به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ کتاب «مسیح و آدم» (بشر و بشریت در باب پنجم رساله به رومیان) اثر کارل بارت به تازگی با ترجمه محمد صبائی توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب در سال ۱۹۶۲ به چاپ رسیده است.
کارل بارت در این کتاب به مساله انسان در «باب پنجم رساله به رومیان» پرداخته که در تاریخ تفکر مسیحیان، اهمیت زیادی دارد. بعضی از افکار پولس که در این باب یعنی قویترین بخش از رساله او مطرح شده، عمدتا از طریق تاثیر آگوستین بوده که سرانجام توانست در الهیات آیین کاتولیک رومی و الهیات جنبش اصلاح دینی پروتستان نقش اساسی ایفا کند. بارت در رساله پیش رو، به آموزههای عقیدتی نپرداخته است بلکه تمرکزش بر رابطه میان مسیح و آدم است؛ آنطور که پولس رسول آن را فهمیده است.
پولس یکی از مهمترین مبلغان دین مسیحیت و بنیانگذار الهیات این دین است. وی که به تبلیغ دین مسیحیان اشتغال داشت در نهایت به دستور نرون توسط سربازان رومی، کشته شد.
بارت در این کتاب، با نادیدهگرفتن کل سنت الهیاتی و تفسیرگونه که بر مبنای این باب رساله پولس استوار است، تفسیری کاملا جدید و بیسابقه از تصویر انسان مطرح کرده که حاکی از نگرش پولس رسول به رابطه مسیح و آدم است.
باب پنجم رساله به رومیان دشواریهایی خاص برای تفسیر دارد که فقط به دلیل استدلال پیچیده مولفش یعنی پولس رسول نیست بلکه پیش از هرچیز به دلیل مقایسهای است بین آدم و مسیح که پولس در احتجاجش راجع به گناهکاری همگانی بشر، هم یهودیان و هم غیریهودیان، مطرح کرده است. او میگوید نفرینِ گناه نه با اعمال بشری شریعت بلکه فقط با آمرزش الهی بیاثر میشود که در ایمان بهدست میآید.
بخشهای مختلف این کتاب به ترتیب عبارتاند از: مقدمهای که ویلهلم پاوک برای کتاب نوشته، رساله به رومیان ۱۲:۵ _ ۲۱، مسیح و آدم و واژهنامه انگلیسی به فارسی.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
اما ما دقیقا همان نکتهای را فراموش کردهایم که نباید فراموش میکردیم _ یعنی اینکه ما دقیقا همان زمانی که گناهکار بودیم، با خدا آشتی کردیم، و دیگر اینکه نحوه این آشتی چیزی از حقیقت یا درستی آن نمیکاهد. بهعکس، اگر در میانه ظلمتِ سرِّ گناه آشتی نکرده بودیم، دیگر اصلا نمیتوانستیم آشتی کنیم. آیا از مسیح بودنِ مسیح کاسته میشود به این دلیل که او فقط در حقارتش معرفی میشود؟ پس چطور او میتواند بجز در حقارت کامل خویش بهکلی مسیح باشد؟ آیا او در اینجا بهکلی مسیح نیست چون در تنهایی مطلق خویش از سوی همگان ترک شد؟ پس چطور توانست مسیحی برای همگان باشد؟ اگر چنین تحقیر نمیشد، پس چطور میتوانست برکشیده شود؟ آیا نباید او را همواره، حتی در برکشیدگیاش، در مقام مسیحی به رسمیت بشناسیم که از سوی همگان و از سوی ما تحقیر شد و همچنین در مقام مسیحی که برای خاطر همگان و نیز برای خاطر ما حقارت دید؟ آیا عجیب است که ما در اینجا در رابطه خود با او در جهلی وحشتناک هستیم؟ اگر مسئله طور دیگری بود، آیا میتوانستیم گناهکارانی باشیم که او میبایست برای آنها بمیرد و چنین نیز کرد؟ نه، این تنها راهی است که در آن نور عید رستاخیز مسیح بر ظلمت جهان گناه فرو میتابد. در این ظلمت بود که آشتی ما انجام شد، حکم بخشایشگرانه خدا عملی شد، و آدم و همه ما با وجود گناه او و خطاهای بسیار بخشیده شدیم. خدا اینجا در تقابل تمام و کمال با ما، در موردمان حکم داد. «ما جملگی چون میشهایی گمکردهراه به بیراهه میرفتیم، هر یک به راه خویش روانه بودیم، لیک خداوند شرارت جمله ما را بر گردن او افکند.» (اشعیا ۶:۵۳).
این کتاب با ۹۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۸ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما