به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛ هشتاد و چهارمین شماره از فصلنامه علمی پژوهشی قبسات در حوزه فلسفه دین و کلام جدید منتشر شد.
فصلنامه قبسات با صاحب امتیازی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیری آقای دکتر محمد محمدرضایی و با همکاری قطب علمی فلسفه دین پژوهشگاه منتشر میشود.
مقالات ارایه شده در این شماره از مجله علمی پژوهشی قبسات به همراه چکیده مقالات به شرح زیر است:
اعتباریات و علوم انسانی از منظر علامه طباطبایی/ سیدروحاله میرنصیری، ابوالفضل ساجدی
چکیده:
از جمله مباحث مبنایی فلسفه علوم انسانی، تعیین ماهیت مفاهیم و گزارههایی است که در نظریههای این علوم به کار میروند. ماهیت این مفاهیم و گزارهها بستگی تامّ به ماهیت موضوع این علوم دارد. علامه طباطبایی، به عنوان یکی از بارزترین متفکران اسلامی، عملاً به نظریهپردازی در برخی مسائل علوم انسانی دست یازیدهاند. مطالعه رویکرد ایشان در این نظریهپردازیها، خصوصاً در تفسیر شریف المیزان و همچنین دقت در قراینی که در نظریۀ اعتباریات ایشان وجود دارد، ما را به این امر رهنمون میکند که از منظر ایشان، موضوعات علوم انسانی به دو دستۀ عمدۀ حقیقی و اعتباری قابل تقسیماند؛ البته سهم عمده از آن موضوعات اعتباری اجتماعی است که کنشگران اجتماعی به نحو ذهنی خلق میکنند و بنابراین مفاهیم و گزارههای بهکاررفته در نظریههای علوم انسانی، اغلب اعتباری میباشند که این امر تأثیر بارزی بر هدف و روش این علوم بر جای میگذارد؛ یعنی هدف از پژوهش را به فهم، تفسیر و انتقاد از وضع موجود و در ادامه به ترسیم نظامی آرمانی بسط میدهد و نیز روش تفهمی و تفسیری را قبل از تشکیل قیاس- البته به نحو جدلی- و نظریهپردازی در مورد اینگونه موضوعات ضروری میگرداند. طرح اینگونه مباحث درنهایت میتواند تا حدودی راه محققان را در مسیر پرسنگلاخ تولید علوم انسانی اسلامی هموار و شفاف گرداند تا اینکه در ازای موضوعات مختلف علوم انسانی، هدف و روش مناسب و صحیح را برگزینند.
ویژگیهای پارادایمی موضوع علوم انسانی اسلامی از نگاه علامه طباطبایی/ قاسم ترخان
چکیده:
هر یک از پارادایمهای اثباتگرایی، تفسیری و انتقادی تصویر خاصی از موضوع علوم انسانی ارائه کرده و به صورت مانعةالجمع عناصری را در آن دخیل دانستهاند. در نوشتار حاضر با تبیین عناصر پارادایمی دخیل در موضوع علوم انسانی بر اساس نگاه علامه طباطبایی و بیان تفاوتهای مفهومشناختی و وجودشناختی آنها با پارادایمهای سهگانۀ موجود، انسان موجودی برخوردار از عقل و عقلانیت، جنبههای ثابت (فطرت) و متغیر، توان اعتبارسازی، خلاقیت و اختیار نسبی در مقابل جبر و تفویض و قابلیت ضلالت و گمراهی، انحرافپذیری که میتواند تحت سلطة نسبی عوامل بیرونی درآید، دانسته میشود.
برهان تمانع به تقریر استاد مطهری و علامه طباطبایی/ سید محمد حکاک
چکیده:
برهان تمانع از جملة برهانهای اقامهشده بر یگانگی خداست. این برهان در آیة ۲۲ سورة انبیاء آمده است. متکلمان و فیلسوفان اصطلاح تمانع را از مفاد آیه برگرفته و وضع نمودهاند. آنان این برهان را ناظر به توحید در خالقیت و وجوب وجود دانسته و با این کار علاوه بر تقریر یک برهان کلامی و فلسفی، درواقع، آیه را نیز تفسیر کردهاند. استاد مطهری از جملة این گروه است اما علامه طباطبایی برهان را ناظر به توحید ربوبی میداند؛ بدان دلیل که مسئله مورد اختلاف بین قرآن و بتپرستان همین موضوع بوده است نه توحید خالق که مورد قبول بتپرستان بوده است. او در المیزان و نهایةالحکمه برهان را به گونهای تقریر میکند که منتج به توحید رب، یعنی مالک مدبر عالم گردد. البته در نهایةالحکمه اشارهای به آیه ندارد؛ همچنانکه در المیزان نیز اشارهای به بحثهای متکلمان و فیلسوفان ندارد؛ بهطوریکه حتی از استعمال اصطلاح تمانع نیز اجتناب میکند. در این مقاله بعد از تقریر استاد مطهری و استاد طباطبایی، به مقایسه و ارزیابی آنها از لحاظ فلسفی و تفسیری پرداختهایم.
