به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست «سوبژکتیویسم و تفکر معنوی» با سخنرانی و ارائه بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی عصر روز گذشته، سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ماه در سالن مطهری دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد. در این نشست پس از ارائه سخنرانی عبدالکریمی، رضا سلیمان حشمت استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و احمدعلی حیدری دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و معاون پژوهشی دانشکده ادبیات این دانشگاه آرای او را نقد کردند.
در ابتدای این جلسه هم حسین کلباسی به عنوان استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی به حاضرین و اساتید حاضر در جلسه خیرمقدم و خوش امد گفت.
عبدالکریمی گفت: پرسش از سوبژکتیویسم مهم ترین پرسش متافیزیکی روزگار ماست و به نظر من اگر امروز کسی با مسئله سوبژکتیویسم مواجه نباشد مواجه اش با فلسفه هم یک مواجه جدی نیست. وقتی صحبت از سوبژکتیویسم می شود یاد صحبت های هایدگر در این باره می افتیم به همین دلیل هم ارائه من مبتنی بر نظرات هایدگر است.
وی افزود: بر اساس تفسیر هایدگر از تاریخ متافیزیک غرب، «تاریخ متافیزیک تاریخ بسط سوبژکتیویسم است». این سوبژکتیویسم به چیزی منجر شده است که هایدگر از آن به «غفلت از وجود» تعبیر می کند. از نظر وی تاریخ فلسفه تاریخ بسط غفلت از وجود است. در تفکر هایدگر، «سوبژکتیویسم» و «غفلت از وجود»، دو مفهومی هستند که می توانند مساوی تلقی شوند.
عبدالکریمی ادامه داد: اندیشیدن به بنیاد و کانونی معنابخش در جهان مرکز بنیادین هر گونه تفکر دینی و معنوی است. به بیان ساده تر، «خروج از غفلت از وجود»، «وجودآگاهی» و «گشودگی و استعلا به وجود و مواجهه با آن» کانون اصلی هر گونه تفکر معنوی است، لیکن «سوبژکتیویسم متافیزیکی» بزرگ ترین مانع نظری برای «امکان مواجهه با وجود» است. به بیان ساده تر، بدون امکان گسست از سوبژکتیویسم، امکان هر گونه مواجهه با وجود و لذا امکان هر گونه تفکر معنوی و دیانتی پا در هوا و به لحاظ متافیزیکی غیرممکن خواهد بود.
استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی اضافه کرد: تحلیل تفکر معنوی و روح تفکر شرقی در پارادایم، فضای ذهنی یا عالمیتی که تحت سیطره سوبژکتیویسم متافیزیکی است، به معنای تقلیل تفکر معنوی به امر ذهنی (سوبژکتیو) و لذا بشری کردن و ناسوتی سازی معنا و تفکر معنوی است که نهایتاً به سیطره امر ذهنی بر امر معنوی و مرگ معنا و، به تعبیر ساده تر، نیهیلیسم می انجامد. بنابراین، به اعتقاد اینجانب، «پرسش از امکان یا عدم امکان گسست از سوبژکتیویسم» مهم ترین پرسش حِکمی و فلسفی روزگار ماست.
نویسنده «هایدگر و استعلا» گفت: موضوع بحث اینجانب بر اساس مفروض بنیادینِ وحدت و این همانی دین، عرفان، حکمت و تفکر معنوی است و بنده همة این مقولات را در وحدت و این همانی شان مورد تأمل و موضوع سخن خویش قرار داده ام.به همین دلیل هم موضوع دیگری که قصد پرداختن به آن را دارم این است که مهم ترین پرسش حکمی و فلسفی ما به اصطلاح شرقی ها و دین داران «پرسش از امکان ذاتی دین یا تفکر معنوی» است، یعنی پاسخ گویی به این پرسش: «آیا اساساً و علی الاصول دین یا تفکر معنوی امکان پذیر است؟»
عبدالکریمی پیرو طرح این پرسش اضافه کرد: طرح «پرسش از امکان ذاتی دین یا تفکر معنوی» مبتنی بر تلقی خاصی از رابطة سه مقولة «فرهنگ»، «تفکر» و «پرسش های بنیادین» است. بر اساس این تلقی، «فرهنگ» امری بسیار ضروری و بنیادین برای نحوة هستی آدمی است تا آنجا که می توان و باید انسان را موجودی فرهنگی و «فرهنگ» را شرط ضروری تحقق «نحوة هستی آدمی» (جان، اگزیستانس یا دازاین) دانست، به این معنا که نحوة هستی انسان صرفاً درون جامعه، زبان، سنت تاریخی و در یک کلمه درون یک فرهنگ تحقق می پذیرد. ما نمی توانیم نحوة هستی انسانی را به تصور درآوریم که خارج از حوزة فرهنگ باشد، و اگر نیز به تصور درآوریم، این تصور توهم یا خیالی بیش نیست.
