شناسهٔ خبر: 58923 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

در نمایشنامه‌نویسی هیچ ژانری بر دیگری ارجح نیست

علی عابدی می گوید: هیچ سبک و ژانری بر دیگری ارجح نیست. چه تئاتر مستند و چه سورئالیسم و چه تئاتر ابزورد و عبث‌گرایی.

در نمایشنامه‌نویسی هیچ ژانری بر دیگری ارجح نیست

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دو نمایش‌نامه «خرمگس» و «این خونه به هم ریخته‌ست» نوشته علی عابدی در یک کتاب، در نشر نیماژ منتشر شده است. عابدی که در نمایش‌نامه‌های پیشینش با نگاه به موقعیت‌های اجتماعی و بومی، جوایزی را کسب کرده بود، در این دو نمایشنامه، انتقادهای اجتماعی‌اش را با طنزی گزنده و در فضایی گروتسک و با تاکید بر ویژگی‌های زبانی کار، بیان می‌کند. با علی عابدی درباره این کتاب گفت‌وگویی داشته‌ایم که در پی می‌آید.

در تاریخ نمایش‌نامه‌نویسی ایران و جهان خودتان را وامدار چه نمایشنامه‌نویسانی می‌دانید؟ 
من چندان به این موضوع توجه نکرده‌ام که وامدار چه نمایشنامه‌نویسانی خواهم بود یا هستم. بیشتر این نکته را مد نظر داشته‌ام که فضای شخصی و دنیای شخصی خودم را داشته باشم. خیلی توجه و نگاهی به آثار دیگران نداشته‌ام. هر چند آثاری که مطالعه کرده‌ام و در ناخودآگاه ذهن من قرار دارد و شاید در لحظه نوشتن، از جلوی چشم من رد ‌شوند. من در این برهه از زمان و سن و سالی که دارم به تئاتر ابزورد علاقه‌مندم. آثار نمایش‌نامه‌نویسانی نظیر فرناندو آرابال، بکت، یونسکو و نمایش‌نامه‌هایی از این دست علاقمندم. اما این که آثار این‌ها در هنگام نوشتن به چه میزان به من الهام می‌دهند، آگاهانه نیست. سعی می‌کنم با توجه به دانش و جهان‌بینی خودم که با آن زندگی می‌کنم و سرمشق آثارم هست، فضای شخصی و منحصر به فرد خودم را داشته باشم.
 
در شیوه دیالوگ‌نویسی شما، استفاده از تکنیک های ابزوردنویس‌ها دیده می‌شود. اما در ساخت جهان داستان، از رنگ‌های بومی استفاده نمی‌شود. چرا؟
بله. شاید آثار من به آن جنس از آثار نمایش‌نامه‌نویسان ابزورد پهلو می‌زند. اما در این مورد که رنگ‌های بومی در آثارم استفاده نمی‌شود، اتفاقا این نکته همیشه در ذهن من هست که به شکلی فضاهای بومی را پیوند دهم به نمایشنامه‌هایی که می‌نویسم. این قضیه یکی از دغدغه‌های من است که بتوانم آن روایت‌ها و داستان‌های بومی و فضاهایی که درش زندگی کرده‌ام و قصه‌هایی که شنیده‌ام را در آثارم بیاورم. در کار آخرم هم آن نوع روایت‌ها را تا حدودی دخالت داده‌ام. هر چند که قبل از این که در فضاهای گروتسک بنویسم، آثار من رنگ و بوی بافت محیطی و اجتماعی محل زندگی‌ام را داشت. در برخی از نمایشنامه‌هام مثل «تارا» یا «مرد حلبی» چنین بود. ولی کمرنگ بود. اما در نمایشنامه‌های «خرمگس»، «این خونه به ‌هم ریخته‌ست» و «تیولا»، این جنس کارها کمتر بوده و کمتر به آن توجه شده است. من فکر می‌کنم این نکته، خیلی تعمدی نیست. اما اینکه در کارهای بعدی هم این فضا خواهد آمد یا خیر، نمی‌توانم الان قضاوت کنم.

