به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ دومین نشست از سلسله نشستهای نقد و بررسی آثار برگزیده جشنواره پژوهشهای فرهنگی سال، که روز چهارشنبه 12 تیر 1398 در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد، به بررسی کتاب «سیاستهای فرهنگی در دانشگاههای دولتی» نوشته فاطمه جواهری اختصاص داشت. در این نشست، نعمتالله فاضلی، عباس کاظمی و فریدون رحیمزاده به عنوان منتقد حضور داشتند و حسین دهقان دبیر علمی جشنواره پژوهشهای فرهنگی سال نیز هدایت برنامه را برعهده داشت.
در ابتدای این نشست، فاطمه جواهری، نویسنده کتاب، ضمن تشکر از پژوهشگرانی که در شکلگیری، اجرا و انتشار کتاب «سیاستهای فرهنگی در دانشگاههای دولتی» نقش داشتهاند، طی توضیحی درباره کتاب خود گفت: این پژوهش چهار هدف اصلی داشت. اولین هدف این بود که مروری توصیفی داشته باشیم بر سیاستهای فرهنگی معطوف به دانشگاهها در ایران تا بتوانیم هدف اصلی این سیاستها و شالوده آنها را دریابیم. هدف دوم تطبیق آرمانها و اهداف مندرج در این سیاستگذاریها با واقعیتها موجود در سطح دانشگاهها و دانشجویان بود. هدف سوم آن نیز این بود که ببینیم افراد دست اندر کار اجرای سیاستگذاریهای فرهنگی چه ارزیابی از وضعیت دانشگاهها دارند. هدف چهارم هم ارزیابی نظر صاحبنظران درباره وضعیت فرهنگی دانشگاهها و نسبت آن با سیاستگذاری فرهنگی بوده است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی افزود: برای دست یافتن به هدف اول از روش مرور اسناد بالادستی و استخراج مضامین اصلی آن به روش تحلیل محتوا استفاده کردیم. بر مبنای نتایج به دست آمده به حد مشترکی میان این اسناد درباره بایستههای دانشگاه و دانشجو و استاد رسیدیم. این بایستهها عبارت بودند از تقوبت تعهد به نظام جمهوری اسلامی ایران، تقویت آرمانهاو ارزشهای انقلابی با تاکید بر غربستیزی، اسلامی کردن دانشگاه و فضای آن، گسترش عقلانیت، تاکید بر تقویت هویت ملی، رشد ظرفیتها و سرمایههای فرهنگی خرد و کلان و...؛ با تمرکز بر رویکردهای این برنامهها میبینیم که در آنها نقش تصمیمگیرانه دانشجو بسیار محدود است و گویی که سیاستها از بالا و به صورت دستوری جهت داده میشود. از دیگر خصوصیات این نوع سیاستگذاریها نگاه غیرسیال و غیرپویا به فرهنگ است و گویی فرهنگ هر جور که ما بخواهیم میتواند شکل بگیرد. علاوه بر این موارد، مهمترین چیزی که در این اسناد قابل مشاهده است رشد انتظارات فزاینده از دانشگاه است. از سوی دیگر آرمانهای فرهنگی تعریف شده چنان کلی و بزرگ هستند که هرقدر هم تلاش بشود، تحقق این آرمانها ممکن نمیکند و همین نوعی نارضایتی بین مسئولان پدید آورده است.
