به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ نخستین «شب علومانسانی» عصر روز گذشته با حضور جمعی از اهالی رسانه و دانشجویان علاقمند به حوزه علومانسانی در «خانه اندیشمندان علومانسانی» برگزار شد. این جلسه به میزبانی مرکز پژوهشهای علومانسانی اسلامی «صدرا»، ماهنامه «عصر اندیشه» و سایت «طلیعه» برگزار شده بود.
ماهنامه «عصر اندیشه» تا کنون در چند شماره منتشر شده و استقبال خوبی نسبت به محتوای آن ایجاد شده است. سایت طلیعه نیز یک سایت تحلیلی در حوزه علوم انسانی است که هفته گذشته رونمایی شد. این اولین برنامه مشترک و محفل اندیشمندانه این دو رسانه بود که با همکاری مرکز پژوهش های اسلامی «صدرا» با حضور تعدادی از اساتید و صاحبنظران حوزه علوم انسانی برگزار میشد. در این نشست، «پیر دورتیگیه» استاد فلسفه دانشگاه سوربن و «کریم مجتهدی» استاد فلسفه دانشگاه تهران و دکتر «یحیی یثربی» عضو عیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، شهریار زرشناش عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی رئیس مرکز پژوهش های اسلامی صدرا، سهیل کریمی، فرزاد جهانبین، محمد مهدی دانی مدیر مسئول ماهنامه عصر اندیشه و ... حضور داشتند و به گفتوگو پرداختند.
موضوع این نشست «بحران علومانسانی در غرب» بود که سخنرانان اصلی برنامه پیرامون آن به سخنرانی پرداختند اما به جهت فراگیری و دامنه موضوعات متعدد بحث و گفتگو درباره موضوعات دیگر و خارج موضوع جلسه هم بارها به میان جلسه کشیده شد و صحبت های جالبی هم در رابطه با این مسائل مطرح شد. صحبتها را دورتیگیه به زبان انگلیسی آغاز کرد اما انگلیسی او لهجهای فرانسوی داشت. به همین دلیل و به منظور لزوم دقت در ترجمه مباحث او که درونمایه اندیشهای داشت، استاد کریم مجتهدی که به دو زبان انگلیسی و فرانسه مسلط بود خود در میانه بحث به یاری حاضرین آمد و صحبتهای دورتیگیه را به فارسی روان و قابل فهم بیشتر برای حاضران ترجمه کرد.
پیر دورتیگیه استاد بازنشسته دانشگاه سوربن فرانسه و نویسنده کتابهای مختلفی مانند «۱۱ سپتامبر هرگز اتفاق نیافتاده است» است که در بخشی از این نشست، گفت: ماهیت علومانسانی در گذشته و اکنون هنوز برای عدهای روشن نیست. برای علومانسانی غربی در قرن نوزدهم انسان فقط یک معلول است.
وی با اشاره به اینکه افلاطون است که جنبش جدید پراگماتیسم را معرفی میکند، گفت: از این دیدگاه انسان یک پدیده است و این مسأله بیانگر رویکرد فرهنگ غربی است که پایه و اساس تمام نظریات آنان را همین نگاه به انسان تشکیل میدهد.
دورتیگیه ادامه داد: پیش از این در دانشگاه ما در پاریس دورانی رسید که دپارتمان ادبیات را حذف کرده و به جای آن علوم انسانی را اضافه کردند.
استاد سابق دانشگاه سوربن فرانسه تصریح کرد: پیش از این یک نویسنده سرشناس کتاب کودک گفته بود که آلمانیها مردمی متافیزیکی هستند و در آن زمان هم یک نویسنده دیگر این مسئله را تایید کرده است. زمانی که ما اصطلاح لیبرال را به کار میبریم به طور کلی به مفهوم آزادی در پیرامون آن توجه میکنیم و وجه قانونی آن را در نظر داریم و نتیجه آن میشود که شما دانش انسانی و فلسفه انسانی را تقسیمبندی میکنید. علوم انسانی برای لیبرالها جوهری ندارد. این متافیزیک است که ریشه دارد و فلسفه پیرامون آن است که دچار اشکال نمیشود.
وی افزود: ما باید به این نکته توجه کنیم که در تمدن غربی و علوم انسانی این تنها گروه آلمانیها هستند که با بحران مواجه نیستند، چرا که در اینجا جوهر و پایه فلسفه، متافیزیک است. نکته دیگر آن است که آن چیزی که در آلمان به نام مکتب فرانکفورت شناخته میشود، یک مکتب اثباتگرایانه در جامعهشناسی است و نام واقعی آن مکتبی در ارتباط با علوم اجتماعی نیست.
وی در پایان گفت: در کتابهای این مکتب آثار بسیار ارزشمندی وجود دارد و برای مثال در فلسفه آلمانیها این تنها متافیزیک است که به مفهوم پیامبر توجه دارد و شما هم باید به آن توجه کنید.
