شناسهٔ خبر: 28995 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

هویت ایرانی یا عقلانیت ایرانی؟ / محمدتقی طباطبایی

زمانی میتوانیم از کثرت سخن بگوییم که مبنایی برای وحدت وجود داشته باشد. تکثر فرهنگی امری نو و قرن بیستمی است. اما پرسش آنجاست که آیا تکثر فرهنگی ما را به سمت تکثر عقلانیت می‌برد؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسکانیوز؛ بحث تکثر فرهنگی و امکان بازسازی و یا حفظ هویت ایرانی از مباحث پراهمیت در میان پژوهشگران ایرانی فلسفه و علوم اجتماعی است. به همین مناسبت دانشوران از زوایای متفاوتی در سمیناری در پژوهشگاه علوم انسانی با عنوان «تکثر فرهنگی و هویت ایرانی» به این مسئله پرداختند. در ادامه گزارش سخنرانی اول این سمینار که توسط دکتر محمد تقی طباطبایی ایراد شد را می‌خوانید:

 

 

شاهد

محمدتقی طباطبایی: دو مسئله در بحث من پیش فرض گرفته می‌شود. نخست، من در پی اثبات تکثر نیستیم و نیازی به اثبات تکثر نمی‌بینم. پیش فرض دوم بحث من این نکته است که با پذیرفتن واقعیت تکثر ضرورت پرداختن به گفتگو مطرح می‌شود. درباب این ضرورت هم نیازی به اثبات وجود ندارد. حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر تکثر واقعیتی است موجود باید چگونه فهمیده شود.

 

در دو وضعیت گفتگو همراه با قبول تکثر ناممکن است. اگر تکثر را واقعا ریشه‌دار و مبنایی باشد، گفتگو ممکن نیست. اگر هم به دنبال مبنای مشترکی واضح و روشن باشیم به گونه‌ای که فرهنگی وحدانی به وجود آید، گفتگو نفی می‌شود. ما مثالهایی از این نفی گفتگو را در تاریخ به صورت دوگانه‌های یونانی/بربر، عرب/عجم و جدیدترین آن غرب/ شرق داشته‌ایم. در این دو‌گانه‌ها یک سو، سوی دیگر را نفی می‌کند.
من هر زمان در مباحث مدرن دچار مشکل می‌شوم به کانت باز می‌گردم. با رجوع به کانت مباحث متفاوت جایگاه خود را می‌یابند. مطلبی در زمان کانت‌ در برابر سنجش خرد ناب مطرح شد. توجه کانت به منطق و آغاز از آن مورد اعتراض هامان و هردر قرار گرفت. کانت به دنبال آغازی ضروری بود. در چنین آغازی امور امکانی به بیرون انداخته می‌شوند.

از نگاه هردر، مقدم بر منطق زبان هست که امری تصادفی است. زبان نماینده تمام امور فرهنگی است و منطق در برابر آن نماینده تمام امور عقلانی است. تقابل زبان و منطق بیانی دیگر از مسئله تکثر فرهنگی است. از منظر منتقدان کانت، منطق در زبانها به انسان داده می‌شود و بنابراین خرد ناب نداریم که مبنایی برای ارتباط باشد چراکه زبانها داریم. فیشته تلاش کرد به این معضل پاسخی دهد و آن این بود که همه انسانها کنشی دارند که کنشی ساختارمند و پیشازبانی است. ساختارهای کانت هم پیشازبانی است. این تفسیر در هگل به نهایت می‌رسد. بنا به تفسیر هگل منطق و زبان از یکدیگر جدا نیستند.

مطلب هگل آن است که همه زبانها بر بنیادی منطقی استوار است که همه آنها را وحدت می‌دهد. اگر کلمه‌ای در جمله‌ای به زبان فارسی فاعل است، معادل آن در ترجمه آن جمله به زبان انگلیسی نیز فاعل است.
در جمع بندی می‌خواهم بگویم که تا زمانی که مبنایی نداشته باشیم نمیتوانیم از کثرت سخن بگوییم. زمانی میتوانیم از کثرت سخن بگوییم که مبنایی برای وحدت وجود داشته باشد. تکثر فرهنگی امری نو و قرن بیستمی است. اما پرسش آنجاست که آیا تکثر فرهنگی ما را به سمت تکثر عقلانیت می‌برد؟ بدون عقلانیتی وحدانی که همه را در برمی‌گیرد که به صورت کلی امکان ربط را ایجاد می‌کند امکان گفتگو نیست. اما اروپا محوری لزوما ذاتی چنین عقلانیتی نیست. عقلانیتی موجود همواره فرهنگی است. ما همواره عقلانیتی را داریم که در هر بستری وارد شود امکانی نو پدید می‌آورد. آنچه در اروپا تحقق یافت تمامی امکانات آن عقل نیست.  بنابراین هویت را نه به عنوان امری در گذشته بلکه امری که به دنبال ساختن آن هستیم ببینیم. بر این مبنا میتوانیم هویتی ایرانی داشته باشیم اما این به معنای داشتن عقلانیت ایرانی نیست.

نظر شما