نقد و بررسی آرای کلیفورد در باب مرجعیت/ قاسم پورحسن، نجمالسادات الحسینی
چکیده:
مرجعیت از دیدگاه کلیفورد به معنای ابتنای باورها بر صرف اعتبار شخصی یا مطلق شخص یا فرد (Authorite) است. وی بر اساس همین تعریف از مرجعیت، آن را نقد کرده، تکیه بر مرجعیت را سبب بدون دلیلشدن باور میداند و ازآنجاکه تمامی باورها باید مبتنی بر دلیل باشند و دلیل، تنها وجه ممیز میان باور درست و نادرست است، پس به سبب بیدلیلی، باور مبتنی بر مرجعیت، نادرست میگردد. وی در پی مقایسهای اشتباه میان آموزههای مسیحیت و اسلام، مبانی توجیه باورهای دینی در دین اسلام و مرجعیت پیامبر اسلام را مطلقا رد میکند. او که به دنبال عقلانیکردن حداکثری باورهاست، مدعی است تمامی باورهای دینی غیر قابل دفاع عقلانی است. او نخستین معرفتشناس غربی است که متعرض توجیه باورهای دینی در اسلام شده است. کلیفورد اعتقادورزیدن بر اساس ادله و شواهد ناکافی را محکوم میکند و هرگونه اعتقاد، بدون ادله کافی را خطاکارانه و غیراخلاقی بر شمرده است و این حکم را در مورد همه باورها، اعم از دینی و غیردینی- جاری میداند. در این مقاله کوشیدهایم تعریف کلیفورد از مرجعیت و به تبع آن، انتقاد وی از ادیان را در توجیه باورهای دینی بررسی کرده، به بوته نقد بکشانیم.
هایدگر و ذاتمندی انسان/ محمدتقی سهرابیفر
چکیده:
هایدگردر فلسفه خود به مسئله وجود و هستی میپردازد. از نظر او ذات هستی به نحو عینی قابل فهم نیست و برای تفسیر آن باید به تفسیر هستی انسان، یعنی دازاین پرداخت. هایدگر تفسیر دازاین را در قالب پدیدارشناسی و هرمنوتیک خاص خود ارائه میدهد، سپس آن را در جهت شناخت هستی به کار میگیرد. در دیدگاه او هستی انسان در برابر جهانِ هستی و سایر موجودات حالت گشودگی داشته، دارای امکانات است؛ ازاینرو دازاین به عنوان امر وجودی روزنهای به سوی هستی قلمداد میشود. دازاین بر خلاف دیگرموجودات دارای ماهیت ثابت و مشخص نیست؛ ازاینرو تعریف انسان به حیوان ناطق و دیگرتعریفها صحیح نیست. هایدگر در هرمنوتیک خود معتقد است انسان هیچگاه با ذهن خالی سراغ فهم نمیرود، بلکه پیشداشتها و منظرگاهای وجودی او را در هر فهمی همراهی میکنند و فهم انسان مسبوق به ساختاری است که در او تثبیت شده است؛ زیرا دازاین گذشته، تاریخ و فرهنگ دارد و انسان با این شاکله خاص سراغ فهمهای جدید میرود و بدینگونه هر انسان با فهمی متفاوت، ذات و ماهیتی متفاوت خواهد داشت. سخن این است که آیا نظریه هایدگر منجر به نفی هرگونه ذات ثابت برای انسان میشود یا نه؟ برخی نتیجه نگرش هایدگر را نفیِ سرشت و ماهیت مشترک و ثابت برای انسان دانستهاند؛ اما به نظر نگارنده گرچه این استنتاج تا حدودی منطقی به نظر میرسد، پیچیدگی فلسفه هایدگر و برخی تفاسیر و عباراتِ او مانع از قطعیتِ این استنتاج است. در عین حال سخن هایدگر از زوایای متعدد قابل نقد است؛ زیرا برخی امور بهطورمسلّم در ذات انسان به عنوان امر ثابت نهفته است و تفاوتها مربوط به تفاوت در استعدادهای شکفته و نشکفته است؛ از سوی دیگر در میان تعابیر هایدگر و برخی مفسرانِ او میتوان نوعی ثبات در ذات انسان را سراغ گرفت.
