شناسهٔ خبر: 53367 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

احمد پاکتچی: الفاظ حدیث باید به دقت صیانت شود

احمد پاکتچی، نویسنده کتاب «فقه‌الحدیث: مباحث نقل به معنا» معتقد است که حجم قابل ملاحظه‌ای از احادیث از عربی به عربی ترجمه شده‌اند، یعنی افراد به جای اینکه عین عبارت پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) را نقل کنند، آن عبارات را براساس فهم خودشان با جملات دیگری نقل می‌کردند. عمده این مساله به اینجا برمی‌گشت که این افراد با حدیث مانند قرآن کریم رفتار نمی‌کردند، یعنی این باور را نداشتند که الفاظ حدیث باید به دقت صیانت شود.


الفاظ حدیث باید به دقت صیانت شود

فرهنگ امروز/ زهرا حقانی: کتاب «فقه‌الحدیث: مباحث نقل به معنا» اثر احمد پاکتچی، در سی‌وچهارمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان اثر برگزیده معرفی شد. این کتاب در موضوع حدیث و در 616 صفحه در سال 1394 از سوی انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)، راهی بازار نشر شده است.

احمد پاکتچی، مدیر گروه علوم قرآن و حدیث و عضو شورای عالی علمی دائره المعارف بزرگ اسلامی، مدیر گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (ع)، مدیر گروه نشانه‌شناسی هنرِ فرهنگستان هنر و عضو هیات علمی موسسه مطالعات روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز (ایراس) است که تالیف ده‌ها عنوان کتاب پژوهشی در حوزه‌های دین و علوم قرآنی را در کارنامه دارد. وی در گفت‌وگو با خبرنگار ایبنا، ضمن بیان اهمیت و ضرورت تالیف این اثر، به تشریح محورهای اصلی بحث در این کتاب پرداخت که در ادامه می‌خوانیم.
 
محورهای اصلی و کلیت موضوع این کتاب چیست؟
کلیت موضوع به این برمی‌گردد که ما در حوزه احادیث درگیر نیازهایی در عصر حاضر هستیم که شاید مثلا تا 100 سال این نیازها احساس نمی‌شدند؛ مسائلی همچون عوض شدن سبک زندگی، طرح شدن مسائل جدید اجتماعی، مسائل جدید اخلاقی، مسائل علوم انسانی و استفاده از نصوص دینی در بحث علوم انسانی. علاوه بر این موارد، انبوه شبهاتی که در حوزه مواجهه با مسائل دینی با آن مواجه هستیم؛ در کنار هم اقتضا می‌کند که سرمایه‌گذاری خاصی روی فهم حدیث داشته باشیم. به این مفهوم که ضروری است در این حوزه کار بیشتری انجام شود.
 
در ابتدای کتاب «فقه الحدیث» با تکیه بر مباحث لفظ توضیح داده‌ام که تاکنون کارهای باارزشی در حوزه فقه‌الحدیث صورت گرفته‌ و سعی کردم که از این پژوهشگران نیز در کتابم نام ببرم تا حق افرادی که در این زمینه فعالیت کرده‌اند، اَدا شود. ولی بخش‌ها و حوزه‌هایی بود که احساس می‌کردم در آن‌ها خلأهایی وجود دارد که ضرورت داشت کار جدی‌تری در این حوزه‌ها صورت گیرد؛ آن خلأ نیز بیشتر جایی بود که مباحث فقه‌الحدیث به مباحث زبان‌شناسی کشیده می‌شد.
 
روی بخش‌هایی از حوزه فقه‌الحدیث که کلاسیک‌تر و سنتی‌تر هستند، کار بیشتری صورت گرفته، ولی دقیقا حوزه‌هایی که به مباحث زبان‌شناسی کشیده می‌شد، احساس می‌کردم که خلأ وجود دارد. لذا با این فکر که بتوان حوزه‌ای از فقه‌الحدیث را با تکیه بر مباحث لفظ که در واقع بیشتر به همان مباحث زبانشناسی ارتباط پیدا می‌کرد را پوشش دهیم، باعث شد که کتاب «فقه‌الحدیث» را با تکیه بر مباحث نقل به معنا بنویسم.
 
