فرهنگ امروز/ فاطمه شمسی: سیوپنجمین نشست خانهی نقد کتاب با موضوع نقد و بررسی جلد چهارم کتاب «خواب آشفته نفت» (از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه) با حضور دکتر محمدعلی موحد (نویسنده اثر)، دکتر کریم سلیمانی و دکتر سیمین فصیحی روز چهارشنبه ۲ اردیبهشت در سرای اهلقلم مؤسسهی خانهی کتاب برگزار شد. در ابتدا یاد و خاطر ناشر کتاب، مرحوم زهرایی گرامی داشته شد. موحد از معدود نویسندگانی است که ۵ جایزهی کتاب سال و ۱ جایزهی اندیشه، حاصل تلاشهای او بوده است. در این نشست همچنین به نثر زیبای کتاب که خواندن آن را جذاب میکند، اشاره شد. آنچه میخوانید سخنان کریم سلیمانی (استادیار تاریخ دانشگاه شهید بهشتی) در باب کتاب است.
سلیمانی: اطالهی کلام و روایی بودن به کار صدمه میزند
اولاً باید بگویم بهعنوان شاگرد ایشان با تعاریف و تمجیدهای دکتر فصیحی در مورد استاد کاملاً همراهم. بحث نفت بحث بسیار پیچیدهای است، من بر اساس تربیت دانشگاهی سعی میکنم factual و مهره به مهره پیش بروم. این کتاب در مقایسه با مثلاً کتاب «کودتا» از آبراهامیان یک فرق عمده دارد، اینکه در آن کتاب، نویسنده در پیشگفتار از تز خود سخن به میان میآورد و میگوید که پژوهش به چه نتیجهای رسیده است که باعث میشود ساختاری نظری در کل کار توسعه پیدا کند، درحالیکه در این کار که خالصاً تاریخی است در پیشگفتار چنین رویکردی نمیبینیم.
در دیباچه مطلبی آوردید مبنی بر اینکه «نفت دولت رانتی و بیکاری به وجود میآورد». من با این نظر و نظرگاههایی چنینی مخالفم، من مسئولیت را بر گردن مدیریت انسانی نادرست میاندازم نه نفت. در جایی نیز این پرسش را مطرح میکنید که چرا غربیان توانستند بهسرعت نفت را به کالای صنعتی تبدیل کنند و ما با توجه به پیشینهی آشنایی کهن با این ماده چنین نکردیم. اما از پاسخ بهراحتی میگذرید و تنها بهصورت جزئی به آن اشاره میکنید. در جایی از کتاب یکسری دادهها وجود دارد و هیچ ارجاعی برای آن نمیدهند که به لحاظ سنت دانشگاهی محل ایراد است. در قسمتهای مختلف این کتاب از کتاب «دانیل برگین» نقلقولهایی آورده، ولی ارجاعی به آن داده نشده است. همچنین باید بگویم که آوردن روایتهای مختلف کار استاد را بسیار روایی کرده است و این خلاف ویژگیهای یک پژوهش علمی است که در آن حتیالامکان نویسنده در متن حضور پیدا نمیکند. به همین دلیل است که بسیاری از متخصصان بینرشتهای، تاریخنگاری را متهم به داستانسرایی میکنند. همچنین در آغاز فصل ۳ در مورد انفجار خط لولهی نفت خوزستان در سال ۱۹۱۵، این اقدام را «خرابکاری عمال آلمانی» قلمداد میکنید و برای آن ارجاعی نمیآورید، درحالیکه بر اساس دادههای پایاننامهی مستدل و مستند یکی از دانشجویانم (محمد ترفاوی در گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در سال ۷۳) این یک خرابکاری نبوده و در واقع جهاد عشایر خوزستان علیه دخالت روسیه تزاری و انگلیس بوده است، البته از آلمانیها هم کمک گرفتند، او ثابت میکند که آن قیام اعراب منطقه بوده است. من مایل هستم که این نکته در چاپهای بعدی اصلاح شود.
تمرکز بیش از حد بر مباحث سیاسی به جای مباحث فنی نفت
در فصل چهارم حدود ۴۷ صفحه شاهد نقلقولهای بسیار هستیم که ربط مستقیمی به نفت ندارد و دانش ما را در مورد قرارداد ۱۹۱۹ افزایش نمیدهد. به اعتقاد من، نقلقول زیاد به کتاب صدمه میزند. فصل پنجم بسیار خوب تألیف شده و نقلقولهای مستقیم کمتر به کار برده شده و تقریباً فاقد مطالب حاشیهای است. در فصل ششم دوباره از نقلقولهای فراوان استفاده شده که در واقع ادامهی فصل چهارم است و مانند آن اشارهای به نفت نمیشود. فصل هفتم نیز بهمانند فصل ششم ربط مستقیمی به نفت بهعنوان متغیر اصلی کتاب ندارد با این تفاوت که نقلقولهایش کمتر است و غلبه در این فصل با مباحث سیاسی است. فصل هشتم که راجع به کودتا است نیز بهمانند فصول چهارم، ششم و هفتم به طور مستقیم هیچ ربطی به نفت که مسئلهی اصلی کتاب را تشکیل میدهد، ندارد و مطالب آن بیشتر تکراری و شبیه مطالب کتاب «ایران و برآمدن رضاشاه: از سقوط قاجار تا حکومت پهلوی» از سیروس غنی است. از فصل نهم تنها ۲ صفحه به نفت مربوط میشود، موضوع اصلی این فصل هم مانند ۳ فصل گذشته به مباحث سیاسی اختصاص دارد.
