شناسهٔ خبر: 22237 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

نگاهی به اندیشه‌های یک جامعه‌شناس نومارکسیست؛

آلن تورن چگونه به احیای سوژه پرداخت؟

الن تورن تورن خود را نه شیفته‌ی فردگرایی جامعه‌شناختی، بر مبنای انتخاب عقلانی فرد استوار می­‌داند و نه متأثر از ساختارگرایی در روایت گوناگون آن‌که جایی برای انتخاب و آزادی فردی باقی نمی­‌گذارد، بلکه از منظر وی تحولات دنیای امروز باعث ظهور نوعی فردیت نوین شده است.

فرهنگ امروز/ سمیه زمانی: آلن تورن جامعه‌شناس نومارکسیست و از پایه‌گذاران جامعه‌شناسی مدرن فرانسه است که در میان جامعه‌ی علمی ایران تنها به ترجمه‌ی برخی نظریاتش به‌ویژه پیرامون جنبش‌­های اجتماعی، آن هم به‌صورتی محدود شناخته شده است. این در حالی است که نظریات وی حول مفهوم سوژه و یا همان فاعل‌شناسا می­‌تواند درگاهی نوین برای حل بزنگاه همیشگی ساختار و کارگزار باشد. او در میان دوگانه‌ی ساختار و کارگزار، «سوژه» را پیش می­‌کشد و با نقد فلسفه­‌های تاریخ و فاصله گرفتن از پسامدرنیسم، محور اصلی اندیشه‌ی خود را حول این مفهوم قرار می‌­دهد. نوشتار زیر قصد دارد تا سوژه را در نظریات آلن تورن انتظام بخشد تا نشان دهد چگونه آلن تورن، آن ­را جانی دوباره بخشید.

 

محورهای مهم جامعه‌شناسی تورن

آلن تورن، جامعه‌شناسی را همان فهم و شناخت کنش‌­های آدمی می‌­داند؛ بنابراین تورن موضوع تحقیق جامعه‌شناسی را نه در ارتباط با امور واقع اجتماعی، بلکه به‌مثابه مطالعه‌ی کنش‌­ها و روابط اجتماعی می­‌فهمد. روابط اجتماعی که نه تنها جنبه­‌هایی عینی رفتار فرد را بلکه احساسات و نیت­‌های فرد در رابطه با دیگری را نیز شامل می­‌شود. روابط اجتماعی، نهادهای جامعه و حتی اشکال سازماندهی آن با دستگاه یا نظامی از معانی روبه‌رو است که به‌راحتی در گفتار و کلام بازیگران قابل رؤیت نیست، ولی در کنش­‌های او نقش مهمی بازی می­‌کند. جامعه‌شناس در تلاش است تا جنبه‌­های پنهان رفتار و اعمال بازیگران را نشان بدهد، [1] از منظر وی، برای اینکه نظریه‌­ای جامعه‌شناختی پدید آید، گفتن اینکه جامعه جایگاه فرد را تعیین می­‌کند کافی نیست، بلکه باید نشان داد چگونه افراد و گروه‌­های اجتماعی، جامعه را ساخته و ساختارهای آن را بازسازی می­‌کنند. در این منظر، سوژه را نباید محدود به ذهنیت کرد. تورن خود را نه شیفته‌ی فردگرایی جامعه‌شناختی بر مبنای انتخاب عقلانی فرد استوار می­‌داند و نه متأثر از ساختارگرایی در روایت گوناگون آن‌که جایی برای انتخاب و آزادی فردی باقی نمی­‌گذارد، بلکه از منظر وی تحولات دنیای امروز باعث ظهور نوعی فردیت نوین شده است. [2]  

از نظر تورن، جامعه‌شناسی امروز باید با در نظر گرفتن تحولات جهان معاصر در جست‌وجوی الگوهای تازه‌­ای برای شناخت و فهم مسائل دنیای کنونی باشد. شاید همین امر موجب شد تا در کتاب «پارادایم نوین برای فهم جهان معاصر» (2005) به دنبال تدوین چارچوبی برای فهم جهان معاصر باشد. وی در این کتاب، فهم کنش اجتماعی را به فهم هیستوریسیته‌ی هر دوران وابسته می­داند. هیستوریسیته از نظر تورن به معنای درک کنش‌گران اجتماعی از شرایط منحصربه‌فرد خود و اقدام به کنش جمعی بر پایه‌ی درک حاصله است؛ لذا هیستوریسیته در عین پذیرفتن فضای اپیستمیک، برای درک و کنش سوژه، جایگاهی مستقل قائل است.[3]

