فرهنگ امروز/ فاطمه شمسی:
الیاده در این اثر جذاب با جمعآوری اطلاعات از فرهنگهای مختلف دنیا به تقسیمبندی و ارائۀ الگوهای ابتدایی تشرف در جوامع سنتی از قارۀ استرالیا تا قارۀ آمریکا پرداخته است؛ وی این الگوهای تشرف را اینگونه دستهبندی میکند: آیینهای بلوغ جنسی، ورود به کیشها و مراسم سرّی، تشرف شمنی، تشرف اختصاصی و تشرف حماسی.
در این کتاب با گسترة وسیعی از فرهنگهای ابتدایی و دادههای اجتماعی، فرهنگی و آیینی بسیار مفصل در باب آنها روبهرو هستیم. الیاده به روش معمول خود این دادههای وسیع را به طرزی خواندی و دلپذیر طبقهبندی کرده و در پی آن به مقایسۀ آنها و کشف نمادپردازیها و رازگشایی از آنها پرداخته و در یک کلام به روش پدیدارشناسی مشهور خود با آنها برخورد نموده است. الیاده همانطور که در کتاب تأکید میکند، با دوری از برداشتهای جامعهشناختی و روانشناختی و یا حتی قومشناختی از دین، معتقد است پدیدۀ دینی را باید تنها بهمثابه مفهوم دینی، بیکموکاست فهمید. وی بهعنوان یک مورخ دین، دیدگاهی فراتاریخی به دین داشت و به دنبال نظم و الگوهای جهانی و فرازمانی در میان نگرشهای دینی مردمان و فرهنگهای مختلف در سراسر اعصار بود. همانطوری که وی در این کتاب خاطرنشان میکند: «حوزۀ تحقیق و بررسی مورخ دین، کل تاریخ دینی بشریت را در بر میگیرد؛ یعنی از ابتداییترین آیینهای پرستش در اعصار پارینهسنگی تا نهضتهای دینی مدرن.»
الیاده در این کتاب با دیدی فرازمانی به پدیدة تشرف مینگرد و از اهمیت آن در جوامع ابتدایی و سنتی گرفته تا فرقههای سرّی و معنوی در جوامع مدرن پرده برمیدارد. وی معتقد است «تشرف برای هر نسل جدید، عالم فرابشری را آشکار میسازد، عالمی که بر طبق اصطلاحات فلسفی باید متعالی نامیده شود».
در فصل اول کتاب، الیاده ما را با آیینهای تشرف در میان قبایل و مفاهیم و رمزهای آن آشنا میسازد و با تأکید بر نمادپردازی مرگ نشان میدهد که آیینهای بلوغ به طور ضمنی بر پایان «شرایط نامقدس و دنیوی» -پایان دورۀ کودکی- و آغاز یک نحوه وجود[۱] فرابشری و دانستن راز کیهانی دلالت دارند. وی میگوید: «واقعیتبخشی دوباره به اسطورة خاستگاه آغازین، به طور ضمنی به مشارکت در زمان آرمانی اشاره دارد؛ یعنی زمانی که با حضور رمزی موجودات الوهی و نیاکان قداست یافته است.» در فصل بعدی کتاب با آوردن مثالهایی از آزمونهای سخت تشرف در میان قبایل ابتدایی، وی به نمادپردازی تجدید حیات عرفانی و الگوی بنیادین مرگ و تجدید حیات میپردازد.
فصل سوم کتاب با پدیدهای کمتر شناختهشده با نام «تشرف دختران» و آیینهای مربوط به «تشرف زنانه»[۲] آغاز میگردد. الیاده ضمن آوردن مثالهایی از قبایل گوناگون و نظراتی چند در باب منشأ این مراسم، به بررسی ماهیت و ویژگی خاص آن -قداست زنانه که مربوط به خاستگاههای حیات و باروری میشود- و تفاوت آن با تشرفهای مردانه میپردازد.
فصل چهارم به تشرفهای فردی و انجمنهای سرّی مردان و زنان و آوردن نمونههای متنوع و شرح نمادپردازی آنها اختصاص دارد.
