهانیشدن، از خودبیگانگی، بنیادگرایی و... میگوید و در نهایت به سراغ تشریح جملهای از «رزا لوکزامبورگ» میرود: «دیکتاتوری عبارت است از راهی که در آن دموکراسی به کار برده میشود و نه نابودی آن.»
نظر شما