فرهنگ امروز/زهرا رستگار: پژوهش در معنای عام، بررسی یا کاوشی سخت کوشانه، تحقیق و تجربهای جامع با هدف کشف واقعیتهای نو و تفسیر درست این واقعیتها است. پژوهش فرآیند رسیدن به راهحلهای قابل اطمینان از طریق گردآوری، تحلیل و تفسیردادهها به گونهای برنامهریزی شده و نظاممنداست. گفتگوی پیش رو به مناسب روز پژوهش با دکتر محمدامین قانعیراد رئیس انجمن جامعهشناسی ایران و عضو هئیت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی ترتیب داده شده است و تلاشی است برای واکاوی مقوله پژوهش و نقصانهای آن در ایران. قانعیراد بزرگترین دغدغهای که دارد، این است که بدون پژوهش تصمیمگیری نکنیم. وی معتقد است دانش و دانایی قدرت است و ارزش افزوده اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارد. به طوری که سرمایه اجتماعی،سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را تقویت میکند. همچنین برای گسترش این سرمایه باید از دانش و پژوهش استفاده کرد تا بتوان جامعه متوازن و متعادلی را ایجاد کرد که هم از بهرهوری و رشد اقتصادی مناسب برخوردار باشد و نیز دارای نظام سیاسی متعادل و مبتنی بر مشارکت عمومی مردم و سطح مناسبی از آزادیهای اجتماعی و حقوق بشر باشد. در ادامه بخش اول از گفتوگوی فرهنگ امروز با دکتر قانعی راد میآید:
بسیاری از اندیشمندان پژوهش را شرط اصلی موفقیت در یک کشور میدانند؛ به نظر شما چرا یکی از پیششرطهای پیشرفت در هر کشوری توجه به امر پژوهش است؟
به دلیل آنکه بحث جامعه دانش بنیان و اقتصاد دانش بنیان مطرح شده است. بنابراین بنیان اقتصادی و اجتماعی دانش بر تولید و کاربرد دانش بنا میشود. به این دلیل است که پژوهش نقش بیشتری را ایفا میکند. فرض بر این است که در دورهای ابزار تولید، زمین بوده است، در دوره سرمایهداری کار و سرمایه اهمیت مییابد. در حال حاضر دانش است. یعنی به قول آلوین تافلر چرخش قدرتی رخ داده است. در این چرخش قدرت دانش نقش بیشتری را بر عهده گرفته است. بنابراین باید در تولید ثروت ملی و در توسعه سایر شاخصهای یک جامعه سالم و یا دارای یک کیفیت زندگی مناسب، بتوانیم از دستاوردهای پژوهشی استفاده کنیم. فرض بر این است که پدیدههای اجتماعی بسیار پیچیدهاند و در عین حال بسیار تأثیرگذارند؛ لذا به صرف آنکه بخواهیم متغیری را بهبود دهیم با یک برنامه ریزی ساده نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. به برنامهریزی پیچیدهای نیاز داریم. متغییرها بروی یکدیگر تأثیر دارند و تأثیرگذاری میکنند. لذا هر قدمی را که قصد داریم برداریم، آن باید مبتنی بر پژوهش باشد. در ابتدا هنگامی که هفته پژوهش راهاندازی شد؛ بنده هم در چند دوره اول درگیر و شاهد بودم، همچنین در دومین دوره دبیر هفته پژوهش بودم، شعار اصلی ما این بود که «بدون پژوهش تصمیمگیری نکنیم». آن زمان احساس میکردیم بسیاری از پژوهشهایی که صورت میگیرد، بر مبنای این است که اگر فلان موردی خوب است باید انجام دهیم.
