شناسهٔ خبر: 47275 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

روضه‌خوانی و دسته‌گردانی در دهه آخر صفر به روایت مستوفی قاجار

عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» عزاداری مردم را در محرم و صفر به تصویر کشیده است و با قلمی شیرین روضه‌خوانی، تعزیه، سینه‌زنی و دسته‌گردانی مردم را در تهران عصر قاجار روایت کرده است. به مناسبت اربعین حسینی نگاهی به آداب و رسوم این مراسم مذهبی داشته‌ایم.


عزاداری در تکیه رضا قلی‌خان و تکیه سرتخت

 
 به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  پرداختن به آیین‌ها و سنت‌های قدیمی از لابه‌لای کتاب‌های اندک تاریخ اجتماعی باعث می‌شود که به پیشینه برخی آداب و رسوم در نقاط مختلف کشور پی ببریم. یکی از این کتاب‌ها که نکات قابل توجهی درباره زندگی مردم عادی در خود جای داده کتاب «شرح زندگانی من» اثر عبدالله مستوفی است.  

انتخاب روضه‌خوان با تکیه بر جنبه صحیح‌خوانی روضه‌

مستوفی در زمان سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار در تهران به دنیا آمد. پدرو برادران بزرگترش از مستوفیان دیوان قاجار بودند و بعدها خود او نیز وارد مشاغل دولتی شد. وی در زمره نخستین دانش‌آموختگان مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی و بعدها از استادان این مدرسه بود و قلمی بسیار شیوا داشت. مستوفی در سال 1321 خورشیدی کتابی را با عنوان «شرح زندگانی من؛ تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار» به رشته تحریر درآورد که از مهم‌ترین منابع تاریخ عصر قاجار به شمار می‌رود.نثر این کتاب چنان شیوا و دلرباست که «علامه محمد قزوینی»، ادیب برجسته معاصر درباره‌اش گفته است: «فی‌الواقع در این عصرما، بلکه در عصور متقدمه، من نویسنده‌ای به این شیرینی و به این جذابی و به این گیرندگی هرچه فکر می‌کنم، سراغ ندارم.»

مستوفی در بخشی از کتاب، مطالب سودمندی را درباره آیین‌های محرم و سوگواری در اواخر دوره ناصرالدین شاه قاجار (سال‌های پایانی سده سیزدهم هجری قمری)نگاشته که به مناسبت اربعین حسینی به سطوری از این روایت اشاره شده است.

مولف «شرح زندگانی من» درباره چگونگی پرداختن به محرم در خانه و خانواده‌اش می‌نویسد: «از ایامی که ما همیشه برای رسیدن آن روز می‌شمردیم محرم بود. از بیستم ذی‌الحجه مقدمات روضه‌خوانی در منزل ما شروع می‌شد... از زیرزمین اندرون فرش‌های نمد و قالی می‌آوردند و نصف بیشتر حیاط را فرش می‌کردند. اسباب چای و قهوه و قلیان آنچه از سال قبل مانده بود، می‌آوردند و هر قدر کسر داشت، خریداری می‌شد. منبر چوبی قدیمی با روپوش سیاه که روی آن یک شال خلیل‌خانی افکنده و در عرشه آن دشک و پشتی گذاشته می‌شد، جلو حوض به دیوار... تکیه می‌داد. دور و ور این منبر و خرندهای مجاور، جای نشستن زن‌ها [بود] و روبه‌روی منبر و خرند طرف مقابل، به مردها تخصیص داشت و تالار هفت دهنه سمت شمال [خانه] برای اعیان بود. پدرم... در انتخاب روضه‌خوان بیشتر جنبه صحیح‌خوانی و استحقاق شخص روضه‌خوان و سابقه آنها را رعایت می‌کرد.»

