فرهنگ امروز/ سهیلا عابدینی:
فیلم که شروع میشود، نمیتوانید چیزی را حدس بزنید، در هیچ جای فیلم هم این امکان پیش نمیآید، جزء معدود فیلمهایی است که سناریوی آن قابل پیشبینی نیست. فیلم که تمام میشود بیشتر تماشاگران هنوز روی صندلی نشستهاند و با چراغهای روشن روی تیتراژ پایانی فکر میکنند چطور ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه گذشت؛ فیلمی دربارۀ عباس کیارستمی که همۀ حساسیتها و ویژگیهای فیلمسازی او در آن رعایت شده است. این مستند، اولین نمایش جهانی خود را در جشنوارۀ بینالمللی فیلم ونیز در سال ۲۰۱۶ تجربه کرد. رئیس جشنوارۀ فیلم ونیز، آلبرتو باربرا، به سیفالله صمدیان برای سفارش ساخت این فیلم گفته بود «اگر قول بدهی فیلم را بسازی، بزرگترین ریسک دوران کاریام را انجام میدهم و نام فیلم ساختهنشدهات را در کاتالوگ میآورم». صمدیان در این مستند بدون مصاحبه و روایت، مخاطبان را به سکانسهایی از زندگی و کار کیارستمی در مقابل و پشت دوربین میبرد. احمد کیارستمی (پسر بزرگ عباس کیارستمی) در افتتاحیۀ جشنوارۀ ونیز گفت: «عباس کیارستمی معتقد بود مقابل دوربین او (سیفالله صمدیان) حضوری آسوده، بااطمینان و آرامش دارد. در شرایطی که اصولاً از مقابل دوربین کسی بودن پرهیز میکرد و معذب بود.»
این مستند یک پرترۀ سینمایی دربارۀ عباس کیارستمی است که سیفالله صمدیان بهعنوان دوست و همکارش آن را از میان تصاویر مربوط به سفرهای مشترک در داخل ایران ساخته است. هدف اصلی این فیلم بنا به گفتۀ صمدیان، نمایش ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه از زندگی و کار عباس کیارستمی است، پر از تازگی و شگفتی بیآنکه به روزمرگی در نگاه دچار شود. ژان میشل فرودون، منتقد معروف سینمایی و سردبیر سابق مجلۀ «کایه دو سینما» در بخشی از صحبتهایش بعد از دیدن این فیلم خطاب به صمدیان نوشته بود: «این فیلم را با احساس فراوان دیدم و قدردان آن هستم. این فیلم در نقطۀ مقابل یک مراسم تدفین است و بیشتر شبیه به یک ترانه بود.» جف اندرو، منتقد و نویسندۀ معروف انگلیسی که مقالاتی دربارۀ سینمای ایران دارد و کتابی نیز دربارۀ سینمای کیارستمی از او منتشر شده، این فیلم را «اثری تکاندهنده و ادای احترامی زیبا به انسانی برجسته خواند». در این فیلم مسعود کیمیایی را در نمایی از پشت صحنۀ فیلم «سربازان جمعه» میبینیم. ژولیت بینوش را در سفری که به ایران داشت و منجر به ساخت فیلم «کپی برابر اصل» شد، طاهره لادانیان بازیگر نقش اول فیلم «زیر درختان زیتون» را در صمیمیت و سادگی بازیگری مستند در دیدار با کارگردانش و شخصیتهای دیگری چون جعفر پناهی و علیرضا رئیسیان و... در فیلم (پشت صحنه) حضور دارند.
بهطورکلی، دیدن رفتار حرفهای و درعینحال دوستانه و صمیمانۀ کیارستمی با اطرافیان و همکاران و دستیارانش برای بینندۀ این صحنهها، لحظات کشفنشدهای را رقم میزند. صمدیان از امیر نادری نقلقول کرد که گفته بود همۀ ترسم از این بود که از کیارستمی بُت ساخته باشی. در سراسر این فیلم ارتباط راحت کیارستمی با مخاطبِ اکنون، با عوامل کارهایش تا دیروز، با دوستانش در پشت صحنه و همچنین نحوۀ کار و میزان بالای دقت او در انتخابهایش بهخوبی نمایش داده شده است. شاید دلیل موفقیت این کار هم این باشد که کسی و کسانی مثل کیارستمی را باید با همان وسیلۀ خودشان معرفی کرد تا درست معرفی شوند: دوربین، ثبت، صمیمیت؛ اینها چیزهایی است که در این فیلم مخاطب را همراهی میکنند و کار را جلو میبرند. کیارستمی با حوصلهای وصفناشدنی مشغول کار است، با خوشرویی رو به دوربین در پشت صحنهای او را میبینیم که گاهی با صمدیان میخندد، گاهی هم میگوید معلوم نیست آقاصمد از کجا دارد فیلم میگیرد، گاهی هم با برق دوستیِ قدیمی در چشمهایش به صمدیان میگوید خیس شدی! بعد به ساخت تیتراژ فیلم کیمیایی در آن هوای بارانیِ لازم ادامه میدهد. شاید او هرگز فکر نمیکرده روزی این راشهای کوتاه به یکی از بهترین فیلمها دربارۀ خودش تبدیل شود. نمیدانیم آیا صمدیان به اینها فکر میکرده یا نه!