فرض کنید ساختن سد خیلی موثر است. باید سد بسازیم. درست است سد ساختن مفید است اما باید پژوهش کنیم، که آیا سد سازی تنها گزینه است؟ آیا گزینههای دیگری نیز وجود دارند؟ آیا این مسیر مناسبترین مسیر است؟ یک سری مجموعه ارزیابیهای علمی باید در این مسیر صورت بگیرد. سپس پژوهش را تعریف کنیم. از مدلهای تصمیمگیری ساده یا مدلهای تصمیمگیری که مبتنی بر تشخیص مدیران است، به سمت فرآیندهای وسیعتر برویم. اصطلاحا سبد تصمیمگیری را غنیتر کنیم. چراکه در شرایطی که سبد تصمیمگیری فقیر است، در آن یک یا دو گزینه وجود دارد؛ شما بر مبنای همان عمل میکنید و متوجه میشوید که نتیجه کار خیلی مناسب نبود. اما اگر بتوانید سبد تصمیمگیری را غنیسازی کنیم، گزینههای مختلف را برای کسانی که میخواهند تصمیم بگیرند، مطرح کردیم. در هر مورد پیامدها و آثار چنین تصمیمگیریهایی را در وضعیت اجتماعی نشان دهیم، که چه پیامدهایی میتواند داشته باشد و این پیامدها برخی مثبت است و چیزی است که در برنامه پیشبینی میکنیم و برخی منفی است؛ مواردی که نمیدانیم و به آن آگاه نیستیم. اما یک فرآیند پژوهشی میتواند به ما کمک کند، آگاهتر باشیم و بدانیم کاری که میخواهیم انجام دهیم ممکن است چنین پیامدهای منفی را داشته باشد. پیامدهای منفی را هم به سادگی، فردی نمیتواند در دفتر کار خود بنشیند و یا گروهی با یکدیگر مشورت و صحبت کنند و به آن برسند. بهتر این است که در یک فرآیند پژوهشی درگیر شود. لذا در پشت هر تصمیم یک یا مجموعهای از پژوهشها وجود داشته باشد. این امر بود که اهداف اولیه ما را در طرح مسئله هفته پژوهش مطرح کرد. چرا امروزه پژوهش مهم است؟ هفته پژوهش بر چه مبنایی پایهگذاری شد؟اما چرا در دنیای معاصر مهم است که برمبنای پژوهش کار صورت بگیرد؟ به دلیل آنکه دانش و دانایی قدرت و ارزش افزوده اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارد. به این معنا که سرمایه اقتصادی جامعه، فرهنگ، سیاست، اجتماع را تقویت میکند. لذا این کاپیتالها نیز دیگر به مفهوم اقتصادی صرف خود نیست. تا حدی برای گسترش این ۴ نوع سرمایه باید از دانش و پژوهش استفاده کرد تا بتوان جامعه متوازن و متعادلی را ایجاد کرد که هم از بهرهوری و رشد اقتصادی مناسب برخوردار باشد و نیز دارای نظام سیاسی متعادل و مبتنی بر مشارکت عمومی مردم و سطح مناسبی از آزادیهای اجتماعی و حقوق بشر را داشته باشد. همچنین دارای یک جنبه تولید سرمایه اجتماعی، به معنای همبستگی ملی رفع تضادها و تنشهای داخلی در بین گروههای مختلف اجتماعی، باید تأمین شود و فرهنگ غنی و مبتنی بر میراث فرهنگی و درعین حال دارای ظرفیتهای نوآوری و تولید فرهنگی داشته باشیم. هر کدام از این ۴ نوع سرمایهها را که در نظر میگیریم؛ برای تأمین آن ناچاریم از پژوهش و فرآیندهای پژوهشی استمداد کنید.
به دلیل دخالت متغیرهای متعدد در این زمینه، دیگر تصمیمگیریها خیلی نمیتوانند ساده صورت گیرند. نیاز به مطالعات پژوهشی، کانونهای تفکر دارد. کانونهای تفکر نیز، سطحی از عمل پژوهشی و کنش پژوهشی در آن صورت میگیرد. به این دلیل است که در دوره معاصر بیش از گذشته احساس میکنیم که برای گسترش جامعه دانش بنیان، نیاز به تولید، پردازش، و کاربرد دانش و اطلاعات داریم. بسیاری از کشورهای جهان معاصر اساس ارزش افزوده اقتصادیشان از همان فعالیتهای پژوهشی است اما فعالیتهای پژوهشی که بعدا پیامدهای خود را در عرصه اجتماعی نشان میدهد.
