مراحل شناخت درست و انتخاب اصولی همسر را خدمتتان عرض میکنم:
اول از همه شناخت کافی از شخصیت و اخلاق و رفتار بعلاوه خانواده فرد موردنظر است که بسیار هائز اهمیت است
بعد از اینکه شناخت کافی از فرد موردنظر پیدا کردید. قبل از اینکه وارد آشنایی بیشتر برای ازدواج شوید، حتماً از یک روانشناس متخصص و باوجدان کمک بگیرید و به خصوصیات خود و طرف مقابلتان خوب فکر کنید، با خود روراست باشید، چه کسی میتواند بهترین گزینه شما برای ازدواج باشد، شما چه انتظارات و خواستههای از همسر آیندهتان دارید، معیارهای انتخاب شما چیست؟
معیارهای من برای انتخاب همسر آینده چیست؟
در مرحلهی بعدی اولویتبندی معیارهایتان را انجام دهید، اولین اولویت تا آخرین اولویتتان برای ازدواج را بنویسید. گزینهها و اولویتهای هر فرد متفاوت خواهد بود و این کاملاً عادی است که یک مرد یا زن اولویتها و معیارهایشان برای انتخاب همسر متفاوت باشد چون اگر افکار و عقاید همه یکی بود دیگر مفهومی بهعنوان تفاهم که عنصر اصلی و یکی از مهمترین اصول ازدواج است وجود نداشت، تفاهم در زبان عربی از باب تفاعل و معنای آن درک دو طرف از زبان یکدیگر است. مرد و زن باید دل یکدیگر را درک و طبق میل و خواسته همدیگر عمل کنند، ولی مگر این امر امکانپذیر است؟ بله امکانپذیر است، به شرطی که شناخت کافی از هم دیگر داشته باشند و پای عشق و علاقه و دوست داشتن واقعی در میان باشد و طرفین زندگی زناشویی خود را با عشق و علاقه واقعی و تعهد به هم آغاز کنند آن موقع است که تفاوتها احساس نخواهد شد و زن و مرد مکمل یکدیگر خواهند بود.
از مهمترین عناصری که باید در انتخاب اصولی همسر حتماً لحاظ شود اصل همکُفو بودن است.
کُفو در لغت به معنای نظیر و شبیه است و در ازدواج بدین معناست که میان زن و شوهر باید توازن وجود داشته باشد. زوجین باید در ابعاد مختلفی چون اعتقادی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی لازم است که اصطلاحاً همکفو باشند؛ و به شکل سادهتر دارای باورها و اعتقادات نسبتاً مشترک باشند،اگر زوجین از لحاظ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی همکفو نباشند بهاحتمالزیاد در زندگی مشترک با مشکلات زیادی روبهرو خواهند شد.دقت کنید که همکفو بودن یا کفویت زوجین به معنی مساوی بودن و برابر بودن نیست بلکه به معنای متناسب بودن است که زوجین از لحاظهای که در مطلب فوق ذکر شد باهم دیگر تناسب داشته باشند.
