به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «سقوط امپراطوری و تولد جمهوری» با تیتر فرعی نگاهی به نقش آتاتورک در پیدایش ترکیه تالیف هانی شکراوغلو با ترجمه رضا جوادی به بیان چگونگی تبدیل یک امپراطوری به دولت - ملت مدرن با تکیه بر نقش آتاتورک پرداخته است.
کتاب در هشت فصل تنظیم شده است. «سالونیکا در پایان قدرت»، «ظهور یک افسر امپراطوری»، «علمگرایی ترکهای جوان»، «تولد یک قهرمان»، «مسلمانان کمونیست»، «جمهوری سکولار»، «ناسیونالیسم و کمالیسم» و «ترکیه و غرب» فضلهای کتاب را تشکیل میدهند.
پیشبینی وارونه آتاتورک از جنگ جهانی دوم
مقدمه کتاب به بررسی شخصت آتاتورک از منظر مورخان اختصاص دارد. در این زمینه میخوانیم: «چهرهای که تاریخنگاری رسمی ترکیه از آتاتورک ترسیم میکند، تصویری از یک رهبر مادرزاد است و تلاش دارد جهان را از منظر او نشان دهد و نه عکس آن. هنوز در ترکیه مورخینی هستند که مصطفی کمال را به عنوان معمار جنبش «ترکهای جوان» در سال 1908 مطرح میکنند در حالی که در واقع نقش او در آن جنبش برجسته نبود. گروه دیگری از آتاتورک به عنوان کسی یاد میکنند که در سال 1932 درباره وقوع جنگ فراگیری که جهان متمدن را ویران خواهد کرد به رئیسجمهور وقت آمریکا «داگلاس آرتور» هشدار داده بود.
بدین ترتیب چهرهای که توسط این نویسندگان از آتاتورک نشان داده شده کسی است که توانست جنگ جهانی دوم را حتی قبل از به قدرت رسیدن نازیها در آلمان پیشبینی کند. این در حالی است که براساس تحقیقات اخیر او عکس این مطلب به «داگلاس آرتور» گفته شده است. در صورتجلسه آن مذاکرات نوشته شده است: «هنگامی که درباره احتمال وقوع جنگ بحث شد «عالیجناب غازی» گفت احتمال وقوع جنگ جهانی در ده سال آینده نامحتمل است.» (ص 11)
فصل نخست با عنوان «سالونیکا در پایان قدرت» درباره تناقض آراء مصطفی کمال آمده است: «پدربزرگ مصطفی نیز به دلیل درگیری در رویدادی با ویژگیهای مشابه عمر خود را به تبعید در کوههای مقدونیه سپری کرد. پدر او نیز به دلیل شکست در کار واردات سرزنش میشد، ولی علت آن بیکفایتی حکومت در جلوگیری از فعالیت راهزنان و چریکهایی بود که برای غیرمسلمانان کار میکردند که یک معضل عمومی در سراسر شهرهای اروپایی بود. ناپدری او در یک شرکت خارجی کار میکرد و آنجا تمام مشاغلی که متضمن تصمیمگیری بود به خارجیان یا غیرمسلمانان سپرده شده بود و فقط مشاغلی مانند نگهبانی و کارمندی جزء به مسلمانان واگذار میشد. تاثیرات این دوره از زندگی آتاتورک بر او یکی دیگر از نمودهای فلسفه آتاتورک را توضیح میدهد. درست در همان هنگام که او قهرمان همیشگی غربیسازی ترکیه است، ولی در همان حال مخالف سرسخت نفوذ اقتصادی و دخالت غرب در طول زندگیاش هم هست.» (ص 35)
«ظهور یک افسر امپراطوری» عنوان فصل دوم کتاب است که در سطوری از آن میخوانیم: «عقاید و دیدگاههای مصطفی کمال در سالهای منتهی به انقلاب بازتابی از تمایلات و معضلات افسران جدید امپراطوری بود. برخی از آنان در مخالفت با رژیم حاکم از مخالفت زبانی فراتر رفتند ولی در مجموع دیدگاههای آنها انقلابی و ساختارشکن نبود. برخلاف سایر انقلابهای آن دوره مانند بلشویسم، آنها وفاداری خدشهناپذیری به حکومت داشتند. ایده اصلی آنها احیای امپراطوری بیمار و حفظ آن از فروپاشی بود. برخلاف تمایلات افسران انقلابی روسی روشهای پوپولیستی نارودنیستها در آنها هرگز ظهور نکرد. گرچه آنان از حفظ تودهها به صورت لفظی سخن میگفتند اما هیچگاه قلبا به آنها گرایش پیدا نکردند.» (ص 52)