بحثی مطرح میشود در اینباره که در کشور ما پژوهش تقلیدی است و چون صرفا جوامع توسعه یافته پژوهش انجام میدهند ما هم برای توسعه یافتن باید به سمت پژوهش برویم. این در حالی است که پژوهش در جوامع الگو جزیی از یک کل هماهنگ است ولی شاید در کشور ما این چنین نباشد. آیا شما قائل به این امر هستید که پژوهش در کشور ما امری تقلیدی است؟
هنگامی که تصور میشود هفته پژوهش راهاندازی شود، بهتر است واقعا بحث تعمیق پژوهش و نهادینه سازی پژوهش صورت بگیرد. یعنی از سطح به عمق عبور کند. اگر هم ابعاد تبلیغی دارد این مسائل مرتفع شود، تا یک پژوهش نهادینه داشته باشیم. پژوهش نهادینه از نظر من پژوهشی است که پیامدهای آن را میتوانیم در جامعه ببینیم و تأثیر آن را در همان ۴ زمینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بتوانیم پیدا کنیم. اگر نتوانیم این تأثیر را ببینیم صرفا عملی درون دانشگاهی و یا درون عرصه علم میشود ، و نوعی ریزش به بیرون نیست. نیاز جامعه را برطرف نمیکند و تأثیرگذار هم نیست. هدف هفته پژوهش این بود که دانش را نهادینه کنیم. این نهادینه سازی، یکی نهادینه شدن در درون دانشگاه، فرآیندهای آموزشی و پژوهشی و مدیریت دانشگاه، دیگری در خارج از دانشگاه، یعنی در جامعه است. البته در جامعه نیز نهادینهسازی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی است. به معنای آنکه در درس اقتصاد، بتوانیم اقتصاد دانش را تقویت کنیم، منابعی را برای فعالیتهای پژوهشی جذب کنیم، از طرف دیگر اقتصاد جامعه را تقویت کنیم یعنی تأثیر این پیامدهای پژوهشی را در تولید کالایی، تولید صنعتی بتوانیم نشان دهیم و ایجاد کنیم.
پس شما معتقد هستید که که امر پژوهش تقلیدی نبوده و بر اساس رفع نیازهای جامعه شکل گرفته است؛ اما در اجرایی شدن مشکلاتی بر سر راه خود دارد؟
بله. اما مشکلات بسیار زیادی داریم. یعنی افرادی که هنوز درک دقیقی از علم و دانشگاه پیدا نکردند. یعنی باور زیاد به این امر پیدا نکردهاند. یعنی ما باید در نظر بگیریم که چه مقدار توانستیم به این هدف اول، یعنی تأثیر پژوهش بر توسعه اقتصادی برسیم. به این امر چه مقدار نزدیک شدیم؟ اگر قرار باشد به این امر برسیم لازمه آن این است که میزان اعتباراتی که به بخش پژوهش تخصیص داده میشود؛ بیشتر شود، چیزی است که سالهاست گفته میشود اما عمل نمیشود، ۳ درصد تولید ناخالص ملی باشد. یعنی حداقل ۳ درصد تولید ناخالص ملی را به امر پژوهش اختصاص دهیم. این کار را انجام نمیدهیم. دیگر آنکه پیامدهای اقتصادی، بر مبنای پژوهش صورت گیرد. یعنی اگر میخواهیم تولید کالا کنیم، من جمله تولید و ساخت خودرو، مبتنی بر تحقیقات باشد. دانشگاههایی که رشتههایشان با بخش صنعت مرتبط است؛ دارای پیوندی باشند که بتوانند نوعی صنعت ملی را در ارتباط با صنعت جهانی(نه به صورت درونگرایانه)؛ با دستآوردهای دانشگاهی پایه ریزی کنند.
چنین چیزی را در صنعت خودرو نمیبینیم. چراکه خودروهایی را میبینیم که لایسنس و واردات آن از جای دیگری است و در کشور مونتاژ میشود. یعنی طراحی آن اینجا نیست. ممکن است پس از چند سال، ساخت برخی از قطعات را در ایران تولید کنیم، اما اساسا طراحی نداریم. پس از آنکه ساخت آن را وارد میکنیم باز هم در طراحی قالبهای آن، باید دید آیا کیفیتی که آنها دارند موجود است؟یا خیر؟ بنابراین شما یک پراید متعلق به کره جنوبی را میتوانید به راحتی خرید کنید و سالها از آن استفاده کنید. اما پراید تولید داخل آن کیفیت لازم را از نظر مشخصات و مختصات فنی ندارد. مشخصات فنی که یک خودرو باید داشته باشد، مانند استحکام قطعات، کارایی، ایمنی، میزان وضعیت سوخت و تأثیر آن بروی آب و هوا، (آلودگیهایی است که یک خودرو میتواند ایجاد کند) خود بنزینی که مصرف میشود را ندارد. این یکی از علتهای آلودگی هواست و در شهرهای بزرگ با آن مواجهه هستیم. خودروهایی که تولید میشود، ایمنی لازم را ندارند و بسیار مشکل دارند.