وی گفت: در بخش دوم با روش تحلیل ثانویه اطلاعات تلاش کردیم منش و رفتار دانشجویان را با اهداف سیاستگذارانه تطبیق دهیم. این تحلیل ثانویه بر پایه دو طرح پیمایش ملی در دو مقطع با دوازده سال فاصله درباره سنجش نگرش انجام شده بود بهره برده شد. آیتمهای این دو پیمایش با اهداف و آرمانهای اسناد سیاستگذارانه قرابت داشت، از این جهت ما پاسخ دانشجویان به این آیتمها را گواهی بر میزان تحقق آرمانها گرفتیم. بر این پایه ما میبینیم که در سال 94 نسبت به سال 42 در برخی ابعاد دینداری میشود مشاهده کرد که دانشجویان دینداریشان تضعیف شده است. این دینداری در بعد اعتقادی تغییر چندانی نداشته است ولی در بعد مناسکی و سایر ابعاد میشود تغییر را مشاهده کرد. این کاهش را در بخشهای دیگر حتی در مواردی مانند احساس غرور به ایرانی بودن هم میتوان دید و به نظر میرسد توفیقی در متبلور کردن سیاستهای فرهنگی در نگرش و ارزشهای دانشجویان نمیشود مشاهده کرد.
به گفته جواهری، برای ارزیابی نگرش دستاندرکاران اجرای سیاستهای فرهنگی نسبت به این سیاستها با کمک دفتر ارزشیابی وزارت علوم پرسشنامههایی را تهیه کردیم و برای همه دانشگاههای کشور فرستادیم و پرسشهای اصلی درباره نظر آنها درباره میزان علاقه دانشجویان نسبت به فعالیتهای فرهنگی و پرسشهای دیگری از این دست بود که پاسخ دستاندرکاران این بود که ما در زمینه اجرای برخی از فعالیتهای فرهنگی مذهبی توفیق داشتهایم. آنچه مشخص است آن است که هر چه میزان آزادی عمل و خلاقیت دانشجو در فعالیت فرهنگی بیشتر میشود میزان حضور دانشجویان در آن فعالیتها کمتر میشود.
او افزود: دانشگاهها در پاسخ به این پرسش که پرجاذبهترین و کمجاذبهترین برنامههایتان برای دانشجویان چه بوده است؟ تفریح و سرگرمی و برنامههایی از این دست را پرجاذبهترین و سخنرانیها و به ویژه سخنرانیهای مذهبی را کمجاذبهترین معرفی کردهاند در حالی که توفیق خود آنها بیشتر در برگزاری این برنامههای نوع دوم بوده است.
جواهری در مورد نحوه انتخاب صاحبنظران برای ارزیابی میزان موفقیت سیاستگذاریهای فرهنگی که بخش چهارم این پژوهش بوده است نیز گفت: ما در این زمینه چند معیار داشتیم. اینکه صاحبنظرانی را انتخاب کنیم که در زمینه سیاستگذاری فرهنگی مطالعه و پژوهش داشته باشند، دوم اینکه کسانی باشند که سابقه اجرایی و مدیریتی داشته باشند، دیگر تنوع دیدگاهی و سیاسی و... در این بخش 22 مصاحبه غنی صورت گرفت که گزارش آنها در کتاب آمده است و تقریباً همه آنها اصل لزوم سیاستگذاری را تایید کردهاند اما در مورد کم و کیف آن صحبت بود و مهمترین انتقاد عدم وجود فهم مشترک درباره مفهوم فرهنگ نزد سیاستگذاران و دستاندرکاران بود که تبعات آن به شکست این سیاستگذاریها میانجامد.
پس از جواهری نوبت به نعمتالله فاضلی رسید تا نقد و بررسی خود درباره این اثر را ارائه دهد. وی گفت: با وجود آنکه من با ذهنیتی نه چندان مثبت به سراغ این کار رفتم، پس از مطالعه آن متوجه شدم که این کار، اثر انتقادی قابل توجهی است. به گمان من مباحث این کتاب از آن دست مباحثی است که باید به حوزه عمومی بیاید و خوانده و شنیده شود.
وی افزود: من نقد خود بر این کتاب را در سنت بزرگتر نقد آموزش عالی در ایران میگذارم. سنت نقد نهاد آموزش عالی در ایران دیرپاست و امروز در حال حرکت به سمت بلوغ است. این سنت انواع گفتمانها را دربرمیگیرد و زایش و رویش آن همزمان با زایش و رویش نهاد علم جدید از آغاز دارالفنون بوده است. سنت نقدی که از نوعی مواجهه خشونتبار با علم جدید در ایران شروع شد.
