به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ ایران و ایرانشناسی به دلیل پیچیدگی با زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و تمدن کهن آن از دیرباز مورد توجه کشورهای غربی و اروپایی بوده که توجه و اهتمام برخاسته از متون مستشرقان گواه و شاهد این امر است. امروزه این مقوله در قالبهای رسمی وارد سطوح آکادمیک کشورهای اروپایی شده و معمولا در هر کشور اروپایی یک یا چند کرسی ایرانشناسی یا مرکز آموزش زبان فارسی در دانشگاهها دایر شده و مشغول به کار است. البته این مراکز در برهههای مختلف دچار فراز و فرود فراوانی شده و گاهی مشکلات، سرعت و ادامه کار آنها ار دچار اختلال کرده است. یکی از کشورهای اروپایی که دارای کرسی زبان فارسی و ایرانشناسی در سه دانشگاه مشهور خود است، کشور لهستان است که به گفته مطلعان استقبال و پذیرش زبان فارسی در این کشور روند خوبی داشته است اما بدون مشکل هم نیست. برای اطلاع از کم و کیف وضعیت زبان فارسی و ایرانشناسی در کشور لهستان با سعید حسامپور، استاد تمام دانشگاه شیراز که مدت 2 و نیم سال در دانشگاههای مختلف لهستان، زبان فارسی را تدرس کرده، به گفتوگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه میخوانیم.
سعید حسامپور
در حال حاضر چند مرکز زبان فارسی در کشور لهستان مشغول به کار است؟
در کشور لهستان سه مرکز مربوط به ایران است که دو تای آن مرکز ایرانشناسی و یکی کرسی آموزش زبان فارسی است. در دانشگاه پوزنان (Poznan) کرسی آموزش زبان فارسی دایر است اما در شهر کراکوف (Krakow) که یکی از شهرهای بزرگ لهستان و شاید بتوان گفت، دومین شهر بزرگ لهستان است، کرسی ایرانشناسی در سه مقطع لیسانس، فوقلیسانس و دکتری است. در شهر ورشو (Warsaw) هم که مرکز لهستان است، مرکز ایرانشناسی دایر و در هر سه مقطع فعال است.
پیشینه آموزش زبان فارسی در کشور لهستان به چه زمانی برمیگردد و در حال حاضر وضعیت آن به چه صورت است؟
قدمت ایرانشناسی در دانشگاههای لهستان به حدود 70 سال پیش برمیگردد. در آغاز راه، ایرانشناسی ابتدا در زیرگروه ترکشناسی قرار داشته ، اما آرام آرام رشته ایرانشناسی جدا میشود و بعد به صورت مستقل در دانشکده شرقشناسی تدریس میشود. جالب است که فعلا تعداد دانشجویان ایرانشناسی دانشکده شرقشناسی از تعداد دانشجویان ترکشناسی بیشتر است. در دانشگاه ورشو غیر از رشته ایرانشناسی یک گروه آموزش زبان فارسی به صورت آزاد برای همه دانشجویان هم داریم که مثلا هر ساله بین 15 تا 20 دانشجو از رشتههای مختلف در این گروه شرکت دارند و زبان فارسی را فرا میگیرند. در رشته عربشناسی هم هر سال چیزی حدود 6 واحد آموزش زبان فارسی ارائه میشود. به لحاظ آماری ورودیهای سالهای اول، دوم و سوم چیزی بین 15 تا 20 نفر بوده و در فوق لیسانس در هر مقطع معمولا بین 5 تا 7 نفر هستند. در حال حاضر در دانشگاه ورشو هم حدود هفت نفر دانشجوی دکتری در رشته ایرانشاسی در حال تحصیل هستند.
مسئولیت و کار شما در کشور لهستان چیست و در چه مقاطعی به تدریس مشغول هستید؟
من استاد تمام دانشگاه شیراز هستم اما به صورت مامور، استاد اعزامی وزارت علوم به دانشگاه ورشو هستم. دو سال و نیم است که در این دانشگاه مشغول به کار هستم و در هر سه مقطع، لیسانس، فوق لیسانس و دکتری تدریس میکنم که البته در دکتری بیشتر به صورت مشاوره است. کار دیگری که در مدت این دو و نیم سالی که در لهستان بود، انجام دادم این بود که هر هفته و به صورت پیوسته با خود اساتید رشته ایرانشناسی کلاس داشتم و سعی میکردم که در این دورههای دانشافزایی، اطلاعات استادهای بومی را نسبت به فرهنگ و ادبیات ایران بالاتر ببرم. به هر حال اینکه کشور لهستان به صورت مشخص برای دانشگاه ورشو و کراکوف حدود 14 نفر استاد بومی سرمایهگذاری کرده و اینکه اساتیدی که خودشان لهستانی هستند، ایرانشناسی را در لهستان تدریس میکنند، بسیار جای تامل و قدردانی دارد. چون به هر حال یک دولتی به حدود 14 استاد بومی حقوق میدهد که ایرانشناسی کار کنند.