 مستوفی با ارائه تصویری زیبا از همکاری خودجوش مردم در برپایی عزاداری سیدالشهداء آورده است: «مخارج این عزاداری‌ها را اهالی محل که خانه آنها وسعت بساط روضه‌خوانی حتی در شب‌های جمعه هم نداشت و می‌خواستند به‌ثواب برسند، می‌دادند و چون عده زیاد بود پول معتنابهی جمع می‌شد. بعضی که هیچ پول نداشتند یا نمی‌خواستند بدهند، لوازم و اسباب از قبیل چراغ و پرده گلدوزی و میز و سماور و اسباب چای و از این قبیل چیزها می‌دادند و طاقنماهای تکیه با این لوازم تزیین می‌شد.» مستوفی سپس در توصیف تکیه‌های محله‌ها به موضوعی اشاره می‌کند که سوگواری محرم را تاریخ ایران به پدیده‌ای جاودانه و ویژه بدل ساخته است؛ وی بر حضور مردمی، نه حکومتی و دولتی ایرانیان در این آیین‌های سوگواری تاکید می‌کند «هر محله و تقریبا هر گذری تکیه‌ای داشت که بانیان خیر از اهل محل در سابق ساخته بودند. بعضی یکی دو یا چند دکان وقفی هم برای مصارف تعزیه‌داری داشتند که متولی به‌مصرف تعمیر تکیه و عزاداری می‌رساند اما اکثر بی‌موقوفه و اهالی محل هر سال در ایام عزاداری تکیه را راه می‌انداختند. گاهی هم این تکیه‌ها مانند تکیه رضا قلی‌خان و تکیه سرتخت در معبر عام اتفاق افتاده بود. اما همین‌که ایام عزاداری نزدیک می‌شد به‌سعی و همت داش‌های محل و تحت اوامر باباشمل تعمیر شده و چادری در آن برپا و عزاداری براه می‌افتاد.»

کمرنگ شدن جنبه‌های معنوی عزاداری در مجالس قاجاریه

مولف در سطوری با اشاره به رونق روضه‌خوانی و ازدیاد روضه‌خوان‌ها آورده است: «در دوره‌های بعد روضه‌خوانی کسب خاصی شد و همه ‌جور مردم حتی اشخاص بی‌سواد بی‌آواز وارد این کار شدند. عده روضه‌خوان در شهر تهران به‌هزار و دو هزار رسید و هر بی‌سوادی با بسر بستن یکی دو سه ذرع پارچه سفید و سیاه وارد این شغل شد. چون سرمایه صوتی نبود که ذاکر شوند، واعظ می‌شدند و هر رطب و یا بسی بدهنشان می‌رسید، بالای منبر بر زبان می‌آوردند. این‌وقت بود که کتاب ملاآقای دربندی و جوهری اساس روضه‌خوانی شد.»

در ادامه مستوفی به شرح آسیب ورود افراد مختلف به روضه‌خوانی و ساز و برگ دادن به وقایع عاشورا پرداخته است. در این مجال می‌خوانیم: «بعضی طبیعت‌ها که مطلقا در هر کار باغراق می‌گرایند، نیز پیدا شدند و بحدس و قیاس ساز و برگ‌هائی برای اخبار کربلا تراشیدند و به عنوان «زبان حال» گفته‌های ناروا به امام‌ها و خانواده رسالت نسبت داده شد. از طرف دیگر، اعیان و رجال مملکت هم روضه‌خوانی را وسیله تظاهر و تجمل قرار داده روی دست همدیگر بلند شدند. کم‌کم جنبه‌های معنوی و عزاداری این مجالس از بین رفت و روضه‌خوانی برای اعیان وسیله دید و بازدید و برای توده وسیله سرگرمی شد. روضه‌خوان‌ها پاپی ارشاد مردم براه حق نبوده، هرکس صدای نعره‌زن‌ها را بیشتر درمی‌آورد معروفت‌تر می‌شد. صاحب مجلس‌ها هم برای اینکه جمعیت زیادتری به‌مجلس خود جلب کنند پاپی منظور اصلی نبوده بیشتر به‌فروع می‌پرداختند، حتی بعضی برای جلب عده بیشتر، شاهی سفید و پنجشاهی و دهشاهی هم به‌مردم می‌دادند. این رویه تا آخر سلطنت مظفرالدین‌شاه روز بروز در ترقی بود.»

