به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ بیست و سومین نشست داستانی انجمن داستان اقالیم با موضوع «جریانشناسی در رمان» با حضور مصطفی نعمتی داستاننویس و منتقد ادبی در «موسسه اقالیم احساس» در قم برگزار شد.
نعمتی در این نشست شناخت جریان فکری و فلسفی حاکم بر دنیا را مقدمه شناخت تاریخچه رمان معرفی کرد و گفت: تنها با خواندن داستانهای مطرح جهان نمیتوان داستاننویس شد باید تاریخچه و ذات رمان و داستان را بررسی کرد و جریان فکری و فلسفی حاکم بر دنیا را دانست. بیشک بزرگان ادبیات داستانی، بعد از وقوع یک جریان فکری پدید آمدهاند.
وی اضافه کرد: انقلابی که در غرب رخ داد، این بود که کلیسا عقب نشست و مدرنیته پدیدار شد. آنها بحثی را مطرح کردند و چیزی به نام رمان بهوجود آمد؛ نه رمانس یا فلش فیکشن. رمان در پی یک جریان فکری در غرب بهوجود آمد. هم زمان، در غرب مکاتب مهم فلسفی هم شکل گرفت.
نعمتی، مسئله مهم بعد از شناخت جریان ادبیات غرب را شناخت مکتب قفقاز و استانبول عنوان کرد و یادآور شد: بعد از شناخت ادبیات غرب باید جریان فکر و ادبیات در مکتب قفقاز و استانبول را بشناسیم. یعنی زمانی که هنوز جمالزاده به دنیا نیامده بود. آخوندف از مکتب قفقاز بود. آنها روشنفکرانی بودند که مذهب را قبول نداشتند و با آن درگیر شدند. او فردی ضددین بود. بر خلاف آنچه که گفته میشود، ضدیت با مذهب قبل از هدایت شروع شده بود و نه با هدایت. به طور کلی داستان و هنر ما تحت تسلط چپ بود.
نعمتی گفت: ما در این دوره دیدگاهی مثل فردوسی نداشتیم؛ با وجودی که در هر دو زمان به دلیل حقارت ایرانیان در مقابل نیروهای بیگانه به نوشتن و هنر روی آورده شده بود. سوال اینجاست که چرا؟ و پاسخی ندارد جز اینکه فروسی، حکیم بود.
این منتقد ادبی تصریح کرد: متاسفانه ما در ایران نتوانستیم ساختار را درست کنیم. نویسندههای ما بیشتر اجتماعینویس بودند. رئال مینوشتند با گرایشهای چپ مارکسیستی؛ یعنی این گرایش در آثار بزرگ علوی و دیگر نویسندهها بلای جان نویسندگان بعد از آنان شد.
نعمتی شروع ادبیات داستانی را مقارن با شکست مشروطه قلمداد کرد و افزود: مشروطه به جای اینکه بستری تولید کند تا نویسندگان بتوانند دور هم جمع شده و داستان و رمان بنویسند، شکستش همه چیز را تغییر داد. برعکسِ بستر مناسبی که در فرانسه برای نوشتن رمان آماده بود. قرار بود مشروطهای باشد و تحولی اتفاق بیفتد تا نویسندگان ایرانی در حد استانداردهای جهانی داستان بنویسند اما مشروطه شکست خورد و ادبیات اعتراضی چپ تشکیل شد. آیا این تبدیل به چپ عادی بود؟ ایران که کشور حماسهها و اسطورههاست، چه میشود که در گردش و شکست مشروطه به ادبیات چپ تبدیل میشود؟
وی بیان کرد: در کشور ما ادبیات تحت تسلط حکومت اقتدارگر روسیه است. روسیه با برنامهریزی توانست دین، هویت و ادبیات ما را مورد حمله قرار بدهد. البته نویسندگانی هم بودند که زیر سلطه نرفتند و خوب نوشتند اما در گمنامی باقی ماندند.
وی چرایی زیر سلطه قرار گرفتن نویسندگان ایران را توسط یک حزب بیگانه، به حکومت پهلوی ربط داد و گفت: پهلوی اول و دوم ادبیات کلاسیک کار میکردند. در دهه 50 سفارت روسیه دفتر فرهنگی درست میکند. کتابهای بسیاری را ترجمه کرده و توسط همین نشر فرهنگی ترویج میکردند.حزب کمونیست کارش رئالنویسی بود و کتابها را توسط نشر گوتنبرگ در ایران پخش میشد.
نعمتی در پایان گفت: تنها فرد ایرانی که در مکتب داداییسم بود و با فلسفه جریان روشنفکری فرانسه آشنایی داشت هدایت بود. از طرفی هدایت از واقعیتهای ایران هم خبر داشت. هدایت محصول جریان روشنفکرهای فرانسه است. او نه تنها یک داستاننویس بود بلکه دید و نگاهی متفاوت به جهان داشت. ادبیات ما هویت ندارد؛ در ادبیات ایران جریان روشنفکری یک کشور به دست یک حزب افتاد. البته خلاقیتهایی هم بهوجود آمد اما آنچه بود و شد، جای نقد دارد. جریان روشنفکری ایران تا همین زمان هم هنوز تحت تاثیر چپهاست.
نظر شما