به گزارش «فرهنگ امروز» به نقل از ایرنا؛ سینمای ایران نیز به تبع سینمای جهان تجربیاتی در این باب داشته و گاه تلاش هایی نیز برای بومی کردن آن صورت گرفته اما به نتیجه در خور توجهی دست نیافته است.
به همین خاطر نیز مخاطبان سینمای ایران توجه چندانی به سینمای پلیسی نشان نداده و اغلب این آثار با فروش های پایینی از پرده سینماها برداشته می شوند که آخرین نمونه آن فیلم خوش ساخت گناهکاران ساخته فرامرز قریبیان بود.
حال با خط ویژه به کارگردانی مصطفی کیایی روبرو هستم که پس از ساخت دو فیلم کمدی(بعد از ظهر سگی و ضد گلوله) تغییر مسیر داده و سوژه ای تکراری اما جذاب را برای فیلمش برگزیده است.
کیایی در مقام نویسنده فیلمنامه پس از یک عنوان بندی جذاب و به شدت هوشمندانه خیلی زود وارد داستان شده و ماجرای وام پنج میلیون تومانی شاهین و منوچهر ورشکسته را به داستان فریدون و سمیرایی پیوند می زند که با ترفندی اتومبیل محتشم را دزدیده و مدارک مربوط به وام ده میلیاردی را برمی دارند.
از سوی دیگر با کاوه ای آشنا می شویم که به خاطر هک کردن سایت سازمان سنجش به زندان افتاده و هنگام مرخصی از زندان به این دو ملحق می شود.
کیایی نقطه عطف نخست فیلمنامه اش را جایی قرار داده که کاوه حواس پرت پول را به اشتباه به حساب مشترک شاهین و منوچهر واریز کرده و چرخش خوبی را به قصه می دهد.از اینجاست که این دو به فریدون و گروهش اضافه شده و سرنوشتشان به هم گره خورده و داستان خط ویژه را پیش می برد.
اما در نیمه دوم فیلم قصه با افت چشمگیری مواجه شده و فرارهای پی در پی گروه برای نجات از دست محتشم و در عین حال پلیس بیش از اندازه جلوه می کند.همین طور بخش های داخل خانه خواهر شاهین و نیز ماجراهای مربوط به منوچهر و نامزدش که در فیلم به اصطلاح جا نمی افتد.
در فیلم هایی از این دست شخصیت پردازی نقشی کلیدی داشته و می تواند موجبات موفقیت یا عدم آن را رقم بزند.اتفاقی که در خط ویژه آنچنان که باید رخ نداده و مخاطب پس زمینه مناسبی از شخصیت های نسبتا پرتعداد فیلم ندارد.
فریدون که تنها از طریق یک دیالوگ متوجه فیلمنامه نویس بودنش می شویم، جوان بیکار و آس و پاسی است که تنها فکر و ذکرش دزدیدن وام میلیاردی محتشم صاحب نفوذ است که آن را حق امثال خودش می داند.
در طرف دیگر سمیرا هم یک چنین خصوصیاتی با شدت کمتر دارد که نقشی کلیدی در دزدیدن پول ها از حساب با توجه به حضورش در شعبه بانک دارد.
در این میان مخاطب با شاهین،منوچهر و کاوه بیش از سایرین همذات پنداری می کند.دوتای اول که کاسب هایی جزء به حساب می آیند برای گرفتن وام پنج میلیونی برای پرداخت بدهی شان با مشکل مواجه شده و بدون اراده در مسیر دزدی قرار می گیرند.
کاوه بهترین و پرداخت شده ترین شخصیت خط ویژه است که از زخمی درونی(شکست در ازدواج)رنج برده و ساده دلی اش به شدت همدلی مخاطب را برمی انگیزاند.در حقیقت تنها شخصیت استاندارد فیلم با توجه به گونه فیلم همین کاوه است که مخاطب را به همدلی واداشته و گوشه ای از ذهن مخاطب را تا مدتی پس از اتمام فیلم به خود مشغول می دارد.
محتشم به عنوان تنها ضد قهرمان فیلم می توانست بهتر از اینها از کار درآمده و ابعاد پیچیده تری پیدا کند اما کیایی در پرداخت محتشم بیشتر با وجوه بیرونی نقش کار داشته و از لایه های درونی آن غافل شده است.
کیایی در انتخاب بازیگرانش هم تلاش کرده تا با توجه به بضاعت اندک سینمای ایران در این زمینه بهترین ها را انتخاب کند که از میان آنها تنها هانیه توسلی و هومن سیدی در ایفای نقش هایشان موفق تر از بقیه ظاهر شده اند.
سیدی از شاخص هایی در بازی اش در این نقش سود جسته که کاملا برای مخاطب آشنا به نظر می رسد اما چون با شخصیت جفت و جور شده به هیچ وجه تحمیلی و گل درشت به نظر نمی رسد. توسلی هم در نقش سمیرا بازی کنترل شده و کاملا درونی را به نمایش گذاشته و بر پیچیدگی های نقش افزوده است.
کیایی در مقام کارگردان بسیار بهتر از وجه فیلمنامه نویسی اش عمل کرده و با بهره گیری از یک دکوپاژ هوشمندانه ریتم مناسبی به فیلم بخشیده و سکانس هایش را با توجه به ریتم درونی قصه طراحی کرده است.وی در عنوان بندی پایانی نیز درست به مانند شروع فیلم نمایی هوایی از تهران را به تصویر کشیده و از صدای رضا یزدانی روی آن بهره گرفته که پایان بندی خوبی به نظر می رسد.
نظر شما