به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسانشناسی و فرهنگ؛ رویا فتحاللهزاده در یادداشتی نوشت
فقرو قشرکارگر
«قصه ها» بیش از هرچیزی فیلمی ست درباره ی افراد تهی دست جامعه و وجه مشترک بیشتر شخصیت های فیلم، فقر آنهاست که گاهی معلول و گاهی از عوامل آسیب و انحرافاتشان محسوب می شود. مساله ی فقر، دوربین را به سوی ضعیف ترین قشر جامعه به لحاظ مالی می چرخاند. بنابراین «کارگر»، مهم ترین و پررنگ ترین قشر در فیلم «قصه ها» به شمار می رود. «طوبی» ، «رضا» و همکارانشان به عنوان کارگرانی که ماه هاست حقوق آنها پرداخت نشده نقشی کلیدی در بیان مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایفا می کنند. در صحنه ای که کارگردان در مینی بوسی عازم هستند تا به نهاد مربوطه اعتراضشان را برسانند تنها از مساله خودشان سخن نمی گویند و به بازگویی دغدغه ها و حرف های روزمره مردم جامعه ایران - به ویژه در سال های ساخت فیلم - می پردازند.
در این سکانس، کارگران به شکل توده ای بی شکل نمایش داده نمی شوند بلکه هر کدام از آنها دارای هویت، قومیت، زبان، منش و مشکلات خانوادگی مختص به خود هستند. «قصه ها» می کوشد با همین هویت بخشی به قشر کارگر، از فردیت کارگران در مقابل توده ای جلوه دادن و نفی تفکر تحریک پذیری شان توسط یک فرد آشوب گر سخن بگوید. «طوبی» به عنوان نماینده ی کارگران کارخانه با زبانی عامیانه ضمن بیان مشکلات شخصی اش به دیگر مسایل کلی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه اشاره می کند. تورم، عدم تطابق مبلغ یارانه با هزینه های زندگی، مشکلات معیشتی مردم، نابرابری اجتماعی ( در جذب نیروی کار) ، مسایل سیاسی جوانان از جمله معضلاتی ست که «طوبی» آنها را بیان می کند. نکته قابل توجه در هنگام صحبت های «طوبی» واکنش یکی از کارگران است که با ترس اصرار دارد که طوبی حرف های سیاسی نزند. حتی زمانی که «طوبی» از مشکلات اقتصادی جامعه صحبت می کند باز هم مرد با خواهش می خواهد که طوبی حرف سیاسی نزند. این موضوع نیز اشاره ای ست به مساله عدم تعریف «جرم سیاسی» در سال های ساخت فیلم قصه ها و نمایشی از فضایی ست که هرگونه انتقاد و اعتراضی ( حتی در حد گرانی قیمت کالاها) با برچسب سیاسی مواجه می شد. همین دیدگاه و مشکلات ناشی از آن بود که سرانجام موجب شد تا مجلس در سال ۹۳ تعریف «جرم سیاسی» را در دستور کار قرار دهد(رک خانه ملت ، ۱۳۹۳).
نارسایی دیوانسالاری
دیوانسالاری یکی از مفاهیم بسط داده شده توسط ماکس وبر است. به نظر وبر فعالیت های هماهنگ دیوانسالارانه نشانه ی نمایان عصر نوین است. دستگاه های دیوانسالار بر پایه اصول عقلایی سازمان گرفته اند. ادارات، یک سامان سلسله مراتبی دارند و با ضوابط غیرشخصی عمل می کنند. مسئولان این ادارات وظایف خاص مرزبندی شده ای دارند و هریک در حوزه خود اعمال مدیریت می کنند. «وبر» انتقاداتی به دیوانسالاری دارد و به نظر وی مزیت عمده دیوانسالاری که همان قابلیت آن در ارزیابی نتایج است این نظام را در برخورد با موارد فردی، کند و خرفت می سازد؛ به همین دلیل است که نظام های حقوقی عقلایی و دیوانسالارانه نتوانسته اند ویژگی های فردی را در نظر بگیرند. برای مثال یک قاضی نوین مانند یک ماشین سکه خور است که دادخواست های تمبرشده در آن ریخته می شوند و سپس حکمی را همراه با دلایلی که به صورت مکانیکی از قوانین استخراج شده است، بیرون می دهد( نک کوزر، ۱۳۸۳: ۳۱۶-۳۱۵).
فیلم «قصه ها» در اپیزود مربوط به «محمدجواد حلیمی» نارسایی های دیوانسالاری اداری را در جامعه ایران نشان می دهد. کارمند بازنشسته ای بنام «محمد جواد حلیمی» به دلیل مساله خاصش به سازمان ذیربط مراجعه کرده تا با توجه به مدارک و اسنادی که در پرونده دارد مشکل خاصش را حل کند. اما دیوانسالاری این اداره و قوانینی که به مدیرانش آموخته است قادر به درک و فهم مورد خاص «موضع خاص» وی نمی شود؛ زیرا این سیستم به صورت اتوماتیزه و در چهارچوبی مشخص عمل می کند که برایش تعریف شده است. آقای «حلیمی» باید کل داستانش را با جزییات تعریف کند اما مدیر کم حوصله و درگیر مکالمه با دو زن (همسر و مشعوق) نمی تواند مشکل وی را بفهمد و رفع و رجوع کند. صحنه ای که او مثل یک ماشین بی آنکه نامه ای را بخواند در حال امضا است یادآور مثالی ست که «وبر» درباره دیوانسالاری اروپا (ماشین سکه خور) ارایه می دهد. مدیر با ویژگی هایی چون کت و شلوار گشاد و بزرگتر از سایز، موهای مجعد، بی نظمی در محل کار، بی توجهی به ارباب رجوع و انجام امور شخصی در محل کار، نماینده برخی از مدیرانی در جامعه ایران است که از وجدان کاری و انضباط اجتماعی بی نصیب هستند. در حالیکه وجدان کاری و انضباط اجتماعی دو مقوله مهم هستند که امروزه از عوامل توسعه و پیشرفت و سطح بهره وری جوامع به شمار می روند(نک سیف اللهی، ۱۳۷۷، ۴۴-۴۲).
