به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «انقلاب اجتماعی؛ سیاست و دولت رفاه در ایران» نوشته کوان هریس که با ترجمه محمدرضا فدایی توسط نشر شیرازه منتشر شده، عصر شنبه 7 دی ماه 1398، با حضور علیاصغر سعیدی جامعهشناس و محمد مالجو اقتصاددان در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در ابتدای این نشست پیام نویسنده کتاب، کوان هریس برای این نشست قرائت شد. هریس در پیام خود گفته است: استفاده از مفاهیم به شدت انتزاعی در بحث ایران مفید نیست. طرح پرسش درباره پوپولیستی بودن، نئولیبرالیستی و... بودن ایران بیش از آنکه مفید باشند ابهامزا باشد. در حوزه پژوهشی من مفاهیم هنگامی مفید هستند که بتوانند در رفع ابهام از یک موضوع مفید باشند.
هریس همچنین با پذیرش این موضوع که ممکن است برخی از خوانندگان من با معرفی ایران به عنوان کشوری بهرهمند از دولت رفاه مخالف باشند، در پی تبیین چرایی انتخاب این مفهوم برای توضیح وضعیت ایران برآمد و گفت: پاسخ به این پرسش که آیا ایران دولت رفاه دارد یا نه؟ بستگی به تعریف ما از دولت رفاه دارد. ولی به گمان من مفیدتر آن است که به جای طرح این پرسش، نظام سیاسی واقعاً موجود در ایران را با نظامهای سیاسی واقعاً موجود در سطح جهان و به عنوان نمونه در آمریکای جنوبی و مرکزی، اروپای شرقی، شرق آسیا و برخی کشورهای خاورمیانه مقایسه کنیم. مقصود من مقایسه پیامدها، سیاستها و عملکردها آنگونه که واقعاً رخ میدهند است. دولت رفاه دولتی است که در آن دولت در تامین امکانات در حوزه آموزش، سلامت عمومی، رفاه اجتماعی و... دخالت مستقیم میکند. به نظر من برای درک دولت رفاه در ایران مقایسه آن با مفهوم ایدهآل آن که تا حدودی در کشورهای اسکاندیناوی و اروپای غربی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد چندان مفید نیست. مفیدتر آن است که فرآیندهای تاریخی دولتهای رفاه در ایران را با کشورهایی که شرایطی همانند آن دارند مقایسه کنیم و این کاری است که من در کتاب انجام دادهام. اگر خوانندهای به این دلیل که شبیه دانمارک نیست با بهرهگیری از اصطلاح دولت رفاه مخالف است او را دعوت میکنم هر اصطلاحی که مایل است را جانشین آن کند اما با این وجود هم استدلال کتاب تغییر نمیکند.
او در بخش دیگری از پیام خود با اشاره به روششناسی کتابش به بیان این موضوع پرداخت که تلاشش تحقیق در سطح سازمانها و نهادها بوده است. او گفت: به باور من پژوهش سطح میانی روششناسی جامعهشناسی تاریخی است. پرسش این است که نهادها و سازمانها چگونه هستند، چگونه پدید آمدهاند و عملکردشان چگونه بوده است. استفاده از لنز سازمانهای اجتماعی برای پاسخ به این پرسش است که چگونه رابطه سازمانها و دولت از یک سو و گروههای اجتماعی از سوی دیگر در طول زمان تغییر کرده است.
هریس همچنین درباره استدلال کتاب خود گفت: این کتاب در برابر دو روایت عمده درباره ایران به بحث میپردازد. اولین روایت، روایت دولت رانتی است و کتاب میخواهد ناکارآمدی این استدلال در تحلیل شرایط ایران را توضیح دهد. دومین روایتی که در مورد آن استدلال میکنم نیز درباره نظام سیاست اجتماعی ایران پس از انقلاب است. بسیاری از افراد در خارج از ایران معتقدند که یگانه سازمانهای رفاهی جمهوری اسلامی بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید و آستان قدس رضوی است. این تصور به این دلیل است که پژوهشگران خارج از ایران فقط به این سازمانها تمرکز کردهاند و آنها را عجیب و نامتعارف دانستهاند. من با چنین بازنماییای مخالفم. ما شاهد اشکال مشابه این سازمانها در بسیاری از کشورها هستیم. این سازمانها مهمترین سازمان رفاهی در ایران نیز نیستند. به نظر میرسد سازمان تامین اجتماعی هم از نظر تعداد ذینفعان و هم از نظر تاثیر بر معیشت مهمترین سازمان رفاهی ایران است. با این همه تامین اجتماعی خارج از ایران ناشناخته است. به گمان من دلیل عدم ورود این سازمان به پژوهشها درباره نظام اجتماعی ایران در خارج از کشور به تعصب در حوزه پژوهش بازمیگردد.
هریس افزود: در این کتاب مدعی موفق بودن سیاست اجتماعی ایران نیستم و برعکس، بر بسیاری از تناقضهای این سیاستها تاکید داشتهام. امیدوارم محققان ایرانی با تداوم این تحقیق آن را گسترش دهند یا نقض کنند. همچنین امیدوارم محققان ایران را با کشورهای همسطح خود و نه با کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی مقایسه کنند. این گونه مطالعات تطبیقی طرحهای سیاستی بهتری به همراه میآورند.