به گفته فاضلی، منورالفکرهای دوره مشروطه نیز در زمانهای که مواجهه خشونتبار و تکفیری با نهاد علم محدود شده بود دیدگاههای انتقادی خود را ارائه دادند. در نوشتههای میرزا آقاخان کرمانی این پرسش مطرح میشود که آیا مدرسههای جدید و دانشگاهها میتوانند آدم تربیت کنند؟ همچنین دهخدا در مقالهای با نام علم و آدم در 112 سال پیش نوشته است، میگوید ما هفتاد سال است که آموزش و آموزش عالی داریم و در این هفتاد سال ما نه علم به دست آوردهایم و نه آدم تربیت کردهایم.
او افزود: مجید تهرانیان که میتوان او را بنیانگذار مطالعات انتقادی دانشگاهی آموزش عالی در ایران دانست و به تازگی مجموعهای از نوشتارهای او در کتاب «دانشگاه، ارتباطات و توسعه ملی در ایران» منتشر شده است، به خوبی نشان میدهد که بزرگترین مشکلی که ما با آموزش عالیمان داریم همان است که دهخدا میگوید. یعنی تربیت آدم. او با زبان خودش این را میگوید: ناتوانی در توسعه ظرفیتهای انسانی. او میگوید مشکل دانشگاه ما دانشجویان تنبل، استادان بیسواد و سازمان اداری محافظهکار است.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با ارائه این زمینه به نقد کتاب پرداخت و گفت: در این کتاب هر جا که لازم بوده است مسئلهای مورد تاکید قرار بگیرد از منابع مختلف ارجاعات مستند آورده شده است و این دقت علمی کتاب را نشان میدهد و یکی از نقاط قوت کتاب است. نکته دیگر جسارت پژوهشگران در طرح مسئله است که نویسنده را از جامعهشناسان کاسب جدا میکند و اثر را به پژوهشی دلسوزانه تبدیل میکند.
پس از پایان بخش اول سخنان فاضلی، نوبت به عباس کاظمی رسید تا نظرات خود درباره کتاب را بیان کند. وی گفت: ما در این گزارش تحلیلی فرهنگی و اجتماعی در دانشگاه میبینیم و بخش عمدهای از مطالب کتاب به تحلیل دو موج پیمایش ارزشها و نگرشها در حوزه دانشگاه اختصاص دارد و این ارائه تحلیل بر اساس پیمایش با توجه به اینکه دادههای پراکنده پیمایش را به یک تصویر کلی تبدیل میکند، مزیتی برای کتاب محسوب میشود.
به گفته کاظمی، این کتاب تاکید دارد که بار زیادی بر مفهوم دانشگاه گذاشته شده است و دانشگاه مسئول تحول فرهنگ جامعه دانسته شده است و این نکته درستی است. آیا لازم است که ما همه ناکامیها در جامعه را بر دانشگاه بار کنیم؟ کاهش دینداری در همه جامعه مشاهده میشود، آیا میشود آن را محدود به دانشگاه دانست؟
وی افزود: ما در تحقیقی که خودمان انجام دادیم هم متوجه شدیم میزان نمازی که دانشجویان میخوانند با متوسط جامعه یکسان است و بنابراین نمیشود دانشگاه را در مقولههایی نظیر تضیف دینداری مقصر دانست. بر این پایه نمیشود گفت تضعیف مواردی که کتاب به آنها اشاره کرده است، لزوماً نتیجه سیاستگذاری غلط در دانشگاهها است، اساساً مقوله سیاستگذاری در جامعه ناکام مانده است.
این عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: تحلیل تماتیکی که در این کتاب ارائه شده است به صورت جداگانه و بخش بخش است، درست این بود که این تحلیل با هم و یکجا انجام شود. علاوه بر این جزئیات تحلیل تماتیکی که در کتاب ارائه شده است مشخص نیست. شاید لازم بود در بخش مصاحبهها نیز نقلقولهای بیشتری از مصاحبهشوندگان ارائه شود تا صدای بیشتری از آنها به گوش برسد.
