به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست نقد و بررسی مجموعه سه جلدی زیباشناسی و معماری، زیباشناسی و فیلم و زیباشناسی و نقاشی که به تازگی با ترجمه عبدالله سالاروند منتشر شده، با حضور و سخنرانی اسماعیل بنی اردلان، حسن بلخاری و مترجم اثر سهشنبه ۱۵ اسفند در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
بنیاردلان در این نشست با بیان اینکه در حوزه زیباییشناسی مانند معماری ترجمههای خوبی وجود ندارد، گفت: در حوزه نقاشی نیز داشتههای ما بسیار کم است و ترجمه در این حوزه صورت نگرفته است. در حوزه زیباییشناسی فیلم هم کتابهای زیادی ترجمه شده اما بیشتر این کتابها مشکل ترجمه دارد بدین معنی که یا ترجمه اثر خوب نبوده و یا اینکه انتخاب آثار برای ترجمه درست نبوده است. از سوی دیگر مطالعه این آثار برای خوانندههای عامه و تخصصی برایندی نداشته است.
این مدرس فلسفه با اشاره به اینکه در حوزه دانشگاهی آشفتگی در مطالب زیباییشناسی وسیع است، افزود: به طور مثال در این حوزه مباحث فنی با فلسفه درآمیخته شده است پس گاهی هنرمند با تئوریهایی مواجه میشود که نمیداند اساساً باید با آنها چه کند. این یکی از مشکلات معاصر ما در حوزه زیباییشناسی است. از سوی دیگر اساتید هم بر مباحث این حوزه مسلط نیستند و به همین دلیل دچار مشکلات دیگری میشوند. من سالها فکر میکردم چگونه میشود زیباییشناسی را از جایی آغاز و به جایی ختم کرد.
بنیاردلان با تاکید بر اینکه در کتاب سهگانه زیباییشناسی به خوبی این اتفاق افتاده بدین معنی که نویسنده میداند چه میگوید و به مباحث تسلط کامل دارد، عنوان کرد: از آنجا که نویسنده به مباحث تسلط دارد میداند چگونه آن را شروع و تمام کند. خوشبختانه پیدا کردن این سه جلد کتاب برای ترجمه بسیار قابل تامل است چون امروز متاسفانه دانشجویان و مترجمان بدون هدف آثار را ترجمه میکنند. در این سه جلد کتاب با اینکه نگاههای کانتی، نو کانتی و پوزیتیویستی وجود دارد و حتی من موافق آن نیستم اما این نگاهها به درستی در کتابها استفاده شده و نشاندهنده نگاه خلاق نویسنده آن است.
به گفته وی، کتاب به سوالاتی میپردازد که شاید در ذهن همه مخاطبان وجود دارد، او این سوالات را میپرسد و پیش میبرد. به طور مثال وقتی میگوییم فیلم هنر است چرا؟ عکاسی هنر است چرا؟ نقاشی هنر است چرا؟ ما با خواندن مباحث کتاب به تامل و تفکر در مباحث وادار میشویم.
این مدرس فلسفه در ادامه با اشاره به کتاب «زیباییشناسی نقاشی» گفت: در کتاب به این موضوع پرداخته شده که بحث زیباییشناسی اساساً به چه درد نقاشی میخورد؟ در ادامه مباحث نویسنده به این سوال میپردازد که زیباییشناسی موجب میشود فکر نقاش توسعه پیدا کند. در ادامه مباحث کتاب نیز به دو نظریه مهم دراین حوزه یعنی بازنمایی و زیبایی امر سوبژکیتو پرداخته شده است.
بنی اردلان همچنین درباره کتاب «زیباییشناسی فیلم» نیز توضیحاتی را ارائه کرد و گفت: در این جلد این سوالات میتواند مطرح باشد که در داستان جایگاه راوی کجاست؟ راوی در تصاویر کجاست؟ چگونه احساسات جریحهدار میشود؟ در این بخش میتوانیم نظریاتی را در این باره بخوانیم.
وی در بخش پایانی سخنانش درباره «زیباییشناسی معماری» بیان کرد: ما درباره زیباییشناسی معماری به فارسی مطالبی نداریم اما اساساً در این جلد این سوالات مطرح میشود که معماری از کجا هنر است؟ کجا به یک معمار و بنا هنرمند میگوییم و یا اینکه معماری کجاها هنر نیست؟ نویسنده در این جلد نیز از دنیای کلاسیک طرح بحث معماری را آغاز میکند و به جلو میآید.
بنی اردلان در پایان گفت: ما در سهگانه زیباییشناسی با مجموعهاش آشنا میشویم که به صورت منطقی سادهترین سوالات ما را در عین عمیقترین مباحث زیباییشناسی پاسخ میدهد.
