به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «برلین الکساندرپلاتس» نوشته آلفرد دوبلین با ترجمه علیاصغر حداد عصر دیروز با حضور علیاصغر محمدخانی و مترجم اثر در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
ادبیات بیانی است از تجربههای شخصی
در ابتدای نشست علی اصغر محمدخانی در توضیحی درباره آلفرد دوبلین گفت: او از نویسندگان و شاعران برجسته آلمانی زبان است. در ۱۸۷۸متولد و در ۱۹۵۷ درگذشت، در خانوادهای یهودی زاده و پرورش یافت؛ ولی در آغاز جنگ جهانی اول رابطه خود را با یهودیت قطع کرد به مسیحیت گروید. او در دانشگاه برلین تحصیلاتش را در زمینه پزشکی، تخصص مغز و اعصاب و پس از آن روانشناسی ادامه داد و در محلههای فقیرنشین طبابت میکرد و از همان دوران در مجلات، طنز مینوشت. ادبیات از نظر دوبلین بیانی است از تجربههای شخصی که خودش داشت و سعی میکرد دانش و هنر را در کارهایش پیوند بزند. همچنین این نویسنده را از پیشوایان مکتب اکسپرسیونیسم در غرب نامیدهاند.
شخصیت رمان «برلین الکساندر پلاتس» کلانشهر است
او ضمن بیان این که زندگی و آثار دوبلین با تحول و تناقض همراه است و از اینرو قضاوت درباره کار او دشوار است گفت: شخصیت رمان «برلین الکساندر پلاتس» کلانشهر است و درباره برلین نوشته شده است. ما در قرن بیستم سه رمان داریم که شخصیت اصلی آن شهر است؛ مانند رمان «اولیس» اثر جیمز جویس و «منهتن ترانسفر» اثر جان دوسپاسوس و دیگری هم کار دوبلین.
محمدخانی درباره رمان «برلین الکساندر پلاتس» اظهار کرد: سبک رمان در آن دوران سبکی مدرن است و اصلا ترتیب زمانی را رعایت نمیکند و همچنین به انجیل توجه ویژهای دارد. دوبلین شرایط برلین به عنوان پایتخت آلمان در اوایل قرن بیستم به خصوص در دوره جمهوری وایمار که دوره مهم در تاریخ آلمان بود و اولین سیستم دموکراسی این کشور در همین دوران ایجاد شده را در رمان خود مطرح کرد.
وی در ادامه افزود: نکته مهم درباره این اثر که بسیاری از صاحبنظران آن را مطرح کردند این است که «برلین الکساندر پلاتس» را معادل «اولیس» نوشته جیمز جویس میدانند و میگویند دوبلین در نگارش رمانش از آن تاثیر گرفته است، برخی دیگر معتقدند زمانی که «اولیس» منتشر شد دوبلین یک چهارم کتاب را نوشته بود.
آلفرد دوبلین جایگاه ویژهای در بین نویسندگان اروپایی و آلمانی ندارد
در ادامه علی اصغر حداد با اشاره به این که «برلین الکساندر پلاتس» با کارهای پیشین این نویسنده بسیار متفاوت است اظهار کرد: دوبلین بزرگ شده شهر برلین است و این رمان را درباره شهری مینویسد که زیر و بم آن را کامل میشناسد. او پیش از نوشتن این رمان جایگاه ویژهای در بین نویسندگان اروپایی و آلمانی ندارد. همچنین با توماس مان، برتولت برشت و آنا زگرس قابل مقایسه نیست؛ شاید به این دلیل که موضوعاتی که انتخاب میکند و مینویسد ربط چندانی به اروپا و آلمان ندارد و در حاشیه است.
وی درباره نحوه نگارش دوبلین گفت: شیوه نگارش او اکسپرسیونیستی است و درون قهرمانانش مهمتر از اتفاقاتی است که در بیرون رخ میدهد. دنیای آثار این نویسنده تا پیش از نگارش «برلین الکساندر پلاتس» جهانی کاملا دور از اروپا بود اما یکباره زاویه دیدش تغییر میکند؛ به نگاهی معقولانه، رها از احساسات و پیش داوری میرسد و آنچه در بیرون شخصیت رخ میدهد را به صورت واقعیتر تصویر میکند و درباره کلانشهر مینویسد.
مترجم «مردهها جوان میمانند» اظهار کرد: دوبلین در موخره کتاب «برلین الکساندر پلاتس» توضیح میدهد که سالها از لحاظ ذهنی از جامعه آلمان دور بوده و یکباره این سوژه به ذهنش رسید و آن را اینگونه توجیح میکند که من به عنوان یک پزشک با مردمانی که در حاشیه جامعه زندگی میکردند سر و کار داشتم و به خوبی این افراد را که در مرز قانون و بیقانونی میزیستند میشناختم و آنها را وارد داستان کردم.