در فصل پنجم به تشرفهای حماسی و شمنی، شرح آزمونها، ایدئولوژی و آیینهای این نوع تشرف و رمزگشایی از مفاهیم و رمزهای آن پرداخته میشود؛ و در پایان این فصل به نتیجهگیری جالبی دست میزند: «تاریخ ادیان نشان میدهد که چنین اشتیاقی برای رفتار کردن همچون یک روح، یک پدیدة جهانی است و به هیچ لحظة خاص از تاریخ بشریت محدود و منحصر نمیشود... و دلیل موجهی بر این باور ما وجود دارد که اشتیاق به شبیه شدن به موجودات فراطبیعی، انسان را از آغاز تاریخش عذاب داده است.»
در فصل آخر وی یادآور میشود که تشرف یک آیین سرّی است و اگر در مورد تشرفها در جوامع ابتدایی اطلاعات به دست آوردهایم به دلیل تمایل چند اروپایی به تشرف در قبایل است و اطلاعات ما تنها بر گفتههای چند بومی و تجارب برخی قومشناسان استوار است و هنوز ابعاد عمیقتر تشرفهای ابتدایی دانسته نشده است. وی همچنین خاطرنشان میسازد که اطلاعات ما در رابطه با تشرف در دنیای باستان، پراکنده، غیرمستقیم و از منابع ثانوی است.
الیاده در صفحات آخر کتاب خود به سراغ الگوهای تشرفی در جهان مدرن میرود؛ یعنی به سراغ تجربۀ دینی مردمانی که دیگر هیچ تجربۀ دینی در معنای دقیق کلمه ندارند و در نوعی زندگی تقدسزداییشده و در جهانی تهی از قداست میزیند. وی معتقد است که انسان غیردینی اعصار جدید چه بخواهد و چه نخواهد به الگوهای رفتاری، باورها و زبانِ homo religiosus (انسان دینورز) ادامه میدهد؛ هرچند آنها را همزمان تقدسزدایی نموده و از معنای اولیه تهی میسازد. وی پس از آن، اینگونه ادامه میدهد: کنش خلاقانه و تجربیات رویاگونة انسان معاصر هنوز هم تحت نفوذ نمادها، شمایل و مضامین دینی است. از دید وی میتوان اینگونه بیان نمود که دین در جوامع عاری از قداست به امری «ناخودآگاه» تبدیل شده و در عمیقترین لایههای وجود انسان معاصر مدفون گشته است. وی معتقد است که هنوز هم میتوان الگوهای تشرف و دیگر ساختارهای تجربیات دینی را در زندگی خلاقانه و رؤیایی انسان مدرن بازشناخت.
سخنی در باب ترجمه
البته به علت حجم کمی که برای این مطلب در نظر گرفته شده بود تنها میتوان به آوردن نظرات کلی بسنده کرد؛ بااینحال به دلیل آشنایی نویسنده با حوزة زبانهای هند و ایرانی، در این مختصر تنها به ذکر اشکالات در موارد مربوط به اصطلاحات فنی بسنده و در مواردی که در ترجمه با ابهام همراه بود با رجوع به متن اصلی به ذکر چند نمونه اکتفا میکنم.
ترجمۀ کتاب ترجمهای تقریباً روان اما درعینحال به لحاظ سلیس بودن، در برخی از قسمتها دارای مشکلات فنی و ویرایشی است؛ ازجمله آنها میتوان به استفادۀ نابجا از حرف ربط، آوردن فعل در وسط جمله و در برخی موارد آوردن فعل اشتباه یاد کرد. همچنین در چندین مورد، تحتالفظی ترجمه کردن و آوردن ترکیبات و افعال به طریقی که در زبان فارسی رایج نیست به شدت از سلیس بودن متن کاسته و زبان کتاب را مصنوعی ساخته است. از اشکالات بیشمار ویرایشی که به کرات در کتاب آمده، میتوان به ایتالیک نکردن اسامی خاص و اصطلاحات فنی، عدم رعایت علائم سجاوندی در بسیاری از صفحات کتاب، همچنین اشکالات تایپی در چندین مورد اشاره کرد. همچنین از دید نویسنده بهتر بود که معادل لاتین اصطلاحات فنی در زیرنویس در هر صفحه قرار میگرفت؛ چراکه نمایۀ کتاب که ترجمهای از index متن اصلی است جامع نبوده و مخاطب فارسیزبانی که با همۀ اصطلاحات فنی و اسامی خاص فرهنگی-آیینی آشنایی ندارد تا حدی از پیگیری مطلب جا میماند.
