به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از مهر؛ وائل بن حلاق بر آن است که امروزه قواعد حقوق اسلامی در بسیاری از جوامع خود به مثابه امری مدرن قلمداد می گردند و این برداشت مدرن از قواعد فقه و حقوق اسلامی به نوبه خود رهآورد ورود مدرنیته به جوامع اسلامی است.
وی می کوشد قواعد حقوق اسلامی را در جهان پیشامدرن مورد بازبینی قرار دهد و به قرائتی جامع از چیستی نقش فقه و شریعت در ساحت عمومی دست یابد. حلاق در پژوهش خویش به بررسی آموزه ها و شیوه های مورد پذیرش در حقوق اسلامی در بستر تاریخ آن و مطالعه آن در درون جوامع اسلامی پیشامدرن به مثابه یک «ضرورت اخلاقی» اقدام می ورزد.
در یک شمای کلی می توان گفت «ترادیسی های تکرار تئوری شریعت» یک کتاب بسیار جامع است که دربردارنده مباحث مبدا، منابع، طبقه بندی قواعد شریعت و نیز بحثهای مدرنی همچون رابطه حقوق اسلامی با دولت ملت است.
همچنین به برخی از پرسشهای فلسفی حقوقی معاصر مانند روابط حاکمیت قانون و شریعت و اخلاق در گستره حقوق اسلامی در آن مطرح می شود. نویسنده در بخش های پایانی کتاب از بحث و بررسی پیرامون برخی از اندیشه های پست مدرن و رابطه آنها با شریعت فروگزار نمی نماید.
با توجه به ساختار اثر باید گفت: سازمان کتاب ساده و منطقی است. در بخش نخست نویسنده به توصیف شکل گیری و تکامل سنت حقوق اسلامی کلاسیک از جمله مبانی فقهی آن سنت، رابطه حقوق و حقوقدانان، ارتباط میان حاکمان و حکومت سیاسی و نقش مکاتب حقوق اسلامی در فراهم کردن ساختار و ثبات در حقوق اسلامی در جوامع مختلف اسلامی همت گمارده است.
بخش نخست همچنین دربردارنده مطالبی درخصوص روش های اسنتباط احکام در فقه شیعه و فقه اهل سنت است. نویسنده این بخش را با تحلیل چگونگی ارتباط مداوم میان وحی و حقوق اسلامی به پایان می برد. بخش دوم مباحثی در خصوص زمینه های مشترک میان فقه و حقوق اساسی، تعهدات مذهبی و حقوقی مسلمانان، عقود و قراردادها، اموال، حقوق خانواده، وصیت، حقوق جزا، تفاوت های مهم میان مکاتب فقهی عمده اهل سنت و پیشرفت و کارآمدی حقوق اسلامی با توجه به فرمول کلاسیک حقوق اسلامی و کاربرد آن در دوره های گوناگون را پوشش می دهد.
بخش سوم و پایانی کتاب به بررسی امکان ادغام شریعت در تار و پود جوامع مسلمان پیشامدرن و مطالعه نقش نوین و سنتی شریعت در جوامع اسلامی می پردازد. حلاق مدعی است که حضور همیشگی شریعت در جوامع مسلمان پیشامدرن در کنار انطباق تنوع آداب و رسوم محلی در چهارچوب حقوقی، هر دو، زیربنای ارزش های اخلاقی آن جوامع بوده اند.
این رویه جاری در جوامع اسلامی پس از پیدایش دولت ـ ملت مدرن دچار دگرگونی گردید. دگرگونی ای که حلاق آنرا، به شیوه برجسته ای، واکاوی می نماید؛ شکل گیری نظارت دولتی بر زوایای گوناگون زندگی مردم است. یکی از نقشهای دولت مدرن که خود را در چارچوب حقوق موضوعه به رخ می کشد.
حلاق وجود چنین رویه عملی را در دولتهای مدرن مورد نقد قرار می دهد و بر آن باور است که حضور استعماری دولتهای غربی به شکل گیری دولتهای مدرن، با کارویژه نظارت فراگیر از دریچه حقوق و قانون دولتی، منتهی گردیده است. به گفته حلاق با توجه به بازخوانی و بررسی منابع، ساختار و مکاتب حقوق اسلامی نظارت دولتی و حقوق دولتی به شیوه مدرن آن با چارچوب و محتوای حقوق اسلامی ناسازگار است.
نویسنده ناسازگاری میان دولت مدرن و شریعت اسلامی را در گستره جغرافیایی جهان اسلامی مورد کاوش قرار داده است. وی در این باره به بررسی کشورهای مختلف آسیای جنوب شرقی، شرق میانه، شمال آفریقا، ترکیه، پاکستان و ایران دست زده است.
نویسنده دولتهای صفویه و عثمانی را به عنوان نمونه کشورهای اسلامی پیشامدرن، که دارای چارچوب حقوقی ای مبتنی بر قواعد و احکام فقه اسلامی بودند، مورد مطالعه قرار داده ست. وی باور دارد که نمونه های پیشامدرن بررسی گردیده نمونه موفقتری از جلوه فقه و حقوق اسلامی در جامعه اسلامی نسبت به دولت ـ ملتهای اسلامی مدرن بوده است.
نظر شما