دغدغه دیگر ذهنی من این بود که حجم قابل ملاحظه‌ای از احادیث از عربی به عربی ترجمه شده‌اند، یعنی افراد به جای اینکه عین عبارت پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) را نقل کنند، آن عبارات را براساس فهم خودشان با جملات دیگری نقل می‌کردند. عمده این مساله به اینجا برمی‌گشت که این افراد با حدیث، مانند قرآن کریم رفتار نمی‌کردند. یعنی این باور را نداشتند که الفاظ حدیث باید به دقت صیانت شود. این بحث از قرن اول هجری وجود داشت و ما با آن مواجه بودیم و در قرن دوم خیلی جدی‌تر شد و در اصطلاح علوم حدیث به نقل به معنا شهرت پیدا کرد. در واقع آنچه که علمای حدیث به آن نقل به معنا می‌گفتند می‌توان به آن ترجمه از عربی به عربی گفت. یعنی اینکه یک عبارت عربی را به عبارت عربی دیگر برگرداندند.
 
مطالعه درباره دیدگاه‌هایی که علمای حدیث راجع به نقل به معنا داشتند، بخشی از کار را تشکیل داده است. همچنین مطالعه در این زمینه که انواع نقل به معنا چیست و نقل به معنا کجاها اتفاق افتاده، نیز مواردی است که در کتاب «فقه الحدیث نقل به معنا» مورد بحث قرار گرفته ‌است.
 
هر یک از بخش‌های کتاب با چه نگاه و رویکردی تدوین شده‌اند؟
این کتاب از دو بخش تشکیل شده است؛ یک بخش، مروری بر تفکر نقل به معنا در طول تاریخ اسلام بوده که اینجا نگاه من کاملا تاریخی است. بخش دیگر، نگاه محتوایی و تحلیلی به پدیده نقل به معنا از حیث وقوع آن است. اینجا من بیشتر به دنبال یک tipology یا گونه‌شناسی بودم و روش من نیز کاملا زبان‌شناسی و مشخصا تکیه مطالعاتم روی مطالعات ترجمه بود. به همین دلیل مشاهده می‌کنید که در کتاب درگیر نظریه‌های ترجمه هم شده‌ام و سعی کردم ابتدا نظریه‌های مختلف ترجمه را ارائه و بعد بیان کنم که این نظریه‌ها تا چه اندازه می‌توانند در بحث ما اهمیت داشته باشند.
 
اگر خودم بخواهم درباره این کتاب قضاوتی داشته ‌باشم، می‌توانم بگویم که‌ کتاب حاضر با عنوان «فقه الحدیث نقل به معنا» بیشتر در مقام تشخیص است و به ما کمک می‌کند تشخیص دهیم که چگونه نقل به معناهایی می‌تواند در حدیث رخ دهد و احیانا با استفاده از این الگوهای ارائه شده بتوانیم نقل به معناهای اتفاق افتاده را تشخیص دهیم.
 
موضوعی که به‌عنوان یک هدف در ذهن داشتم این بود که این دو کتاب از نظر من یک کتاب سومی هم باید داشته باشد. خودم جای خالی آن را می‌بینم و به اصطلاح یک سه‌گانه است. مانند داستان‌هایی که از سه قسمت تشکیل شده‌اند؛ در مقدمه جلد دوم کتاب هم موضوع را توضیح داده‌ام. آن کتاب سوم در واقع باید نگاهش به علاج و راه‌حل باشد که اگر یک پدیده‌ای در نقل به معنا رخ‌ داده و اگر تصرفات لفظی که من در آن جلد مربوط به مباحث لفظ در موردش صحبت کرده‌ام و در حدیث اتفاق افتاده است؛ امروز ما در مقام استفاده از حدیث چگونه می‌توانیم تشخیص دهیم که صورت اصلی حدیث کدام بوده‌ است.
 
