شناسهٔ خبر: 58291 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چرا نشر علوم اجتماعی در ایران جان نمی‌گیرد؟

انقلاب اسلامی در ایران اگرچه ظرفیتی ایجاد کرد تا سایه آن آثار علوم اجتماعی گسترش کمی پیدا کند، اما به دلیل غلبه ایدئولوژی بر علم و نیز نظریه زدگی در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی، بعد از چهار دهه همچنان آثار جدی و پرسشگر علوم اجتماعی به بازار کتاب راه نیافته و پرتیراژترین کتاب‌های جامعه‌شناسی هنوز هم آثار مرتبط با جامعه شناسی عمومی یا آثار درسی و کمک درسی است.

چرا نشر علوم اجتماعی در ایران جان نمی‌گیرد؟

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  از زمانی که زنگ‌ انقلاب اسلامی در ایران به صدا درآمد، اکثریت نیروهای اجتماعی در ایران بسیج شدند تا آنچه را که پیش از این تحت تاثیر گفتمان‌ حکومت استبدادی وجود داشت از بخش‌های مختلف کشور بزدایند و به جای آن انقلاب اسلامی را جایگزین کنند.

از همین منظر از سال ۱۳۵۷ به بعد، علم نیز به مانند سایر دیگر حوزه‌ها در ایران باید اسلامیزه می‌شد و علمی که شاید پیش از این رنگ و بوی اومانیستی بیشتری داشت باید به دنبال این بود که از انسان محوری به سوی خدامحوری حرکت کند و تربیت انسان اسلامی را دستور کار قرار دهد.

بر همین اساس تئورسین‌هایی چون آیت‌الله مصباح یزدی در سخنرانی با عنوان «جستاری در ماهیت اسلامی‌سازی علوم» بیان کرد: «منظور از اسلامی‌سازی علوم این است که در مرحله اول، مبانی علوم، اثبات شده و علوم بر اساس مبانی صحیح تبیین شوند تا پس از آن، ارتباط مسائل علوم با مبانی آن­‌ها روشن شود. مبانی صحیح، اصولی هستند که با قرآن موافقند، یعنی عقل و نقل در اینجا با هم توافق کامل دارند. بعد از آنکه در معرفت‌شناسی جایگاه مهم عقل تبیین شد و معلوم شد که همه چیز در معرفت‌های حسی خلاصه نمی‌شود، چنین اصول و مطالبی را باید اثبات کرد.
پس، یک مرحله از اسلامی کردن علوم این است که مبانی آن‌ها را اثبات کنیم و آن‌ها را به مبانی صحیح خودشان برگردانیم. آن مبانی خواه ناخواه اسلامی خواهند بود. ما ادعا نمی‌کنیم، بلکه وقتی می‌گوییم اسلامی است، بحث کرده‌­ایم و می‌توانیم آن را برای شما اثبات کنیم تا به این نتیجه برسیم که آن مبانی همان است که اسلام و - به فرمایش مقام معظم رهبری- قرآن می‌گوید.»

غلبه نظریه‌زدگی بر علوم اجتماعی در دهه‌های نخست 
بنابراین انقلابیون در دهه نخست انقلاب اسلامی به دنبال برگرداندن علوم به مبنای صحیح‌شان بر اساس آموزه‌های اسلامی بودند و از همین رو بود که در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی، با تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، پاکسازی علوم انسانی کلید خورد.

در این میان علوم اجتماعی به سبب گره‌های محکمی که مبانی، نظریات و روش‌ آن به علوم غربی داشت، بیشتر در معرض انحلال قرار گرفت و شاید به سبب اینکه هنوز هم چهل سال از تاسیس‌اش در ایران نگذشته بود، بیشتر بیم از بین رفتن آن وجود داشت.

با این وجود نسلی که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در آن دوره وجود داشت همچون غلامعباس توسلی کوشیدند تا پیکره اصلی جامعه‌شناسی را حفظ کنند تا به مرور بتوانند این علم را در ایران نهادینه و پیش ببرند. با همه این تلاش‌ها از همان ابتدا علوم اجتماعی هم نتوانست از سیطره ایدئولوژی خارج شود و در دو دهه بعدی اگرچه شرایط تا حدی بهبود پیدا کرد اما آنچه که در علوم اجتماعی و به ویژه جامعه‌شناسی غالب بود، نوعی نظریه‌زدگی است.

علوم اجتماعی در دهه‌های اول انقلاب اسلامی تلاش کرد تا استقلال خود را حفظ کند اما هیچ گاه نتوانست از زیر فشارهایی که از بیرون با شعارهایی چون اسلامی‌سازی و بومی‌سازی علوم عنوان می‌شد، خارج شود. این فشارها تاکنون نیز بر علوم اجتماعی ادامه داشته است. البته این بدان معنا نیست که فضا به گونه‌ای باشد که طرفداران اسلامی سازی و بومی سازی علوم نظرات خود را نگویند، و البته که در هر علمی باید خوانش بومی با هدف پیوند با مسایل و مشکلات جامعه مد نظر باشد، اما منظور گفتمانی است که تلاش می‌کند تنها این نگاه بر سر علوم اجتماعی حاکم شود و صداها و گفتمان‌های دیگر را کنار بزند.  