فصل دهم، تنها در آخر است که بالاخره طوری به نفت ارتباط پیدا میکند و مباحث اصلی مربوط به نفت همچنان مغفول میماند. تاریخ نفت در این دوره صرفاً از منظر تحولات سیاسی دیده میشود و جایگاه نفت در بخشهای دیگر از زندگی اجتماعی ما مثل فرهنگ، اقتصاد، مناسبات اجتماعی، توسعهی قشون، توسعهی دیوانسالاری، خدمات و توسعهی شهرها نادیده گرفته میشود. در فصل دهم نویسنده در جاهایی با تقابل روایتها و اسناد گوناگون به کشف حقیقت در مورد قتل میرزاده عشقی میپردازد که بسیار فوقالعاده است. فصل یازدهم نیز مانند دهم به مباحث سیاسی اختصاص دارد که با نقلقولهای مستقیم و زیاد نگارش یافته است. در فصل یازدهم، نویسندهی محترم حدود ۱۴ صفحه به بحث و آوردن روایتهای مختلف در مورد موضوعی اختصاص میدهند که ارتباطی به نفت ندارد. از فصل دوازدهم، کتاب دچار چرخش میشود و از مباحث سیاسی به سمت نفت و مباحث فنی برمیگردد؛ این فصل بسیار موفق است و از برجستگیهای آن مطالعهی تطبیقی و دقیق در مورد قرارداد «امیرانین» است که کمتر شناخته شده است.
فصل سیزدهم کاملاً متناسب با موضوع کتاب نگاشته شده و فصل چهاردهم نیز بسیار دقیق نگارش یافته است. تحلیل حقوقی ایشان در این بخش فوقالعاده است. در این فصل برای من خیلی جالب بود که استاد سندی از مجموعه اسناد ریاستجمهوری آورده و با منبع انگلیسیاش مقایسه کردند و تفاوت فاحش را نشان داده است. من این نقص را متوجه سازمان اسناد و مراکز آرشیوی میدانم که بهصورت گزینشی از میان حجم وسیعی از اسناد، تنها تعدادی را به طور گزینشی مکتوب میکند. اینجا به یکی از اشتباهات فاحش اشاره شده که میتواند شامل باقی این مجموعهها هم باشد؛ نشان میدهد اکتفا کردن به اسناد گزینشی چاپ شده پژوهشگر را گمراه میکند.
فصل پانزدهم عالیست؛ ایشان تصویری بینهایت استادانه و روشن از وقایع این سالهای بحرانی ارائه میکند که میتوانم آن را برابر تعبیر دکتر فصیحی، «کشف تاریخی» بنامم. فصل هفدهم یک فصل موفق است، نفت در آن متغیر اصلی پژوهش در نظر گرفته شده است که توسط استاد با روش تطبیقی به تحلیل گذاشته میشود. در فصل هجدهم به سناریوی ازپیشتعیینشدهی لغو قرارداد توسط رضاشاه اشاره میکند که من با آن مخالفم و در این مورد رضاشاه را فردی خائن نمیدانم. فصل نوزدهم در مباحث سیاسی باقی میماند، باز هم آمارهایی داده میشود که ارجاع داده نمیشوند. در جایی به اندازهی یکونیم صفحه به شرایط زندگی کارکنان نفت با اختصار تمام اختصاص داده میشود که به نظر من جایش در کل این کتاب خالی است. استاد بار دیگر مراتب انصاف را رعایت میکند و به پیامدهای مثبت در کنار پیامدهای منفی قرارداد جدید اشاره میکند. در فصل بیستم استاد اشاره میکند که رضاشاه بدون پول نفت نمیتوانست حکومت کند و به نظر من جا داشت کمی بیشتر توضیح میدادند که رضاشاه پول نفت را برای صرف در پروژههای داخلی و توسعهی جامعه میخواست.
در نگاه ساختاری کلان، آغاز بحث کتاب از دوران باستان شروع میشود و بعد میرسیم به مشروطه (۱۹۰۱) و بعد به مشروطه ۱۹۰۶ و بعد به ۱۹۰۸ که کشف نفت است -من با دکتر رحمانیان موافقم که دورهی مشروطه اینجا مغفول مانده است-، بعد از کشف نفت به جهاد عشایر خوزستان در جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۱۴ میرسیم و بعد میرسیم به قرارداد آرمیتاژ اسمیت ۱۹۲۰ و مباحث بیشتر سیاسی میشوند؛ بعد از ۱۹۲۰ ناگهان وقفه میافتد تا سال ۱۹۲۸ که باز مسائل سیاسی است، اما بعد از سال ۱۹۲۸ باز مسائل نفتی در قالب تاریخ سیاسی نفت مطرح میشود تا سال ۱۹۳۳؛ در این قسمت مسائل سیاسی نفت بسیار فشرده و سطح بالا ارائه میشود و باز از سال ۱۹۳۳ تا جنگ جهانی یک وقفه داریم، این وقفههایی که با مباحث سیاسی پُر شدهاند بسیار جا داشت که با مباحث اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی عجین میشدند. آقای دکتر کاوه احسانی از جمله پژوهشگرانی بود که بسیار تلاش کرد تا به تحلیل و توصیف تغییرات ساختاریای که در مناسبات اجتماعی و فرهنگی مردم و به طور کلی جامعه در آن سالها به وجود آمده بود، بپردازند. متأسفانه اهلتاریخ به این تغییرات ساختاری جامعه کم پرداختهاند که نیاز به رجوع به اسناد بیشتری دارد.
نظر شما