تجربه زیسته من این است که این اساتید خیلی علاقهمندند و نیاز به حمایت همهجانبه ایران دارد که بتواند در قالب دورههای دانشافزایی و دعوتهایی که از آنها به عمل میآورد، به شکلی دانش آنها را افزایش دهد و ایرانشناسی را در لهستان تقویت کند. با وجود اینکه میدانیم کشور لهستان یکی از کشورهای با جمعیت زیاد و در حال توسعه و پیشرفت با سرعت بالاست، به همین دلیل به نظر من ارزش این را دارد که روی این موضوع تامل شود و مسئولان درباره آن فکر کنند.
دانشگاه کراکوف، لهستان
به عنوان شخصی که قریب به سه سال در کشور لهستان زندگی کردهاید و با قشر دانشگاهی آنها در ارتباط هستید، به طور کلی ارتباط مردم لهستان با ایران و میزان پذیرش زبان فارسی را چطور میبینید؟
میدانید که ایران در جنگهای جهانی، به چیزی حدود 30 هزار لهستانی پناه داد، به همین سبب هم مردم لهستان خاطره خوبی از ایران دارند که همین میتواند یک پیشینه یا دستاورد بزرگ محسوب شود. حتی به همین دلیل در یکی از پارکهای بزرگ ورشو یک سنگنوشته و لوح یادبودی به نام ایران است که این به نحوی قدردانی از زحمات ایرانیها برای پناه دادن به لهستانیها در آن دورانی بوده که برای آنها شرایط سختی بوده است.
ایران در آن زمان به لهستانیها پناه و غذا داد و به بچههایشان رسیدگی کردند، حتی همین الان هم در چند تا از شهرهای ایران قبرستان لهستانی است. اینها به هر حال زمینه تعامل بیشتر برای فرهنگ و ادبیات را فراهم میکند که به نظر من همه اینها به گونهای سرمایهگذاری برای آینده فرهنگ و ادبیات ایران است حتی با توجه به جمعیت سی و چند میلیونی لهستان، میتواند زمینه جذب توریست را هم ایجاد کند. در حال حاضر ترکیه از این وضعیت خوب استفاده کرده و جمعیت زیادی از گردشگران لهستانی به ترکیه میروند. منظور من این است که ما هم میتوانیم از همین زوایایی که اشاره کردم و با تکیه بر رویکردهایی که گفتم، ارتباط قویتری داشته باشیم و زمینه جذب گردشگر یا حتی بحثها و تبادلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی پر رونقتری را انتظار داشته باشیم.
میزان آشنایی لهستانیها از ادبیات ایران را چطور میبینید و اینکه چه تبادلات ادبی بین دو کشور صورت گرفته است؟
آثار سعدی، حافظ، خیام، فردوسی و دیگر شاعران بزرگ کلاسیک ما، کتابهایی است که در اینجا ترجمه شده و به آن توجه شده است؛ حتی گاه دو تا ترجمه از آنها صورت گرفته است. در ادبیات معاصر هم کارهایی صورت گرفته است؛ مثلا در حوزه شعر کتابی از فروغ فرخزاد ترجمه شده یا تا آنجا که خبر دارم یکی از کارهای داستانی هوشنگ مرادیکرمانی هم در حوزه ادبیات داستانی ترجمه شده است. در مقابل تنها کسی یا بهتر است بگویم بیشترین کسی که از لهستانیها در ایران شناخته شده، «ویسواوا شیمبورسکا» شاعر معروف لهستانی است که آثار او زمانی در ایران ترجمه شده است. در مجموع سهم ایران در این حوزه بیشتر و پررنگتر است و آثار شاعران و نویسندگان ایرانی بیشتر ترجمه شده است.