پیش‌تر از این، تحقیقات تورن با پرسشی چنین آغاز شد، در چه شرایطی آگاهی طبقاتی در دنیای کارگری شکل می­‌گیرد؟ مرجع وی در آن زمان جامعه‌ی صنعتی بود. با زوال جامعه‌ی صنعتی، جامعه‌شناسی کار و ظهور جامعه‌شناسی دین و خانواده، وی پرسش نوینی را مطرح کرد که مسیر کار وی را دچار تحول کرد و او را حول خویشتن و سوژه متمرکز کرد. کارنامه‌ی تحقیقاتی تورن در سه دوره قابل تفکیک است: نخست بررسی آگاهی کارگری، سپس جنبش‌­های جدید اجتماعی و در نهایت مسئله‌ی سوژه؛ هرچند در دوره‌­های پیشین نیز بر مبنای گفته­‌هایش معتقد به سوژه بود، اما بررسی تحولات جامعه‌ی صنعتی آن هم در فضای پس از پایان جنگ جهانی دوم به مسئله‌ی مهم وی بدل شده بود. بنابراین تورن با توجه به مسائل روز جامعه‌ی خویش، پرسش‌­های جامعه‌شناسانه‌اش را طرح کرد، بدین‌ترتیب از تحلیل نظام اجتماعی و بازیگران آن به تحلیل سوژه رسید. کتاب­‌های «نقد مدرنیته»، «دموکراسی»، «آیا قادریم با هم زندگی کنیم» و «پاردایمی نوین برای فهم جهان معاصر» نمایانگر این امر است. او با توجه به تحولات در جهان معاصر، پرسش جدید جامعه‌شناسی را چنین مطرح می­‌کند: چگونه فرد یا گروهی از افراد قادر هستند در عین حفظ ارزش­‌های جهان‌شمول، فردیت خاص خود را خلق و متحول کنند؟ [4] همین امر موجب می­‌شود تا در برایند میان کل­‌ها و خاص‌­ها، سوژگی را بیافریند.

 

آغازی برای یک زایش

مسیر دریافت و احیای سوژه در نظرگاه تورن از نقد او بر تعبیر غالب از مدرنیته آغاز می­‌شود،[5] او به جای اینکه تصویر جهان مدرن یک‌پارچه حول عقل را ارائه دهد تصویری از جهان مدرن تکه‌شده بین عقل غیرشخصی و جست‌وجوی فاعل‌شناسایی شخصی را ارائه کرد. از نظر وی تجددجدایی، امر عینی و ذهنی است، در واقع دوگانگی است -از این منظر امروزه این دوگانگی به حد اعلای خود رسیده است-، پذیرش این جدایی اعلان پسامدرنیته است. تورن می‌­پذیرد که میان جامعه و فرد در جوامع مابعد صنعتی جدایی وجود دارد و در این میان خود را متأثر از فوکو می­‌داند، اما با یک تفاوت؛ فوکو همانند تورن از فرایند ذهنی شدن صحبت می­‌کند، اما فوکو در این فرایند، القا را اصل می­‌گیرد و تورن عکس این را باور دارد. تورن ظهور فاعل عاقلی را نوید می‌دهد که خود مرجع خویش است و دیگر نمی‌­خواهد خود را با نظم جهان یا نظم اجتماعی منطبق سازد.[6] آنچه که تورن «فردیت خودبنیاد» می­‌نامد، هیچ مرجع بیرونی و فرابیرونی را منبع مشروعیت به‌حساب نمی‌آورد.[7]

با پدید آمدن «فردیت خودبنیاد» که حاصل فرو ریختن جهان قدیم و تحولات دنیای جدید است، فرد از ذهنیت قائم به خود تهی شده[8]  و در این دنیای بی­‌کران خود را بیش از پیش تنها احساس می­‌کند. در چنین شرایطی مفاهیم دینی، افسانه‌­ها، نظام‌های اخلاقی مبتنی بر شریعت‌­های گوناگون جای خود را به نظام ارزشی تازه­ای داده­‌اند که مبتنی بر استقلال و خودمختاری فرد است. تورن از جایگزینی شرم به جای احساس گناه در مسیحیت یاد می­‌کند، آن هم زمانی که فرد احساس کند که در برابر حوادث و رویدادهایی که شاهد آن است به‌مثابه فاعل خودمختار عمل نکرده است.[9]وی شکل­‌های گذشته‌ی ظهور فرد را همراه با حضور ضامن­‌های فرااجتماعی از قبیل تاریخ، روح، خدا و طبیعت می­‌داند، اما با باور به فرو ریختن این ضامن­‌ها، سوژه را به تنهایی به خود واگذاشته نمی‌­بیند. از نظر او چیزی که جایگزین خدا، طبیعت، تاریخ و عقل شود، تلاش فرد، تمنا و خواست او برای تبدیل زندگی خود به تاریخی شخصی است. بدین‌ترتیب است که تورن بر نقش مهم خواست‌های فرهنگی در تثبیت هویت­‌های ویژه تأکید می­‌کند.[10]

تورن در کتاب «آیا خواهیم توانست با هم زندگی کنیم؟» به‌صورتی واضح و با اصلاح نظرات پیشین خود آورد: در جهان مدرن در یک سو جهان عقل ابزاری (جهان اقتصاد، محاسبه و... ) و در سویی نیز جهان فاعل‌شناسایی قرار ندارد، بلکه در یک سو همین جهان عقلانیت ابزاری و در سوی دیگر جهان هویت (و نه سوژه) و تعلقات وجود دارد -تعلقات شامل اعتقادات دینی یا تعلقاتی چون بازگشت به گروه نخستین و یا بازگشت به آنچه که قبیله نام دارد که این موارد در قالب مفهومی «جهان هویت» پردازش می­‌شود-. در میان جهان عقلانیت ابزاری و جهان هویت­‌ها و تعلقات اگر بتوانیم پلی برقرار کنیم، موضوع «سوژه» قرار می­‌گیرد.

 او در همین کتاب، سوژه را تعریف می‌­کند. از منظر وی، سوژگی، سکولاریزاسیون خدا نیست، بلکه یگانه اقدام ممکن برای آمیختن ویژگی فرهنگی با کلیت یک اقتصاد مدرن است؛ بنابراین تورن دو اصطلاح سوبژکتیو و ابژکتیو و افراط در آن­ها را کنار می­‌گذارد. سه‌گانه وی مؤید این است که فقط در سطح شخصی (خاص) و در تجربه‌ی زندگی واقعی این دو موضوع می‌­توانند هماهنگ شوند؛ بدین معنا هم‌زمان می‌­توان در جهان امکانات (اقتصادی، کار و یا نبود آن) شرکت و در همان حال با نظام­‌های غایت‌مند نیز حرکت کرد؛ یعنی طرح‌واره­ای شخصی بر مبنای بنیادها و اعتقادات شخصی پیرامون نظم فرهنگی و شخصی ارائه کرد. بنابراین تعریف تورن از سوژه، فردی است که قادر به حفظ وحدت میان تعلقات جمعی (اجتماعی، قومی، ملی، مذهبی و محلی) از یک سو و عقلانی ساختن به کمک بازار و صنعت و قانون از سوی دیگر باشد. ترکیب این دو عامل از طریق اندیشه‌ی ساختن زندگی شخصی خود میسر می­‌شود. فاعل باید بتواند هویت فرهنگی­‌اش را در زندگی شخصی‌اش درآمیزد و بتواند درعین‌حال در صنعت و بازار شرکت کند؛ از اینجاست که سوژه زاده می­‌شود. بنابراین سوژه آن چیزی است که اجازه می­‌دهد از طریق تأکید بر فردیت و خاص بودن، جهان هویت­ها و جهان ابزارها در هم آمیخته شوند.[11] در این شرایط فرد به دنبال آن است که زندگی خویش را داشته باشد و بنابراین یک جنبش بزرگ فردیت‌بخشی[12] وجود دارد که چیزی اساسی است؛ وی این را تجدد می­‌خواند.

