به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محمدرضا زائري، چهرهای شناخته شده در حوزههای مختلف فرهنگی است که در سالهای اخیر دکترای مطالعات تطبیقیاش را در لبنان به پایان رسانده. از او تاكنون كتابهاي متعددي در زمينه پژوهش و ادبيات ديني منتشر شده است. «خيمهگاه»، «پدر، پسر روحالقدس»، «قدم كليكهايتان برچشم»، «بيتالاحزان»، «سوره نياز»، «كتاب تنهايي»، «لبيك يا حسين»(گفتارهاي عاشورايي سيدحسن نصرالله») و «گفت بگو، ميگويم» نام برخي از كتابهاي اوست.
ما این پرسش را با بسیاری شاعران و نویسندگان مطرح کردهایم، گویا این پرسش را شما طرح کردهاید. میخواهم از زبان خودتان بشنوم که ضرورت تأسیس جایزهای مانند نوبل در جهان اسلام چهقدر احساس میشود و اگر ایران پایهگذار این جایزه باشد آیا ما شاهد پوشش خبری وسیع کشورهای منطقه و همسایه میشویم و آیا آنها در این زمینه سرمایهگذاری میکنند تا از این جایزه حمایت کنند؟
ما امروز نوعی تحول و دگرگونی را در شرایط جهانی میبینیم. واقعیت این است که امروز بعد از انقلاب تغییراتی در جهان شاهدیم که به طور مستقیم متأثر از انقلاب اسلامی ایران است. واقعاً شرایط منطقه بعد از جنگ سرد و جهان دو قطبی تغییر کرده و تحولات فعلی و جاری منطقه مثل بیداری اسلامی نوید بخش افقهای تازه و متفاوت و جدید است.
منظورتان را دقیقتر بگویید، موضوع چه ربطی به نوبل جهان اسلام دارد؟
راهپیمایی بزرگ اربعین سال گذشته با جمعیتی ۲۰ میلیون نفری از شیعیان کشورهای مختلف را در نظر بگیرید تا یک صدا شدن بسیاری از نهادهای دینی و اسلامی علیه تکفیریها و داعش و امثالشان. به گمانم اینها افقهای جدیدی را پیش روی ما قرار میدهد. اینها تحولات عظیم اجتماعی است که به طور طبیعی باید برایش ادبیات تولید شود. یعنی باید نمود و بازتابش در ادبیات نیز جلوهگر شود. همراه با تحولات اجتماعی جهان اسلام باید آثار ادبی درخشان منتشر شود که طبیعتاً نیاز به جریانهایی دارد که اثر گذار باشد و به تولید این گونه از ادبیات کمک کند.
جایزه نوبل جهان اسلام چه کمکی در این زمینه میتواند انجام دهد؟ شما فکر و ایده تأسیس جایزهای را همتای نوبل در جهان اسلام از کجا آوردهاید؟
یکی از مهمترین و مؤثرترین عوامل رشد و گسترش این نوع از ادبیات اسلامی، جایزه بینالمللی است. این پیشنهاد را نخستین بار یک نویسنده فلسطینی مطرح کرد و در جلسهای که با هم داشتیم به طور جدی به این موضوع پرداخت. این بحث در همان جلسه که با او در حوزه هنری داشتیم با استقبال مواجه شد. بعد ما این بحث را با برخی از دوستان مطرح کردیم که طبعاً در دیپلماسی عمومی جایگاهی برای چنین حرکتی باید دیده شود.
ما به طور مشخص باید راجعبه جایزه فرهنگی و ادبی در جهان اسلام فکر کنیم. باید ابعاد و سویههای این موضوع را روشن کرد تا بتواند تأثیرگذار و تشویق کننده باشد و زمینه را برای تولید آثار نو فراهم کند و فارغ از برخی ملاحظات و حاشیهها و اعتقادات مذهبی خاص، اساس باور دینی و توحیدی اسلامی را محور قرار دهد و در عین حال معیارهای اصلی و شاخصهای اصلی اعتقاد اسلامی را مثل کمک به مظلوم و یاری رساندن به ستم دیدگان، دعوت به اعتدال و رفتار شایسته و فضیلتهای اخلاقی و مقابله با شرک و فساد و ظلم مورد نظر و توجه قرار بدهد.
درباره جزئیات این موضوع هم صحبت کردهاید و به توافقی جامع رسیدهاید؟
زمینه اولیه این موضوع مطرح شد. طبعاً در حال حاضر نمیتوانیم درباره جزئیات آن بحث کنیم و شاید زود باشد که وارد جزئیات بشویم و کسانی که بانی اجرای این جایزه خواهند شد باید پیشبینیهای دقیقی داشته باشند که این کار با فراگیری و پذیرش بیشتری مواجه شود و تأثیر بیشتری داشته باشد و بتواند به طور گسترده و وسیع، نویسندگان و پدیدآورندگان آثار را به خودش متوجه کند. اما آنچه مسلم است، پیش از ورود به این جزییات، اصل ماجرا و اساس این موضوع هدف مقدس و مبارکی است و کسی در مورد اهمیت و حساسیت فعلی برای پرداختن به این ماجرا تردیدی ندارد.
این جایزه تا چه اندازه میتواند جریانساز باشد؟
مطمئناً این اتفاق میتواند جریان جدیدی را در حوزه ادبیات ایجاد کند. واقعیت این است که ما خواسته و ناخواسته به نوعی متأثر از جریانهای ادبی هستیم. چنین به نظر میرسد که در حوزه ادبیات هم علاوه بر حوزههای دیگر برای ما تصمیم میگیرند که چه کاری برجسته شود و چه کاری برجسته نشود. به طور مثال شما نمونهاش را در فرانسه میبینید. وقتی از وزیر فرهنگ فرانسه درباره نویسندهای که برنده جایزه نوبل ادبیات شده سوال میکنند، او را نمیشناسد و آثارش را نخوانده است. این نشانگر آن است که متن جریان فرهنگی جامعه در خیلی از کشورها با طراحیای که از بیرون برای معرفی نویسندهها شده تناسب چندانی ندارد اما وقتی نویسندهای انتخاب میشود و به عنوان برنده جایزه اسمش سر زبانها میافتد، آثارش ترجمه میشود و دست به دست میگردد و خوانده میشود و این کاری است که ما باید در جهان اسلام انجام دهیم و به جای اینکه فضای فرهنگی کشورهای اسلامی نسبت به جریانهایی که از سمت کشورهای غربی میآید منفعل و مرعوب باشند، کشورهای اسلامی باید بتوانند به داشتهها و سرمایههای خودشان تکیه کنند و آثار برجسته را به جهان بشناسانند. ما واقعاً آثار درخشان و منحصر به فردی در کشورهای اسلامی داریم که نویسندگانشان ارزش و شایستگی شناخته و مطرح شدن دارند اما به دلیل اینکه فضای حاکم و غالب فضای وحدت اندیشهها و افکار اسلامی نیست طبعاً آن را نشان نمیدهند و برجسته نمیکنند.
به نظر شما نوبل ادبیات، سیاسی است؟
قطعاً سیاسی است. من باور نمیکنم که کسی در هیچ جای دنیا بگوید که ما حرکتی در حد اسکار و نوبل انجام دادهایم که سیاسی نیست. نهایت این است که اگر جریانی هم در دنیا اتفاق بیفتد که سیاسی نباشد فضای غالب رسانهای غرب او را بایکوت خواهد کرد. مطمئناً اگر اثری در جریان رسانهای غرب برجسته و مطرح میشود مطمئناً سیاسی است.
نظر شما