با همه مناقشاتی که طی چهار دهه گذشته بر سر علوم اجتماعی و مسایل آن وجود داشته، اما به سبب گسترش کمی آموزش عالی در کشور پس از انقلاب اسلامی، سهم علوم اجتماعی نیز در این باره کم نبوده و دانش آموختگان بسیاری بعد از انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها این علم را آموختند و از سوی دیگر صاحب نظران و فعالان این عرصه نیز کوشیدند تا کارنامه نشر قابل توجهی را بر جای بگذارند.



رشد بیش از ۹۰ درصدی علوم اجتماعی در تولید علم بعد از انقلاب
 بر اساس استنادات پایگاه بین المللی« اسکوپوس» علوم انسانی و اجتماعی در مقایسه با پیش از انقلاب اسلامی بیش از ۹۰ درصد تولید علم داشته‌ و مدارک آن‌ها در پایگاه‌های مرتبط نمایه‌گذاری شده است.

هرج و مرج در ترجمه
اما طی این چهار دهه وضعیت تالیف و ترجمه کتاب در ایران چگونه بوده است؟ برای پاسخ به این پرسش باید گفت در دهه‌های ابتدایی انقلاب اسلامی به دلیل مقابله با ترجمه به دلایلی که پیش از این نیز گفته شد، نوعی هرج و مرج در ترجمه کتاب‌های علوم اجتماعی به وجود آمد و به طور مثال بسیاری از کتاب‌های کلاسیک جامعه‌شناسی که باید تاکنون ترجمه می‌شد، ترجمه نشد و به جای آن به حوزه‌های توجه شد که شاید چندان نیاز آن احساس نمی‌شد. این روند درباره ترجمه هنوز هم تا حدی صادق است و اکنون نیز در ساحت علوم اجتماعی و جامعه‌شناسی آثار کلاسیک از بزرگان جامعه‌شناسی غرب در ایران وجود دارند که ترجمه نشده‌اند.

چه بر سر تالیف آمد؟
براساس آمار خانه کتاب، از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون ۱۷۳ هزار و ۶۱۲  عنوان کتاب در حوزه علوم اجتماعی منتشر شده که از این تعداد ۱۴۳ هزار و ۲۴۸  عنوان کتاب تالیف و ۳۰ هزار و ۳۶۴ عنوان کتاب ترجمه است. همچنین ۹۵ هزار و ۲۵۴ کتاب چاپ اول و۷۸ هزار و ۳۵۸ عنوان تجدید چاپی است. در بازار کتاب‌های علوم اجتماعی ۱۴۹ هزار و ۶۴ عنوان کتاب را ناشران تهرانی و ۲۴ هزار و ۵۴۸ عنوان کتاب را ناشران شهرستانی منتشر کردند.
بنابراین آمار می‌توان گفت، چگونه انقلاب اسلامی توانست فرصتی را برای رشد کمی کتاب‌های علوم اجتماعی در بخش تالیف و ترجمه ایجاد کند و شاید حوزه‌ای که پیش از انقلاب اسلامی کتاب‌های بسیار معدودی در آن منتشر می‌شد، در سایه انقلاب توانست تا حدی ظرفیت‌های خود را نشان دهد.

رشد کمی؛ ظرفیتی که انقلاب ایجاد کرد
اما این توسعه و رشد اگر چه کمی بوده اما آماری که از کتاب‌هایی که طی این چهار دهه و به طور ویژه از ابتدای انقلاب اسلامی به نوبت چاپ‌های متعدد رسیده و یا اساسا شمارگان بالای ۵۰۰ هزار نسخه داشته، نشان می‌دهد، که ترمز ماشین علوم اجتماعی در همین جا کشیده شده است و با نگاهی به فهرست کتاب‌ها مشاهده می‌کنیم که چگونه حتی یک اثر جدی در علوم اجتماعی نداریم که در عین پیوند با نیازهای جامعه توانسته باشد خود را بالا کشیده و در معرض دید مخاطب ایرانی قرار گیرد.
 
سایه مافیای کنکور بر سر علوم اجتماعی
سایه سنگین کتاب‌های کمک آموزشی و کنکوری بعد از انقلاب اسلامی بر علوم اجتماعی نیز افتاده و گویا قرار است همه چیز فقط بر فربه‌گی آموزش عالی و ... بیافزاید. به طور مثال در میان فهرست کتاب‌هایی که از ابتدای انقلاب تا کنون بیشترین نوبت چاپ را داشته‌اند آثاری مانند کتاب‌های قلم چی با نوبت چاپ ۴۷۶ بار بر صدر این لیست ایستادند و در جایگاه‌های بعدی نیز باز هم ناشران آموزشی مانند گاج، دیدار، کلاغ سپید، مدرسان شریف و ... قرار دارند و جالب است که با مشاهده بیش از ۱۲۰۰ اثر می‌بینیم که حتی یک اثر علوم اجتماعی نیز در میان این فهرست قرار ندارد!

