به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ محسن ردادی در نشستی با عنوان «شرایط کنونی جامعه: عوامل و راهبردها» که در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، به تحلیل چرخه آزادی و استبداد در تاریخ معاصر پرداخته که در ادامه می خوانید؛
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: سطح تحلیل اجتماعی برای تحلیل وضعیت موجود انتخاب شده بیش از سیاستمداران به مردم میپردازد. اما این به معنای این نیست که مردم مشکل هستند. بلکه منظور این است که کلید حل مشکل در دست مردم است. تحلیلی که اینجا انجام میشود نباید به عنوان تحقیر مردم در نظر گرفته شود. با این حال تحلیل وضع فعلی بدون نقد جامعه امکانپذیر نیست. همانگونه که سیاستمداران و ساختارهای سیاسی را نقد میکنیم، باید فرهنگ و رفتار و احساسات عمومی را نیز نقد کنیم تا تحلیل ما جامع و کامل باشد.
پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی با بیان این که جمهوری اسلامی در قیاس با نظام سلطنتی استبدادی نیست، تأکید کرد: ممکن است ما حکومت استبدادی را پشت سر گذاشته باشیم اما هنوز استبدادزده باشیم. نظام پاتریمونیال حکومتی است که آزادی و مسئولیتهای اجتماعی را از مردم سلب میکند اما در عوض به مقربین و نزدیکان سلطان، منابع و امکانات فراوان میدهد. تأثیری که حکومت پاتریمونیال پهلوی بر مردم ایران گذاشته این است که مردم به جای احساس مسئولیت برای تغییر وضع موجود به دنبال یک منجی و قهرمان میگردند تا بیاید و وضع مردم را بهبود ببخشد. زیرا این در ذهن مردم جاگیر شده است که کامیابی یا ناکامی همه در دست یک فرد است که پدر جامعه است. این ویژگی ذهنهای استبدادزده است. به همین دلیل است که تمایل جامعه برای یک حکومت استبدادی و یا شبهه استبدادی که نانوا را در تنور بیاندازد و چوبههای دار را در هر میدان برپا کندو دولتمردادن و مجلسیان (که یکسره فاسد و دزد تصور میشوند)را قلع و قمع کند قوت گرفته است.
ردادی با اشاره به چارچوب نظریه عقده ادیپ فروید، وضعیت فعلی ایران را قابل تحلیل دراین چارچوب دانست و تصریح کرد: بر اساس عقده ادیپ، پدر مانع دستیابی به لذتهاست و بنابراین خواهان برطرف شدن این مانع است. به اعتقاد روانکاوان غلبه بر عقده اودیپ برای رشد ضروری است و در افراد سالم بین سه تا پنج سالگی این اتفاق میافتد. در سطح جامعه نیز ممکن است بتوان اینگونه تحلیل کرد که جامعه حکومت و رهبران سیاسی را مانعی در برابر آزادی و رسیدن به لذتها تصور میکند و بنابراین به این باور میرسد که با نابودی حاکمان به منابع لذت دست پیدا میکند. این عقده ادیپی در کنار تفکر پاتریمونیال که در جامعه ایران فراگیر شده است باعث شده که ما دچار چرخه آزادی و استبداد شویم و مدام این چرخه تکرار میشود.
استاد علوم سیاسی با اشاره به دوگانههایی مانند آزادی در دوره مشروطیت و رجوع مردم به رضاشاه و نیز آزادی مردم در نهضت ملی شدن صنعت نفت و بازگرداندن شاه به کشور، اضافه کرد: این چرخه میتواند امروز نیز تکرار شود. پس از انقلاب که مردم آزادی و مردمسالاری را تجربه کردند و برای اولین بار در تاریخ رئیس دولت را خودشان انتخاب مینمایند با مشاهده برخی از ناکامیهای اقتصادی و سیاسی از قبیل نابسامانی قیمتها به این فکر بیافتند که به دلیل نبودن یک شاه مقتدر و حتی مستبد است که این هرج و مرج به وجود آمده است. شعارهایی مانند «کشور که شاه نداره، حساب کتاب نداره» کاملا مؤید این مطلب است که کلافگی مردم از وضعیت نابسامان باعث شده به دنبال شاه و استبداد بروند. در همه جای دنیا نابسامانی اقتصادی به وجود میآید اما این اعتماد به نفس ملی است که باعث میشود مردم راه همکاری و همیاری را انتخاب کنند یا راه روی آوردن به استبداد. به عنوان مثال مردم آلمان دهه ۳۰ که مذاکره تحقیر آمیز ورسای را تحمل کرده بودند و دچار رکود و تورم فوقالعادهای بودند دست به دامن حاکم مستبدی به نام هیتلر شدند. مردم آمریکا هم که در همان دهه گرفتار «رکود بزرگ» (Great Depression) شده بودند سعی کردند با تعامل و تحمل و همکاری مشکلات را حل کنند. هر دو ملت به نوعی مشکل خود را حل کردند و رکود پایدار نبود، اما مشخص است که در نهایت کدام راه حل ارزشمندتر بود.
وی با اشاره به اینکه ترس از مسئولیت اجتماعی و کمبود اعتماد به نفس ملی و احساس ناتوانی از اینکه بتوانیم با همیاری مشکل خود را حل کنیم باعث میشود به ساختن یک فرمانروای دیکتاتور روی بیاوریم، افزود: تصور این است که دیکتاتور دست قدرتمندی دارد که همه فاسدان و تبهکاران را دستگیر و نابود میکند. پس کلید حل مشکل ما در بازگشت به دوره استبداد و دیکتاتوری پهلوی است.
محسن ردادی با انطباق نظر«ژان لکان» که عقده اودیپ را در ساحت نمادین جایابی میکند با آنچه در میان معترضان به جمهوری اسلامی میگذرد، عنوان کرد: پهلویخواهی که در میان معترضین رواج یافته واقعا یک خواست برای تغییر حکومت نیست و صرفا یک نوع اعلام نارضایتی از وضع موجود است و جستجو برای امنیت یافتن و نظم گرفتن در پرتوی یک حکومت دیکتاتوری. نشانه آن این است که از بین سه پهلوی، نام آنکه از همه مستبدتر بوده (یعنی رضاشاه) بیشتر بر سر زبان مخالفین جمهوری اسلامی است و کمتر از همه نام رضا پهلوی است که در قید حیات است. حتی خود این فرد هم به جایگاهش واقف است و غیر از اینکه اقدام جدی برای مطرح شدن به عنوان رهبر اپوزیسیون ندارد اخیرا در پاسخ به توییتی که او را به اقدام فرا میخواند نوشت اول تضمین بدهید که بعد از آمدنم دوباره به رهبری فردی مانند امام خمینی بر علیه من قیام نکنید!
نظر شما