به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «هیتلر و نازیها» اثر دیوید افکرو با برگردان مستوره خضرائی به بررسی رویکرد هیتلر و نازیهای تحت فرمان وی با تکیه بر اسناد میپردازد.
مجموعهای تاثیرگذار از مدارک عینی دستمایه نگارش یک اثر
کتاب هیتلر و نازیها در شش فصل تنظیم شده که سرفصلهای آن عبارتند از «نازیسم چگونه پدیدار شد؟»، «هیتلر وارد میشود»، «حکومت نژادی»، «جنگ هیتلر»، «نسلکشی»، «آلمان پس از نسلکشی»
در پشت جلد کتاب نوشته شده است: «وقتی هزاران کتاب در مورد نازیسم وجود دارد این کتاب کوتاه چه حرف تازهای برای گفتن دارد؟ برخلاف اکثر تاریخچههای رایش سوم که نویسندگان هزاران سند دست اول را جستجو کردهاند تا برداشت محدود (هر چند منحصر به فرد) خود را از این رژیم ارائه دهند، این کتاب آثار دست اول را به سخن گفتن واداشته است... و نتیجه، شرحی زنده و اول شخص از کل تاریخچه ناسیونال سوسیالیسم از چشماندازهای گوناگون است؛ سخنان و نوشتههای رهبران نازی مانند هیتلر، گوبلز و اشپیر؛ شهادتها، مصاحبهها و خاطرات اعضای اس آ و اس اس، گزارش روزنامههای خارجی و اسناد دولتی آلمان و کشورهای اشغالی؛ و مجموعهای تاثیرگذار از مدارک عینی(پوسترهای تبلیغاتی، کاریکاتورها و عکسها) دستمایه این اثر برای نگارش کتابی در خور توجه بوده است.»
مستوره خضرائی، در مطلبی با عنوان یادداشت مترجم آورده است: «یکی از ابهامات بزرگ در کتاب نابسنده و مبهم بودن اسناد ارائه شده است. برای مثال، اینکه نازیها یهودیان را نزولخوار و انگل اقتصاد آلمان برشمردهاند و این امر را بهانهای برای آزار، اذیت و اخراج آنان از این کشور عنوان کردهاند جای تردید دارد. نویسنده نه تنها کمکی به رفع این ابهام نکرده بلکه سعی کرده است تا موضوع را لوث کند. همچنین سیاست در فشار گذاشتن اقلیتهایی مانند همجنسگرایان و کولیها از سوی دولت وقت آلمان دلایل خاص خود را داشته که ربطی به یهودستیزی مورد نظر نویسنده نداشته اما همسو با آن جلوه داده شده است.» (ص ۱۶)
صلیب شکسته، برترین نماد نازی در سده بیستم
در بخشی از یادداشت مترجم، قسمتی با عنوان «سند را چگونه بخوانیم» آمده است: «گستردهترین منبع مستند ما درباره هیتلر و نازیها خود نازیها هستند. نازیها اسناد بیشماری از جمله اسنادی مشروح از جنایات هولناک خود پدید آوردند. منابع دست اول عبارتند از: سخنرانیها، اسناد درونحزبی نازی، شرححالها، نامهها، یادداشتهای روزانه و اسناد دولتی. اسنادی که به نقل روایت هیتلر و نازیها کمک میکنند (مانند اسناد هر دوره تاریخی) باید در بستر تاریخی خود بررسی شوند؛ عوامل مؤثر عبارتاند از: نویسنده سند، تاریخ، شرایط و دلیل نگارش آن و مخاطب مورد نظر. برای مثال، تاریخها میتواند اهمیت ویژهای داشته باشند. پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از آلمانیها میخواستند خود را از ارتکاب هرگونه جرمی که ممکن بود آنها را به زندان بفرستد تبرئه کنند. بنابراین کسی که در یک تیرباران دست داشته یا شاهد وقوع آن بوده است شاید در شرح ماجرا که بهعنوان مدرک به دادگاه جنایات جنگی پس از ۱۹۴۵ تسلیم میکند، احساس پشیمانی و گناهی را به نمایش بگذارد که در زمان وقوع آن نداشته است.» (ص ۲۱)
