به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «از افلاطون تا ابنسینا» نام کتابی است که شش سخنرانی درباره تاریخ فلسفه اسلامی را در بر میگیرد. این سخنرانیها توسط «جمیل صلیبا» در موسسه مطالعات عربی و برخی دانشگاهها ایراد شده است. نام این کتاب از آن رو «از افلاطون تا ابنسینا» نهاده شده که تاثیر افلاطون و فیلسوفان متقدم را بر ابنسینا به مخاطب نشان دهد. در این کتاب قصد بازگویی تاریخ فلسفه نیست بلکه بیشتر به راههای انتقال اندیشههای افلاطون به فلسفه اسلامی توجه شده است.
جمیل صلیبا در مقدمهاش نقدی بر نظر فیلسوف «رنان» دارد که فلسفه اسلامی را تحت تاثیر فلسفه ارسطو میداند. نویسنده بر این نکته تأکید میکند که با خواندن فلسفه ابنسینا میتوان تأثیر افلاطون را بر او دید اما نظر ابنسینا تفاوتهایی با نظر ارسطو دارد. این تفاوت را میتوان از جمله در نظریه فیض و اندیشه جاودانگی نفس دید. بیشتر اختلافات ابنسینا با ارسطو نیز به موضوع اجتماع و نظریات اجتماعی برمیگردد.
عنوان سخنرانی نخست این کتاب «فلسفه افلاطون و خاستگاه افلاطونی فلسفه اسلامی» است. سخنرانی دوم با موضوع «فارابی و کتاب جمع بین آرای دو حکیم: افلاطون و ارسطو» انجام شده است. سخنرانی سوم «جمهوری افلاطون و مدینه فاضله» را واکاوی میکند. سخنرانی چهارم به بررسی «نظریه فیض از نظر ابنسینا یا صدور موجودات از خالق» میپردازد. درسگفتار پنجم «نظریه نفس در مکتب اینسینا» نام دارد. سخنرانی ششم به «نظریه ابنسینا در باب سعادت» میپردازد. کتاب در آخر شامل کتابشناسی منابع به زبان عربی و پیشنهادهایی برای مهمترین منابع در موضوع کتاب به زبانهای خارجی دیگر است. این کتابشناسیها برای پژوهشگران جدی فلسفه و مخصوصاً علاقهمند به موضوع کتاب، منابعی
مناسب برای ادامه مطالعه هستند.
مسائل کلی افلاطونی در فلسفه اسلامی
سخنرانی اول به بیان مسائل کلی و فکری عمومی میپردازد که از افلاطون به فلسفه اسلامی منتقل شدهاند و ناشی از تفکرات فلاسفه اسکندرانی هستند یا از طریق ترجمه عربی کتب لاتین به اندیشههای اسلامی راه یافتهاند. بحث ابتدایی در این سخنرانی، مکتب افلاطون و انتقال آن به فلاسفه اسکندریه و انتقال فلسفه نوافلاطونیان به زبان عربی است. در این قسمت نویسنده کتاب، انتقال فرهنگی را به سه قسمت تقسیم میکند:
1. از «طریق مستقیم»که با ترجمه آثار مستقیم افلاطون به عربی همراه است.
2. «انتشار افکار و عقاید افلاطون در بین اندیشمندان سوری و مصری مانند یوحنای دمشقی و یحیی نحوی و نظایر این دو تن».
3. «از طریق فلسفۀ اسکندرانی»؛ و این، همان فلسفه نوافلاطونیان است که جامع آرای افلاطونیان و ارسطو بود و مشهورترین آن فیلون یهودی معاصر با حضرت مسیح بود و بعد از او، افلوطین که مسلمانان او را «شیخ یونانی» نامیدند و بعد از اینان باید از فرفوریوس و پروکلس نام برد.
در ادامه به زندگی افلاطون و عالم مُثُل از نظر او پرداخته میشود. ادامه این سخنرانی به صفات خیر اعلی اختصاص دارد. نویسنده، این نکته را توضیح میدهد که «خیر اعلی واحد است و متعدد نیست، زیرا اگر تعدد یابد، بالاترین خیر نخواهد بود.» نویسنده کتاب، میگوید که بحث خیر اعلی در نزد افلاطون بهشدت آسمانی است: «آراء افلاطون، در این باب، شدیداً به ادیان آسمانی شباهت دارد، به این سبب قدیس آگوستین و دیگر فلاسفه مسیحی بر مذهب افلاطون گام برداشتند. تفکر دینی نزد افلاطون مایه قوام اخلاق، و اساس انتظام هیئت اجتماعی شد. اگر این دین نمیبود، در این جهان نظمی برقرار نمیشد و آن گاه پاداش و پادافره معنایی نداشت».
در این قسمت نظریات وی اشاراتی به جاودانگی نیز دارد که به نظریه ابنسینا درباره نفس شبیه است. در ادامه، برخی دیگر از نظریات افلاطون بررسی و مقایسهای کلی میان آنها با نظریات ابنسینا انجام میشود.