سخنرانی مونتسکیو که با ژان ژاک روسو اشتباه شد
فصل سوم به «علمگرایی ترکهای جوان» اختصاص دارد. نویسنده در رابطه با اصلاحات اجتماعی آورده است: «علیرغم اینکه مصطفی کمال به شدت تحت تاثیر جنبش غربگرایی بود ولی نمیتوان او را یک هوادار معمولی به شمار آورد و در عین حال نمیتوان ادعا کرد او یک برنامه از پیش نوشته شده را پیش برد. اصلاحات اجتماعی نشانی از خصوصیات اخلاقی غیرمنعطف خود مصطفی کمال را داشت. او نظریهپرداز نبود ولی اجرای اصلاحات اجتماعی را با روشهای رادیکالی که خارج از انتظار غربگرایان امپراطوری بود، پیش میبرد. مهمتر اینکه او رد حذف رسوم و نهادهایی که سالها مورد احترام بودهاند و جایگزینی آنها با آنچه که در فرآیند اصلاحات پدید آمد بود هیچ تساهلی روا نمیداشت و در برانداختن هرچه که کهنه بود با جایگزینی افراطی آن با معیارها، ساختارها و ارزشهای نو پافشاری میکرد.» (ص 70)
«تولد یک قهرمان» در فصل چهارم گنجانده شده که در رابطه با مرد آرمانی ترکان آورده است: «مصطفی کمال به درستی اهمیت قهرمان بودن در فرنگ امپراطوری را دریافته بود. او همچنین میدانست که نظامیان مشهور کمیته پیشرفت و اتحاد به دلیل آنکه بخش قابل توجهی از مردم آنها را در از دست رفتن سرزمینهای امپراطوری مقصر میدانند پس از جنگ نقش موثری نخواهد داشت. این به ویژه درباره انور پاشا صادق بود که متفقین با او مثل یک جنایتکار جنگی رفتار میکردند. به این ترتیب او به خوبی دریافت که به محض اینکه افکار عمومی رهبران کمیته پیشرفت و اتحاد را فراموش کنند او میتواند مرد آرمانی ترکان امپراطوری شود. او حس میکرد که متعاقب این شکستها، این ارتش است که پس از 1914 هدایت ملت را برعهده خواهد داشت.» (ص 96)
شکراوغلو در فصل «مسلمانان کمونیست» مینویسد: «مصطفی کمال کار خود به عنوان یک رهبر سیاسی را با دانش تئوریک اندکی درباره سیاست، حکومت و اداره کشور آغاز کرد. او اصول انقلاب 1789 فرانسه را به عنوان ایدهآل خود مطرح میکرد ولی قلبا به جمهوریخواهی و پوپولیسم گرایش داشت. او سپس تلاش کرد تا این ایدهآلها را در قالب ساختاری که تحت کنترل مطلقه او باشد جای دهد. او درباره تئوری این مباحث اطلاعات ناچیزی داشت و در سخنرانی خود مونتسکیو را با ژان ژاک روسو اشتباه گرفت. او نظر این فیلسوف اهل ژنو (ژان ژاک روسو) را میپسندید، که حکومت مشروع جمهوری است و اینکه قدرت حاکمیت غیرقابل تقسیم و تفکیکناپذیر است و هر حکومتی مشروعی جمهوریخواه است و اینکه هر دولتی فقط یک بار در جامه نیروی مردم ظاهر میشود و دیر یا زود توسط قدرت حاکمه غصب میشود.» (ص 122)
تناسب رسمالخط عربی فارسی با زبان ترکی