 
 

فضای دو نمایشنامه «خرمگس» و «این خونه به هم ریخته‌ست» به هم نزدیک است و همین طور شباهت‌هایی به تیولا دارد. با تاکیدی که شما بر دیالوگ‌نویسی دارید، برخی از ویژگی‌های اجرا هم از دل متن بیرون می‌آید؛ مثلا ریتم. در هنگام نوشتن متن به چه میزان به اجرا فکر می‌کنید؟
چون من معمولا نمایشنامه‌هایی را که می‌نویسم، کارگردانی هم می‌کنم، بخشی از ذهن من در حین نوشتن به سمت کارگردانی هم پیش می‌رود. و شاید در مواردی، در هنگام نوشتن، به لحاظ کارگردانی از متن جلوتر هستم. گاهی حتی پیش از پایان نمایشنامه، به لحاظ کارگردانی طراحی‌های خودم را در حین نوشتن انجام می‌دهم. و چون معمولا خودم کارگردانی می‌کنم، سعی می‌کنم که اگر قرار است چیزی حذف شود، حین نوشتن این کار انجام شود و نه در حین تمرین و رسیدن به اجرا. و چون خودم روی ریتم کار، خیلی حساس هستم در حین دورخوانی و تمرین هم، گاهی دستی در نمایشنامه می‌برم و سعی می‌کنم که ریتم ایده‌آلم، اجرایی و عملی شود.
 
اینکه کارهای نویسنده شباهت‌هایی به هم داشته باشد را چطور می‌بینید؟ امکان دارد یکدفعه شاهد نمایشی در ژانر و فضایی دیگر از شما باشیم؟
 
قبل از نمایش‌نامه‌های «خرمگس» و «تیولا» و «این خانه به هم ریخته‌ست»، بیشتر در فضاهای اجتماعی می‌نوشتم. مثل «مرد حلبی»، «تارا» و «حیدر». من در خیلی از جشنواره‌ها با این کارها بودم و خیلی از جوایز نمایشنامه‌نویسی این بخش‌ها را هم گرفتم. این نمایش‌نامه‌ها برآمده از شرایط سن و سال من در آن دوران بود. اما در این برهه از زمان، دیگر آن دغدغه‌ها را ندارم. هر چند که در کارهایی که الان می‌نویسم، دغدغه‌های فولکلور و بومی و محلی هست که به نوعی می‌کوشم آنها را در فضای درام بگنجانم.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نمایش‌نامه‌های شما، زبان است. آیا زبان نمایش‌نامه، جهان و اتمسفر را می‌سازد یا جهان، منجر به شکل‌گیری زبان می‌شود؟
زبان، جهان تصویری من را نمی‌سازد، بلکه آن جهان، زبان نمایش‌نامه را می‌آفریند. یعنی آن جهانی که در ذهن من هست، با این دیالوگ‌های پینگ‌پنگی و این ریتم صحنه، کامل‌تر می‌شود. زبان صرف، جهان من را نمی‌سازد. بلکه برعکس است، جهان نمایش‌نامه است که باعث می‌شود من از این زبان استفاده کنم و چنین کارکردی برای زبان در نظر بگیرم. چون من ابتدا آن دنیایی را که می‌خواهم بسازم را در ذهن تصور می‌کنم و بعد کلمات را در قالب آن جهان ساخته، می‌آورم و کارکرد زبان را پی‌ریزی و برنامه‌ریزی می‌کنم.
 
شما و جلال تهرانی، هم نسل هستید. بین نمایش‌نامه‌های شما هم شباهت‌هایی هست. در کارگردانی؛ شاید. خودتان چه نگاهی به این موضوع دارید؟
خیلی خوشحالم که هم‌نسل جلال تهرانی عزیز هستم و به آثار ایشان هم خیلی علاقه دارم. اگر شباهتی هم بین کارهای ما هست باعث فخر و افتخار است. اما فکر می‌کنم که کارهای جلال بیشتر در فضای ابزورد است و من معمولا در فضای گروتسک و کاریکاتورگونه می‌نویسم. از سوی دیگر، کارهای جلال در فضای اجتماعی معاصر و پیرامون خودمان می‌گذرد. من به مساله جنگ و دغدغه‌های فرا ذهنی می‌پردازم. فکر می‌کنم مغایرت‌های مفهومی در آثار ما وجود دارد.