پس از سخنان کاظمی، فاضلی بخش دوم سخنان خود را ارائه داد و گفت: انتخاب صاحبنظران برای رسیدن به هدف چهارم کتاب بر اساس این بوده است که سابقه مدیریت داشته باشند و تنوع جناحبندی سیاسی هم داشته باشند، اما اینکه آنها نظرات منسجم و قابل عرضهای در زمینه مورد بحث داشته باشند چندان مورد توجه نبوده است و بنابراین صاحبنظران بسیاری از حوزه تحقیق بیرون ماندهاند.
او افزود: نقدهای روشیای به جمعبندیهای کتاب هم وارد است. جمعبندی این است که نظام آموزشی ما ساخت مکتبی و ایدئولوژیک دارد. شما بیان کردهاید که بحثهای آلتوسر و مباحثی از این دست به عنوان چهارچوب تئوریک چندان با وضعیت جامعه ایران همسنخ نیست. آن مباحث مربوط به جوامعی است که قدرت به صورت عریان حضور ندارد و پیچیدگی کاربرد قدرت رمزگشایی از قدرت را لازم میسازد. در صورتی که در ساخت اجتماعی ما کاربرد قدرت امر پنهانی نیست. شما با وجود اینکه این موضوع را به خوبی مورد توجه قرار دادهاید، در جمعبندی مباحثتان به این نکته توجه نکردهاید و به جای ارزیابی فرآیند و تجربه به ارزیابی قوانین پرداختهاید. قوانین آنقدر واضح هستند که نیازی به نقد ندارند. در چنین دانشگاهی ما اگر بخواهیم نقد بکنیم باید از روشهای آشناییزدایی استفاده کنیم تا بتوانیم عریانی را به شیوهای خاص نقادی کنیم. این نقد عریانی در جایی از کار شما که در مورد میزان اثربخشی صحبت میشود و گفته میشود آنچه رخ داده مقاومت و وارونهسازی سیاستهاست مورد بحث قرار گرفته اما در جاهایی هم مورد توجه واقع نشده است.
فاضلی گفت: نوع نقد ارائه شده در این اثر نه از نوع مجیزگویی است و نه از نوع شالودهشکنی. به همین دلیل با وجود اینکه سیستم را با نقد مواجه میکند نمیتواند با انگهای مختلف از قبیل سکولار و... از سوی آن رد شود و این خصوصیت ویژه این اثر است که آن را جالب توجه و بدیع میسازد. اینکه در میانه ایستاده است و کاربردی است و ما در نقد آموزش عالی از این کارها کم داریم.
پس از فاضلی نوبت به فریدون رحیمزاده مشاور معاون فرهنگی وزیر علوم و سفارشدهنده طرح رسید تا سخنان خود را ارائه دهد. او گفت: با کارهایی از این دست به دو شیوه میشود برخورد کرد. من میخواهم بگویم نوآوری این کار در اسمش است. شما وقتی کاری را در سیستم دولتی انجام میدهید و به نقد ساختار دولت میپردازید دچار ابتر شدن کار میشوید ولی خوشبختانه این کار پیش از آنکه دچار آفت شود کارش کمابیش تمام شده بود.
وی در بخش پایانی سخنان خود نیز گفت: چهل سال سیاستگذاری فرهنگی در دانشگاهها چه ما بخواهیم و چه نخواهیم به همین جا ختم میشد که شده است. این نیست که بهرغم سیاستگذاریها به اینجا رسیدهایم. اتفاقاً دقیقاً مطابق با آنها ما اینجا هستیم. ما وقتی سیاستگذاری متمرکز میکنیم و روحیه دانشجو را در نظر نمیگیریم این نوع سیاستگذاری با یک دینامیسم قابل توضیح و با منطقی مشخص به وضعی میرسد که اکنون رسیده است و در کتاب خانم جواهری به خوبی توضیح داده شده است.
نظر شما