در صنعت خودرو یا تحقیقی انجام نمیدهیم یا آن تحقیق هیچ ارتباطی با کارخانههای تولید کننده اتومبیل ارتباطی ندارد. باید دید شرکتهای خودرو چند درصد از هزینههای خود را صرف تحقیقات میکنند، یا چند درصداز هزینههای خود را صرف بهبود مشخصات فنی خودروها میکنند. مورد دیگر، بحث صنایع دارویی است. در این رابطه نیاز به پژوهشهایی در شیمی و مهندسی شیمی داریم. باید نتیجه آن را روی صنعت دارویی ببنیم که بتوانیم داروهای جدید، با کیفیت بالا داشته باشیم. در حال حاضر یک سوم مقالاتی که در مقیاس جهانی چاپ میکنیم، در حوزه شیمی است. اما هیچکدام در صنایع شیمیایی مورد استفاده قرار نمیگیرند.لذا شاهد هستیم که خودروسازی ما یک صنعت نادانش است به طوریکه صنعت آن وجود دارد، اما دانش آن نیست. دیگری شیمی است که دانش ناصنعت است. یعنی دانش آن وجود دارد اما صنعتی ندارد. آن چیزی که وجود دارد مربوط به فرمولهای دارویی انتقال داده شده است که با کیفیت بد، در داخل تولید و منتقل میشود. درحالیکه باید دائم بروی آن تحقیق صورت گیرد تا پیش رود. به طور مثال ساختن داروهای جدید. ساختن داروهای جدیدی که بای پروداکت آن، یا عوارض جانبی آن کمتر باشد و کارایی آن بیشتر باشد را نداریم و این امر نیز نیاز به تحقیق دارد. به طور مثال فرض کنید شما سرما میخورید، قرص سرما خوردگی که از خارج آورده باشند وقتی مصرف کنید حالتان خوب میشود. اما داخلی را که مصرف میکنید، فایدهای ندارد. اگر پژوهشی در حوزه شیمی و مهندسی شیمی صورت میگیرد؛ چرا تأثیرات آن را در صنایع دارویی خود نمیبینیم؟
در بحث خود به اعتبار پژوهش هم اشاره کردید؛ که باید در این حوزه اعتباراتی به امر پژوهش تخصیص داده شود؛ سوال اینجاست که به صرف تخصیص اعتبار پژوهش محقق میگردد به عبارت دیگر آیا پژوهش لزوما امری است متکی به بودجه و اعتبار؟
همه جای دنیا شما باید به پژوهش میزان مناسبی اعتبار اختصاص دهید. فرض کنید شرکت خودروسازی در حال فعالیت است، آیا نباید به آن اعتباری تخصیص بدهیم؟ وقتی میگوید اقتصاد دانش یعنی چه؟ یعنی پیوند دانش و پول. البته در بعضی مواقع، در برخی مواقع هم باید تجاریسازی را نقد کنیم. شاید اختصاص بد اعتبارات منفی پژوهشی را نقد کردهاند. شاید فسادی که در این عرصه رخ میدهد را نقد میکنند. اما در بسیاری از موارد اعتباراتی که بخش دولتی دارند، خوب توزیع نمیشود، به طرحهای خوب اختصاص داده نمیشود. بسیاری اعتبارات دولتی را یک رانت یا امتیاز تلقی میکنند. در مقابل آن تحقیقات کم کیفیتی را ارائه میکنند، که خوب هم مورد ارزیابی قرار نمیگیرد. به دلیل آنکه محقق هم میداند آن بخش دولتی که این تحقیق را سفارش داده است؛ قرار نیست بر مبنای آن تصمیمگیری کند. قرار نیست چیزی تغییر کند. بنابراین تنها میخواهند کاری صورت بگیرد، آن را جلد کرده و در کتابخانه بگذارند.