پس از قرائت پیام نویسنده کتاب، نوبت به علیاصغر سعیدی محقق حوزه جامعهشناسی رسید تا به بیان نظرات خود بپردازد. وی گفت: هنگامی که من مدیر گروه برنامهریزی اجتماعی دانشگاه بودم ایشان به من مراجعه کردند و گفتند از اساتید علوم سیاسی پرسیده است که کمیته امداد چه میکند و متعجب بودند که کسی دقیقا نمیدانسته است کار آن سازمان چیست. هریس از خاستگاه علوم سیاسی میآید و دلیل تعجبش هم همین بوده است. او از بکر بودن حوزه تحقیقاتی خود و این موضوع که حتی یک نفر هم از انقلاب اجتماعی در ایران صحبت نکرده است متعجب بود. این رخداد برای من هم هنگامی که تازه از انگلستان و بستر مبتنی بر دولت رفاه آن به ایران آمدم عجیب بود، که چرا روشنفکران ایرانی در مورد رفاه سخن نمیگویند. به گمان من گفتمان اجتماعی مبتنی بر رفاه در میان روشنفکران ایرانی شکل نگرفته است.
او افزود: هریس در این کتاب به معنای واقعی کلمه آنچه ما به آن نظریه بنیادی و یا نظریهای که از دل موضوع بیرون آمده میگوییم را پیاده کرده است. هنگامی که من این کتاب را میخوانم برای جامعه علمی خودمان متاسف میشوم که ایشان باید از بیرون بیاید و این گنج را تشخیص دهد ولی ما همچنان درگیر مفاهیم هستیم. دائماً از دولت پوپولیستی و رانتی و اقتدارگرا سخن میگوییم ولی نظام مفهومیای که پشتوانه این مفاهیم باشد را شکل نمیدهیم. ما باید همچنان منتظر باشیم یک دانشجوی خارجی بیاید و در مورد ایرانی کاری انجام دهد و بعد ترجمهاش کنیم. این موضوع هم هست که اگر یک ایرانی این کتاب را نوشته بود چنین جلسهای برای کتاب برگزار نمیشد و به این اعتبار که یک استاد دانشگاه کالیفرنیا کتاب را نوشته به آن میپردازیم.
عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنان خود گفت: هریس به عنوان یک پژوهشگر خارجی برخی ریزهکاریها در ساخت نظام رفاه اجتماعی ایران را متوجه نشده است. از جمله این ریزهکاریها ساختار دوگانه و یا حتی چندگانه این نظام است. این ساختار دوگانه را آنجا میتوان متوجه شد که وقتی در مجلس ششم طرح جامع نظام رفاهی تصویب شد شورای نگهبان با قرار گرفتن کمیته امداد و نهادهایی مانند آن تحت نظر دولت مخالفت کرد. حتی این موضوع را هم باید مدنظر قرار داد که درون دولت هم دوگانگی در ساخت نظام رفاهی وجود دارد و بسیاری از وظایفی که وزارت رفاه باید میداشت را وزارت بهداشت در اختیار گرفت و این به نظر من در زمان آقای روحانی بدتر هم شد. در زمان وزارت آقای ربیعی، ایشان یک پزشک را رئیس سازمان تامین اجتماعی کرد و این برخلاف توصیههایی بود که به او شد و نتیجه آن هم این شد که سازمان مستقل بیمه سلامت به زیر نظر وزارت بهداشت رفت.
دیگر منتقد این نشست محمد مالجو پژوهشگر حوزه اقتصاد بود. او گفت: مدعای کتاب این است که از پس انقلاب سیاسی در سال 1357، نوعی انقلاب اجتماعی در ایران نیز رخ داده است. این موضوع به تغییر وضعیت رفاه اجتماعی در ایران از حالت طردگرا به فراگیر در دوران پس از انقلاب بازمیگردد. نقد اصلی من در ارتباط با همین فرضیه است. انقلاب اجتماعی متصوره نویسنده کتاب، در ایران بعد از انقلاب، از حیث فراگیر شدن دامنه شمول رفاه مطلقاً به وقوع نپیوسته است.
او افزود: نویسنده دو خطا دارد؛ خطای اول دست کم گرفتن رفاهگستری در دوران قبل از انقلاب است و خطای دیگر دست بالا گرفتن رفاهگستری در دوران پس از انقلاب است. البته که نظام رفاه اجتماعی قبل از انقلاب طردگرا بوده ولی نه آنقدر که نویسنده استدلال میکند و البته که نظام رفاه اجتماعی در دوران پس از انقلاب فراگیرتر از قبل انقلاب بوده است ولی نه آنقدرها که نویسنده میگوید. اگر این دو خطا تصحیح شود ایده وقوع انقلاب اجتماعی تا حد زیادی دود میشود و به هوا میرود
مالجو گفت: نقد من بر بخشی از محتوای تجربی کتاب است و از زوایه دیدی که نویسنده باسواد کتاب برای تبیین دگرگونیهای اجتماعی ایران بعد از انقلاب ارائه میدهد دفاع میکنم. نویسنده مهارت زیادی در مطالعه تطبیقی ایران با کشورهای جهان داشته است. مهارتی که خصوصاً نویسندگان داخل کشور به دلایل مختلف از آن بیبهره هستند. این مطالعه تطبیقی به یمن زاویهدید نویسنده پدید آمده است.
او افزود: هریس جزو معدود پژوهشگرانی است که این بصیرت را داشته است که یک واقعیت اجتماعی را در سطح نظری به رسمیت بشناسد. این واقعیت که رفاهگستری ضرورتاً مرحمتی حاکمان نبوده بر پایه فشار از پایین شکل گرفته است. نویسنده در این کتاب لنزی را با قوت باز میکند که البته در سطح تجربی به غلط حرکت میکند. آن لنز آن است که فشار از پایین باعث رفاهگستری شده است.
نظرات مخاطبان 0 1
۱۳۹۸-۱۰-۱۰ ۱۷:۳۳ 0 1