مراسم روضه‌خوانی به مناسبت اربعین و وفات پیغمبر

مراسم روضه‌خوانی که عمده عزاداری مردم عصر قاجار در تهران را تشکیل می‌داده، باعث شده که در زمان عزاداری امام حسین (ع) نوعی نزدیکی میان مردم طبقات مختلف جامعه شکل بگیرد که مستوفی در شرح این گرد هم آمدن می‌نویسد: «در دو دهه دیگر محرم و دو دهه اول صفر، البته روضه‏‌خوانی بود، اما نه به اندازه دهه اول محرم. در دهه آخر صفر هم به مناسبت اربعین و روز بیست‌وهشتم، شهادت حضرت امام حسن مجتبی، و روز بیست‌ونهم، وفات پیغمبر، باز روضه‏‌خوانی و دسته‌گردانی تجدید می‌شد، ولی مثل دهه اول محرم خیلی زیاد نبود... با این حال روضه بهانه و اصل مقصود انتشار تربیت و معلومات اسلامی در توده مردم بود. گذشته از منبر واعظ‌ها … روضه‏‌خوان‌ها و ذاکرین هم مطالبی برای مردم می‌گفتند که مایه پرورش افکار و اخلاق آنها بوده و «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرّهٍ شَرًّا یَرَهُ» را در مغز آنها فرو می‌برد و توده را عملا تربیت و از همه بالاتر ایمان را در قلب آنها جایگزین و محکم می‌کرد. جمع شدن عارف و عامی و اعیان و اشراف و متوسط و فقیر در یک مجلس و زیر یک چادر و برای یک مقصود، باعث خبردار شدن طبقه توانا از حال ناتوان و بالنتیجه تراوش اعمال خیر از این طبقه و عمومیت دادن فرهنگ در طبقات پایین بود. در فاصله دو روضه‏ خوان، که قلیان و چای به مردم می‌دادند، هرکس با همسایه خود در اطراف بیانات روضه‏‌خوان و واعظ مذاکراتی می‌کرد و اگر مشکلی داشت، از عالم‌تر از خود که در آن مجلس زیاد و اکثر نزدیک به او بودند، سؤالاتی کرده و مشکل خود را حل می‌کرد و حول ‏و حوش هم از این سؤال و جواب استفاده خود را می‌کردند.»

مستوفی به نکاتی مثبت عزاداری شیعیان در سوگ اباعبدالله پرداخته و در ترسیم فواید این کنار هم جمع شدن برای بزرگ داشتن یاد امام سوم شیعیان می‌نویسد: «به واسطه همین مجالس بود که معارف اسلامی در عارف و عامی مردمان این کشور، عمومیت داشت و همه بیش ‏و کم سعی می‌کردند خود را متخلق به اخلاق اسلامی کرده، در فرهنگ و اخلاق و مذهب عامی بحت بسیط نباشند. این بود که در جامعه، مردمان خوب باایمان باادب در همه صنف و همه طبقه زیاد بودند و شخص به مزدورهای کاری و پیشه‏ ورهای محکم کار و کاسب‌های باانصاف و تجار بادیانت و نوکرهای دلسوز و فقرای صبور شکور، از یک طرف و از طرف دیگر به مالداران باسخاوت و صاحب‏کارهای بافتوت و کارفرمایان بامروت و آقایان باگذشت و رحم و شفقت در جامعه زیاد برمی‌خورد. همه با هم مهربان بودند، همه ادب اجتماعی داشتند و همه باایمان بار آمده بودند، در صورتی که دولت که وظیفه‏‌دار تربیت جامعه است ابدا کاری در این مشروع انجام نمی‌داد و دیناری در راه فرهنگ و آموزش و پرورش جامعه خرج نمی‌کرد. مردم، خود آموزگار یکدیگر و خود حافظ اساس مسلمانی بودند؛ زیرا «اصل‏‌های مسلم» دیانت و ایمان، از قبیل راستی و درستی و اتقاق عمل و حفظ الغیب برادر دینی و پاک‌چشمی و گذشت و حق‌گویی و کمک به درماندگان را هرکس آموخته و زیرچاق داشت و هرجا مخالفی می‌دید، نصیحت کردن مرتکب را جزء لوازم دین خود می‌دانست و همین اخلاق، حریت فکر و عمل را در تمام طبقات ایجاد می‌کرد. اگر کسی می‌خواست به آدم بی‌زبان ناتوانی تعدی کند، سایرین مانع او می‌شدند. پس، باز از حیث اخلاق هم، خود خود را اداره می‌کردند.»
 