در مقدمه کتاب درباره معروف شدن هیتلر در تاریخ به عنوان دیکتاتور میخوانیم: «اصطلاح «گشتاپو»، پلیس مخفی هیتلر، را در نظر بگیرید، یا صلیب شکسته، برترین نماد نازی که در سده بیستم به نماد شیطان تبدیل شد. در ۱۹۱۶ علامت صلیب شکسته روی اونیفورمهای تیم هاکی دختران کانادایی بود. در آن زمان، مدتها پیش از اینکه نام هیتلر به نامی آشنا تبدیل شود، این نماد هنوز به عنوان چرخ خورشید نسبتا بیضرر تفسیر میشد. اما پس از هیتلر، تنها مفهوم آن، مرگ، ویرانی و نفرت نژادی بود. بنابراین، نازیسم برای همه ما به دلیل شیوههای ادامه حیاتش در تصوراتمان، مهم است. امروز وقتی میخواهیم برای محکوم کردن یک دیکتاتور مقایسهای تاریخی صورت دهیم، نام هیتلر به ذهن ما میرسد؛ سیاستمداران و گزارشگران اغلب صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق را با هیتلر مقایسه میکردند.» (ص ۲۵)
فصل اول «نازیسم چگونه پدیدار شد؟» به بررسی چگونگی شکلگیری نازیسم در تقابل کمونیست پرداخته و مینویسد: «به عقیده بسیاری از آلمانیها انقلاب آلمان و جمهوری وایمار کشورشان را نسبت به کمونیسم آسیبپذیر ساخته بود. تندروهای جناح چپ، ملهم از نمونه انقلاب ۱۹۱۷ روسیه اصرار داشتند که کارگران آلمانی اکنون باید انقلاب کمونیستی مشابهی در آلمان برپا کنند. در روسیه، گروهی کوچک از انقلابیون موسوم به بولشویکها به رهبری ولادیمیر الیچ لنین در مسکو سنپترزبورگ قدرت را در دست گرفتند. تزار (امپراتور روسیه) به دلیل پیشنرفتن جنگ به سود روسیه برکنار شده بود. انقلابیون دولت موقتی را نیز که جانشین او شده بود سرنگون کردند. در نوامبر ۱۹۱۸ مجمع اسپارتاسیست (سلف حزب کمونیست آلمان که به نام شورش بردگان در رم باستان نامیده شد.) مرامنامهای برای کارگران آلمانی و همکاران آنها در سراسر جهان منتشر ساخت.» (ص ۴۸)
تصاویر تولید شده در دوران نازیسم چندان قابل اعتماد نیست!
«هیتلر وارد میشود» عنوان فصل دوم کتاب است که اشاره به چیرهدستی هیتلر در سخنرانیهای شورانگیز دارد. در اینجا با توجه به ویژگیهای یک سخنران آمده است: «به عقیده من سخنران میتواند همان کاری را بکند که کتابها با موضوع تکراری میکنند؛ اگر او خطیب مشهور و با استعدادی باشد، یک انتقاد و مفهوم را دوبار به شکلی یکسان تکرار نمیکند. او همواره به خود اجازه میدهد امواج عظیم تودهها او را چنان با خود ببرند که خودبهخود همان کلماتی بر زبانش جاری شود که او برای گفتوگو با دلهای شنوندگانش به آنها نیاز دارد. ضمن اینکه اگر اشتباه کند، حتی کوچکترین، همان جا میتواند آن را درست کند.» (ص ۷۵)
فصل سوم «مستندات تصویری» است که به استفاده نازیها از این ابزار نوین در تبلیغات حزبی اشاره میکند، درباره احاطه نازیها بر رسانههای تصویری میخوانیم: «در دهه ۱۹۲۰ رسانههای تصویری نوین برای نخستین بار به تدریج شیوه درک میلیونها آلمانی از جهان اطرافشان را به شدت تحت تاثیر قرار دادند. آگهی تبلیغاتی، مجله و فیلم، آلمانیها را در سیلی از تصاویر غرق کرد. نازیها ارزش این دنیای تازه تصاویر را درک کردند و به سرعت یاد گرفتند که چگونه از تبلیغ بصری برای پیروزی در مبارزات انتخاباتی بهرهبرداری کنند. پس از ۱۹۳۳ نازیها تولید تصاویر را، دستکم در داخل آلمان و پس از ۱۹۹۳ در سرزمینهای اشغالی آلمان به انحصار خود درآوردند. یک کارگردان معروف آلمانی پس از جنگ تاکید میکرد که معدودی از تصاویر تولید شده در دوران نازیسم قابل اعتماد است چرا که همه به شکلی تبلیغاتی بودهاند. اگر ما به آثار گرافیکی، پوسترها یا بسیاری از نقاشیهای رایش سوم نگاه کنیم، منظور او را به روشنی درک میکنیم. حتی تصویربرداری را میتوان به شکلی ترتیب داد که دیدگاه خاصی را به ببیننده القا کند.» (ص ۱۰۱)