زنان ستم/ خشونت دیده و زنان خیابانی
خشونت خانگی یکی از شایع ترین شکل خشونت علیه زنان است. خشونت خانگی انواع متعددی اعم از فیزیکی و روانی دارد که در «قصه ها» خشونت فیزیکی مورد توجه قرار گرفته است. نرگس (زنی که شوهرمعتادش او را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و آب جوش روی صورتش پاشیده است)، معصومه( زنی که در نوجوانی به دلیل تهدید و کتک های برادرش از خانه فرار کرده است) هر دو تحت تاثیر خشونت خانگی، منزل را ترک می کنند اما سرنوشت شان با هم متفاوت است.
«نرگس» پس از چند روز سرگردانی، در مرکز ترک اعتیاد دختران مشغول به کار می شود ولی باز هم پس از چند ماه شوهرش، او را پیدا می کند و سعی می کند با تهدید و خشونت وی را به منزل بازگرداند.
«معصومه» هم که به دلیل خشونت های روحی و جسمی برادرش از خانه فرار می کند و مانند بیشتر دختران فراری برای امرار معاش مجبور می شود یکی از زنان خیابانی شهر شود. راست این است که بیشتر دختران فراری به دلیل بی سرپناهی، عدم تامین غذا، عدم دسترسی به شغل و ترس از بازگشت به خانه در بسیاری از موارد به اولین پیشنهاد دهنده برای ارایه ی سرپناه، اعتماد اجباری می کنند.
در مطالعه ای که در سال ۸۸ انجام شده است( نزدیک به سالهای ساخت فیلم) از بین ۶ هزار و ۵۲ زن خیابانی، دختران بین ۱۲ تا ۲۵ سال بیشترین تعداد آنها را تشکیل می دادند که اکثر آنها دختران فراری بوده اند. زنان خیابانی فقیرترین و بی سرپناه ترین زنان محسوب می شوند. آنها از نظر مالی در سطح پایین تری نسبت به بقیه زنان همکار خود هستند، به گروه و باندی تعلق ندارند و بیشتر از بقیه مورد سوء استفاده قرار می گیرند. آنها از این طریق می خواهند برای خود و خانواده شان شرایط بهتری فراهم کنند(نک فرجاد، ۱۳۸۸، ۲۴۲ و ۲۵۵؛ معیدفر، ۱۳۸۹، ۱۳۹ و ۱۴۳).
معصومه بعنوان زنی خیابانی زمانی که با کودکی در آغوش سوار ماشین عباس(پسر همسایه سابق) می شود بدون اینکه توجهی به راننده داشته باشد با بی تفاوتی به راننده می گوید که هرکجا می خواهد برود. برای او هیچ فرقی ندارد که چه اتفاقی در پیش رویش است؟ با چه کسی می رود؟ برای او خرید دارو برای کودکش که در تب می سوزد، مهم است.
با تمام این اوصاف «قصه ها» را نمی توان با نگاهی سطحی فیلمی درباره ی ستم مردان بر زنان دانست. فیلم در عین حال به آسیب هایی می پردازد که مردان نیز در جامعه متحمل می شوند. «حلیمی» (به دلیل مساله خاصش)، «رضا» ( به دلیل فقر، بیکاری و رقیبی ثروتمند) و عباس(برای مشکلات اقتصادی) از مردهای قصه هستند که تحت فشار مسایل اجتماعی مورد توجه قرار دارند. در واقع «قصه ها» را نمی توان به آن دیدگاه سنتی و عوامانه فمنیستی پیوند داد که تنها خشونت مردان بر زنان را مورد مطالعه قرار می دهد. بلکه «قصه ها» حاوی این نگاه فمنیستی معاصر است که به دفاع از حقوق هر«دیگری» ( اعم از کودکان، سیاه پوستان زن و مرد و... ) تحت ستم می پردازد . به همین دلیل در فیلم، ستم زنان بر زنانی دیگر نیز نمود دارد. «نوبر» همسر صیغه ای مردی کارخانه دار است که سرانجام دختران مرد وی را بیرون می اندازند و پدر را برای مداوای بیماری به خارج از کشور می فرستند؛ دختران مرد کارخانه دار «نوبر» را از خانه بیرون می کنند بی آنکه نگران بی سرپناهی و حق و حقوق وی باشند.
منابع
- «تصویب نهایی لایحه جرم سیاسی پس از بررسی قانون بودجه ۹۴»، سایت خانه ملت: مجلس شورای اسلامی(www.icana.ir)، ( ۳ آذر ماه ۹۳)
- سیف اللهی، سیف الله، «نگرش جامعه شناختی بر پدیده بهره وری»، مجله تدبیر، شماره ۸۵، شهریور ۱۳۷۷، صفحه ۴۲تا ۴۴
- فرجاد، محمد حسین، آسیب شناسی اجتماعی، تهران، علم، ۱۳۸۸
- کوزر، لوئیس، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، علمی، ۱۳۸۳
- معیدفر، سعید، مسایل اجتماعی ایران، تهران، علم، ۱۳۸۹
نظر شما