به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ هدف اصلی این کتاب ارائه توصیفی آسان فهم از شوپنهاور برای دانشجویان و خوانندگان غیر متخصص است، اما در عین حال سنجشهای انتقادی نویسنده تفسیری اصیل از شوپنهاور در اختیار دانشجویان حرفهای نیز قرار میدهد.
شوپنهاور اثر اصلی خود جهان همچون اراده و تصور را با این جمله عمیق آغاز میکند: «این جهان تصور من است» این اظهار تصدیق میکند که خمیرمایهای که جهان از آن ساخته شده است از اشیای مادی و موجود نیست، بلکه جهان از تصورات هریک از موجودات شناسانده و زنده پدید آمده است، اگرچه تنها انسانها هستند که این تصورات را به نحوی متاملات دریافت میکنند. شوپنهاور میگوید بازشناسی جهان به مثابه تصور آغازگر تفکر فلسفی انسان در مقام فرد است.
تصورات، تصاویر معناداری از پدیدارهای جهان هستند که در مقابل چشم ذهن ایستادهاند. جهان چیزی نیست جز تصوری که به یک موجود تصور کننده، یعنی انسان تعلق دارد. این ارتباط میان تصور و موجود تصورکننده، یعنی انسان تعلق دارد. این ارتباط میان تصور و موجود تصورکننده، یعنی میان سوژه و ابژه، صورتی است که از هر صورت دیگر مثل صور اصل دلیل کافی نظیر زمان، مکان و علیت عامتر است.
هنر باغبانی، نقاشی حیوانات و منظره پیکرتراشی
اگر در قلمرو بعدی ایدهها قدم بگذاریم به باغبانی هنری میرسیم. اگرچه زیبایی منظره به ابژههای طبیعت که در آن یافت میشوند بستگی دارد، باغبانی هنری به جدایی، پیوستگی و توالی روشنتری از ابژهها نائل میشود. این هنر برخلاف معماری بر موادش تسلط ندارد و در مقابل بیاعتدالی آب و هوا عاجز است. شوپنهاور هنگام قرار دادن هنرها بر طبق سلسله مراتب ایدهها، میان هنر بازنمایانه و غیر بازنمایانه تمایزی نمیگذارد. در نقاشی کردن اشیای بیجان، آثار معماری، خرابهها، نمای درونی کلیساها و غیره، معرف سوبژکتیو، یعنی آن سویه از معرفت که از بند اراده آزاد است دارای اراده است اما نه بیشتر از تجلیات خود ایدهها. اما در نقاشیهای منظره، که زندگی گیاهی و طبیعت را ترسیم میکنند، ایدههای تصویرشده پرمعنیترند و تجربه زیباییشناختی توازن بیشتری میان ایدهها و معرفت محض برقرار میکند.
درجهای باز هم بالاتر از عینیتیابی اراده در نقاشیها و پیکرتراشی حیوانات یافت میشود. در این دسته از آثار هنری جنبه ابژکتیو تجربه زیباییشناختی بر جنبه سوبژکتیو آن میچربد. معرفت به این ایدههای نوع حیوانی همراه است با آرامشی که حاصل فروختن اراده فرد ناظر است. اما تاثیر کامل این آرامش احساس نمیشود؛ زیرا انسانها در این اراده با حیوانات شریک هستند و شرارت و بیقراری حیوانات آرامش این تجربه هنری را مخدوش میکند.
از ویژگیهای این کتاب هنر در نگاه و آثار شوپنهاور است که به موسیقی، شعر و نقاشی در این باره اشاره شده است. در بخشهایی از کتاب آمده:«به باور شوپنهاور، نقاشی تاریخی در آثاری به اوج خود میرسد که در آنها روح واقعی اخلاق مسیحیت در تصویر افرادی که کاملا از این برخوردارند آشکار میشود؛ این افراد معمولا گروهی از قدیساناند که مسیح را که اغلب کودکی در آغوش مادرش و فرشتگان است مشایعت میکنند. استادان بزرگ این قالب هنری رافائل و کورجو هستند. این نقاشیها پرمعناترین نقاشیها هستند؛ زیرا تنها عالیترین عینیتیابی اراده را با به تصویر کردن بشریت راستین منعکس میکنند، بلکه انکار اراده از سوی موجودات روحانی را به تصویر میکشد. چشمان آنها کاملترین معرف از ایدهها و سرشت درونی جهان و زندگی بشر را آشکار میسازد. هدف اصلی شعر آشکارا ساختن ایدهها و انتقال آن به خواننده است. مفاهیم رسانهای هستند که خواننده از طریق آن و با قدرت تخیل خودش ایدهها را درک میکند. مفاهیم انتزاعیای که ماده مستقیم شعر هستند از طریق کلمات شاعر منتقل میشوند؛ کلماتی که تصور و تخیل خواننده را به سوی دریافت ایدهها هدایت میکند. شوپنهاور اشاره میکند که شاعر وسیعترین دامنه ایدهها را منتقل میکند؛ دامنه ایدههای شعر، برخلاف معماری یا پیکرتراشی حیوانات به درجه، محدودی از عینیتیابی اراده منحصر نمیشود. هنرهای تجسمی دیداری ممکن است در بازنمایی مراتب نازلتر عینیتیابی اراده، یعنی ماده بیجان یا زندگی نباتی یا حیوانی از شعر فراتر بروند؛ زیرا این امور ممکن است هستی درونیشان را در صورتهای بیرونیشان در یک لحظه ثابت آشکار میسازند. از سوی دیگر، هستی انسان موضوع بسیار پیچیدهتری است، که در شبکهای از اعمال، افکار و احساسات و به واسطه رویکردی پویا از طریق شعر فراچنگ میآید. شعر قادر است پیشروی و حرکت ابژههایش را به چنگ آورد، کاری که هنرهای تجسمی و دیداری از پس آن برنمیآیند.
مرگ و زندگی پس از مرگ در نگاه شوپنهاور
به زعم شوپنهاور، عقیده عوام عموما بین این دیدگاه که مرگ نیستی مطلق است و دیدگاهی که مرگ میگوید ما «به تعبیری، یکسره نامیرا» هستیم در نوسان است. هر دوی این برداشتها به یکسان نادرستاند. معمولا مرگ را مصیبت و ضایعهای عظیم میدانند که نفس اندیشیدن به آن هراسانگیز است. شوپنهاور میگوید ترس از مرگ و قضاوت منفی درباره آن نمیتواند از روی معرفت انجام گیرد، بلکه ریشه آن را باید در اراده معطوف به زندگی جستوجو کرد؛ زیرا معرفت باید شرور زندگی را لحاظ کند. «این مطلب را که مرگ موضوعی جدی است پیشاپیش میتوان از این واقعیت استنباط کرد که همانطور که همه میدانند زندگی شوخی نیست»
شوپنهاور اشاره میکند که مسئله وضعیت ما پس از مرگ «دههزار بار» بیشتر از وضعیت ما پیش از تولد مورد بحث بوده است. در حقیقت، هر دوی این موضوعات به یکسان مسئله برانگیزند؛ زیرا هیچ دلیلی در دست نیست که باور کنیم وجود نداشتن پس از مرگ باید از وجود نداشتن قبل از تولد متفاوت باشد. شوپنهاور زمینه را برای بحث درباب حضور چیزی در درون ما که همواره بود و خواهد بود آماده میکند.
کتاب «شوپنهاور» از مجموعه راهنمای سرگشتگان نوشته آر. راج سینگ با ترجمه مهدی قنبری نیز در ۲۲۳ صفحه و قیمت ۲۵هزار تومان از سوی نشر علمی و فرهنگی منتشر شده است.
نظر شما