به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «نگرشی نو به تاریخ روابط بینالملل تا پایان جنگ جهانی دوم» در ۶ بخش با عناوین «مقدمه»، «تاریخ کهن»، «قرون وسطای مسیحی»، «دوران مدرن: پیدایش روابط بینالملل»، «سده نوزدهم: پیدایش دولتملتها، همگونی بازیگران متعارض» و «سده بیستم: همگونی و نظامیافتگی از مسیر جنگهای نوین» تنظیم شده است.
در این نوشتار، پس از نگاهی گذرا به تاریخ کهن و گذشتههای دور تلاش شده با برشمردن وقایع برجسته و تعیینکننده تاریخ روابط بینالملل، خط سیر تاریخ جهان به سوی تکامل و همسازی ترسیم شود. هر چند بسیاری از نویسندگان تاریخ روابط بینالملل را تاریخ رابطه میان کشورها در عصر مدرن میدانند اما به زعم نویسنده حتی در این صورت نیز فهم تاریخ مدرن بدون درک خط سیر تحول تاریخ از گذشتههای دور امکانپذیر نیست و در واقع، در این کتاب نخست نگاهی به بخش نهفته کوه یخ تاریخ انداخته و سپس به وجه بیرونی و نمایان آن در دوران مدرن پرداخته میشود.
چنانکه در پشت جلد کتاب نوشته شده است: «فهم جوهر یا ماهیت تاریخ همواره برای انسانها اهمیت داشته است و آنان کوشیدهاند کل گذشته را فهمپذیر کرده، حتی تصوری از آینده هم بر آن استوار سازند. این کتاب نیز محصول تلاش برای پاسخ به پرسش از جوهر تاریخ است. نویسنده ضمن نقد پاسخهای موجود، به تفاسیر معتبر برخی آیات قرآن، به ویژه تفسیر دو مفهوم نفس واحده و امت واحد متوسل میشود تا بگوید که جوهر تاریخ نوعی فرایند وحدت در کثرت است. او با استناد به دادهها و شواهد پر شمار و گوناگون، تاریخ روابط بینالملل را به صورت بههم پیوستگی فزاینده ترسیم میکند که به هزینه تنشها و کشمکشهای کم و بیش خشونتبار تحقق مییابد. به عبارتی روایت نویسنده از تاریخ روابط بینالملل در واقع روایت همگرایی و همبستگی فزاینده است که جنگها و بحرانهای فراون در گذر زمان بسترساز آن بوده است.»
حسین سلیمی، (متولد ۱۳۴۲) استاد دانشگاه علامه طباطبایی در بخش اول پس از بیان مقدماتی از محتوای کتاب در بخش دوم با عنوان «تاریخ کهن» برای بررسی تاریخ روابط بینالملل، بخش عمدهای از مطالب خود را به تحولات اروپا اختصاص میدهد و بر بعضی از رویدادها و جریانهایی که در شکلگرفتن دوران نوین در تاریخ اروپا تاثیر اساسی داشتند تاکید میکند تا نشان دهد پدیدهها و فرایندهایی که در قرون جدید از اروپا آغاز و پس از چند سده جهانگیر شدند، چه ریشههایی داشتند.
در بخش سوم با عنوان «قرون وسطای مسیحی» نیز نویسنده مروری گذرا بر دوران هزار ساله قرون وسطی داشته است؛ چراکه بخش مهمی از تحول تاریخ جهان و شکلگیری روابط بینالملل در واکنش به تحولات این دوره بوده است از اینرو، قرون وسطی به ویژه قرون وسطای مسیحی که در واقع مدرنیسم و روابط بینالملل از دل آن متولد میشود، مورد بررسی قرار میگیرد.
در مطالعه ریشه تحولات تاریخی که به پیدایش قرون جدید منتهی شد، یک مجادله نظری دامنهدار جریان پیدا کرده است که هریک به نظریهای کلان برای فهم پدیدارهای اجتماعی بدل شدهاند. نگرش نخست نگرشی است که بنیاد تحول در اروپا و پیدایش مدرنسیم را در تحول ساختار اجتماعی و اقتصادی این منطقه میداند. از سوی دیگر گروهی از اهل نظر بر این باور هستند که تحول اصلی که موجب پیدایش مدرنیسم شد، تحول در حوزه اندیشه است. در واقع، تغییر نگرش انسانها در دوران بعد از رنسانس موجب شد که سامان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تغییر کند.