در ادامه مجتهدی، چهره ماندگار فلسفه ضمن اشاره به علت حضور خود در جلسه، گفت: قرار نبود من در این جمع صحبت کنم همانطور که بنا نبود من با آقای دورتیگیه فرانسه گفتگو کنم. با این حال من خود را معلم نمیدانم و این یعنی دانشجویی که خود میخواهد دانشجو بماند و این علت حضور من در این جلسه بود. علاقمند بودم که از این مباحث استفاده کنم و به این دلیل در این جلسه حضور پیدا کردم.
دورتیگیه: اینکه فلسفههای تحصلی، تفکرهای متعالیه را طرد کردند، تقصیر ما بود
وی با تاکید بر اینکه فلسفه تحصلی(پوزیتیویستی) را سطحی میداند، گفت: فلسفه تحصلی از این جهت سطحی است که از لحاظ جامعهشناسی چیزی را روشن و واضح نمیکند.
استاد دانشگاه تهران در ادامه به بخشی از صحبتهای دورتیگیه که به آنها انتقاد داشت، اشاره کرد و افزود: ایشان (دورتیگیه) عقیده دارند که آلمان هنوز نان فلسفهاش را میخورد که من خیلی به این اعتقاد ندارم. ایشان با تکیه بر این نگاه خود باور دارند که آنها با تکیه به همین رویکرد فلسفی آمادگی این را دارند که در ورود به مسائل سطحی نباشند و سعی میکنند مسائل را درست درک کنند. اما من در مواجهه با این رویکرد معتقدم اینکه ما به اسم علم، انسان را نفی بکنیم، درست نیست و بخشی از علوم را میتوان در این زمینه پذیرفت و نفی مطلق دریافتهای علمی بشر را نمیپذیرم.
مجتهدی در توضیح صحبتهای دورتیگه، گفت: اگر بخواهم به صورت کلی جمعبندی نظرات آقای دورتیگیه را بیان کنم ایشان میخواست یک هشدار بدهد، اینکه نسبت به مسائل سطحی نباشیم و من نیز بر این مسئله تاکید میکنم.
سپس دورتیگیه و مجتهدی مدتی از زمان جلسه را به زبان فرانسه با یکدیگر گفتوگو کردند. مجتهدی به زبان فرانسه به دورتیگیه، گفت: شاید شما ناکافی بودن فلسفههای تحصلی برای درک جهان جدید را درک کنید و بر این اساس تمام مسائل قبلی را به انتقاد میگیرد، اما به هر حال به هر شکلی بوده ما در تاریخ به این نقطهای که هستیم، رسیدهایم و قابل نفی مطلق نیست اما میتوان از این روند انتقاد کرد.
دورتیگیه در پاسخ گفت: دید تاریخی باید داشت، اما خود ما مقصریم نسبت به این مسئله. به طور مثال آن جایی که فلسفههای تحصلی تفکرهای متعالیه را طرد کردند، ما مقصر بودیم.
وی درباره رجوع به منابع اصلی بر توصیه بسیاری از بزرگان عرصه اندیشه در ایران تأکید کرد و گفت: توصیه من این است که آنچه که به شما گفته میشود حتی آنچه من میگویم را اگر خودتان نخواندید، بیفایده خواهد بود و نپذیرید. حتما به منابع اصلی رجوع کنید و دریافت خود را داشته باشید. نباید اینطور باشید که آن ها را نخوانده از منابعشان استفاده کنید و نام از آنها ببرید. اگر مارکس و مارکسیسم از ایدهآلیستهای آلمانی مانند هگل صحبت میکنند، اما آنها را نمیخوانند، رویه اشتباهی است. به نوعی از دیگران استفاده ابزاری میکنند بدون آنکه آنها را خوانده باشند. این رویه را نمیپسندم.
وی با استناد به آثار نویسنده یهودی کورت لوین تأییدی برای سخنان خود و بیان کارآمدی متون دینی برای ساخت علوم انسانی بیان کرد و گفت: لوین ایدههایی برای توانمندی طبقات خلق شده در جامعه ارائه کرده، برای اینکه جامعه را به صورت کاربردی نظم بدهد. در میان ادیان نیز همین بحث و الگو مطرح هست. تمام این جریانات حتی کلیسا در بحث میان ادیان نیروی خود را کنار میگذارند.
مجتهدی که همگی بر تسلط او بر کلام و صحبتهای دورتیگیه از حیث محتوا و ترجمه صحه میگذاشتند در ادامه جلسه انتقادی از وضعیت ترجمه و تسلط تعدادی از دانشجویان بر زبانهای خارجه بر زبان راند و از حاضرین درخواست کرد که برای فهم بهتر فضای اندیشه به دیگر زبانها مجهز و مسلط شوند. او این درخواست را با یک تذکر جدی همراه کرد و گفت: اما اجازه ندهید که این آموختن زبان خارجه، در زبان شما داخل شود. کلمات خارجی را در فارسی به کار نبرید و با استفاده کلمات خارجی در زبان فارسی مبارزه کنید.