نظریه مسلمانان گمنام با تطبیق اندیشه استاد مطهری با نظریه مسیحیان گمنام کارل رانر/ محمدعلی اخگر، علیرضا فارسینژاد
چکیده:
نجات پیروان سایر ادیان، از جمله پرسشهای بسیار مهم فلسفه دین و کلام جدید است که کارل رانر و استاد مطهری بهطورجدی به آن پرداختهاند. مقاله حاضر با تطبیق آرای این دو متفکر بزرگ به عنوان ابزار پژوهش، نشان داده است که مشابه با الگوی کلی نظریه مسیحیان گمنام رانر میتوان از وجود نظریه مسلمانان گمنام نزد استاد مطهری سخن گفت. درحقیقت استاد مطهری با طرح اسلام فطری و واقعی در برابر اسلام منطقهای و ظاهری، آن دسته از پیروان سایر ادیان را که به علت قصور و دستنیافتن به حقانیت شریعت محمدی، به صورت رسمی و اسمی مسلمان نامیده نمیشوند، اما دارای اسلام فطری و تسلیم قلبی هستند، به صورت گمنام و غیررسمی مسلمان دانسته، آنها را به دلیل بهرهبردن از اسلام فطری، مشمول نجات محسوب کرده است و شمولی همچون شمول نظریه مسیحیان گمنام برای آنها قایل میگردد.
مقایسه بسندگی و کارآمدی قاعده زرین با قاعده تعمیمپذیری کانت/ حسن بوسلیکی
چکیده:
نظریات اخلاق هنجاری در یک دستهبندی کلی به قاعدهنگر (اصلگرا) و عملنگر (جزئینگر) تقسیم میشوند. نظریات قاعدهنگر مدعیاند برای قضاوت درباره درستی اخلاقی اعمال باید به یک یا چند قاعده کلی متوسل شد. نظریات قاعدهنگر برخی چندقاعدهایاند و برخی تکقاعدهای. نظریات تکقاعدهای تلاش میکنند یک قاعده انتزاعی را برای تشخیص همه وظایف اخلاقی معرفی کنند. شاید بتوان ادعا کرد که نامدارترین نظریه تکقاعدهای، نظریه کانت میباشد. مشهورترین تنسیق امر مطلق کانت، قاعده تعمیمپذیری است. در این نوشتار بر آنایم تعمیمپذیری کانت را با قاعده زرین مقایسه کنیم. این پژوهش به شیوه کتابخانهای و روش تحلیل محتوا صورت گرفته است. نتیجه این مقایسه آن است که هر کدام از این دو قاعده، در ابعادی بر دیگری ترجیح دارند، ولی درمجموع قاعده زرین بسندهتر و کارآمدتر از قاعده تعمیمپذیری است.
روششناسی در بازتولید نظام اجتماعی قرآن/ سیدحسین فخر زارع
چکیده:
فهم هر پدیده، از جمله درک یک نظام ناگزیر از بحث روش کشف و تولید و تبیین آن میباشد. این امر زمانی که با تکیه بر دغدغهمندی ساخت نظام اجتماعی از کتاب وحی باشد، اهمیتی مضاعف مییابد. روش تحلیل در یک نظام تا به عنوان یک مسئله اساسی مورد پیجویی قرار نگیرد، ترسیم درست از نظام نیز ناممکن میباشد. روششناسی حلقة اتصال میان فلسفه و نظریههایی است که تمام ابعاد ذهنی و عینی نظام را بهطورمنطقی و به شکل پازلی کامل در کنار هم قرار دهد. قرآن با توجه به ذخیرههای فراوانش رویکرد جامعی ارائه میدهد که روششناسی ناظر به واقع از آن استکشاف میشود. تعلیل به جامعیت این ذخیرهها درواقع استشهاد به جامعیت روششناختی آن نیز میباشد که دارای ویژگیهای خاصی است. این نوشتار پیوستگی سازوارة عناصر کلی نظام را با تأکید بر متدلوژی کشف و بازتولید نظام اجتماعی مورد بحث قرار میدهد.
گفتنی است، علاقمندان میتوانند جهت تکمیل اطلاعات و تهیه این فصلنامه به وبگاه فصلنامه علمی پژوهشی قبساتیا پایگاه اینترنتی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مراجعه کنند.
نظر شما