مراودات فرهنگی دیگر چطور؟
اگر بخواهیم از زاویه دیگر به این قضیه نگاه کنیم، فیلمهای سینمایی ایران در حال حاضر در لهستان بسیار شناخته شده هستند، به خصوص کارهای اصغر فرهادی به دلیل اسکاری که برده، خیلی مورد توجه قرار گرفته است. آثار دیگر فیلمسازان هم مورد توجه بوده است. مثلا سال گذشته بنیاد فارابی با همکاری سفارت ایران در لهستان یک جشنواره فیلم برگزار کرد و فیلمهای متعددی در آنجا نمایش داده شد و تعداد قابل توجهی از مردم لهستان میآمدند و این فیلمها را میدیدند. بنابراین سینمای ایران در لهستان کاملا شناخته شده است و اگر فیلم ایرانی به نمایش در بیاید مردم استقبال و توجه میکنند که این مسئله بسیار جالب است.
دانشگاه پوزنان، لهستان
وضعیت ادبیات معاصر ایران در لهستان به چه صورت است و چه فعالیتهایی در این حوزه انجام شده است؟
قطعا در حوزه ادبیات معاصر ایران، در حد ادبیات کلاسیک و کهن ما کارنشده است، فقط در این حد که اشعار فروغ و یک سری اشعار سهراب سپهری کارهایی صورت گرفته است. البته ممکن است نمونههای دیگری هم باشد و کارهای دیگری هم صورت گرفته باشد که من از آن اطلاع دقیقی نداشته باشم؛ ولی به طور کلی در دانشگاه یا جاهای دیگر یک مقدار ادبیات معاصر کمرنگتر بود و من سعی کردم در طول دوره ماموریتم در این دو سال و نیم، اساتید را کمی بیشتر با ادبیات معاصر آشنا کنم و دورههای متعددی درباره ادبیات مشروطه، ادبیات داستانی ایران و ادبیات منظوم دوره معاصر برگزار کنم که تا حدی هم موثر بود و دانش اساتید ایرانشناسی لهستان درباره ادبیات معاصر ایران کمی افزایش یافت. درباره دانشجویان هم به همین صورت، سعی کردم وقت بیشتری بگذارم و حتی در قالب کلاسهای فوق برنامه اطلاعات بیشتری در این باره به آنها بدهم که فعلا در همین حد است.
در رشته ایرانشناسی در لهستان چه واحدهایی تدریس میشود و توجه و تمرکز بیشتر بر چه حوزههایی معطوف است؟
در رشته ایرانشناسی، آنچه که محور است، آموزش زبان فارسی است، یعنی تقریبا بیش از 60 درصد از درسهای این رشته، آموزش زبان فارسی است. ممکن است در کنار آن چیزهایی مثل تاریخ ایران، فرهنگ ایران و متون ادبی هم تدریس شود که اینها هم به نوعی در ارتباط با ایرانشناسی است. البته ایران به معنای فرهنگی آن ممکن است بخشهایی از افغانستان، پاکستان یا حتی کشورهای دیگر آسیایی را دربرگیرد که اینها همه اطلاعاتی است که در کنار آن درسهایی که به ایران و آموزش زبان فارسی اختصاص دارد هم گفته میشود و این طور نیست که زمانی میگوییم ایرانشناسی، بیشتر حرفها حول همان محور ایرانشناسی به معنای خاص کشور ایران باشد، اتفاقا بیشتر آموزش زبان فارسی هدف است. یعنی تاکید بر رشد و توانمندی دانشجویان برای آموختن زبان فارسی است.
چند استاد از ایران برای تدریس زبان فارسی و ایرانشناسی در دانشگاههای لهستان اعزام شدهاند؟
در دانشگاههای لهستان در یک زمان مشخص بیشتر از یک استاد از ایران نیست که در حال حاضر من هستم. که البته من سعی کردم در کنار دانشگاه ورشو، ارتباطم با دانشگاه کراکوف را هم حفظ کنم و کارگاههایی داشته باشم. البته در آنجا کارگاه دانشافزایی هم برگزار شد که بسیار موثر و مفید بود.