البته من در مورد اسطرلاب صحبت نمی‌کنم و دقیقا دارم درباره یک متد علمی صحبت می‌کنم و برنامه من است که در این کتاب سوم، مدل‌هایی را برای بازسازی صورت اصلی حدیث ارائه کنیم که چگونه می‌توان صورت اصلی حدیث را بازسازی کرد. برای این کار از علم زبانشناسی تاریخی و مباحث بازسازی در علوم زبانشناسی، باستان‌شناسی و هم بازسازی در مطالعات ادیان استفاده کردم. در این سه حوزه یک سنت بازسازی وجود دارد و من سعی کردم با دستاوردهای این سه سنت بتوانم آن‌ها را در حوزه حدیث بومی‌سازی کنم و ببینیم که چگونه می‌توان صورت اصلی حدیث را شناسایی یا بازسازی کرد. منظورم از شناسایی آنجایی است که صورت اصلی حدیث هنوز در کتاب‌های ما وجود دارد. در ادامه باید تشخیص دهیم که کدامیک صورت اصلی و کدامیک صورت ثانوی است و منظور من از بازسازی جایی است که ما فقط صورت‌های ثانوی را داریم و صورت‌های اصلی در کتاب‌های ما نیست، تا بتوانیم با آنچه که هست آنچه را که نیست بازسازی کنیم. کار خیلی سخت و پیچیده‌ای است، ولی به‌نظر من شدنی است و من دارم روی این موضوع کار می‌کنم که بتوانم به‌عنوان کتاب سوم آن‌را عرضه کنم.
 
تالیف کتاب سوم در چه مرحله‌ای قرار دارد؟ 
تئوری‌های کتاب شکل داده شده‌، نمونه‌های محدودی برای کتاب پیدا و کار شده ‌است. حتی در قالب یک دوره فقه‌الحدیث این مباحث را در دانشگاه امام صادق (ع) ارائه کرده‌ام. در حال حاضر در مرحله تبدیل به متن و ویرایش و ساماندهی نهایی قرار دارد.  
 
ارائه این کتاب در قالب یکی از واحدهای اصلی رشته الهیات است؟ 
در رشته علوم قرآن و حدیث، چهار واحد درسی به نام فقه‌الحدیث داریم که در قالب آن درس این مباحث را ارائه کرده‌ و روی تعدادی از احادیث نیز پیاده‌سازی کردیم. ولی اینکه به یک مدل ساخت‌یافته‌ تبدیل شود، به زمان و کار بیشتری نیاز است.  
 

(احمد پاکتچی - اختتامیه سی‌وچهارمین دوره جایزه کتاب سال)


آیا پژوهش دیگری که مکمل این کار پژوهشی باشد، وجود دارد؟‌ به نحوی که اگر آن کار پژوهشی به اتمام برسد در تکمیل و رفع خلأهای این طرح موثر باشد؟
صد در صد. در مطالعات احادیث دو بال داریم؛ مطالعات نقد حدیث و مطالعات فقه الحدیث. اگر تنها در یکی از این دو مورد بدون توجه به محور دیگر پیشرفت داشته باشیم ،چون این دو محور همانند دو بال یک پرنده هستند، پرنده ما پرواز مناسبی نخواهد داشت. قطعا در حوزه نقد حدیث نیز باید پیشرفت‌های خوبی داشته‌ باشیم. در خود فقه‌الحدیث هم ادعایی ندارم و اگر حتی کتاب سوم هم چاپ شود، ادعای من این است که من با این سه کتاب، آن بخشی از فقه‌الحدیث را پوشش داده‌ام و قصد دارم پوشش دهم که ارتباطات میان‌رشته‌ای با زبان‌شناسی و مساله زبان پیدا می‌کند. به هر حال فقه‌الحدیث حوزه‌های دیگری هم دارد و تاکنون کارهای خوبی در این زمینه از سوی برخی از محققان حوزه و دانشگاه صورت گرفته، ولی هنوز جای خالی در این حوزه زیاد داریم.
 
آیا صرفا تحقیقات و پژوهش‌هایی که انجام می‌دهید در حوزه زبان‌شناسی است؟  
در بخش نقد حدیث، در کتاب «نقد متون دینی» که پیاده شده درس‌های من بوده که در قالب درسنامه چاپ شده؛‌ کاملا درگیر نقد حدیث بوده‌ام. به شکل‌های مختلفی هم در قالب مقالات به کارهای نقد حدیث پرداخته‌ام. اخیرا نیز کتابی در دست انتشار دارم که مجموعه مقالاتی در زمینه ارزیابی احادیث طبی بوده که حوزه‌ای از نقد حدیث هست. تا جایی که بضاعت بنده و سایر همکاران بوده‌، کارهایی را انجام داده‌ایم، ولی حوزه بسیار بازی است و و جای کار زیادی دارد که پژوهشگران بسیاری بتوانند در این حوزه این مسیر را طی کنند. لذا به یک مشارکت جمعی احتیاج دارد.
 