از علت های خیانت زوجین عدم انتخاب درست همسر است
تقدیر و قسمت در ازدواج:
» اگر قسمت باشد میشود و اگر نباشد نمیشود» شاید این جمله را بارها و بارها شنیده باشید و برداشتی از آن در ذهنتان جا گرفته باشد و در تصمیماتتان استفاده کرده باشید. قطعاً نقش تقدیر الهی را نمیتوان در زندگی انکار کرد ولی تفسیر و نوع نگاه ما به مقدرات الهی از اهمیت بالایی برخوردار است. اینگونه نیست که قسمت و تقدیر هر فرد، موجب سلب اختیارات او باشد و اختیارات او تأثیری در تقدیری که برای او رقم زده خواهد شد، نداشته باشد؛ ولی همه آثار اعمال و اتفاقاتی که اطراف انسان رخ میدهد را هم نمیتوان به اختیار فرد نسبت داد. اختیارات هر فرد در طول اراده الهی قرار دارد و تا خدا نخواهد اراده انسان به تنهایی کارساز نیست. حال با توجه به این مطلب باید گفت قسمت هر فرد، آن نتیجهایی است که در انتهای کار که تمام مراحل عمل (تحقیق، مشورت، ارزیابی و نتیجهگیری) را طی کرده و متوکل بر آستان الهی شده، حاصل میشود. ازدواج هم جزء اتفاقاتی است که اختیار انسان در آن دخیل است و دقیقاً همین مراحل را باید طی کند. فرد باید در جریان ازدواج کورکورانه وارد نشود و همه اتفاقات در ازدواج را، به خدا نسبت ندهد و اگر خدای ناکرده مشکلی در ازدواج رخ داد، آن را به حساب خدا نگذارد؛ البته من نمیخواهم بگویم که در جریان ازدواج هیچچیزی جز اختیار و اراده انسان تأثیر ندارد؛ با توجه به این تعریفی که ارائه شد دیگر جایی برای این سخن باقی نمیماند که کسی بگوید، همهچیز در جریان ازدواج از قبل مشخص شده است و آن پسر، قسمت فلان دختر و آن دختر، قسمت فلان پسر است و همه منتظر قسمت باشند و دست روی دست بگذارند و اقدامات اساسی در این زمینه انجام ندهند. بالاترین دلیل بر دخالت داشتن اختیار در جریان خواستگاری همان قدرت اختیار و عقل سلیم انسان است، خداوند به انسان عقلی سلیم عطا فرموده که در زندگی خود از آن استفاده کند و صد در صد سرنوشت شما را خودتان رقم میزنید. باز هم میگویم خواست خدا و مقدرات خداوند متعال را نمیتوان انکار کرد که خود این، تقدیر الهی است که انسان صاحب عقل و اختیار باشد و این خود دلیل محکمی است بر وجود اختیار هر فرد در انتخاب همسر و حتی دیگر امور زندگی، پس چشم و گوشمان را باز کنیم و انتخابی درست و اصولی داشته باشیم و بیخردی و بیتوجهی خودمان را گردن تقدیر الهی یا سرنوشت نیندازیم.
همسر آینده شما یک هدف در زندگی برای شما خواهد بود برای اینکه به اهدافمان در زندگی برسیم اولین کار فکر کردن برای رسیدن به اهداف است باید درباره اهدافمان فکر کنیم.
سختترین کار فکر کردن است (رابرت کیوساکی)
بعد از اینکه در مورد اهدافمان فکر کردیم باید آن را بنویسیم پس یک کاغذ و خودکار آماده میکنیم و اهدافمان را روی کاغذ مینویسیم و صد در صد زمان رسیدن به اهدافمان را هم مشخص میکنیم تا انگیزه کافی برای رسیدن به اهدافمان را داشته باشیم. بعد از انتخاب و نوشتن هدف وقت آن است که اقدام و عمل کنید. اگر قدمی بر ندارید به هیچوجه به هدفی که انتخاب کردهاید نزدیک نخواهید شد. اگر قدم اول را برداشتید و بهطرف هدفتان قدم برداشتید، باید بدانید که هنوز در اول راه هستید و برای رسیدن به هدف باید ثابتقدم باشید و با تلاش بیشتر به سمت هدفتان حرکت کنید، مسئولیت انسان در زندگی از همین جا شروع میشود. در ادامه مسیر قطعاً با مشکلاتی روبرو خواهید شد، اگر هدفتان برایتان مهم باشد و به اندازه کافی انگیزه حرکت در شما ایجاد کند بهجرئت میگویم، هیچ مشکلی شما را از حرکت به سمت هدف بازنمیدارد، در این مرحله برای ادامه مسیر باید پایدار و مقاوم باشیم و از مشکلاتی که پیش رویمان است نترسیم و با سماجت به راهمان ادامه دهیم. صد در صد به هدفمان خواهیم رسید. از هدف میتوان هزاران جلد کتاب نوشت و مهم بودن هدف را متذکر شد، فقط میتوانم بگویم انسان بدون هدف مثل یک انسانی است که مرگ مغزی شده است.
نظر شما