این پژهشگر حوزه فلسفه گفت: اگر ما نتوانیم این پرسش را که «آیا تفکر معنوی یا دین، به معنای ظهور امری استعلایی و قدسی بر جان، ذهن، احساس، تفکر، زبان و کنش آدمی امکان پذیر است یا نه؟» پاسخ دهیم، کل تفکر شرقی یا تفکر دینی و فرهنگ ما پا در هوا و بی بنیاد و بی مبنا خواهد بود. به این ترتیب، بدون پشتوانة تفکر و بدون پرسش از امکان یا عدم امکان گشودگی آدمی به امری استعلایی و قدسی و بی آن که بر روی این امکان به نحوی جدی و ریشه ای بیندیشیم، مقولة «وحی» یا «سخن گفتن امر قدسی با بشر» و «نیوشای وجود بودن انسان»، از حیات زنده و قدرت اثرگذاری در جهان اسطوره زدایی شدة جهان کنونی بی بهره خواهد گشت، چنان که در حال حاضر این اتفاق افتاده است.
نویسنده «تفکر و سیاست: نسبت مابعدالطبیعه و فلسفه سیاسی در افلاطون» در ادامه بحثش به تشریح معنای سوبژکتیویم پرداخت و توضیح داد: در بحث اینجانب سوبژكتيويسم متافیزیکی، به منزلة اصلی ترین مانع استعلا، یعنی مواجهة آدمی با بنیاد هستی، یعنی خود هستی یا وجود فی نفسه، تلقی شده است، و همین گشودگی و فراروی انسان به سوی حقیقت هستی، که می توان و باید آن را در وحدت و این همانی با امر قدسی مورد تأمل قرار داد، جوهرة آن نحوه تفکری است که از آن به دیانت، تفکر معنوی یا روح تفکر شرقی تعبیر می شود. در تفکر هایدگر، سوبژکتیویسم، برخلاف معنا و مفهوم رایج و متداول این اصطلاح، آنچنان معنای فراخی می یابد که کل متافیزیک و تاریخ آن را در برمی گیرد تا آنجا که می توان مفاهیم «سوبژکتیویسم» و «متافیزیک» را مساوق یکدیگر دانست.
عبدالکریمی گفت: ادعای اصلی بنده این است که «سوبژکتیویسم متافیزیکی» بزرگ ترین مانع نظری برای «امکان مواجهه با وجود» است و بدون نشان دادن امکان گسست از سوبژکتیویسم متافیزیکی، از جمله سوبژکتیویسم جدید دکارتی و کانتی، هر گونه مواجهه با وجود و لذا امکان هر گونه تفکر دینی و معنوی از اساس غیرممکن است.
وی افزود: تفکر دینی و معنوی بنیاد خود را نه در حوزة حقایق گزاره ای، که چیزی فراتر از صدق منطقی گزاره ها نیست، بلکه باید در ساحت «ذات حقیقت» جست وجو کند، ساحتی که که هر حقیقتی به معنای «صدق یا درستی» در حوزة شناخت از آن ریشه و سرچشمه می گیرد. این ساحت، یعنی ذات حقیقت همان گشودگی هستی، به معنای خوداظهاریِ وجود یا یگانه امر مقدس است و همین ساحت است که در نسبت با آن آدمی معنای راستین خویش را می یابد.
این پژوهشگر اضافه کرد: تفکر متافیزیکی تنها با ابژه ساختن اشیا و تلاش به منظور شناسایی نافرجام رازها آشناست. این تفکر ما را به اسارت در مرزهای موجودات و مفاهیم سوق می دهد و از نشستن بر سر خوان وجود باز می دارد. لذا اگر قرار است تفکر حکمی و معنوی ریشه و بنیادی برای خویش بیابد، این ریشه را باید در بنیاد وجود، و نه موجودات، و از طریق آناتی سبکبار کردن خویش از انبوه مفاهیم متافیزیکی و به واسطة غرق شدن در راز وجود به دست آورد و در سرزمین سکوت شنیدن آواز لوگوس یا ذات حقیقت را با گوش جان، و نه فاهمه تجربه کند.