موقعیت در کار شما کمدی نیست، اما با رگه‌هایی از طنز  مواجهیم. طنز چه کارکردی در نمایش‌نامه شما دارد؟
موقعیت در کار من، کمدی هست اما نه از جنس فکاهی و سرگرم‌کننده، بلکه یک کمدی سیاه است. کمدی‌ای که کارکرد زبانی‌اش طعنه و پهلو می‌زند به مسائل انسان معاصر و جریانات اجتماعی و چیزهایی که پیرامون زندگی خودمان هست. دیگر همه به تلخی و دهشتناکی مسائل جنگ واقف هستیم و به نظر من، تکرارش دیگر اهمیتی ندارد. به همین خاطر هم می‌کوشم آن را با یک لحن و زبان دیگری بیان و با طنزی گزنده به تماشاگر منتقل کنم.
 
در نمایشنامه‌های شما قحطی شوهر آمده؟ تقریبا تمام زن‌ها به دنبال شوهرند.
این قحطی شوهر، به نوعی ساخته و پرداخته ذهن خودم است که با توجه به مسائل جنگ و مسائلی که همیشه ما با آنها درگیر بودیم، شکل گرفته است. به نظر من، اولین ضربه جنگ به خانواده است و بعد به اجتماع. طبیعی است که مردها همیشه در صف اول جنگ‌ها هستند. و خانواده با از دست دادن پدرها و شوهرها ضربه می‌خورد. در یک فضای فانتزی، این طور در نظر گرفته می‌شود که اگر وضعیت به همین روال پیش برود، قحطی شوهر پیش می‌آید. و زن‌ها همه در جست‌وجوی بهترین فرصت، برای شروع یک زندگی تازه هستند. در واقع یک فضای سیال و برساخته از ذهن خودم است.
 
کارگردان‌های دیگر در اجرا با متن‌های شما چطور برخورد می‌کنند؟
من تجربه واگذاری متن به کارگردان‌های دیگر را داشته‌ام و خیلی نتیجه مطلوبی نگرفتم. به جهت این‌که اگر امکانات و فضای متن را درک نکنند، به یک کمدی سطحی و نازل می‌رسند. این نکته‌ای ست که من اصلا علاقه‌ای به آن ندارم که به هر قیمتی بخواهم مخاطب را بخندانم و از هر فرصتی برای ایجاد سرگرمی صرف استفاده کنم. متاسفانه گاهی اجرای نمایش‌نامه‌های خودم را دیده‌ام که بخش طنز را تقویت کرده‌اند و آن جدیت ماجرا و روح تراژیک کار را نگرفته‌اند و در اجرا به یک کمدی سطحی بسنده کرده‌اند. به همین خاطر، دیگر خیلی تمایل ندارم که متنم را در اختیار دیگران قرار دهم. چون تا به حال نتیجه مطلوبی دریافت نکرده‌ام.
 
 در داوری مسابقه نمایش‌نامه‌نویسی فجر ۹۷، هیات داوران نمایشنامه‌نویسان را به انعکاس بدون فیلتر و بی‌خلاقیت جامعه محکوم کردند. به نظر شما سبک‌های هنری بر  هم شرفی دارند؟ مثلا سوریالیسم بر تیاتر مستند؟
به نظر من، این یک نظریه یک سویه است و خیلی جامعیت ندارد. و نمایش‌نامه‌نویسان با هر گرایش و انتخاب و در هر ژانری که بنویسند، می‌توانند درباره تمام مسائل اجتماعی و روان‌شناسی و مسائل جهان‌شمول قلم بزنند. و هیچ سبک و ژانری بر دیگری ارجحیت ندارد. چه تئاتر مستند و چه سورئالیسم و چه تئاتر ابزورد و عبث‌گرایی.
 

دو نمایش‌نامه «خرمگس» و «این خونه به هم ریخته‌ست» نوشته علی عابدی، در یک کتاب در شمارگان 700 نسخه و با قیمت 16هزارتومان در نشر نیماژ منتشر شده است.

نظر شما