زیباییشناسی در تاریخ فلسفه قدمتی به اندازه تاریخ دارد
بلخاری نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه معمولا در جامعه هنر و معرفتشناسی دو اصطلاح فلسفه هنر و زیباییشناسی به یک معنا به کار میرود، افزود: فلسفه هنر در حقیقت متکفل تببین نظری آفرینش اثر است و به حوزه فاعل برمیگردد اما حوزه زیباییشناسی به لذت بردن از اثری هنری بر میگردد.
وی ادامه داد: لذت بردن از اثر هنری نقطه وصل هنرمندی است که اثر هنری را میآفریند و ناظری است که آن را میبیند. حال سوال این است که چرا در جامعه هنری این دو با هم به کار میروند؟ چون در مساله هنر با هم مشترکند. در این سه کتاب از تئوریهای هنر صحبت میشود. اثر هنری حوزه مشترک خالق و ناظر اثر هنری است.
به گفته بلخاری، زیباییشناسی حوزه ادراک لذتآمیزی است که از اثر هنری در جهان ناظر رخ میدهد. از سوی دیگر بحث زیباییشناسی در تاریخ فلسفه قدمتی به اندازه تاریخ دارد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با اشاره به نقل قول نویسنده در سه گانه زیباییشناسی گفت: سالاروند در کتاب به خوبی اشاره میکند که بعد از رنسانس هنرمند به درون خود روی میآورد و این محصول این است که سوژه محوری کانتی جای ابژه محوری کانتی را میگیرد. باید در نظر داشته باشید که بحث زیبایی کاملا فلسفی است و من در کتاب جدید خود با عنوان «در باب زیبایی» به صورت کامل به این موضوع پرداختم.
بلخاری در بخش پایانی سخنانش توضیحات مبسوطی از تاثیر توجه به حوزه نظری در شکلگیری فرم در یک اثر هنری مانند یک فیلم سینمایی ارائه کرد و افزود: ما توجه به حوزه نظری را جدی نگرفتیم و لازم است که به این موضوع توجه داشته باشیم.
رویکرد نویسنده در این اثر تئوریک فلسفی است
عبدالله سالاروند در این نشست با بیان اینکه سه گانه زیباییشناسی در سالهای 2007 تا 2009 نوشته شده، توضیحاتی را درباره کتاب «زیبایی شناسی فیلم» ارائه کرد و افزود: در این کتاب ما با سیر تحول نظریههای در عرصه زیباییشناسی فیلم آشنا میشویم. در این کتاب نظریهها مرتبط به این حوزه در سه دوره کلان تقسیم میشوند.
وی با اشاره به اینکه ما سنت فیلم نداریم ادامه داد: نخستین چالشی که زیباییشناسی فیلم با آن روبهرو بوده است این است که آیا هنر است یا خیر؟ در اینجا فیلسوفانی وارد قضیه میشوند و سعی میکنند هنر بودن فیلم را به کرسی بنشانند. پس از آن نشانهشناسان و ساختگرایان دوره دیگری از زیباییشناسی فیلم را رقم میزنند.
به گفته سالاروند، تا اواسط دهه 80 میلادی ما تحولی را در جهان نظری فیلم نداریم. پس از آن تحول شناختی به این میپردازد که تماشاگر چگونه با فیلم مواجه میشود.
وی در ادامه سخنانش درباره کتاب «زیباییشناسی معماری» توضیح داد: رویکرد نویسنده در این اثر تئوریک فلسفی است. او آن قدر در این حوزه جایگاه تئوریکی دارد که مدخلی درباره معماری را در راتلج نوشته است و اشراف خوبی به نظریههای معماری دارد. در کتاب نویسنده میکوشد تا تمام تاریخ معماری را بررسی کند و نقایص هر کدام را بیان کند.
این محقق فلسفه هنر افزود: در کتاب به دو دوره تحول معماری اشاره میشود؛ نخست تحول مدرنیسم که از کلاسیسم به مدرنیسم در نظریه و عمل معماری وجود دارد و دیگری ارزشها و هنجارهای و عواطف انسانی است که اینها در جهان معماری چگونه میشود؟
سالاروند در ادامه سخنانش با اشاره به کتاب «زیباییشناسی نقاشی» نیز سخنانی را ارائه کرد و گفت: در این عرصه نیز تنها یک تحول رخ میدهد. در اینجا به طور کلی هنر کارش نسبت برقرار کردن با واقعیت است. هنرمند میخواهند بداند تکلیفش با جهان چیست. آیا میخواهد بازنمایی از جامعه داشته باشد.
وی گفت: در جهان نقاشی تا قبل از مدرنیسم گفته میشد که باید موبهمو از طبیعت تقلید شود. بعد از مدرنیسم نقاشی خودش را در بند بازنمایی مو به مو با جهان نمیبیند و دوست دارد عواطف خودش را نقاشی کند.
نظر شما