فرایند تغییر و آفرینندگی موجب می‌­شود تا سوژه در کشمکش مستتر باشد، او گاه توسط جهان ابزارمند و گاه توسط جهان هویت­‌ها جذب می­‌شود. گاهی در جوامع پیشرفته و برخوردار از رشد و توسعه‌ی اقتصادی در جهان ابزارمند هضم می­‌شود و به یک موجود مصرف‌کننده تقلیل می‌­یابد. گاهی نیز در جامعه‌­ای تحت رهبری سیاسی و یا ایدئولوژیک که بر جهان هویت و تعلقات پای می­‌فشرد، در جهان هویت جذب می­‌شود. اما جهان ابزارمندی به‌هیچ‌وجه جهانی نیست که صرفاً بر مبنای جهان عقلانیت عمل کند، به همین خاطر فرقه‌­ها، با واکنش‌­های غیرعقلانی و مردمانی جذب‌شده در جست‌وجوهایی از سنخ دینی یا معنوی یافت می­‌شوند و حتی رو به افزایش هستند. وظیفه‌ی اصلی‌ای که تورن بر دوش فاعل‌شناسا قرار می‌­دهد همین بازترکیب است؛ بازترکیب جهان عقلانیت ابزاری و جهان هویت­ و تعلقات و آفرینش­‌های نوین. بر این مبنا عمل‌کننده‌ی فردی یا جمعی، کسی است که محیطش را تغییر می­‌دهد، تغییری که به دست او انجام می­‌گیرد.[13] افزون بر این، سوژه در نظرگاه تورن در هر جامعه با فاصله‌گیری نسبت به قواعد دینی، سیاسی، اقتصادی و قواعد دیگر نشان داده می­‌شود؛ بنابراین حرکتی وجود دارد که با آن فاعل‌شناسایی از جامعه فاصله می­‌گیرد و سپس در این حرکت خواهد کوشید نفوذ و اعتبارش را تثبیت کند و برای توسعه‌ی فضای خود به مبارزه برمی‌­خیزد.[14]

توجه تورن به سوژه، در جایی که برای ضمانت چنین وضعی به سراغ ساخت­ه‌ای قانونی می­‌رود تعدیل می­‌شود و در واقع تعامل ساختار و کارگزار را پیش می­‌کشد. از منظر وی، چنین وضعیتی باید توسط قوانین و نهادهای دموکراتیک تضمین شود و شخص این قابلیت را بیابد که خود رابطه‌­اش را با زندگی عمومی تنظیم کند.[15] بنابراین با دفاع از بازیگران اجتماعی، اعتقادش به لائیسیته را نیز اظهار می­‌کند؛ چراکه بر این باور است تفکیک دولت و کلیسا، زمینه‌ی رشد ارتباط میان گروه‌­های اجتماعی و اندیشه‌­های مختلف را فراهم می‌­کند. وی لازمه‌ی چنین حرکتی را نظام پلورالیستی و دموکراسی مبتنی بر نمایندگی می­‌داند و معتقد است که امر اجتماعی را باید از قیومیت دولت رها کرد. تورن همچنین، رهایی جسم را شرط ضروری جهت شکوفایی سوژه می­‌داند. با وجود این، در خود جوامع غربی به نابرابری میان زنان و مردان و استفاده‌ی ابزاری جهت ارضای تمنای مردان از زنان یاد می­‌کند، آنچه که از نظر تورن بازنگری در رفتار جنسی مردان را می‌طلبد.[16] وی با چنین نگرشی، به تعریف خوبی و بدی بر مبنای معیار میزان تأثیر بر بارور شدن توانایی فرد جهت تبدیل به سوژه می­‌پردازد.[17]

او با انتقاد به حاکمیت مفاهیم دوقطبی به‌ویژه در جهان غربی همچون تولید/ بازتولید، مردانی آفریننده و عقلانی­/ زنانی غیرآفریننده و عقلانی، جامعه‌شناسی را که بر محوریت همین مفاهیم دوپاره بنا شده است را نقد می‌­کند. در نظرگاه تورن سوژه برای زیستن و بقای خود باید به تنظیم و آمیختن مجدد این دوگانه­‌ها بپردازد. انواعی که تحت سلطه بوده‌­اند و بنابراین نشانه تسلط تحمیلی یعنی ذهنیت را دارند باید به ترکیب این دوگانه‌ها بپردازند و بر قطب مثبت عقلانیت چیره شوند. از نظر تورن زنان در همین بازه دارای اهمیت ویژه­‌ای هستند؛ چراکه هم جهان عقلانیت و کار را فتح می‌­کنند و بیش از مردان به جهان عاطفی، هویت و روابط بین افراد وابسته‌­اند. بنابراین، از این منظر آنان بیشتر سوژه هستند؛ چراکه به‌نحوی آگاهانه‌­تر در تلاش هستند تا دوگانه‌های جداشده‌­ی مدرنیته‌ی نخستین غرب را از نو در هم بیامیزند.[18]