«حکومت نژادی» در فصل چهارم مورد توجه نویسنده قرار گرفته، به طوریکه درباره آن مینویسد: «نازیها تصور میکردند که در دوران جمهوری وایمار نفوذ یهودیان عرصههای هنر، موسیقی و ادبیات را مسموم کرده است. در ۱۹۳۷، نازیها بر برپایی نمایشگاهی در مونیخ ۶۵۰ اثر هنری را به نمایش گذاشتند که از نظر آنان مبتذل بود. پس از حضور چندصدهزار تماشاگر در این نمایشگاه، همه این آثار و بسیاری دیگر که به همان ترتیب منحط ارزیابی میشدند از موزههای آلمان جمعآوری، به خارج از کشور فروخته یا نابود شدند. دقیقاً آنسوی خیابان روبهروی نمایشگاه، هیتلر یک هنرکده جدید آلمانی برای آثاری بنا کرد که به نظر او و نازیها روح تازه آلمان آریایی را به نمایش میگذاشتند. هیتلر در سخنانی که به مناسبت گشایش این هنرکده آلمانی در ژوئیه ۱۹۳۷ ایراد کرد کاملاً به روشنی تبیین کرد که دیگر چه نوع هنری در آلمان تحمل نخواهد شد.» (ص ۱۲۴)
تلاش وارین فرای برای نجات هانا آرنت از چنگال نازیها
فصل پنجم با عنوان «جنگ هیتلر» تشکیل برخی گروههای مخالف توسعه جنگ هیتلر از جمله گروه مقاومت رز سفید تشکیل میشود، که درباه این مقاومتهای داخلی در آلمان آمده است: «شکلگیری مقاومت مسلحانه در برابر جنگ هیتلر در چند کشور اشغال شده از سوی ارتش آلمان حتی پیش از مخابره احتمال شکست در استالینگراد آغاز شده بود. در خود آلمان مهمترین ایستادگی در برابر نازیسم طی جنگ نه از سوی آلمانیها که از ناحیه اسرای جنگی درون رایش صورت گرفت. اما حتی در قلب سرزمین نازیسم برخی از آلمانیها اندک اندک درمییافتند که ادامه جنگ هیتلر فاجعهبار خواهد بود. یک ماه پس از تهاجم متفقین به نرماندی در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ گروهی از افسران عالیرتبه و دیگر نخبگان آلمان سعی کردند هیتلر را ترور کنند، اما موفق نشدند. گروهی از دانشجویان جوان در مونیخ، معروف به گروه مقاومت رز سفید، در ۱۹۴۳ با پخش اعلامیههایی غیر قانونی مردم را به مقاومت دعوت میکردند. این گروه تشکیلاتی غیر مسلحانه بود که هدف اصلی آن متقاعد کردن مردم عادی برای دست کشیدن از حمایت از رژیم نازی بود.» (ص ۱۹۴)
نویسنده «نسلکشی» را در فصل ششم کتاب گنجانده و در بررسی آن مینویسد: «پس از اینکه نازیها بخش اعظم غرب قاره اروپا را اشغال کردند، هنوز برای یهودیان گریختن از چنگ هیتلر ممکن بود. البته اگر میتوانستند از یک کمیته نجات یا نماینده دولت خارجی، که تمایل داشت برای آنها گذرنامه صادر کند، کمک بگیرند. فردی آمریکایی به نام واریان فرای در ۱۹۴۰ بهعنوان نماینده یک کارگزاری خصوصی به نام «کمیته اضطراری نجات» به فرانسه رفت و یکی از کسانی بود که برای رهایی یهودیان اروپایی تلاش میکرد. فرای موفق به نجات جان یا کمک به هزاران پناهندهای شد که به دام گشتاپو میافتادند؛ از جمله بسیاری از نخبگان و هنرمندان برجسته یهودی مانند مارک شاگال، نقاش روس و هانا آرنت، دانشمند علوم سیاسی آلمان. فرای در خاطراتش برخی از کارهایی را شرح میدهد که طی سیزده ماه پیش از تبعیدشدن از سوی مقامات فرانسه ویشی انجام داد.» (ص ۲۲۳)
