به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ پانزدهمین قسمت برنامه تلویزیونی شوکران با حضور پرفسور سیدحسن امین، حقوقدان، استاد دانشگاه گلاسگو و استاد راهنمای رئیسجمهور روحانی، دوشنبه ۲۱ آبان از شبکه چهار سیما پخش شد.
وی در ابتدای این برنامه گفت: اینکه بعضیها تمدن اسلامی را اصیل میدانند و بعضیها آن را حالتی انتقالی بین تمدنهای سابق و بعد رنسانس اروپا میدانند، خب غربیها دوست دارند که فکر کنند تمدن اسلامی یا کاری که فیلسوفان یا اطبا یا متفکران اسلام کردند عبارت از این بود که فلسفه یونان را ترجمه و این را از طریق ابنرشد، ابنسینا، خواجهنصیر و دیگر بزرگان به اروپا منتقل کردند.
امین درباره اینکه تمدن اسلامی قابل احیاست یا نه؛ اظهار داشت: قطعا برای هر ملتی پیشینه تاریخی او و اوج فرهنگ و تمدن و پیشرفت او، میتواند نقطهای برای پیشرفت، احیا، رنسانس و نوزایی باشد. این پیشینه فقط بهمنظور تفاخر نیست بلکه یک مفهوم و یک پیام خیلی جدی دارد که اگر روزی کتاب قانون ابنسینا بهعنوان درسنامه پزشکی در دانشگاه پاریس تدریس میشد، این به این معناست که نسلهای بعدی هم این استعداد و توانمندی را دارند که از نو با رستاخیز فرهنگی و تمدنی شرایطی را در تولید علم و تمدن و ارتقای تفکر ایجاد کنند.
وی درباره اینکه آیا امیدی به یک رستاخیز عظیم فرهنگی وجود دارد که ما را به مرحله جدیدی از تاریخ برساند، گفت: من بسیار امیدوارم، به دلیل اینکه استعداد و توانمندی ذهنی موجود است و فقط موانع باید از بین برود و مفقود شود. این نیروی انسانی که ما داریم این قابلیت را دارد که یک رستاخیز فرهنگی و یک نوزایی تمدنی در تولید علم و ادب و هنر داشته باشیم به شرطی که اولاً با فرار مغزها از مرزهای ما خارج نشود و ثانیاً نیروهای باتجربهای که در کشورهای دیگر رفتهاند و پیشرفت کردهاند و تجربه و امکانات دارند، آنها به داخل کشور برگردند.
وی با بیان اینکه از دوره صفویه به بعد یک حالت افولی داشتهایم و همچنان ادامه دارد، اظهار داشت: ما در قرن چهارم و پنجم هجری ما از جهت «علم» و «تولید علم» و «کشف علم» که کاملا در مقام مقایسه با بقیه ملل، قویتر از آنها بودیم اما در عین حال در علوم افول کردیم. اگر هر کسی در رشته و در فن خودش بتواند پیشرفت کند، جمعا کل جامعه پیشرفت میکند و تمدنساز میشود.
این حقوقدان، پیشینه حقوقی ایران را به سه دوره کاملا متفاوت تقسیم کرد و افزود: نظر من این است که روح اسلام و باطن تدین و خداشناسی و اعتقاد به مبدأ و معاد، هیچ مانعی برای آزادی بشر به اندازهای که حقوق دیگران را محفوظ نگه دارد و خودش هم از حق آزادی برخوردار باشد، نیست و اینها مانعالجمع نیست، یعنی ما میتوانیم مسلمان باشیم و در عین حال یک جامعه بسیار خوب داشته باشیم. عکس این هم صحیح است؛ یعنی جوامعی که اعتقادی به مبدا و معاد ندارند، ولی در عین حال نظامات حقوقی و قواعد عرفی حاکم بر آن جامعه به نحوی است که مصالح جمع را بدون اعتقاد به مبدا و معاد حفظ میکند.
