شناسهٔ خبر: 10379 - سرویس سیاست‌گذاری علم‌وفرهنگ
نسخه قابل چاپ

یادداشت میهمان/ نقدی بر سخنان رئیس جمهور در باب هنر؛

پاسداشت هنر قدسی یا مانیفست پارناسین ؟

حسن روحانی وقتی واژه‌ی هنر دلالت بر آثار سعدی و حافظ و مولانا داشته باشد یا منظورمان از هنر آثار معماران دوره‌ی اسلامی مانند میدان نقش‌جهان و مسجد وکیل و مقرنس‌های دل‌فریب و گنبدهای آسمان‌سای آنان باشد، اگر منظور از واژه‌ی هنر آثار خوش‌نویسی و نقاشی‌های استاد فرشچیان باشد، بله، پسوند ارزشی بر چنین واژه‌ای اهانت بر مفهوم بلند آن است؛ اما ...

 

فرهنگ امروز/آریا محمدنژاد:هرچند بحث تفاوت «هنر» –به معنی کمال و فضایل اخلاقی- و تِخنه یا تکنیک به‌عنوان معادلart  قدری نخ‌نما شده است، لکن جدال این دو نوع برداشت از هنر در عصر حاضر به‌اندازه‌ای قدرتمند است که از رجوع به این تعاریف ناگزیریم. آنچه دعوای مدافعان تقسیم‌بندی هنر ارزشی و غیرارزشی و مخالفان آن را رقم می‌زند، برداشته شدن تمییز از این دو نوع تعریف است، زیرا تمییز این دو تعریف هرگاه که به نفع صاحبان قدرت باشد آن را حفظ می‌کنند و هرگاه که این تمییز مخالف شیوه‌ی مدیریتی‌شان باشد آن را نادیده می‌انگارند.

 

 اما در این مورد خاص یعنی سخنان رئیس‌جمهور اگر فرض را بر این بگیریم که وی در سخنان خود هنرمند به معنی صاحب فضایل اخلاقی را قصد کرده‌اند، سخنانشان به‌غایت درست و غیرقابل خدشه است و حتی اگر با اندکی تسامح و نگاهی مدرن‌تر هنرمند را معادل صاحبان فن و صاحبان تِخنه‌ای که در راه کسب فضایل و کمال اخلاقی تلاش می‌کنند در نظر داشته باشد که با توجه به سبقه‌ی روحانیت ایشان فرضی دور از تصور نیست، باز ایشان به خطا نرفته‌اند؛ اما در این میان چیزی که تعجب اصحاب فکر و اندیشه را رقم زده است این مطلب است که در سال‌های گذشته مدیران، «هنر» را بر زبان آورده و از آن قصد «تکنیک» یا «art» را نموده‌اند؛ یعنی در مقام حرف و سخنرانی و بسترسازی، فکر هنرمند را به‌مثابه‌ی کسی که از تکنیک‌های مرسوم رشته‌های هنری در راه کمال و کسب معرفت استفاده می‌کند در نظر گرفته و هر هنرمندی را هنرمند ارزشی فرض می‌گیرند و در مقام عمل هر آرتیست به معنی امروزین را به‌واسطه‌ی شهرت و تأثیرگذاری بر اجتماع ارزشمند می‌شمارند و از تمام آثار آن‌ها بدون هیچ استثنایی حمایت می‌کنند.

بنیان این عمل، سفسطه‌ای ناجوانمردانه است –البته ما فرض را بر این می‌گیریم که سخنان رئیس‌جمهور محترم از روی اعتقادات دینی و کسوت روحانیت ایشان می‌باشد و مصداق این تحلیل نیست- سفسطه‌ای که مانیفست «پارناسین» را به جای بنیان هنر قدسی قرار داده و واژه‌ها را از معانی خالی می‌کند، آن‌گاه که واژه‌هایی که از دیرباز معانی مقبولی نزد اهل‌نظر داشته‌اند از معنی و دلالت خود خالی می‌شوند، فرصت خوبی است تا معانی پوزیتیویستی بدان تحمیل شود؛ اما این سفسطه ریشه‌ی دیگری نیز دارد و آن فاجعه‌ی ترجمه‌های علوم و اندیشه‌ی غربی در چند صد سال گذشته است. وقتی پای کتب غربی به ایران باز شد، ناچار می‌بایست واژه‌های حوزه‌ی اندیشه‌ای غرب نیز ترجمه می‌شد؛ لذا مترجمان در رویارویی با واژگان غربی به دنبال واژگان فارسی و عربی گشتند، واژگانی که از دیرباز در فرهنگ ایرانی، اسلامی وجود داشت و بار معنایی و مصادیق مدلول‌های خود را داشت. این مترجمان که به‌واسطه‌ی تحصیلات آکادمیک غربی، خود نیز پوزیتیویست‌های قهاری شده بودند با نگاه مادی به فرهنگ ایرانی رجوع کردند و واژگانی مانند هنر را نیز با این رویکرد، معادل واژگان غربی قرار دادند.