تحقیق امروزه به ویژه در مقیاسهای وسیع هزینهبر است. اما باید مدیریتی وجود داشته باشد که بداند تحقیق برای چه هدفی است. سپس در فرآیند تعریف، اجرا، اعتباریابی پژوهش، بسیار جدی پیش رود. در نهایت هنگامی که برون داد، نتایج و دستآوردهای پژوهش را محققین و تیم تحقیقاتی ارائه دادند؛ باید با نیازهای عملی ما ارتباط داشته باشد و بتواند آن نیاز را پاسخ دهد و ما نیز برای پاسخ دادن به آن نیاز از آن استفاده کنیم. اصطلاحا به آن کاربست میگویند. ما میتوانیم در حوزه پژوهش application داشته باشیم. سپس نتیجه آن application را در نظر بگیریم. باید پاسخگو به تغییری باشد که ایجاد میشود. آن دخالتی که نهاد سیاستگذار میخواهد برای کاهش سطح اعتیاد در جامعه داشته باشد، ایجاد شود. اما یک فرآیند دیگری رخ میدهد، یعنی سالها هزینههای گزافی پرداخت میشود که بابت تحقیقات مواد مخدر، اما روز به روز میبینیم میزان مصرف مواد مخدر بالا میرود. مشکل از کجاست؟ یا طرحهای تحقیقاتی بد تعریف میشوند یا طرحهای تحقیقاتی بد اجرا میشود یا نتایج آنها به کار بسته نمیشود یا نتایج بد به کار بسته میشود. مجموعه این عوامل ممکن است وجود داشته باشد. در جایی شما را به این میرساند که چرا ما داریم پول به این بخش اختصاص میدهیم؟ البته عزم مسئولین مختلف، درباره استفاده از پژوهش نیز بسیار مهم است. در جامعهای مانند جامعه ایران که بسیار ایدئولوژی زده است، پژوهش جایگاه زیادی را در عمل ندارد. به دلیل آنکه مسئولین کشور بر مبنای یکسری باورهای عقیدتی که برایشان مقدس است، اعمالی را انجام میدهند. در این راستا به پیامدهای آن اعتنایی ندارند. اگر شما برای حل مسائل مسیرهای دیگری را به آنها نشان دهید، مانند امر اعتیاد توجهی به چنین مسئلهای ندارند. لذا سیاست ایدئولوژیک و تصمیمگیریهای ایدئولوژیک و عقیدتی که در کشور غالب است.
یکی از مبناهای اصلی استفاده از پژوهش، کاربرد و کاربست پژوهش است. مسئولین مختلف روی آرمانها و باورها، که بعضا در اسناد برنامهای منعکس شده است؛ اعمالی را انجام میدهند و تصور میکنند، باید همان کار انجام دهند. اگر به برنامه مکتوب نیز متعهد باشند خوب است؛ اما در برخی موارد آن تعهد نیز وجود ندارد. اما در بهترین حالت؛ مدیران برمبنای برنامه عمل میکنند. معمولا در تدوین برنامهها از فرآیندهای ایدئولوژیک عبور میکنیم تا به برنامه میرسیم. نتیجه برنامهها ارزیابی نمیشود تا بدانیم چه مقدار تأثیر در کار میگذارد. به همین دلیل است که میگویند، بدون پژوهش تصمیمگیری نکنیم. اما هنگامی که برنامهریزی میکنیم؛ باید پژوهش وزن سنگینی داشته باشد، نه آنکه شما در تصمیمگیری و برنامهریزی در مورد مواد مخدر؛ یعنی در جایی که باید علتیابی کرد و مشکلات را سنجید و راه حل ارائه داد، حضور نداشته باشید. گروههای بستهای مانند گروه کارشناسی با سطح دانشی اندک، برنامهریزی میکنند و مدیران نیز اجرا میکنند. در این بین نیز کسانی در مورد اعتیاد پرسشنامههایی پر میکنند و مقالههایی مینویسند و تحقیقاتی انجام میدهند. البته قرار نیست از یافتههای آنان استفاده شود. لذا این دو فرآیند جدایی است که دارد پیش میرود. یعنی فرآیندهای اجرایی، سیاستگذاری و اجرا از یک طرف؛ تحقیقات دانشگاهی و پژوهشهای دانشگاهی نیز برای خود پیش میرود. هدف تحقیقات دانشگاهی در این شرایط تبدیل به نوعی مراسم دانشگاهی شده است. گویا دانشگاه نهاد اجتماعی است که مراسمی، ریچوئالهایی مناسک و مراسمی دارد. آئینی مانند چهارشنبه سوری، که از روی آتش می پرند. اگر استاد دانشگاه هستید باید سالی یک و یا دو مقاله بنویسید. به ویژه اجرای آئین با موقعیت شغلی و سازمانی شما ارتباط دارد. یعنی اگر به خوبی آئین مقاله نویسی را انجام دهید، میتوانید ارتقا بگیرید، سمتهای دانشگاهی و اداری بالاتری را به دست بیاورید، درآمد بیشتری را کسب کنید. لذا ما نیز آئیینوار تحقیقات را انجام میدهیم. چرا بروی آئین و مناسک تأکید میکنم؟ البته همیشه ممکن است آئینها و مناسک مبتنی بر یک نوع عقلانیتی شکل پیدا کند. اما به تدریج مبنای آن عقلانیت و فلسفه از بین میرود. سپس عمل، آئین و مناسک باقی میماند؛ شما این مناسک را انجام میدهید. در پژوهش در ابتدا هدفی به نام بهبود زندگی داشتید.
فلاسفه بزرگ در حالیکه گفته میشود انتزاعی اندیشند، مانند افلاطون، ارسطو، سقراط؛ به دنبال آن بودند که بدانند، سعادت، زندگی، خوشبختی چیست و چگونه میتوان به آن اهداف رسید. به دلیل رسیدن به این اهداف است که بحث و گفتگو میکنند. همچنین ارسطو کتاب سیاست را مینویسد که چگونه میتوان سیاست داشت و جامعه را چگونه میتوان اداره کرد که مورد رضایت مردم باشد، سرمایه سیاسی جامعه تقویت شود و بحثهای دیگر. اما به تدریج این حرفها فراموش میشود و میگویند کتاب و مقاله بنویسید. این مقاله قرار است در کجا استفاده شود و چه باشد مهم نیست. بلکه مهم این است که این امر انجام شود. انجام دادن مناسک صورتی دارد و صورت آن را دقیق انجام میدهند. بنابراین هنگامی که میخواهید مقاله بنویسید روش دقیق باشد، شیوه اعتباریابی، کلید واژه، چکیده، منابع را بگونهای خاص ارائه دهید، منابع خارجی را در رفرنس بیاورید به پیشینه تحقیق هم اشاره کنید. سپس متوجه میشوید که در مناسک مجموعهی معیارها و ضوابط خشک متدولوژیک حاکم میشود، بدون آنکه پژوهش به روح حاکم بر علم وفادار باشد. تحقیق باید به روح علم وفادار باشد. به دلیل آنکه انجمن پژوهش نیز مانند هر عمل دیگری که در زندگی داریم، یک قالب و یک روح و محتوایی دارد. روح و روحیه پژوهش در این کشور وجود ندارد. قالبهای پژوهشی بر ما حاکم هستند. اما چرا این امر اتفاق افتاده است، به دلیل آنکه بخش کثیری از آن ناشی از آن است که امکان ریزش به جامعه یا در جامعه(فرض من بر این است که دانشگاه غلیان دانش میکند و باید سر ریز به جامعه پیدا کند.) وجود ندارد. ما جلوی ریزش و غلیان دانش به جامعه را گرفتهایم. دانشگاه نهادی درونگرا میشود و به تدریج به مناسک خود میپیوندد. در دنیا میگویند دانشگاه نهادی پیشرو است. اما من میگویم دانشگاه زمانی میتواند پیشرو و پیشگام باشد که در جامعه باوری به دانشگاه وجود داشته باشد. در جامعه ما باور به دانش و دانشگاه وجود ندارد. به خصوص در حوزه علومانسانی و اجتماعی این باور وجود ندارد. شما با بیباوری مواجهید. بیباوری ناشی از این نیست که که بگویید فردی بیسواد است که باور ندارد. خیر مسئولین کشوری که ملاحظه میکنید گاهی مهندسها، گاهی پزشکها غالب میشوند، این افراد اعتقاد و باوری به علومانسانی ندارند. تصمیمگیریهایی از طرف این افراد صورت میگیرد که آمیخته با باورهای عقیدتی و تکنیکهای فنی که از علوم میگیرند، است. اما اندیشه علمی عمیقی در کار برنامهریزی و اداره کشور ندارند.