اینها مباحثی است که در بخش چهارم با عنوان «دوران مدرن: پیدایش روابط بینالملل» مورد بررسی قرار میگیرد. این بخش بیشتر صبغه تاریخی دارد و در پی قضاوت درباره این مجادله نظری نیست، اما به نظر نویسنده آگاهی از این رویکردها میتواند ما را در فهم و تبیین تحولات تاریخی یاری رساند و به همین منظور این دو زمینه و بسترهای تحول آنها یعنی حوزه فکر و اندیشه و فرهنگ و نیز حوزه اقتصاد و طبقات اجتماعی را به عنوان زمینهها و بسترهای خیزش دنیای مدرن مورد بررسی قرار میدهد، بیآنکه برای هیچ یک، اولویت و برتری قایل شود.
نویسنده در بخش پنجم این کتاب با عنوان «سده نوزدهم: پیدایش دولتملتها، همگونی بازیگران متعارض» مینویسد: «در بسیاری از محافل آکادمیک و نوشتهها، ابتدای سده نوزدهم میلادی به ویژه سالهای پس از کنگره وین را نقطه آغاز تاریخ روابط بینالملل مدرن میدانند. از اینرو، با توجه به اینکه هدف اصلی این کتاب تنها شرح وقایع تاریخی نیست و توجه به تاثیرات و پیامدهای تحولات بینالمللی بر حوزه روابط بینالملل و شیوه زیستاجتماعی انسانها در کانون توجه آن قرار دارد بنابراین با محوری قرار دادن این نکته نگاهی به تصمیمهای گرفتهشده در کنگره وین [در این بخش] انداخته میشود. در یک تقسیمبندی کلی میتوان دو روند را در جریان کنگره وین شناسایی کرد. یکی مربوط به تصمیمهای سرزمینی اتخاذ شده در کنگره وین و دیگری فرایندها و توافقات سیاسی و بینالمللی ناشی از این کنگره است.»
از آنجا که به زعم نگارنده آغاز سده بیستم با سیستمهای دیپلماتیکی همراه بود که تلاش میشد در قالب آنها تعادل نظام بینالملل حفظ شود. تعادلی که به شدت ناپایدار بود و نه تنها نتوانست پاسدار صلح باشد بلکه زمینه را برای دشمنِها و عداوتهای نوین مهیا کرد. از اینرو، در بخش نهایی کتاب با عنوان «سده بیستم: همگونی و نظامیافتگی از مسیر جنگهای خونین» بررسی یکی از این سیستمها آغاز میشود که توانست نزدیک به یک دهه نوعی موازنه را در عرصه بینالمللی برقرار کند. موازنهای دیپلماتیک که فرانسویها برقرار کردند، اما خود قدرت مرکزی آن نبودند و نتوانستند همچون سیستمهای بیسمارک که آلمان را در کانون توازن اروپا قرار داده بود، فرانسه را به این مراکز ثقل بدل کند.
نویسنده در بخشی از کتاب مینویسد: «در مطالعه تاریخ سیاسی و تاریخ روابط بینالملل جهان باید دو نکته را از هم تفکیک کرد: یکی، شناخت وقایع انکارناپذیر تاریخ و دیگری تفسیر، تعبیر و تحلیل آنها. یعنی باید هم شناختی از وقایع تاریخی به خواننده داد وهم تلاشی کرد که زمینه فهم و تفسیر این وقایع فراهم شود. در این نوشتار تلاش میگردد هر دو هدف برآورده شود. هم برخی از وقایع برجسته تاریخ که در لابهلای کتابهای دشوار دروس دانشگاهها گم شدهاند مورد بازخوانی قرار گیرند و هم برداشت متفاوتی از تاریخ سیاسی جهان ارئه شود که راه را برای فهمی تازه از تاریخ بگشاید.»
چاپ نخست کتاب «نگرشی نو به تاریخ روابط بینالملل تا پایان جنگ جهانی دوم» نوشته حسین سلیمی در ۳۲۹ صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و بهای ۱۲ هزار تومان از سوی انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی چاپ و منتشر شده است.
نظر شما