این افراد هرچند فارسی‌زبان بوده و حتی برخی دروس سطح حوزوی هم خوانده بودند، لکن از زبان فارسی و اندیشه‌ی اسلامی فقط ظاهر معانی و مفاهیم را برگرفته بودند، ولی زندگی در هوای مدرنیته آن‌ها را با ذات فرهنگ مادی آغشته کرده بود. در حالت عادی انتظار می‌رود مترجم تسلط حداقلی را به فرهنگ زبان مبدأ و مقصد داشته باشد، درحالی‌که مترجمان فوق نه از غایت تمدن غرب خودآگاهی داشتند و نه به حقیقت تمدن خودی و حکمت اسلامی ایرانی تسلط کافی داشتند؛ لذا عدم تسلط به ریشه‌ی حکمی برخی واژگان این سفسطه یا سوءتفاهم را رقم زده است.

اما چرا می‌گوییم سفسطه؟ تا وقتی که فقط نداشتن آگاهی باعث چنین جابه‌جایی معانی می‌شود، سوءتفاهم است؛ اما وقتی افرادی دلالت‌های حکمی دوران گذشته‌ی واژگان را بر واژگان معنازدایی‌شده‌ی امروزین مترتب می‌کنند دیگر اشتباه نیست، بلکه سفسطه است؛ زیرا این افراد از معانی حقیقی واژه مطلع هستند، ولی آن را در راستای مطامع خود استفاده می‌کنند، اینان با پوزیتیویست‌های عصر قاجاریه و پهلوی تفاوتی بزرگ دارند؛ زیرا غرب‌گرایی آنان ناشی از حیرتی بود که در قبال موفقیت تکنیکی به‌یک‌باره‌ی فرنگستان رقم‌ خورده بود و ناخودآگاه در مقابل همه‌ی مظاهر فکری این تمدن دست تسلیم را بالا گرفته بودند؛ اما دوستانی که امروزه سعی در مسخ واژگان و فرهنگ ایرانی، اسلامی دارند در کمال آگاهی از غایت تمدن غرب و جدال حکمی فلسفی شرق و غرب به اردوگاه دشمن در آمده‌اند.

وقتی واژه‌ی هنر دلالت بر آثار سعدی و حافظ و مولانا داشته باشد یا منظورمان از هنر آثار معماران دوره‌ی اسلامی مانند میدان نقش‌جهان و مسجد وکیل و مقرنس‌های دل‌فریب و گنبدهای آسمان‌سای آنان باشد، اگر منظور از واژه‌ی هنر آثار خوش‌نویسی و نقاشی‌های استاد فرشچیان باشد، بله، پسوند ارزشی بر چنین واژه‌ای اهانت بر مفهوم بلند آن است؛ اما همه می‌دانیم که چنین نیست، امروزه هرکسی که بتواند شعری را با ضرب آهنگ خاصی بخواند اسم هنرمند خواننده بر خود می‌نهد یا هرکسی که بتواند با خط و رنگ پرسپکتیو و توهم حجم را خلق کند نام هنرمند نقاش بر خود می‌نهد، حال چه این اثر خلق‌شده قصد استعلا و فراتر بردن مخاطب از دام تعینات و تعلقات را داشته باشد و چه نقش مبتذلی از جنسیت و شهوت ایجاد کند.