معلم ثانی در میان افلاطون و ارسطو
دومین سخنرانی بر فارابی و کتاب «جمع بین آرای دو حکیم: افلاطون و ارسطو» تمرکز دارد. نویسنده، تاریخ فلسفۀ اسلامی را به دو قسمت ــ (1) دوره گردآوری و ترجمه و (2) دورۀ ابداع و تولید ــ تقسیم میکند: «دورۀ گردآوری و ترجمه در زمان امویان آغاز شد و در دورۀ خلافت منصور وسعت بیشتری یافت. دوره ابداع از قرن نهم تا چهاردهم میلادی از ابویعقوب کندی تا ابنخلدون» ادامه داشت.
نویسنده در ادامه بخش با مروری بر تاریخ فلسفه اسلامی دلیل خود را درباره انتخاب فارابی برای بررسی بازگو میکند. بخش با بررسی زندگی و ابعاد شخصیتی فارابی ادامه مییابد. در ادامه این سخنرانی به دانش معلم ثانی پرداخته میشود و حکایتی از زندگی او ذکر میشود که به تعبیر نویسنده اسطورهای بیشتر نمیتواند باشد: «این مطلب که گفتند او به بیش از هفتاد زبان آگاهی داشته است (!!) به اسطورۀ دورغین میماند.» این گفته از ابن خلّکان نقل شده است.
مؤلف در ادامه به دیدگاه فارابی در کتاب «جمع بین آرای دو حکیم» میپردازد. در این قسمت دیدگاه یکسان فارابی به افلاطون و ارسطو را می آورد و آن را با اندیشههای ابنرشد ــ که ارسطو را برترین فیلسوف میداند ــ مقایسه میکند. از ابنرشد درباره ارسطو این گونه در کتاب میآید: «مذهب ارسطو والاترین حقیقت است و غایت تمامی کمالاتی است که انسان به آن رسیده است.» نکتۀ دیگری که در این سخنرانی درباره کتاب جمع بین آرای دو حکیم به آن اشاره میشود، «بر ایمان راسخ فارابی به وحدت و یگانگی فلسفه دلالت دارد». موضوع دیگری که نویسنده کتاب به آن میپردازد، تلاش فارابی در ارائه استدلالبرای وحدت فلسفه و حل اختلاف بین دو فیلسوف ــ ارسطو و افلاطون ــ است.
مساله دیگری که فارابی در حل آن کوشیده، «مسئلۀ اختلاف بین نحوۀ زندگی ارسطو و افلاطون است». نکتهای دیگر که نویسنده کتاب، از اثر فارابی ــ جمع بین آرای دو حکیم ــ استنباط میکند: «تباین مشرب افلاطون و ارسطو در نوشتن کتاب است». مساله دیگر، عالم مُثُل افلاطون است که در کتاب، از دید فارابی بررسی میشود، مسئله حدوث عالم از دیدگاه فارابی نیز در این بخش بررسی شده است.
جمهور افلاطون، آرمانشهر و نظر فارابی
سخنرانی سوم به جمهور افلاطون و مدینه فاضله میپردازد. این بخش با مروری بر ادبیات نظریات آرمانشهر در پیش و بعد از فارابی آغاز میشود و سپس به تطبیق نگرش فارابی و افلاطون در زمینه مدینۀ فاضله میرسد. شباهتها و تفاوتها با بررسی در این قسمت مشخص میشود. به عنوان مثال میتوان به تقسیمات اجتماعی در فلسفه اجتماعی فارابی اشاره کرد. این تقسیمات از دید فارابی این گونه در کتاب نقل شده است: «فارابی این اجتماعات را بر حسب روابطشان بر دو نوع تقسیم میکند: کامل و غیرکامل. اجتماعات کامل سه نوع هستند: بزرگ، متوسط و کوچک. نوع بزرگ، اجتماع همۀ جوامع در جهان است که کاملترین اجتماع است. نوع متوسط، اجتماع ملتی در بخشی از جهان است؛ و نوع کوچک، اجتماع مردم یک شهر است که خود جزئی از یک ملت هستند.» اجتماعات غیر کامل از دید فارابی اهالی یک دهکده، محله یا خانواده هستند.
در ادامه به مفهوم سعادت در نظر فارابی پرداخته میشود، در نظر فارابی سعادت در این دنیا قابل دستیابی است و این کار با تعاون و همکاری افراد اجتماعات بر اعمال نیک قابل رسیدن است. سپس به مفهوم «عدل» در نظرگاه فلسفی فارابی و انواع مدینه در نظرگاه فارابی پرداخته میشود. در صورت لزوم برای گونههای مختلف یک مدینه توضیحی به اختصار میآید.
موجودات چگونه از خالق، صادر شدند؟
سخنرانی چهارم، نظریه فیض از نظر ابنسینا یا صدور موجودات از خالق را بررسی میکند. این قسمت کتاب با طرح سؤالهایی درباره هستی آغاز میشود و سپس به این موضوع می رسد که: «فارابی و ابنسینا به شیوۀ ارسطویی به قِدَم عالم قایل نبودند، بلکه تفکرات خود را با اضافاتی که از فیلسوفان اسکندرانی یافتند، تغیر دادند تا آن را مطابق با اصول دین سازند و هر دو، در این جا از مبادی ارسطویی دور شدند تا بلکه به دین نزدیکتر شوند.» ابنسینا در موضوع قِدَم عالم با فارابی همراهتر و از ارسطو دورتر است.