او برای توضیح موضوع رمان دوبلین بیان کرد: بعد از گوته شخصی ندارند که سلامت طبع و روح داشته باشد، جهان را مثبت ببیند و آلمانیها بتوانند به عنوان فردی برجسته به او نگاه کنند. فردریش هولدرلین بعد از گوته به میان میآید. او فردی است روانپریش و عظمتش از همین روانپریشی، رنجوری جان و سختی است که در زندگی متحمل شده. پس از هولدرلین نوبت میرسد به یک فیلسوف و نویسنده روانپریش دیگر به نام نیچه و شخص دیگری به نام مارکس. نیچه بیزار از زهد ریاکارانه مسیحیت آلمانی دنبال ابر مرد است، او قصد دارد انسان را دگرگون کند و مارکس میخواهد جهان را تغییر دهد.
وی افزود: از این جهت این را بیان کردم که بعدها این دو دیدگاه آلمان را دوپاره میکند. جمعیت آلمان دو دسته میشود؛ عدهای که به دنبال برتری آلمان هستند و برخی دیگر که قصد دارند جهان را نجات دهند. سوسیالیستها و کمونیستها یک سو و فاشیستها سویی دیگر. این موضوعی است که در کتاب «برلین الکساندر پلاس» مشاهده میکنیم. این جریانات، نظریات دوبلین نیست که در کتابش گنجانده باشد بلکه موضوعاتی است که در دهه ۲۰و ۳۰ آلمان در بین اقشار مختلف مردم مورد بحث بود.
این مترجم همچنین گفت: این دوگانگی به اینجا میانجامد که آلمان به عنوان کشوری فئودال دیرتر از سایر کشورها راه صنعتی شدن را در پیش میگیرد. انگلستان، بلژیک، هلند و اسپانیا جهان را بین خود تقسیم کردند و غنائم را بردند، هر کشوری مستعمرهای دارد و آلمان دیر رسیده است و میخواهد جهان را از نو تقسیم کند و همین امر منجر به جنگ اول جهانی میشود
رمان آلفرد دوبلین به کتاب «اولیس» اثر جیمز جویس شبیه است
وی با اشاره به این که در ده سالهای که جمهوری وایمار برقرار است در دنیای پر تب و تاب آلمان به ویژه در شهر برلین خرابی، جنگ، بیکاری، غرامت جنگی و فقر وجود دارد که کمر آلمان را شکسته بیان کرد: در چنین حالو هوایی است که دوبلین رمان «برلین الکساندر پلاتس» را در سال ۱۹۲۷مینویسد و به جنبههای گوناگون زندگی میپردازد؛ من 10سال در برلین زندگی کردم، اسامی ساختمانها، خیابانها، مغازهها و رستورانها واقعی است و او فضایی کاملا مستند را تصویر میکند.
مترجم «وقت رفتن» در ادامه گفت: در این کتاب ما شاهد متنهای ژورنالیستی، اخبار سیاسی و هنری و متون مکاشفهای شبه کتاب مقدس هستیم. دوسپاسوس در رمان «منهتن ترانسفر» همانند دوبلین در این رمان به کلانشهر میپردازد و برای بیان اتفاقاتی که در شهر میگذرد از سیستم مونتاژ استفاده میکند. شباهت «برلین الکساندر پلاتس» با رمان «اولیس» اثر جویس در این است که جویس در کتابش از اسطورههای انجیلی به صورت نمادین استفاده سرشاری کرده و دوبلین هم در کتاب خود از اسطورهها بهره گرفته و به نحوی اشاراتی به خارج شدن آدم و حوا از بهشت، صبر ایوب و قربانی شدن اسماعیل دارد.
او در پاسخ به این سوال که طبق آنچه که در فرهنگ آثار در مدخل مربوط به این کتاب آمده که این اثر از نظر مضمون و سبک تکامل یافت اثر فوتوریسم آلمانی است، اظهار کرد: طرح فوتوریسم در ابتدا در ایتالیا مطرح شد و به دو موضوع اشاره میکرد؛ یک نقاشی و مجسمهسازی، دیگری کتاب و ادبیات. این عده حالت تهاجمی داشته و گاهی خواستار جنگ بودند؛ در نهایت فوتوریستها به فاشیستها گرایش پیدا کرده و جزئی از آنها میشوند. از این جهت ارتباطی با دوبلین ندارد. آن چیزی که کتاب «برلین الکساندر پلاتس» را به نمونه بارز فوتوریسم آلمانی تبدیل میکند تحرک است؛ تکنیک مونتاژ کتاب به اثر تحرک میدهد، شما فقط یک داستان را تعقیب نمیکنید بلکه اتفاقات دیگری هم رخ میدهد.
علیاصغر حداد در پایان گفت: همچنین فوتوریستها خواستار این بودند که تمام قواعد پیشین بهم ریخته شود، زبان از لحاظ گرامر و جملهبندی تغییر کند و از نو شروع شود. جملههایی در بین متن این رمان وجود دارد که به گونهای ساختار زبان آلمانی را تا حدودی تغییر میدهد. اهالی برلین یک قاعده زبان آلمانی را رعایت نمیکنند و آن هم این است که مفعول بیواسطه و با واسطه را در جای یکدیگر استفاده میکنند. به عنوان مثال به جای این که بگویند «تو را دوست دارم» میگویند «به تو دوست دارم»؛ قهرمانهای حاشیهای این رمان نیز چنین حرف میزنند و این موضوع در ترجمه نمود پیدا نمیکند.
نظر شما