غلامی: امروز نیازمند تخریب بتخانه علم کنونی و فراهم شدن فضای آزاداندیشی است
حجتالاسلام رضا غلامی، رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا سخنران بعدی بود که در بخش دیگری از این نشست، گفت: ما چند سوال بزرگ در ذهن داریم که دوست داریم پاسخهای آن را دریافت کنیم. سوال آن است که علوم انسانی غربی و جدید چه دستاوردی برای جهان داشته و چقدر توانایی پاسخگویی به سوالهایی در حوزه زندگی و مرگ دارد.
وی افزود: انسان امروز روز به روز با تنزل دادن حقیقت از واقعیت دور شده و بشر بیش از گذشته در پوچی فرو میرود و فضا به شکلی شده که انسان تحمل خود را از دست میدهد. ما اکنون چه بخواهیم و چه نخواهیم دچار علمزدگی شده و اینها انسان را از آزاداندیشی دور کرده و ما امروز نیازمند تخریب بتخانه علم کنونی و فراهم شدن فضای آزاداندیشی است. در این بین اگر کسی از این مطالب سوال کند به بیسوادی و علمستیزی متهم میشود.
شهریار زرشناس، عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز در بخش دیگری از این نشست در سخنانی، گفت: مورخان غربی همواره دوره رشد علوم انسانی را در غرب با نام عصر روشنگری میشناسند در حالی که عمق تاریک اندیشی و ظلمات در این دوران ایجاد شده است. خلاصه کلام این افراد این بود که میگفتند ما دین را کنار گذشتهایم و اگر دقت کنید میبینید که نطفه علوم انسانی فعلی درست در آن زمان ایجاد شده است.
زرشناس افزود: علوم انسانی نیامده که در مورد انسان به آن معنا و فهمی که ما از آن داریم و میشناسیم، حرف بزند. علوم انسانی مرسوم در جهان امروز، تنها بشر را در عالم مدرن بررسی میکند. علوم انسانی از لحظه تولد سعی کرده غرب مدرن را استمرار و قوت ببخشد و اینگونه است که از زمان استعمار غرب مدرن نخستین مراحل علوم انسانی مدرن رشد میکند.
وی ادامه داد: این علم انسانی از ابتدا بحران زده بوده است و نقش بسیار گستردهای برای غرب مدرن داشته است. روانشناسی و جامعهشناسی از اساسیترین علومی هستند که در این مسیر شناخته میشوند. حالا سوال این است که چرا ما باید با این شرایط آن چنان اسیر این علومانسانی باشیم؟ چرا ما باید اسیر سیستمی باشیم که انقلاب ما مقابل آن ایستاده و چرا ما باید در چنین شرایطی این چنین مقهور علوم انسانی باشیم؟ حقیقتاً چرا ما نباید این علوم انسانی سر تا پا شکل گرفته حول اومانیسم را تغییر دهیم و به سمت یک رویکرد انتقادی برویم؟ همانطوری که اکنون منتقدان بسیاری در غرب و در این عرصه وجود دارند. اگر این گفتارها شکل بگیرد یک نهضت به راه میافتد.
عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: البته هنوز خیلی زود است که بگوییم که ساخت علوم را دینی کنیم، اما این مسئله را میتوانیم اکنون ایجاد کنیم که به بیان انتقاد علیه آنها بپردازیم. اگر این پنجره را هم ببندیم گناهی نابخشودنی ایجاد شده است.
یحیی یثربی استاد فلسفه و کلام اسلامی و عضو هیأت علمی دانشگاه علامهطباطبایی در ادامه جلسه به سخنرانی پرداخت. او صحبتهای خود را با اعتراض به رویه انتقادی مرسوم در نقد صرف علوم انسانی آغاز کرد و بر طی روند ایجابی در بیان دیدگاههای اندیشه اسلامی سخن راند. یثربی گفت: من معتقدم که ما به جای اینکه خود به دنبال تولید علم باشیم وقتمان را بیشتر در نقد غرب تلف کردهایم، چرا این قدر فحش دادن به غرب و ... رواج یافته است. من با انتقاد و بیان نقاط ضعف این علوم انسانی مرسوم مخالفتی ندارم اما بر اینکه خود نیز باید برای معرفی اندیشه اسلامی برنامه داشته باشیم، تأکید دارم.
وی با اذعان به اینکه علم دستورپذیر نیست، گفت: ما براساس امکاناتمان باید اقتضائاتمان را پاسخ بگوییم. پسندیدهتر آن است که لب از سرزنش صرف غرب بر بندیم و در کنار حفظ رویکرد انتقادی، یک جمله هم در داخل تولید کنیم. این رویکرد هم باید جزو اولویتهای ما باشد. سؤال من این است، اساس این تحویل و تحول که دوستان درباره علوم انسانی میگویند، چیست و چه باید باشد؟ قرآن ما بهترین منبع علوم اسلامی است، اما اگر ما بفهمیم.
نظر شما