فرهنگ امروز/حسین امیری: فیلم «آذر شهدخت پرویز و دیگران» ساختهی بهروز افخمی برشی است از زندگی یک بازیگر معروف و خانوادهاش که زوایای زندگی یک بازیگر مشهور را به زبان طنز و انتقادی روایت میکند. فیلم قصهای نصفهنیمه دارد که قبل از شروع فیلم توسط راوی روایت میشود و پس از شروع فیلم فقط با داستانکهایی روبهرو هستیم که قهر شهدخت و ماجرای طلاق آذر است که هریک از داستانکها برای چند دقیقه فیلم را جلو میبرد، باقیماندهی زمان فیلم بدون قصه و تنها با تکیه بر توانایی بازیگری مهدی فخیمزاده پیش میرود، البته خیلی از شخصیتهای فیلم نیز اضافی هستند و برای پر کردن پیکنیک خانوادگی و شلوغ کردن فیلم کارکرد دارند.
نریشن فیلم اگرچه به خاطر داشتن بار طنز در اوایل فیلم خوشایند است؛ اما از نیمهی فیلم به بعد خستهکننده میشود. اصولاً نیازی به نریشن نیست، خود فیلم میتواند بهاندازهی کافی گویا باشد. سکانس ابتدایی فیلم نیز اضافی است و شروع قصه از جایی که فیلم اول شهدخت موفق بوده و همسرش به خاطر حسادت نمیخواهد او دیگر بازیگری کند، خیلی جذابتر و گویاتر خواهد بود؛ اما جنس فیلم به گونهای است که اکثر سکانسهای فیلم قصهی خاصی را روایت نمیکند، بلکه تمام فیلم سعی در ایجاد طنز موقعیت با استفاده از شخصیت پرویز با بازی بینظیر فخیمزاده دارد. فخیمزاده با بهرهگیری از قیافهی خشن و رفتار کودکانهاش و تضادی که بین این دو ایجاد میشود، خنده را بر لب مخاطب مینشاند و این تنها خاصیت فیلم است، البته فیلم برای خنداندن مخاطب از هیچ کاری مضایقه نمیکند و حتی حاضر است در مورد همجنسبازی نیز حرف بزند.
یکی از علتهای کندی ریتم و پی رنگ ضعیف داستان فیلم این است که فیلمنامهی اثر در اصل یک رمان است، برای همین است که فضای فیلم بیشتر روایی است تا سینمایی، استفاده از نریشن هم به خاطر متن رمانگونهی فیلم است. سیر احساسی فیلم و فقدان عناصر سینمایی بهواسطهی این است که این فیلم بیشتر به تصویر کشیدن یک رمان است و در این میان به جای اینکه اقتباسی سینمایی از یک رمان انجام شود، روایتی تصویری از رمان صورت گرفته است، نقش نریشن هم کوتاه کردن این رمان تصویری برای یک فیلم با زمان محدود است.
از طرف دیگر فیلم آذر شهدخت پرویز و دیگران، شباهت زیادی به فیلم یه حبه قند دارد، این شباهت از آن روی است که در هر دو فیلم دور هم جمع شدن خانوادهی ایرانی به خاطر یک اتفاق تلخ روایت میشود، البته نمیشود ادعا کرد این فیلم از روی یه حبه قند یا در واکنش به آن ساخته شده است؛ زیرا مسیر اقتباس یا تولید فیلمنامهی «آذر شهدخت... » مشخص است؛ لکن شباهت محتوا و موضوع اصلی، مقایسهی این دو فیلم را ناگزیر میکند. هر دو فیلم واکنش به زندگی مدرن و تلاش برای ارائهی راه دیگری غیر از زندگی مدرن شهری امروز است، با این تفاوت که فیلم یه حبه قند بازگشت به اصل و ریشههاست، درحالیکه فیلم اخیر بهروز افخمی عبور از زندگی مدرن امروزی و نفی آن است، این نفی لزوماً رجوع به سنت نیست، بلکه نوعی واکنش طبیعی به بلایای عصر مدرن است. جذابیت یک حبه قند، صفا و صمیمیت خانوادهای بود که علیرغم تفاوتهایی، دور هم جمع شده بودند؛ اما جذابیت فیلم اخیر افخمی توانایی بازیگری و دیالوگهای خوب بازیگر نقش بهروز یعنی مهدی فخیمزاده است. هراندازه که جذابیتهای یه حبه قند جمعی بود، جذابیتهای آذر شهدخت و دیگران فردمحور است، تفاوت سنت و پستمدرن هم چیزی غیر از این نیست.
سنت، ادامهی راه گذشتگان یا استوار کردن زندگی بر تجربهی گذشته است؛ لذا سنت در مورد مصائب عصر مدرن نسخهای از پیش آمادهشده دارد؛ ولی پستمدرنیزم واکنش فردی و نه جمعی به جامعهای است که مدرنیزم آن را بنیان گذاشته است. سنت جمعی است و پستمدرنیزم فردی، در اکثر صحنههای فیلم آدمها یا تنها هستند یا در جمع دو نفری، در این فیلم هم مانند بسیاری از فیلمهایی که در حوزهی فکریِ رویارویی سنت و مدرنیته ساخته شده است، تنهایی آدمها و بیماریهای حاصل از این تنهایی خودخواسته بررسی میشود. آذر افسردگی شدید دارد و برای درمان این افسردگی 2 هفته مرخصی گرفته تا در کنار خانوادهاش باشد، بالطبع، فیلم روایت این دو هفته است. راهی که پستمدرنیزم بهعنوان جایگزین و آلترناتیو مدرنیزم پیش پای بشر میگذارد از جنس خود مدرنیزم است، برای همین است که خانوادهای که آذر از تنهایی دنیای غرب بدان پناه آورده است چندان شرقی و اصیل نیست. این خانواده نیز با مسائل دنیای جدید درگیر است، طلاق، اختلاف خانوادگی، استرس و ... در این خانواده نیز به چشم میخورد.
البته شاید این خواست خودآگاهانهی کارگردان نباشد که خانوادهای غیرسنتی را محمل آرامش آذر قرار داده است، بلکه واقعیتهای زندگی ایرانی طبقهی متوسط شهرنشین چنین شرایطی را رقم زده است. فیلم یک حبه قند روایت خانوادهی اصیل ایرانی است که در بحبوحهی مسابقهی جامعه برای غربی شدن و مدرن شدن، سرچشمه و ریشهی این جامعه را نشان میدهد؛ ولی فیلم «آذر شهدخت ...» واکنش طبیعی جامعهی ایرانی به شرایط زندگی شهری است که با روی آوردن به طبیعت سعی در کاستن بلایای زندگی سرد و بیروح عصر مدرن دارد.
نظر شما