فصل ششم «جمهوری سکولار» در بررسی تاریخ اغراقآمیزی که آتاتورک برای ترکان ترسیم کرد، آمده است: «مصطفی کمال به منظور جلب حمایت مجلس از طرح انقلابی خود همزمان به عنوان یک مسلمان سکولار و یک ایدئولوگ ناسیونالیست سخنرانی کرد. محتوای مذهبی سخنرانی او که با اقبال حاضرین مواجه شد براساس مطالعات گسترده او در سالهای دهه 20 میلادی درباره 24 سال اول دوران حاکمیت اسلامی بود و بنمایه ترکیستی سخنرانی او ناشی از برداشتهایش از تئوریهای ترکیستی دوره دوم مشروطیت و نیز از کتابهای «تاریخ هون» و «تاریخ مغول، تاتار و ترک» نوشته ژوزف دوجین بود. او طی یک سخنرانی طولانی، مفصل و ابتکاری تاریخی اغراقآمیز برای ترکان ترسیم کرد.» (ص 155)
«ناسیونالیسم و کمالیسم» در فصل هفتم جای گرفته و در سطوری از آن با اشاره به مجسمههای آتاتورک میخوانیم: «مصطفی کمال در سال 1923 ممنوعیت مذهبی پیکرتراشی را منسوخ اعلام کرد. او اعلام کرد که ملت ترک «محدودیتهای پیکرسازی که یکی از اجزای پیشرفت و ترقی است لغو کرده و در هر گوشه کشور تندیس نفیسی از خود برای فرزندانش به یادگار خواهد گذشت». اولین مجسمه او در سرای بورنو در توپ قاپی در سال 1926 نصب شد در حالی که روی به آناتولی و پشت به کاخ سابق امپراطوری داشت. کمتر از یک ماه بعد مجسمه دیگری از او در قونیه کار گذاشته شد. این روند با نصب نقوشی از مصطفی کمال و موفقیات او در سایر شهرهای اصلی نیز پیگیری شد.
پس از این مجسمهها تعداد زیادی نقوش برجسته «لحظه پیروزی» که او را به عنوان مهمترین قهرمان جنگ استقلال نشان میداد در مکانهای مختلفی در ترکیه کار گذاشته شد و تندیسها و سردیسهای متعددی از او در اندازههای مختلف در موسسات عمومی، مدارس و پارکها نصب شد. هنریش کریپل مجسمهساز معروف اتریشی و پرفسور هنر پیرو کانونیکا ایتالیایی تعداد زیادی از پیکرههای مصطفی کمال را ساختند. همچنین هنرمندان ترک نقاشیهای زیادی از او در هیات فرمانده، دولتمرد و رهبر که او را در حال نجات کشور از نابودی، رهبر انقلاب ترکیه (معمولا در این تصاویر ملوانان ترک در حال تکان دادن پرچمهایشان هستند) و یا مردم او را برای رهبری و خدمات خارقالعادهاش میستایند، ترسیم کردند.» (فصل هفتم ص 206)
فصل پایانی با عنوان «ترکیه و غرب» در رابطه با تغییر رسمالخط آمده است: «مصطفی کمال تغییرات فرهنگی دیگری را برای آنکه ترکیه بیشتر به غرب شبیه شود را به اجرا گذاشت. تصمیم او برای استفاده از الفبای لاتین اصلاح شده به جای الفبای عربی ـ فارسی نشانگر عزم او برای حذف هر نشانه مذهبی تحمیل شده از قدیم بود. ترکان بسیار قبل از امپراطوری از رسمالخط عربی ـ فارسی استفاده میکردند بدون آنکه این سوال برایشان پیش آمده باشد که با توجه به اینکه زبان ترکی اصوات بیشتری از زبان فارسی و عربی دارد آیا اصولا این رسمالخط برای ترکی مناسب است؟ فقط پس از افزایش باسوادان و ظهور زبان روزنامهنگاری برای انتشارات دوره تنظیمات بود که بحثهای جدی درباره تناسب رسمالخط عربی فارسی با زبان ترکی مطرح شد. در سالهای 1860 روشنفکرانی از امپراطوری، ایران و آذربایجان چند بار سعی کردند تا اصلاحات متناسبی در رسمالخط ایجاد کنند ولی این تلاش نتیجه قابل توجهی در پی نداشت.» (ص 244)
کتاب «سقوط امپراطوری و تولد جمهوری» در 276 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و به قیمت 20 هزار تومان از سوی لوح فکر منتشر شده است.
نظر شما