استقبال دانشجویان لهستانی از رشتههای ایرانشناسی و زبان فارسی را چطور دیدید؟
چیزی که من شاهد آن هستم این است که سال اول حضور من در لهستان یعنی سال 1394 ورودی ما 6 یا 8 نفر بود که این تعداد در سال گذشته و امسال به 21 نفر رسیده و حدودا سه برابر شده است. بنابراین حتما جای سرمایهگذاری، تامل و رسیدگی بیشتر دارد و مسئولان باید درباره این مسئله برنامهریزی بیشتر و بهتری داشته باشند. به خصوص تاکید میکنم که اگر برای استادان آنجا دورههای دانشافزایی برگزار شود، دلگرمتر میشوند و موثرتر خواهد بود. خیلی جالب است که من گاه از برخی دانشجویان دلیل تحصیل زبان فارسی و ایرانشناسی را که میپرسیدم، میگفتند ما به این رشته و حوزه علاقه داریم، به دلیل عشقمان به فرهنگ و ادبیات ایران اینجا آمدهایم. بنابراین میخواهم بگویم که مطمئن باشید جذابیتهایی که در فرهنگ، ادبیات و تمدن ایرانی است، اینقدر زیاد است که افرادی را عاشق خودش کند و آنها را به آموختن زبان فارسی متمایل کند. مثلا با وجود اینکه حدود 100 یا 200 هزار نفر ترک ساکن لهستان هستند و تعداد ایرانیان حدود 1000 نفر است اما میزان استقبال دانشجویان لهستانی از رشته آموزش زبان فارسی یا ایرانشناسی بسیار بیشتر از زبان ترکی است.
ارتباط و همکاری شما با رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لهستان به چه صورت است و اینکه آیا از طرف ایران فعالیتهای فرهنگی دیگری غیر از تدریس در دانشگاهها در لهستان صورت گرفته است یا خیر؟
متاسفانه در این مدت دو سال و نیمی که من در لهستان بودم، سفارت ایران رایزن فرهنگی نداشته است و من خودم به تنهایی یا گاه با هماهنگی سفارت سعی کردم برای حافظ، سعدی، خیام و فردوسی در دانشگاه ورشو بزرگداشت برگزار کنم که خیلی هم خوب بود و استقبال خوبی از آن صورت میگرفت. در کنار آن در دانشگاه خواندن متون ادبی فارسی که بیشتر هم شامل اشعار حافظ، سعدی، عطار و... به خط نستعلیق بود را داشتم. آموزش خط نستعلیق یا مثلا کارگاه و کلاس حافظخوانی از دیگر کارهایی بود که من به صورت فوق برنامه و در کنار کلاسهای اصلی در دانشگاه انجام میدادم. کار دیگری که انجام دادم و خیلی جالب بود این بود که برای هر استان ایران مثل خراسان، کردستان، فارس، کرمانشاه و ... برنامهای داشتم و در آن برنامه سعی میکردم از طریق اسلاید، پوستر، بروشور و... توانمندیهای فرهنگی، تاریخی، ادبی، اجتماعی و حتی اقتصادی آن استان را به دانشجویان دانشکده شرقشناسی معرفی کنم. فکر میکنم این اقدام برنامه جالبی بود که اگر فرصت میکردیم همه استانها را به این شکل و شیوه معرفی کنیم، بسیار عالی بود. توصیهام این است که دوستان دیگر هم این کار را انجام دهند.
چه مشکلاتی سر راه آموزش زبان فارسی در لهستان وجود دارد و برای رفع آنچه باید کرد؟
احساس میکنم نیاز است از طرف نهادهایی که کارشان آموزش و ترویج زبان فارسی، روی 14 یا 15 استاد لهستانی که مشغول تدریس ایرانشناسی یا زبانفارسی هستند، سرمایهگذاری شود. مثلا برای آنها دورههای دانشافزایی- چه در ایران و چه در لهستان- برگزار شود. به نظر من اینها جای تامل و کار بیشتری دارد و باید این اتفاق بیفتد. در کنار این و غیر از آنچه که من گفتم، برخی از نهادها میتوانند برنامههای هرچند یک روزه در لهستان برگزار کنند و فرهنگ و ادبیات ایران را بهتر و بیشتر به دانشگاهیان و حتی مردم آنجا بشناسانند. مثلا سفارت ایران میتواند یک روز را به عنوان روز ایران در لهستان برگزار کند و فرهنگ ایرانی، تاریخ و ادبیات ایران یا حتی صنایع دستی و غذای ایرانی و چیزهایی که میتواند فرهنگ و هنر ایرانی را بیشتر معرفی کند، را از طریق پوستر و ... معرفی کند که اینها چیزهایی است که نیاز به برنامهریزی دقیقی از طرف سازمان فرهنگ ارتباطات، وزارت ارشاد یا حتی وزارت علوم، بنیاد سعدی، صدا و سیما و همه نهادهایی که به نوعی رسالتشان گسترش و ترویج فرهنگ و تمدن ایرانی است؛ دارد و این جای کار زیادی هم دارد.
نظر شما