عبدالکریمی در پایان گفت: ما در روزگاری زندگی می کنیم که به دلیل سیطرة تفکر متافیزیکی، حضور امر استعلایی از اندیشه هایمان، از جمله در فهم سرشت خویشتن و درک حقیقت تفکر و آگاهی و از نسبتمان با جهان رخت بربسته است. درک سوبژکتیویسم متافیزیکی و نیز سوبژکتیویسم جدید و تأمل در اصول و مبادی آن می تواند مسیر تفکری را فراهم آورد تا شاید امر استعلایی دوباره در جهان ما، لیکن نه در افق گذشته بلکه در کرانی تازه خود را آشکار نماید.
پس از سخنرانی عبدالکریمی که به صورت فشرده و با صرف نظر کردن از بسیاری مسائل ارائه شد، سلیمان حشمت اولین ناقد این جلسه گفت: متاسفانه اینکه ایشان مجبور شدند به دلیل کمبود وقت مطالب خود را بسیار سریع و با صرف نظر کردن یکسری موضوعات ارائه کنند خودش یک مشکل است و کار را برای ایشان بسیار سخت کرد.
وی افزود: سوبژکتیویسم مقوم ذات تجدد است ولی برخلاف نظر آقای عبدالکریمی ماسبق با تفکر مابعدالطبیعه نیست. ضمن اینکه بسیاری از مطالبی که ایشان درباره سوبژکتیویسم گفتند و اشاره کردند که انسان سوژه است(سوژه به معنای ذات شناسانده) امر جدیدی نیست و در فلسفه قدیم هم وجود داشته است. چیزی که در سوبژکتیویسم جدید است اینکه اسوژه بنیاد و مدار همه چیز و به بیان دیگر همه چیز ابژه سوژه می شود.
سلیمان حشمت ادامه داد: در دوره جدید به نیست انگاری و غفلت از وجود و در عوض توجه به موجود (سوژه) بسیار توجه شده است در حالی ه به قول فردید این نیست انگاری غرب زدگی مضاعف و عین غفل از وجود است. در چنین حالتی ما از وجود به سمت آگاهی می روسم و توجهمان را معطوف به آن می کنیم، انسان در چنین دنیایی همه چیز را ابژه خود می کند به طوری که حتی خدا هم ابژه انسان می شود.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی اضافه کرد: سوبژکتیویست یک امر اومانیستی و سکولار است به همین دلیل هم نمی تواند یک امر ذاتی را بپذیرد. ضمن اینکه نقد دیگر من این است که در پرسش خود برای دین به جای استفاده از واژه «امکان ذاتی» از واژه «امکان» به تنهایی استفاده کنند چون اصطلاح «امکان ذاتی ما» را به سمت ممتنع بودن می برد.
آخرین نقد سلیمان حشمت به ارائه عبدالکریمی این بود که تفکر معنوی و دینی همان تفکر شرقی نیست اگرچه جوهره تفکر شرقی دارد ولی همان نیست.
منتقد دیگر این جلسه احمدعلی حیدری، بود که گفت: علدالکریمی درباره تفکر معنوی سخنان بسیاری گفتند ولی درباره راه وصول به این تفکر حرفی نزدند، هایدگر در چارچوب ایجابی که مطرح می کند راه حل هم مطرح می کند بنابراین بهتر است ایشان هم به زمینه های ایجابی اشاره کنند.
وی افزود: نکته دیگری که دکتر عبدالکریمی در ارائه خود به آن اشاره نکردند غفلت از وجود تکنولوژی و فناوری بود چیزی که هایدگر آن را «گشتل» می نامد. به عقیده هایدگر گشتل کوشش آدمیزاد برای تصرف همه چیز است به همین دلیل هم لازم است که برای فهم فرایند تکنیک و فناوری تلاش کنیم چون درک شرایط موجود وفناورانه زمینه را برای ورود به ساحت تفکر معنوی فراهم می کند. همچنین باید برای شنیدن ندای وجود هم کوشش کنیم به بیان دیگر برای واگشایی تاریخ وجود باید قابلیت و توانایی برای گوش دادن پیدا کنیم.
قابل ذکر است که همانطور که در گزارش اشاره شد، عبدالکریمی به دلیل محدودیت زمان تنها بخشی از مقاله خود را در این جلسه ارائه دادند، علاقمندان به مطالعه کامل این مقاله می توانند اینجا را کلیلک کنند.
نظر شما