سینه‌زنی و دسته‌گردانی و نوحه‌خوانی

مولف «شرح زندگانی من» علاوه بر اشاره به روضه‌خوانی به میان طبقات پایین جامعه رفته و به بیان نکاتی از عزداری آنها می‌پردازد. در این میان در شرح رسم سینه‌زنی و دسته‌گردانی که میان لوطیان و توده مردم رایج بوده، آورده است: «یکی از عزاداری‌های توده مردم، به‌خصوص داش‌ها، سینه‌زنی بود! که عده‌ای از اهل هر محل در تکیه یا میدان سرمحله جمع شده یکی نوحه‌خوانی می‌کرد و باقی بنوای نوحه‌خوان سینه می‌زدند. اصل این عزاداری از عرب باسلام و ایران آمده است و پادشاهان شیعی مذهب تظاهر به‌شعارهای این مذهب را برای پیشرفت مقاصد سیاسی خود که از بین بردن راه و رسم خلافت بود، وسیله قرار داده بودند. از جمله دسته‌گردانی روز عاشوراست که از زمان عضدالدوله دیلمی شیوع یافته است. بعد از دیالمه هر وقت تشیع در ایران رواجی می‌گرفت دسته‌گردانی روز عاشورا هم براه می‌افتاد تا بالاخره از مراسم عزداری محسوب شد.

شاید در زمان دیلمی‌ها به‌جهت نمایش عده شیعه‌ها در مقابل اهل‌سنت و جماعت، این کار لازم و ممکن بود یکی از شعائر مذهب شیعه بشمار بیاید اما در دوره‌های بعد که اکثریت و بالاخره تمام مردم ایران شیعه شده بودند، پیروی این شعار البته کار لازمی نبود. اما چون عادت شده بود و ضروری هم به‌جائی نمی‌رساند، یکی از ارکان عزاداری محسوب گردید. سینه‌زن‌های محلات برای اظهار ارادت بخاندان رسالت، دسته‌گردانی را هم از خصائص عزداری خود قرار دادند و کم‌کم هر ملحه‌ای برای خود علامتی اتخاذ کرد. همین‌که علم حرکت می‌کرد افراد اینکاره اهل محل از دنبال براه افتاده و ضمنا سینه‌زنی و نوحه‌خوانی معمولی خود را به‌این دسته‌گردانی ضمیمه کردند و ... حتی در دوره مشروطه این دسته‌گردانی برای انتشار اسم وکیل و وزیر، سهل است نیل به‌مقام سلطنت هم وسیله گردید. البته همین که کار به‌ اینجاها رسد حشو و زوائد بیشتر از اصل مقصود خودنمائی می‌کند و موضوع رقابت اهل یک محله با محله دیگر در کار آمده در این قسمت هم کار از خرک در می‌رود. حتی گاهی در سرجلو و عقب رفتن «علومت» (علم محله) کار بزد و خورد هم می‌رسید و برای کار ثوابت سر و دست هم می‌شکستند.»

نظر شما