به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ میثم قهوهچیان در دومین روز از نشست «پرسش از امر دینی در عصر حاضر» گفت: بیژن عبدالکریمی در مقاله نگاهی انتقادی به نظریه رؤیاهای رسولانه روش و پیشفرضهایی دارد. و معتقد است روش تفکرش به طور کلی و نیز در مسیر این بحث تئولوژیک نیست. سؤال اینجاست که آیا او به این اصل روششناسی خود وفادار بوده است و یا کاملاً برعکس با تکیه بر برخی اعتقادات مستتر در سنت تاریخی خود درباره سرشت وحی به نقد عبدالکریم سروش پرداخته است؟ مدعای بنده اینجاست که ایشان با رویکرد کلامی به این معنا که با از پیشفرض کردن حقیقت درباره وحی، در دفاع از سنتی که آن را عبری - سامی - یهودی میخواند، به نقد مؤلف نظریه رؤیاها پرداخته و او را یکی از نمایندگان سوبژکتیویسم و نیهیلیسم برشمرده است. در حالی که چنین نیست و از قضا ناقد با نقدشونده همراستا هستند.
این پژوهشگر فلسفه همچنین گفت: عبدالکریمی پیشفرضهای وجودی و معرفتشناختی و انسانشناختی خود را صادق فرض کرده، مبنای نقد سروش قرار داده و آن را بر واقعیت (در اینجا وحی) تسری داده و جهان خارج از خود را تحقق ذهنیات من عندی خویش ساخته و جهان را آکنده از خویش میکند. عبدالکریمی جهان را خویش میسازد و این دروازه همان نیهیلیسمی است که از آن فرار میکند. او مدار جهان را بر چیزی میگذارد که از پیش در خود فرض کرده است. ندای نیهیلیسم را از مکتب عبدالکریمی هم میتوان شنید. او به سنتی در واقع ارجاع میدهد بدون آن که به غیر دینداران برای کسی معنادار باشد.
محمدرضا زمردی در ادامه همایش گفت: به نظر میرسد روشنفکران زیاد آثار یکدیگر را نمیخوانند اما عبدالکریمی به تزی جنجالی پرداخت و تنها به صورت نظری وارد این حوزه نشد. این وجه قابل ستایش کار عبدالکریمی است. سهم امر اجتماعی در تحلیل عبدالکریمی ناچیز است و امر دینی نمودی اجتماعی هم دارد که باید به آن هم میپرداخت.
عضو هیئت علمی دانشگاه بوعلی همدان افزود: ایشان در موارد مختلفی اشاره میکند که باید با روش فلسفی و متافیزیکی اثبات کنیم متون الهی مقدس هستند. در حالی که سروش روش صدق را متفاوت دانسته و الزاماً نمیشود با رویکرد متافیزیکی وجه قدسی متن را اثبات کرد. عبدالکریمی نگران روح سنت است اما متدولوژی ما برای حراست از روح سنت چه خواهد بود؟ رورتی نشان میدهد ساحت تفکر چنین نیست که با ترویج آن به دستاوردهایی برسیم و ایشان توصیه میکنند نهادسازی کنیم و این عدم حساسیت به نهادسازی مدنظر باشد. اگر میخواستیم به سراغ نهادسازی برویم خود نهاد میتواند پیشبرنده باشد.
حسین روحانی در ادامه همایش به سخنرانی پرداخت. وی گفت: روشنفکری دینی پس از انقلاب اسلامی گرفتار نخبهگرایی دانشگاهی و به نوعی فرقهگرایی شده است و هیچ ارتباطی با مسائل عینی و انضمامی جامعه ایران ندارد و بحثها بیشتر متکلمانه است. سروش و مجتهد شبستری متکلماند. برداشتشان از هرمنوتیک ناقص است و ایشان به مباحث اجتماعی نمیپردازند. روشنفکران دینی در عرصه اجتماع غایباند.
وی افزود: دغدغههای استاد عبدالکریمی را میدانیم و ایشان براساس روششناسی پدیدارشناختی هایدگر آرای سنتیها و مدرنها را نقد میکنند. از نگاه ایشان سنتیها نگاه تاریخی ندارند و مدرنها را شیفتگان عقل مدرن میدانند. معتقدم این سخن نقد واردی است و پروسه فکری استاد عبدالکریمی چند گام جلوتر از روشنفکران دینی است.
رحیم محمدی در ادامه گفت: ما در علم نقد منصفانه و غیرمنصفانه نداریم. در عالم سیاست و روزنامهنگاری چنین بحثی را میتوان مطرح کرد، اما در معنای علمی نقد یا درونماندگار و یا استعلایی است. سه کتاب دکتر عبدالکریمی یعنی «ما و جهان نیچهای»، «پرسش از امکان امر دینی» و «پایان تئولوژی» را خواندهام. حرف من این است که چشم متفکر ایرانی به ایران بسته است. بحثهایی که بعضاً مطرح میشود از جمله مباحث دکتر عبدالکریمی معلوم نیست کجای تاریخ ایران است.
این پژوهشگر اجتماعی افزود: جهان نیچهای چیست و چه نسبتی با تاریخ و تجدد ایرانی دارد؟ تئولوژی چیست و چه نسبتی با ما و تاریخ ما دارد؟ عبدالکریمی مفهوم جهان نیچهای را برجسته میکند و جهان جدید را نیچهای توصیف میکند. آقای عبدالکریمی در چنین سنت گفتاری فکر کرده است. این سنت گفتاری جهان را چنین باز مینمود، اما این جهان نیچهای در بحثی که نویسنده مطرح میکند دو خصلت مهم دارد؛ نخست این که در این جهان نیچهای، حقیقت میمیرد و نیهیلیسم غالب شده و بحران معنا آغاز میشود و اومانیسم زنده شده و انسان میمیرد، مصرفگرایی و پیروی از غرایز غالب و فمینیسم ظاهر میشود. نکته دیگری که ایشان مطرح میکند این است که ما با آغاز این جهان، نسبت خود را سنت گسستیم و دچار بیریشگی شدیم.
حسن محدثی سخنران دیگر این نشست بود. وی گفت: متفکران دینی در ایران گرفتار این مشکل هستند که در مقام نقد و بحث سلبی توانا سخن میگویند، اما در وجه ایجابی با لکنت زبان و اغتشاش مفهومی مواجه اند. برای من جذاب بود که ببینم آقای عبدالکریمی چه چیزی به وجه ایجابی در خصوص دین عرضه کردهاند. مشکل جدی ای که در این کتاب دیدم، کاربرد غیردقیق مفاهیم بود، یعنی همان ایرادی که فیلسوفان تحلیلی در خصوص فلسفه قاره مطرح کردهاند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد افزود: ایشان میخواهد اسیر هیچ نظام معرفتی نشویم و از نظامسازی پرهیز کنیم. از سوی دیگر، احساس میکنیم ایشان تمنای ارائه یک نظام معرفتی بدیل دارد و میگوید سوبژکتیویسم غربی میتواند بدیلی داشته باشد و خواهان ارائه یک نظام متافیزیکی برای مباحث دینی است که بر اساس آن اندیشه اجتماعی، طرح راهبردی و طرحهای اجرایی استخراج کنیم. امر فراتاریخی بیواسطه قابل حصول نیست و باید از مجرای معرفتی آن را یافت. شما میتوانید بگویید این صورت خاص دچار بحران است، اما بالاخره امر فراتاریخی باید در یک امر تاریخی محقق شود و ما میبینیم در این جا بحث رها شده است.
نظر شما