اما اینکه چگونه می‌­توان نشانه­‌های سوژگی را یافت، او نشانه‌ی سوژگی را فاصله‌گیری مدبرانه نسبت به مقولات عمل می­‌داند؛ بدین معنی که وقتی من در وضعیتی هستم، دنباله‌روی مقولات عمل هستم، ولی اگر برای اندیشیدن همواره تا حدی تلاش کنم، می­‌توانم بگویم که برای اندیشیدن به این وضعیت موجود تا حدی ظرفیت دارم و بنابراین می­‌توان نسبت به من یک معنا به آن داد؛ یعنی نسبت به استمرار و استقلال تجربه‌ی شخصی، معنایی به آن داد. برای نمونه یک فرد این امکان را دارد که از دریچه‌ی تجربه‌ی معنی‌دار خود به کارش بیندیشید، بدین صورت زندگی حرف‌ه­ای شخص با مقاومت مهارت در برابر سازمان آغاز می­‌شود؛ یا غریزه‌ی جنسی به شیوه‌ی فروید به‌صورت ضرورت بازتولید کشیده می­‌شود، اما فرد می‌­تواند خود را تسلیم رفتار عاشقانه کند. از نظر تورن، یک نیاز یا یک میل جنسی نسبت به افراد گوناگون، ساخت­ه‌ای مستقل می­‌یابد. بر مبنای معیار فاصله‌گیری مدبرانه نسبت به مقولات عمل است که تورن بر این باور است در رژیم‌­های اقتدارگرا نیز می­‌توان سوژه را یافت. او می­‌اندیشد هرقدر سایه‌ی رژیم اقتدارگرا سنگین­‌تر باشد، همان‌قدر سوژگی مشاهده می‌­شود؛ بدین‌ترتیب فرد می­‌تواند جهانی را خلق کند که با شخص وی نسبت دارد، جهانی که بر مبنای پیش‌بینی‌پذیری و استمرار و نه هم‌سازی با محیط شکل می­‌گیرد و نمود فاعل‌شناسایی می‌­شود.

 مصادیق برجسته‌ی سوژه در نظر تورن، ناراضیان در اتحاد جماهیر شوروی و مقاومت‌کنندگان در برابر نازیسم هستند، بدین خاطر که تصویر فرد عریان، تهی و آزاد از همه‌ی آنچه جنبه‌ی اجتماعی در او وجود دارد را بازنمایی می­‌کنند. درعین‌حال تورن اینکه سوژه به‌صورت قهرمانی بزرگ تصور شود را خطرناک می­‌خواند. وی در این باره می­‌گوید من برعکس، به‌صورتی عمیق متقاعد شده‌­ام که فاعل‌شناسایی یا شناسنده شدن در زندگی شخصی، اغلب اوقات کمتر با قهرمانی، اعجاب، شهرت و بیشتر با اثبات خود از طریق یک رابطه‌ی عاشقانه مشخص می­‌شود؛ برای نمونه، مادری که آماده‌ی نثار زندگی خویش برای فرزندانش است، در چنین سازه‌ی نظری، مفاهیمی مانند اندیشمندی، فاصله‌گیری و آگاهی برجسته می­‌شوند؛[19] بنابراین سه‌گانه دیگری در نظریه سوژگی تورن مشخص می­‌شود، سه‌گانه‌ای که فضای دیگری را می­‌سازد که از طریق احترام به خود به‌مثابه یک موجود آزاد و برابر با دیگران مشخص می­‌شود. حتی مراد وی در تحلیل جنبش­‌های اجتماعی، بحران­‌ها و زیرورو شدن نظام اجتماعی نیست، بلکه حرکتی جمعی است که بر مبنای اراده جهت تغییر جامعه استوار است. حتی هنگامی که از جنبش کارگری سخن می‌­راند، اراده‌ی جمعی کارگران در مقابل تضادها و بحران کاپیتالیسم برایش اهمیت خاص و برجسته‌­ای دارند.