علاوه بر آن، به لحاظ فنوتیک، زبان فارسی برای آوانویسی زبان مناسبی نیست و در بخشهایی که واژههای سانسکریت یا در برخی موار، ریشة کلمه آورده میشود، باید برای جلوگیری از ابهام و تلفظ درست، معادل لاتین کلمه آورده شود. همانطور که اشاره شد نویسنده تنها در موارد معدود (بخشهای مربوط به فرهنگ هند و ایرانی) و تنها در جایی که با ابهام مواجه شده، واژهها را با متن اصلی مطابقت داده است که در ادامه آورده میشود.
برای مثال، در صفحۀ ۱۷۲، مترجم محترم کلمه «ریتا» را به نادرست معادل با واژۀ سانسکریت-tάŗ آورده است؛ معادل اوستایی این واژه اشه aša- از ریشۀ ar- و به معنی «راستی» و «نظم» است. نویسنده تاکنون با تلفظی تحت عنوان ریتا در هیچ جا برخورد نکرده است و با توجه به R vocalic در ابتدای کلمه، تلفظ صحیح این واژه رته یا ارته arta- میباشد؛ معادل فارسی باستان این واژه arta- و پهلوی آن ahlav میشود.
همچنین در صفحۀ ۲۰۵، مترجم برای واژههای Tantric siddhas معادل «سیدهّیها» را آورده است. در هند برخی از یوگیهای پیرو آیین تنترا بهواسطۀ آموزشها و ریاضتها از قدرتهای خارقالعادهای بهرهمند و بهواسطة آن قادر به انجام اعمال عجیبی هستند. واژة Siddhi به این نیرو و قدرت مافوق بشری اشاره دارد و Siddha که به لحاظ ساختار زبانشناختی صرف فاعلی دارد، به کسی اطلاق میگردد که دارندة این قدرت خارقالعاده و بهاصطلاح کنندة آن است؛ لذا سیدهاهای تنترایی یا پیرو آیین تنترا میتواند معادل درستی باشد.
در صفحۀ ۲۱۰، مترجم در برابر Hathayogis، «هاتهه یوگیها» آورده است که هاتا یا هاته درست است که به یوگیهای پیرو هاتا یوگا (شاخهای از یوگا) اطلاق میشود. همچنین در ادامه، در برابر Tantrics، «تنترهها» آورده شده است که به نظر نویسنده بهتر است به جای آن پیروان آیین تنترا یا پیروان شیوههای تنترهای آورده شود.
در صفحۀ ۲۵۱، مترجم در برابر اصطلاح Neo-Vedantism، اصطلاح «نووالنتینی» میآورد که بهکل چیز دیگری است؛ درحالیکه اصطلاح آوردهشده در متن اصلی به نظام فلسفی «نو ودانته» اشاره دارد. همچنین در همین صفحه، مترجم در برابر اصطلاح Occultism، واژة «نهانبینی و نهانگرایی» را به کار میبرد که به نظر نویسنده صفتی کلی است و معنای یک اصطلاح فنی که در گذشته بر انواعی از دانش و مجموعهای از باورها اطلاق میشده است را به ذهن متبادر نمیسازد. از آنجایی که واژۀ Occultism بر علوم غیبی، جادوگری و کیمیاگری و اختربینی دلالت داشته است، نویسنده اصطلاح نامآشنای «علوم خفیه» را ترجیح میدهد، مگر آنکه عمدی در بهکارگیری معادل مترجم محترم وجود داشته باشد که در آن صورت نیز نیازمند توضیح در پاورقی بود.
اینها تنها مواردی معدود در یک بررسی بسیار اجمالی بود، بدیهی است که بررسی جامع کتاب زمانی دیگر و مقالی دیگر میطلبد.
نظر شما