حوزه نقد حدیث و فقه‌الحدیث بستر مناسب و زمینه‌های بسیاری برای انجام تحقیقات دارد. به‌عنوان مثال درباره بحث فقه‌الحدیث، مساله‌ای با عنوان «علاج تعارض حدیث» بسیار اهمیت دارد. توضیح آنکه اگر احادیث با هم تعارض داشته باشند، چگونه باید به علاج آن‌ها پرداخت که بحثی بسیار پیچیده‌ است. کارهای بسیار خوبی در این زمینه انجام شده‌، ولی هنوز راه نرفته زیاد داریم.
 
از آن طرف به‌عنوان مثال محققان مختلف علوم انسانی در حوزه‌هایی همچون اقتصاد، علوم سیاسی، علوم تربیتی و جامعه‌شناسی به احادیث هجوم می‌آورند که بتوانند مشکلات بومی‌سازی خود را حل کنند و این در حالی است که ما در حوزه حدیث و حدیث‌پژوهی هنوز کمبودهای زیادی داریم و این مساله حوزه حدیث‌پژوهشی را به فضایی خام و تا اندازه‌ای خطرآفرین تبدیل می‌کند. اگر افرادی که از این احادیث استفاده می‌کنند،‌ به فنون فقه‌الحدیث و نقد حدیث مجهز نباشند، ممکن است لغزشگاه‌هایی در این زمینه وجود داشته باشد. نگران این هستیم و به این فکر می‌کنیم که بتوان این آسیب‌ها را به حداقل رساند و بتوان ابزارها و زمینه‌های لازم را برای افرادی که در این زمینه کار می‌کنند، فراهم کرد.
 
فرآیند تحقیق تا مرحله نگارش و تدوین کتاب چه مدت زمان برد؟
حدود 20 سال یادداشت‌برداری‌ها زمان برد، سه سال ارائه و دو سال نیز تدوین آن طول کشید. پروسه تحقیق و تدوین تا چاپ این کار در مجموع حدود 25 سال بود. البته این بدان معنا نیست که کار من در طول این 25 سال تنها نگارش این کتاب بوده، بلکه یادداشت‌برداری برای این کتاب هم بخشی از یادداشت‌برداری‌های من بوده‌ است. افرادی هم که کتاب را ببینند می‌توانند درک کنند که پیدا کردن این مثال‌ها کار یک هفته و یک ماه و یک سال نیست و این مثال‌ها در طول سال‌های متمادی پیدا و انجام شده است.
 
تالیف این کتاب‌ها در قالب یک تیم پژوهشی صورت گرفته یا به‌صورت انفرادی انجام شد؟
به این دلیل که موضوع چند رشته‌ایست و نمی‌توان تیم مناسبی را دور هم جمع کرد تا کار را به‌صورت تیمی انجام داد، پژوهش به‌صورت انفرادی انجام می‌شود. کار در حال انجام است و امیدوارم   به زودی امکان عرضه‌ آن وجود داشته‌ باشد.
 
 
نگارش این کتاب‌ها و انجام این طرح پژوهشی آیا از سوی سازمان و یا مرکز پژوهشی خاصی حمایت شده است؟ 
فرایند تهیه و چاپ این دو کتاب در دو مرحله صورت گرفته ‌است. یک مرحله آن دو دهه مطالعات من است. ارائه واحدهای درسی دانشگاهی (فقه الحدیث یک و فقه الحدیث دو) در مرحله کارشناسی ارشد که در چندین مرحله صورت گرفت فرصت خوبی بود برای اینکه بتوانیم نقطه ضعف‌های کار را برطرف و حفره‌ها را شناسایی کنیم تا نهایتا موادی تهیه شود. وقتی این مواد تهیه شد، این طرح پژوهشی مربوط به دو کتاب «فقه الحدیث نقل به معنا» و «فقه الحدیث نقل به لفظ» را در قالب یک طرح پژوهشی با معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع) سامان دادم. یعنی عملا بعد از دو دهه مطالعه و در ادامه جمع‌آوری مباحث، حدود سه سال در چند دوره متوالی این مطالب را در کلاس درس عرضه ‌کردیم و به‌عنوان یک طرح پژوهشی تعریف شد. حاصل این تحقیقات دو کتاب «فقه الحدیث نقل به معنا» و «فقه الحدیث نقل به لفظ» بود.
 