وی اضافه کرد: ما جامعهای هستیم که از زمان زرتشت، بعد مانی و بعد اسلام همیشه اعتقادات مذهبی و دینباوری و اعتقاد به مبدا برای ما حائز اهمیت بوده است. متاسفانه میبینیم دلیل اینکه جوانان ما با دیانت بهطور عام فاصله دارند این است که میبینند به نام دین در کشورهای اسلامی، از آن سوءاستفاده میشود و اینجاست که موجبات یأس و حتی گریز آنها از دیانت حاصل میشود.
استاد دانشگاه گلاسگو در بخش دیگری از این برنامه اظهار داشت: بسیاری از متفکران بر این عقیده هستند که ملل مغلوب یا عقبمانده همیشه با نگاهی تفخیمآمیز به ملل غالب نگاه میکنند. بنابراین یک بخشی از نگاهی که همه روشنفکران کشورهای جهان سوم به غرب دارند این است که چون میبینند این کشورها پیشرفتهتر هستند، به آنها امتیازاتی را نسبت میدهند که شاید در تاریخشان فاقد آن باشند و حتی دانشمندان خودی آنها هم منکر باشند که آنها حائز چنین صفات ممتازی بودند.
مدیر موسسه دایرهالمعارف ایران اظهار داشت: ما بهعنوان یک کشور، باید منافع ملی درازمدت خودمان را تعقیب کنیم. ما باید به فکر منافع درازمدت خودمان باشیم و در عین حال من به هیچوجه نمیگویم این حالت بیداری و آگاهی که ما نسبت به اغراض و منافع کشورهای دیگر داریم، موجب این بشود که در انزوا قرار بگیریم و دور خودمان یک حصاری بکشیم؛ ابدا! ما باید آگاه و سرافراز باشیم و با جهان تعامل داشته باشیم، اما آگاهانه و مدبرانه و بدانیم که آنها هم برای خودشان منافعی را در نظر دارند. ممکن است در مقاطعی یک حرکت برد ـ برد هم قابل مذاکره باشد، اما عموما باید آگاهی داشته باشیم که اگر آنها برای ما برنامهای را پیشنهاد میکنند و طرحی را ارائه میدهند، بیشتر منافع خودشان مدنظرشان خواهد بود.
وی در پاسخ به پرسشی پیرامون جمع اسلام و جمهوریت گفت: اول اینکه از جهت ذهنی و فلسفی جمهوریخواه هستم و بهدلیل اعتقاد به شایستهسالاری، سلطنت موروثی را کاملا محکوم میدانم. بر این اساس من به این نتیجه رسیدم در مقطع ۱۳۵۷ اجماع و خردجمعی بر این قرار گرفت که ما سلطنت را و اینکه حکومت در اختیار سلطان باشد، قطعا رد کردیم، چون جمهوریت را طالب هستیم. من فکر میکنم که باید با واقعنگری و بدون غرض گفت ما قدمهایی در مسیر جمهوریت و انتخابات در همین سطح محدودش برداشتیم اما آیا این قدمهای کوتاه و کوچک و غیرمصمم ما، که بعضیاوقات هم پسرفتهایی داشته است، آیا این قابل ستایش است؟ به عقیده من نیست. به عقیده من، ما و ملت ما شایستگی این را داشتیم که یک جمهوریت واقعی داشته باشیم.
امین ادامه داد: ما افرادی هستیم که نام خودمان را اندیشمند و روشنفکر میگذاریم، اگر ما نتوانستهایم شهروندان خوبی بسازیم و اینها بعد از اینکه از دانشگاههای ما فارغالتحصیل شدند در مقاماتی قرار گرفتهاند که در آنجا ما آنها را متهم به نقض حقوق بشر و حقوق شهروندی میکنیم، در مرحله اول نوک پیکان پرسش و نقد برمیگردد به ما که ما وظیفه خودمان را خوب انجام ندادیم.
نظر شما