در بحث مهندسی و علوم پزشکی پژوهشهایی که صورت میگیرد وضعیتی بهتر نسبت به پژوهشهای علوم انسانی از حیث نتیجه گیری و کارآمدی هستند. به نظر شما پژوهشهای علومانسانی در کشور ما کارآمد هستند؟ آیا اساسا این پژوهشها مطلوبند و مسئلهای را حل میکنند؟
بحث اصلی من این است که میگویم شما در کدام بخش راه را باز گذاشتهاید و جواب نگرفتهاید؟ شما کجا تصمیمگیریهایتان را مبتنی بر پژوهشهای دانشگاهی قرار دادید؟ بنابراین دانشگاه به تدریج پژوهشهایش ناکارآمد میشود. اگر بخواهیم پژوهشی کارا باشد، در مدل تولید و تأثیرگذاری دانش، یکی بر فشار دانش و علم تأکید میشود یکی بر کشش بازار. Knowledge push market pull
میگوید: تا که از جانت معشوق نباشد کششی/ کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.
اولا آن طرف باید کششی وجود داشته باشد، هنگامی که کششی از آن سمت نیست هر چه کوشش کنید به جایی نخواهید رسید. دوما کم هستند عاشقان شیفتهای که در فقدان کشش، کوشش کنند. بنابراین کوششی صورت نمیگیرد یا اگر صورت بگیرد تصنعی و ظاهری است. برای برخی از افراد چنین کوشش ظاهری، مانند کتاب و مقاله نوشتن احساس لذت و رضایتی به وجود میآورد. به طور مثال آثار هگل، مارکس و ... را که مطالعه میکنند؛ صرف نظر از آنکه برای جامعه مفید باشد، ممکن است لذت بخش باشد. به هر حال خواندن و نوشتن مطالب علومانسانی میتوانند، لذت بخش هم باشند. اما کم هستند افرادی که برای لذت به دنبال علم بروند. درحالیکه بیشتر افراد به دنبال جنبههای سازمانی میروند و در سیستم و نظام اجتماعی، و سیاسی و اقتصادی قراری بر پیمان دانش بسته نشده است.
سالها است که بحث صنعت و دانشگاه را مطرح کردیم. اما مسئولین محترم بیایند بگویند که کجا صنعت و دانشگاه پیوند خورده است و نتیجه آن چه شده است؟ در این هفته پژوهش گفته شود. بگویند اخیرا یک استکان تولید شده است و نتیجه این استکان حاصل یک قرار داد پژوهشی بین دانشگاه ایکس و صنعت ایگرگ بود. مختصات فنیاش بهتر شده است. یا فرض کنید؛ تولید مواد غذایی که صورت گرفته است، با کیفیت بالاتری انجام شده است. در جایی به ما نشان دهند. خیلی نیست، اما دائما حرف آن مطرح میشود. دائم گفته میشود ما در توسعه علم و فناوری اول هستیم. اما در واقع اول نیستیم. فقط در نوشتن مقاله اول هستیم به دلیل اینکه تعداد زیاد دانشگاه، تعداد زیاد دانشجو، تعداد زیاد اعضای هیئت علمی که تماما، برای فارغالتحصیلی و ارتقاء نیاز به مقاله نویسی دارند.
ادامه دارد.....
نظرات مخاطبان 0 3
۱۳۹۲-۰۹-۲۵ ۱۹:۴۵امین آرین 0 7
۱۳۹۲-۰۹-۲۸ ۱۳:۰۹shirzad aghdashi 0 7
۱۳۹۲-۰۹-۲۸ ۲۰:۳۳مریم کریمی 0 6