فیلم از یک روز برفی در فصل زمستان شروع میشود. شخصیت اصلی و تنها شخصیت فیلم (عباس کیارستمی) به جاده میزند برای عکاسی. نوع نگاه او به خطوط و مسیر جاده، شیوۀ سهل و ممتنع او در عکاسی، صبر و سلیقهاش در یافتن سوژۀ دلخواه و در ادامه چاپ و ظهور کارها جالب توجه است. این فیلم نیز مثل فیلمهای خود کیارستمی موسیقی ندارد و جز چند صدای محدود صدایی هم ندارد، ولی مخاطب را به شنیدن و دیدن صداگذاری و صداسازی هوشمندانۀ بعضی کارهای این کارگردان نابغه میبرد؛ آنجا که با سینی برنج صدای پای راه رفتن غازها روی شن و ماسههای کنار دریا را اجرا میکند، یا با تکاندن پیراهن صدای بال زدن بال مرغان را تولید میکند. این فیلم پر از تصویر با ارزش زیباییشناختی بالا مخاطب را از لحظۀ اول تا بعد از لحظۀ آخر نیز سرگرم میکند. در این فیلم کیارستمی بزرگ نشده، او خودِ خودِ خودش است. دقت و دلیل و نحوۀ گزینش اشعار سعدی، نیما... مخاطب را به سعی وامیدارد. در این فیلم حرکت از یک صحنه به صحنۀ دیگر بهطور عجیبی روند منطقی دارد و این حس باورپذیر را به مخاطب میدهد که این یک مستند واقعی است از یک زندگی واقعی از یک کارگردان واقعی. صحنههای مربوط به عکاسی، صحنههای تدوین و تولید، انتخاب و گزینش کارها، یافتن لوکیشن، برقرای ارتباط با نابازیگران،... همه و همه کار را بیادعا ولی یکدست و روان پیش چشم مخاطب میگذارد. بهجرئت میتوان گفت این فیلم به خاطر ارزش اجتماعی بالا برای سینمای ما لازم بود، برای آرشیو ملی ما لازم بود، برای دانستن آن بخشِ همیشه در محاق یک فیلمساز مهم ملی لازم بود.
به نظر میرسد این فیلم، فیلمی است برای روز مبادا، فیلمی که از همان لحظۀ اول انتظار را در جان و روح مخاطب میاندازد تا لحظهای که او آن را ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه دیده است ولی باز منتظر است. شاید که سیفالله صمدیان از راشهای دیگر چند تا دیگر فیلم دربارۀ کیارستمی و از کیارستمی و برای کیارستمی بسازد. کارگردان این فیلم (سیفالله صمدیان) میگوید: «فیلم یکماهه تمام شد، اما واقعیت این است که یک ماه در طول زمان طول کشید و ۲۵ سال در عمق زمان. فقط انرژی خود عباس کیارستمی این تدوین را پیش برد و لحظهلحظۀ فیلم داد میزند که با من باشید.» فیلم «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه»، علاوه بر اینکه این نیز در راستای دیگر تلاشهایی است که دوستداران و شاگردان و طرفداران عباس کیارستمی در سراسر دنیا در جهت شناساندن وجوه مختلف شخصیت هنری او داشتند، فیلمی است که بیننده را به سکوت وامیدارد، سکوتی که بعدش حتماً باید داد بزنید. فیلمی آرام، بدون موسیقی، بدون دیالوگی خاص شما را به نگاه کردن و دیدن و اندیشیدن فرامیخواند. صدای گاز دادن ماشین، صدای برش دستگاههای پرینتر محل کار، چند گفتوگوی کوتاه برای بیننده بخش صدا و موسیقی را تشکیل میدهد. فیلمی است که وقتی به انتها میرسد و عباس کیارستمی از تپه سرازیر میشود و در باغهای زیتون طاهره را صدا میزند، باید ایستاد و تشویقش کرد.
- صمدیان، سیفالله. ۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه. مستند. ۱۳۹۵.
نظرات مخاطبان 0 1
۱۳۹۷-۰۵-۱۱ ۱۱:۵۸مهتاب جلایی 2 2