درباره دوری ابنسینا از جریان فکری کلامی در نظام فلسفی خود در کتاب چنین آمده است: «فارابی و ابنسینا در این رابطه، طریقِ علمای کلام را پیش نمیگیرند و در عین حال از ارسطو تقلید کورکورانه نمیکنند تا جایی که ابن طُفیل در کتاب «حی بن یقظان» میگوید در کتاب شفا امور بسیاری است که از ارسطو نیست زیرا صاحب شفا خواسته که بین دین و فلسفه هماهنگی ایجاد کند؛ چنان که فارابی پیش از او این کار را کرده است.»
نویسنده با ذکر این که در بین فیلسوفان اسلامی ابن رشد به ارسطو گرایشهایی بیشتر داشته است، در ادامه به مفهوم نظریۀ فیض در نظر ابنسینا میپردازد و تعریفی از آن ارائه میکند: «نظریۀ فیض همان اندیشهای است که صدور موجودات را از مبدأ نخستین معلوم میدارد، و گمان میرود که این صُدور، فعلی ضروری است که ناشی از طبیعت مبدأ نخستین است، پس، وجود از آن صادر میشود، همانطور که نور از خورشید و حرارت از نور صادر شده است. در اینجا قانونی برای تطور کاینات در میان است ... برای انتقال آن، یعنی صدور کثرت از وحدت، و عقول از عقل اول، و وجودِ زمانی قابل تغییر از وجود ابدی مطلق». این نظریه به افلاطون برمیگردد و با ارسطو در تضاد است.
ابنسینا نظریۀ فیض را به مبادی سهگانه ــ (1) مبدأ نخستین، (2) مبدأ دومی («از واحد جز واحد صادر نمیشود») و مبدأ سوم یعنی ابداع و تعقل ــ ارجاع میدهد. در ادامه، به انواع عقل و خیر مطلق در فلسفۀ ابنسینا اشاره میشود: «خیر مطلقی که ابنسینا از آن سخن رانده است، چنان که معلوم است، با صانعی که افلاطون در کتاب تیمائوس از آن بحث کرده، چندان تفاوتی ندارد.» در کتاب با اشاره به این موضوع به تطبیق آرای افلاطون و ابنسینابا یکدیگر پرداخته میشود. این بخش بهتفصیل، موضوعهای مطرحشده را به پایان میبرد.
منابع ابنسینا در نظریه نفس
بخش پنجم کتاب، سخنرانیای درباره نظریه نفس در مکتب ابنسیناست. این بخش، نظریات فلسفی درباره نفس را بررسی میکند و به این نکته اشاره دارد که ارسطو نخستین کسی است که به طور مستقل به این موضوع پرداخته است. همچنین منابع ابنسینا درباره نظریۀ نفس را کتاب «دربارۀ نفس» ارسطو، «تاسوعات» افلوطین و کتب افلاطون میداند. در این بخش موضوعهایی چون «اثبات نفس»، «حدوث نفس» و «وحدت قوای نفس» بررسی میشود. مفاهیم نفس نباتی، نفس حیوانی و نفس انسانی نیز از دیدگاه ابنسینا توضیح داده میشوند.
سعادت در نظر ابنسینا
سخنرانی ششم به نظریات ابنسینا درباره سعادت میپردازد. در این باره فلاسفه سخنان زیادی گفتهاند. نویسنده کتاب میگوید که عقیده ابنسینا در باب سعادت «تابع باور او در مورد مُبدع اوّل و عنایت او به عالم است.» در ادامه به تعاریف ابنسینا به عنایت الهی، خیر و شر، ویژگیهای شر و خیر و راههای تشخیص آنها از منظر ابنسینا میپردازد. در ادامه این نکته افزوده میشود: «در فلسفۀ ابنسینا انسان در فهم حقیقت خیر و شر، قابل دانسته میشود اما از درک حکمت خالق، ناتوان». با ادامه این مفاهیم نویسنده به مفهوم سعادت در منظر ابنسینا میرسد و سعادت در نظر ابنسینا را اینگونه تعریف میکند: «سعادت، همانا ادراک حقیقت وجود و اطلاع بر مبدأ اوّل و تفکر در افق اعلی است.» سپس از این موضوع به مفهوم لذت میرسد و لذت از منظر ابنسینا بررسی میشود. نویسنده توجهی به آرای ابنسینا در خصوص عرفا و ارتباط آنها با سعادت میکند. کتاب در این بخش با بررسی برخی از کتب ابنسینا درباره سعادت به پایان میرسد.
«از افلاطون تا ابنسینا» نوشته جمیل صلیبا در سال 1393 به ترجمۀ فریدالدین رادمهر با شمارگان هزار نسخه به بهای 9 هزار و 500 تومان از سوی نشر مرکز روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما