به گزارش فرهنگ امروز به نقل از سایت انسان شناسی و فرهنگ؛ علی کالیراد در معرفی این کتاب آورده است:
Cemil Said Bey. İran Mektupları. haz. Ali Ergun Çınar (İstanbul: Kitabevi, ۲۰۱۴). ۱۷۲p.
مکتوبات ایران مجموعه مقالات جمیل سعید بیگ، وابستۀ نظامی سفارت عثمانی در تهران، راجع به اوضاع و احوال ایران در سالهای مقارن با انقلاب مشروطه است. جمیل سعید بیگ (۱۸۷۲ـ۱۹۴۸)، فرزند کمال پاشازاده سعید و نوادۀ احمد کمال پاشا، دولتمرد عثمانی، بود.
معروف است که پدر او در جریان مناقشۀ قلمی با حاجی ابراهیم افندی بر سر سرهنویسی ترکی و پرهیز از کاربرد واژگان فارسی و عربی، ابیاتی بدین مضمون سرود: «گر در طلب زبان تازی هستی، راه دیار عربان گیر/ گر در طلب زبان عجم هستی، راه مُلک ایران گیر/ ما تُرکیم و لغت تُرکیست ما را دستگیر». جمیل سعید بیگ پس از اتمام تحصیلات در دبیرستان گالاتاسرای و مدرسۀ نظام (مکتب حربیه)، در سال ۱۸۹۱ به جرگۀ کارکنان سفارت عثمانی در سنپترزبورگ پیوست. سه سال بعد، جمیل به رتبۀ سروانی و مقام وابستۀ نظامی ترفیع یافت. در سال ۱۸۹۹ پدر جمیل به جرم مشارکت در نشر مقالات ضدّ حکومتی، به جزیرهالعرب تبعید شد. در پی این رخداد، جمیل نیز به ایران منتقل گردید تا به گفتۀ خودش «زندگیام به مدت نُه سال، یعنی تا زمان برقراری مشروطیت [عثمانی]، در یک سکوت اجباری در تهران سپری شود». جمیل سعید بیگ پس از بازگشت به استانبول در سال ۱۹۰۸، دست به نگارش خاطرات خود از دوران مأموریت در تهران زد. این مجموعه یادداشتها که عنوان خود را ازنامههای ایرانی اثر منتسکیو اقتباس کرده بودند، طی ماههای ژوئن تا سپتامبر ۱۹۰۹ در روزنامۀ تصویر افکار به چاپ رسیدند. «مشروطیت در ایران چگونه آغاز شد؟»، «قانون اساسی در ایران»، «آغازین روزهای سلطنت شاه جدید [محمدعلیشاه]»، «چگونگی قتل امینالسلطان»، «اتحاد روس و انگلیس بر سر ایران چگونه حاصل شد؟»، «مسئلۀ حدود عثمانی و ایران»، «نخستین واکنش سفرای خارجی به تعطیلی مجلس»، «نقش سفیر عثمانی»، «بمباندازی به شاه»، «به توپ بستن مجلس»، «یغما»، «عادات و اخلاق ایرانیان»، «حال و آیندۀ ایران»، «وضعیت ایران در نظام بینالملل»، «قشون ایران»، «وضعیت ایران و پاسخ به ژورنال د سنپترزبورگ» و «مسئلۀ مرزی با ایران» عناوین یادداشتهای جمیل سعید بیگ هستند. گردآورندۀ کتاب، علی ارغون چنار، اسنادی از آرشیو نخستوزیری ترکیه (آرشیو عثمانی)، شامل گزارشهایی از جمیل سعید و محمد شمسالدین، سفیر وقت عثمانی در تهران، را به پیوست ارائه کرده است. البته جا دارد به این نکته اشاره نمایم که عمدة شهرت جمیل سعید بیگ در تاریخ معاصر ترکیه به واسطۀ اقدام او در ترجمۀ قرآن کریم به زبان ترکی است. این ترجمه، که از روی ترجمۀ فرانسوی قرآن (ترجمۀ آلبر کازیمیرسکی) صورت گرفته بود، در سال ۱۹۲۴ به طبع رسید و به رغم انتقادات محافل اسلامگرا به شدت مورد حمایت کمال آتاترک و حکومت جمهوری قرار گرفت.
یکی از یادداشتهای جالب و مفصل جمیل سعید، «عادات و اخلاق ایرانیان» است. او در بخش اول مقاله به تشریح روحیات و سبک زندگی بزرگان و نجبای ایرانی و در بخش دوم به بازرگانان و عامۀ مردم میپردازد. جمیل سعید ضمن اشاره به فقر عمومی و عقبماندگی ایران (در قیاس با کشوری همچون روسیه) در عین حال از وجود طبقهای ثروتمند در پایتخت سخن میگوید که مصرفکنندۀ کالاهای تجملی اروپاییاند. وی در ترسیم اندرونی یکی از اشراف تهران مینویسد:
«سالن پذیرایی خانه بسیار عالی و پُر از میز، صندلی، بوفه و ظروف نقرۀ آخرین مُدل بود. از نصب تابلوهای میوه بر در و دیوار هم غفلت نشده بود. در یک مملکت غرق در فقر و نیازمندی، چگونه چنین رؤیاهایی محقق میشوند؟» (صص ۸۵ـ۸۶).
به باور جمیل سعید، نجبای ایرانی در حالی که از هوش و ذکاوت فطری و استعداد یادگیریِ فوقالعادهای برخوردارند اما در به کارگیری آن تلاش نمیکنند و به امر تحصیل و آموزش بیتوجهاند. البته او «جدیترین افراد ایران» را بازرگانان بر میشمرد و روحیات ایرانیان را بیش از هر چیز مناسب سوداگری میداند؛ هر چند رفتار حاکمان ایران چندان با توسعۀ مملکت و رونق بازرگانی سازگار نیست. با این حال و «به رغم حاکمیت نادانی بر این سرزمین، فضایل و ارزشهای ایرانیان همچنان بارز است» (ص ۸۹). جمیل سعید یکی از جالبترین خاطرات خود از دوران اقامت در تهران را مربوط به معانی کنایی واژگان «عجم» و «ترک» در نزد عثمانیان و ایرانیان میداند. او با اشاره به اینکه در نزد ترکان عثمانی لفظ «عجمی» کنایه از فرد ناآگاه و بیاطلاع بوده است، مینویسد:
«روزی با یک ایرانی به زبان ترکی مشغول صحبت بودیم. در اثنای صحبت، کلمۀ عجمی را به کار بردم. ایرانی لبخندی زد و پرسید: عجمی یعنی چه؟ برایش توضیح دادم. [ایرانی گفت:] ما هم چیزی شبیه به این داریم؛ به آدم بیاطلاع، ترک میگوییم! من خنده سر دادم. ایرانی پرسید: چرا میخندی؟! پاسخ گفتم: چرا نخندم؟ لفظ عجمی در نزد ما اصطلاح رایجی است و اصلاً هم به ذهنمان خطور نمیکند که از کلمۀ عجم [ایران] مشتق شده باشد و یا بر ناآگاهی شما دلالت کند. با این حال شما آن را جدّی گرفتهاید و در مقام تلافی برآمدهاید. ایرانی، حیران ماند» (ص ۸۸).
نظر شما