در همین قسمت کتاب درباه شرایط دشوار یهودیها در گتوها بر اساس نامه یکی از کسانی که این مکان را تجربه کرده، میخوانیم: «در ۲۳ آوریل ۱۹۴۳ مردخای انیلویکز، از رهبران شورش، آخرین نامهاش را از گتو به یکی از دوستانش نوشت: بیان آنچه بر ما گذشت در قالب کلمات غیرممکن است. یک چیز روشن است و آن اینکه آنچه روی داد فراتر از جسورانهترین تصورات ما بود. آلمانیها دوبار از گتو گریختند. یکی از یاران ما به مدت چهل دقیقه و دیگری بیش از شش ساعت مقاومت کردند و تسلیم نشدند. مین کارگذاشته شده در بخش «فرچهسازها» [بخشی در درون گتوی ورشو] منفجر شد. چند نفر از دوستانم به آلمانیهای در حال فرار حمله کردند. تلفات نیروی انسانی ما خیلی کم است. این هم یک پیروزی است. ی[یشیل] کشته شد. او مثل یک قهرمان پشت مسلسل کشته شد. احساس میکنم رویدادهای مهمی در حال رخدادن است و جسارتی که به خرج دادیم بسیار مهم است...» (ص ۲۲۹)
طرحهای متفقین برای نازیزدایی از آلمان
فصل هفتم «آلمان پس از نسلکشی» به حضور متفقین در آلمان پرداخته و درباره سیاستهای آنها در این کشور آمده است: «تقسیم آلمان به چهار منطقه تحت اشغال متفقین (روسیه در شرق، بریتانیا، آمریکا و فرانسه در غرب) در اواخر دهه ۱۹۴۰ به شکافی همیشگی بین دو کشور جدید آلمان (آلمان شرقی و آلمان غربی) تبدیل شد که هر دو در سال ۱۹۴۹ پایهگذاری شدند. (آلمان تا سقوط دیوار برلین در ۱۹۸۹ تقسیم شده باقی ماند.) آمریکا و متحدین او در اروپای غربی برای جنگ سرد علیه اتحاد شوروی و کمونیسم به کمک آلمان غربی نیاز داشتند. طرحهای متفقین برای نازیزدایی آلمان و محاکمه نازیها برای ارتکاب فجایع نسلکشی یهودیان به شکلی روزافزن جای خود را به اولویتهای جنگ سرد و بازسازی داد. بسیاری از نازیهایی که مرتکب جنایات جنگی شده بودند به مجازات نرسیدند یا از زندان آزاد شدند.(ص ۲۳۵)
در همین قسمت کتاب، نویسنده با تشریح شرایط سیاست آلمان پس از شکست در جنگ جهانی دوم مینویسد: «امروزه دو کشور آلمان پیش روی جهانیان است. یکی از آن دو یعنی جمهوری دموکراتیک آلمان، کشور صلح و سوسیالیسم، از اشتباهات تاریخ آلمان عبرت گرفته و درسهای خود را به درستی آموخته است. اما کشور آلمان غربی پناهگاه مرتجعانی است که در آن هواداران نظامیگری و فاشیستها بار دیگر به قدرت رسیدهاند؛ خوی تهاجمی این کشور از اقدامات ارتجاعی آن آشکار است... قدرتمندان دیروز در آلمان غربی با بازیهای سیاسی پیمان ناتو همراه شدهاند. این افراد آمادهاند تا برای شکستی که متحمل شدند انتقام بگیرند و مردم را به ورطه جنگ هولناک دیگری بکشانند. بار دیگر آنها بر دولت و اقتصاد حاکمیت یافتهاند. آنان جوانان را برای جنگی جدید پرورش میدهند و کل صنعت تبلیغات ارتجاعی را در کنترل خود دارند.» (ص ۲۴۶)
کتاب «هیتلر و نازیها» اثر دیوید اف کرو ترجمه مستوره خضرائی در ۲۵۰ صفحه، در شمارگان ۷۵۰ نسخه و به قیمت ۲۳۰۰۰ تومان از سوی بنگاه نشر و ترجمه کتاب پارسه منتشر شده است.
نظر شما