فرهنگ امروز/ یحیی یثربی:
ایده بزرگ روی زمین مانده
بحث وحدت حوزه و دانشگاه را اغلب ذیل عنوان «نسبت علم و دین» تعریف میکنند، این در حالی است که منازعه بین علم و دین موضوعی است که تنها در غرب موضوعیت داشته و برخی از ما به تقلید از غرب علم و دین را در ایران مطرح کردهایم. اسلام با علم نه تنها منافاتی ندارد بلکه تأکیدش بر علم است و «هرگز آنانکه دانایند با آنانکه نادانند یکسان نیستند.» اما در غرب مسیحیت با دانش و اندیشه مخالف بود. لذا، در جامعه ما، نه فیزیک جدید، نه شیمی جدید و نه کیهانشناسی جدید با مشکل مواجه نشد. کار دانش یک چیز است و کار دین چیز دیگری است و هر دو در کنار هم به شکلی یکسان در بهتر زندگی کردن به انسان امروز کمک میکنند.
اما معمولاً دانشگاه مظهر «نواندیشی» و حوزه مظهر «جانبداری از سنت» است و همواره این دو، رویکردی تقابلی نسبت به هم داشتهاند؛ چراکه یکی برآمده از علم قدیم بود و دیگری علم جدید و این دو با هم قابل جمع نبود. در جریان چپگراییها، حوزه در کنار سرمایهداری قرار داده شد و بر این باور بودند که مذهب با حمایت از قدرت، مانع رسیدن تودهها به حقوقشان میشود. از این رو، برای اینکه در جامعه ما چنین سوءتفاهمهایی پیش نیاید، حضرت امام خمینی(ره) بحث «وحدت حوزه و دانشگاه» و همسویی این دو نهاد را مطرح کردند. بر این اساس، روز شهادت شهید مفتح که خود از دغدغهمندان وحدت این دو نهاد بود بهعنوان «روز وحدت حوزه و دانشگاه» در تقویم کشور ثبت شد.
من با شهید مفتح که این روز هم به نام او نامگذاری شده است، رابطه نزدیکی داشتم و بعد از نماز با سه یا چهار نفر از دوستان به منزل او میرفتیم و او به ما «شرح اشارات ابنسینا» درس میداد. بعدها در دانشگاه تا مقطع دکتری در خدمت او بودم. ایشان بسیار اصرار داشت که من دوباره معمم شوم و لباس روحانیت خود را به تن کنم.
در حوزه علمیه مطالب زیادی را هم در قسمت منقول و معقول به صورت فشرده در عرض چهار یا پنج سال فراگرفتم و معتقدم که آنچه در عرض این چهار- پنج سال در حوزه آموختم از نظر محتوایی بسیار غنیتر از مطالبی است که در هفت -هشت سال تحصیلات دانشگاهی فراگرفتم. وقتی به دانشگاه آمدم به خاطر همان زمینه حوزوی که داشتم بسیار از سوی استادان مورد توجه قرار گرفتم؛ بویژه از سوی استادانی که از حوزه آمده بودند مانند شهید مطهری و شهید مفتح. در دانشگاه نیز از برخی استادان «راه و روش» آموختم و این در من تحولی ایجاد کرد و ترکیبی از این دو دیدگاه مرا شکل داد.
حال این سؤال مطرح میشود که چقدر وحدت حوزه و دانشگاه در عمل محقق شده است؟ واقعیت این است که ما اغلب ایدههای بزرگی داریم اما چندان این ایدهها عملی نمیشود، بهعنوان مثال میخواهیم در جامعه قاچاق نباشد، اما در بیرون زمینه برچیده شدن آن را فراهم نمیکنیم یا از حرام بودن ربا در اسلام حرف میزنیم در حالی که سیستم بانکی و اقتصادی را به نحو مطلوب اصلاح نمیکنیم چرا که ربا بیشتر محصول اقتصاد ناسالم است. وحدت حوزه و دانشگاه هم خارج از این دایره نیست؛ هر سال در ارتباط با این بحث، همایشهایی برگزار میشود فارغ از اینکه کسی به اجرایی کردن تمام و کمال این ایده بیندیشد. این در حالی است که معتقدم چنانچه ایده «وحدت حوزه و دانشگاه» به نحو مطلوب و ایدهآل به مقام اجرا میرسید میتوانست بسیار مثمرواقع شود؛ دانشگاه به حوزویان «روشهای جدید» و «دانشهای جدید» ارائه میکرد و حوزه علمیه به دانشگاهیان، «اطلاعات زیربنایی و اعتقادی» عرضه میداشت، در این صورت شاهد یک اتفاق نیکو در عرصه فرهنگ و آموزش سرزمینمان خواهیم شد.
منبع: روزنامه ایران
نظر شما