 

فرجام سخن

آلن تورن با انتقاد به مفهوم مدرنیته و جهان مدرن، مسیر احیای سوژه را هموار ساخت. با تعریف سه‌گانه‌ی جهان عقلانیت ابزاری، جهان هویت­ و تعلقات و سوژه، طرح‌واره‌ی نوینی از دوگانه‌ی ساختار-کارگزار ترسیم کرد. هرچند نظریه‌ی تورن زوایای تاریکی نیز دارد، اما پرسشگری مسائل روز و تلاش برای ارائه‌ی راه‌حل و توسل به کنشگری فعال از نقاط برجسته‌ی این جامعه‌شناس است. هرچند او لائیسیته را راهی برای حمایت از سوژه عنوان می­‌کند، اما در سه‌گانه‌ی جهان عقلانیت ابزاری، جهان هویت و تعلقات و سوژه، توانمندی سوژه را در بازیابی دو جهان می‌­بیند، گویی که هنر سوژه می­‌تواند ترکیباتی دیگر از این دو جهان باشد و بتواند بر ظرفیت سوژه بیفزاید. تورن توانست با خلق مفاهیم و اصطلاحات نوین، جانی دوباره به سوژه ببخشد و مسیر تازه­ای پیش روی اندیشمندان جهان توسعه‌نیافته بگذارد که دغدغه‌ی دوگانه‌ی ساختار-کارگزار در ارائه‌ی حل مسائل مبتلابه جامعه­‌شان را دارند.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] آلن تورن و فرهاد خسروخاور، جست‌وجوی خویشتن گفت‌وگو درباره‌ی سوژه، ترجمه سید محسن متقی، کتاب ماه، اسفند 1379 و فروردین 1380، صص 72-73

[2]همان، ص 73

[3] سرمشقی جدید برای فهم جهان امروز: «نیم‌نگاهی به خاورمیانه»؛ موضوع نشست گروه روندهای فکری، پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 7 آبان‌ماه 1392.

 

[4] آلن تورن و فرهاد خسروخاور، جست‌وجوی خویشتن گفت‌وگو درباره‌ی سوژه، ص 70

[5] Alain Touraine, New Paradigm for Understanding Today's World, Gregory Elliott (Translator),Cambridge:polity Press,2007,p.

 

[6] آلن تورن در گفت‌وگو با رامین جهانبگلو، گفت‌وگو، شماره 3، فروردین 1373، صص 156

[7][7] آلن تورن و فرهاد خسروخاور، جست‌وجوی خویشتن گفت‌وگو درباره‌ی سوژه، ص 73

[8] Desubjectivation

[9] آلن تورن و فرهاد خسروخاور، جست‌وجوی خویشتن گفت‌وگو درباره‌ی سوژه، ص 71

[10] همان

[11] آلن تورن، از مدرنیته‌ی نخستین تا مدرنیته‌ی متأخر، کتاب ماه علوم اجتماعی، اسفند 1379 فروردین 1380، صص 6-7

[12] Individuation

[13] آلن تورن در گفت‌وگو با رامین جهانبگلو، گفت‌وگو، شماره 3، فروردین 1373، صص 157-158

[14][14] آلن تورن، از مدرنیته‌ی نخستین تا مدرنیته‌ی متأخر، صص 7-8

[15] آلن تورن در گفت‌وگو با رامین جهانبگلو، گفت‌وگو، شماره 3، فروردین 1373، صص 157-158

[16]آلن تورن و فرهاد خسروخاور، جست‌وجوی خویشتن گفت‌وگو درباره‌ی سوژه، ص 72

[17] همان، ص 73

[18] آلن تورن، از مدرنیته‌ی نخستین تا مدرنیته‌ی متأخر، ص 7

[19] همان

نظرات مخاطبان 0 2

  • ۱۳۹۳-۰۷-۰۱ ۱۷:۱۴دیبا 0 5

    بررسی موجز، مختصر و مفیدی بود. استفاده کردم. سپاس
                                
  • ۱۳۹۳-۰۷-۰۳ ۱۲:۳۶ترنج 0 4

    این طور که به نظر می رسه باز هم دعوای ساختار و کارگزار در نظر ترون هم ادامه داره...
                                

نظر شما