مخاطبان این آثار چه کسانی هستند و مطالعه آن‌ها را به چه کسانی توصیه می‌کنید؟ 
این دو کتاب و کتاب جدیدی که چاپ خواهد شد، تنها مختص دانشجویان رشته الهیات نیست. بخشی از این کتاب قطعا برای کسانی که در رشته الهیات و علوم قرآن و حدیث تحصیل می‌کنند، مفید خواهد بود و می‌توانند از این منابع استفاده کنند. در خود رشته الهیات پژوهشگرانی که در حوزه فقه تحقیق می‌کنند نیز می‌توانند از این کتاب بهره‌مند شوند. به‌غیر از رشته الهیات به‌نظر من این کتاب‌ها برای دو گروه مفید خواهد بود. زمانی که در حال نگارش این کتاب‌ها بودم این دو گروه را درنظر داشتم و به‌گونه‌ای کار کردم که بتوانم با این دو گروه ارتباط برقرار کنم. یکی از این دو گروه، پژوهشگران حوزه تلفیق علوم اسلامی و علوم انسانی هستند. در واقع کسانی که می‌خواهند به اسم تلفیق یا بومی‌سازی از نصوص دینی برای توسعه علوم اسلامی استفاده کنند را به‌عنوان مخاطبان این کتاب‌ها درنظر گرفته‌ام که این افراد بدانند که واقعیت و جنس احادیث چیست. این گروه از مخاطبان در داخل دانشگاه امام صادق (ع) هم حضور دارند.
 
گروه دیگر، پژوهشگران حوزه زبان‌شناسی و به‌طور خاص مطالعات ترجمه بوده‌ که فکر می‌کنم عملا بازخورد مساله اینگونه بوده‌، دوستانی که در حوزه زبانشناسی کار می‌کنند و ارتباط خاصی هم با الهیات ندارند،‌ خوشبختانه به این کتاب اقبال نشان دادند، به این دلیل که پژوهش حاضر، مورد مناسبی از کاربرد نظریه‌های ترجمه است، چون نظریه‌ها در کاربرد خودشان را بهتر نشان می‌دهند تا اینکه در یک فضای تخیلی ارائه شوند. همکاران ما که در این رشته فعالیت می‌کنند نیز ابراز لطف کرده و برای درس‌های مطالعات ترجمه، این کتاب را به دانشجویان توصیه کرده‌اند.
 


برای مطالعه این کتاب نیاز به پیش‌زمینه دانشی خاصی است؟ آیا دانشجویانی که رشته تخصصی آن‌ها علوم قرآن و حدیث نیست، آیا خواهند توانست بدون داشتن پیش‌زمینه از این کتاب استفاده کنند؟ 
تلاش کرده‌ام هر آنچه را نیاز به توضیح دارد، بیان کنم و خیلی به اینکه مخاطب چه گروه خاصی است، تکیه نکرده‌ام. اگر برخی از عبارات نیز ثقیل باشند به این مساله برمی‌گردد که گاهی اوقات نویسنده نمی‌تواند بیش از آن مطلب را شرح و بسط دهد، ولی تلاش کرده‌ام مطالب را به‌گونه‌ای بیان کنم که افرادی هم که پیش‌زمینه خاصی ندارند، بتوانند از کتاب استفاده کنند.
 
به‌نظر شما آیا محورهایی که در این کتاب‌ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته، ظرفیت این را دارند که دانشجو با محوریت هریک از آن‌ها به تدوین رساله یا پایان‌نامه بپردازد؟ 
بله. با وجود اینکه ظاهر کتاب چند صد صفحه است، ولی وقتی خودم کتاب را می‌نوشتم، واقعا احساس فشار می‌کردم. یعنی احساس می‌کردم که جای کافی نیست بعضی از مطالب کتاب را توضیح دهم. شاید اگر کسی بخواهد با تمرکز بر یک بخش به تحقیق در قالب پایان‌نامه و رساله بپردازد، این ظرفیت وجود دارد.

ایبنا

نظر شما