نیاز به درجه‌ی علمی خاصی ندارد تا کسی بفهمد محمدرضا شجریان و شاهین نجفی یکی نیستند، هرچند هر دو در دسته‌ی زاویه‌داران ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی جای می‌گیرند، نیاز به تسلط بر حکمت و فلسفه ندارد تا کسی این را بفهمد که موسیقی راک و جاز و رپ با آواز اصیل ایرانی تفاوت‌های بسیاری در تأثیرات روحی و ادراکات نفسانی دارد، در دنیای غرب حتی بازیگران فیلم‌های پورنو را هم آرتیست می‌نامند و همچنین است درباره‌ی نقاشان برهنگی و عکاسان نود nude . اگر قرار باشد از واژه‌ی هنرمند همان آرتیست را اراده کنیم که امروزه چنان است، چگونه می‌شود هر هنرمندی را ارزشی خطاب کرد؟ حتی در میان سینماگران داخلی هم تفاوت بسیاری است بین سینماگرانی که فقط برای گیشه فیلم می‌سازند و سینماگرانی که با اندیشه‌های ناب اسلامی و انقلابی و حتی اجتماعی و سیاسی فعالیت می‌کنند، آیا بین مجید مجیدی و فلان کارگردان فیلم فارسی فرقی نیست؟

این سفسطه‌ی دیرپای که هنرمند یا همان آرتیست خودبه‌خود متولی ارزش‌های جامعه است، سال‌هاست که توسط طیف تکنوکرات حوزه‌ی فرهنگ اشاعه داده می‌شود و از سوی مدیران با قصد دلجویی و ایجاد قرابت با هنرمندان در جهت استفاده‌های سیاسی و تبلیغاتی دنبال می‌شود و از سوی هنرمندان با هدف نجات بازار راکد آثار هنری‌شان با فروش و جلب حمایت نهادهای دولتی و گروه‌های سیاسی. اگر دقت کنیم فقط طیف‌های سیاسی‌ای که در جریان تبلیغات از حمایت طیف هنرمندان غیرارزشی بهره‌مند هستند چنین شعارها و اظهار نظرهایی را در دستور کار خود قرار می‌دهند؛ اما آیا سیاست‌مدارانی که چنین اظهاراتی می‌کنند در مدیریت خود نیز به یک چشم به اصحاب هنر نگاه می‌کنند؟

 

نظرات مخاطبان 0 7

  • ۱۳۹۲-۱۰-۲۵ ۱۰:۴۲بنفش 3 11

    افاضات رئیس جمهور محترم و مردمی همه مردم ایران (خصوصا اون اقلیت 49.5%) رو بیشتر از پیش منتشر کنید
                                
  • ۱۳۹۲-۱۰-۲۵ ۱۴:۲۷نیما 3 13

    خانم یا آقای بنفش ! به نظر بنده انتخابات تموم شده و با هر رایی یک نفر رئیس جمهور شده اما وظیفه اصحاب اندیشه این است که مراقب باشند هر کس در هر مقامی از ارزشهای حکمی و اندیشه ای ایرانی عدول نکند چه رئیس جمهور حداقلی باشد چه حداکثری 
                                
  • ۱۳۹۲-۱۰-۲۵ ۱۵:۱۵سبز 10 5

    هر کاری آقای دکتر بکنن شما حزبل ها مخالفت می کنید بدبخت چیکار کنه 
    
                                
  • ۱۳۹۲-۱۰-۲۵ ۱۷:۴۷امیری 1 12

    فکر کنم ایشون باید سعی کنند جو گیر نشن و عمل و کلامشون با فکر و اندیشه ی بیشتری همراه کنن و برای خوش آمد مخاطب هر حرفی رو به زبان نیارن
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۶ ۱۵:۳۸حاجتی 1 3

    کار پاکان را قیاس از خود مگیر 
    در نوشتن گرچه ماند شیر شیر 
    
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۷ ۱۰:۳۱آریا 1 2

    آن یکی شیر است در بایده این یکی شیر است اندر بادیه 
    حالا چه ربطی داشت ؟ یعنی آقای روحانی خیلی پاکه و مرد خداست ؟
    
                                
  • ۱۳۹۲-۱۱-۰۸ ۱۵:۵۴حاجتی 0 0

    من زوم این بود که ایشون در بادیه تشریف دارن 
                                

نظر شما