آماری که حاکی از نگاهی است که پس از انقلاب اسلامی به دلیل غلبه ایدئولوژی بر علم آثار جدی را کنار می‌زند و جامعه نیز بر اساس سیاست‌های غلط آموزش عالی و فربه‌گی دانشگاه، از دانش به معنای واقعی کلمه دور می‌ماند.
 
اما نگاهی بر فهرست خانه کتاب در حوزه کتاب‌های پرشمارگان علوم اجتماعی نیز ما را امیدوار نمی‌کند. این جا نیز همان قصه تکرار می‌شود و می‌بینیم که چگونه پس از چهار دهه کتاب خاصی در میان آثار دغدغه‌مند علوم اجتماعی نمی‌بینیم و باز این آثار آموزشی و کمک آموزشی است که تکرار و تکرار می‌شود!

در ادامه نگاه به آمار خانه کتاب می‌بینیم که سهم زنان در تالیف و ترجمه کتاب‌های علوم اجتماعی ۲۶ هزار و ۷۰۷ عنوان کتاب در مقابل ۶۲ هزار و ۹۲۹ عنوان کتاب سهم مردان است. مشاهده این آمار حاکی از آن است که چگونه طی چهار دهه گذشته با وجود اینکه تصویر ایده‌آل از زن ایرانی مسلمان با نقش همسری و مادری گره خورده، با این وجود به سبب پیامدهای ناگزیر مدرنیزاسیون در ایران و گسترش بیش از حد آموزش عالی زنان نیز توانسته‌اند بیش از گذشته نقش اجتماعی داشته باشند و در قامت زن مولف و مترجم هم ظاهر شوند. این آمار اگرچه در مقایسه با سهم مردان چندان امیدوار کننده نیست اما نشان دهنده تغییراتی است که طی این چهار دهه رخ داده است.
 
چه کتابی در علوم اجتماعی پرشمارگان بوده است؟
برای اینکه تصویر دقیق‌تری از فضای نشر علوم اجتماعی به دست آید و تنها به آمارهای یک موسسه اکتفا نکنیم به سراغ سازمان سمت می‌رویم که از سال‌های نخستین انقلاب اسلامی تاکنون وظیفه‌اش تنظیم و تدوین کتب درسی علوم انسانی بوده است. بر اساس آمار اخذ شده از سازمان سمت از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون مجموع ۱۰۵ عنوان کتاب علوم اجتماعی با شمارگان یک میلیون و ۴۹۳ هزار و ۲۵۰ نسخه منتشر شده که در این گروه، بیشترین شمارگان به کتاب «مبانی جامعه‌شناسی» نوشته غلامعباس توسلی اختصاص دارد که با ۶۱۱ هزار نسخه  ۲۹ بار تجدید چاپ شده است.

کتاب‌های «آسیب شناسی اجتماعی» نوشته صدیق سروستانی، «نظریه‌های جامعه‌شناسی» نوشته غلامعباس توسلی، «جامعه شناسی جنگ و نیروهای نظامی» نوشته مهدی ادیبی و «مراحل و مهارت‌های مددکاری اجتماعی» ترجمه پروانه کارکیا، در رده‌های بعدی قرار دارند.

همچنین بر اساس آماری که نشر نی به عنوان یکی از ناشران پرکار علوم اجتماعی در ایران در اختیار خبرنگار ایبنا قرار داده است کتاب «جامعه‌شناسی نخبه‌کشی» نوشته علی رضا قلی تا کنون ۴۱ بار، «ما ایرانیان» نوشته مقصود فراستخواه ۲۱ بار، گزیده جامعه شناسی سیاسی ۲۷ بار، جامعه‌شناسی خودکامگی نوشته علی رضا قلی ۲۴ بار، ده پرسش از دیدگاه جامعه شناسی با ۱۷ بار، طراحی پژوهش‌های اجتماعی ۱۲ بار، گزیده جامعه‌شناسی به کوشش حسن چاووشیان ۱۰ بار و درآمدی بر تحقیق کیفی ۱۰ بار، صدایی که شنیده نشد ۸ بار، در رده‌های نخست تا نهم قرار می‌گیرد.

اگر فرض بگیریم که هر یک از این کتاب‌ها با شمارگان هزار نسخه در نظر بگیریم، آن گاه می‌بینیم که به طور مثال کتاب «جامعه‌شناسی نخبه کشی» بالای ۴۰ هزار نسخه شمارگان دارد.

نگاهی به آمار منتشر شده از سوی دو ناشر جدی در حوزه علوم اجتماعی، نشان می دهد که همچنان که در ابتدای گزارش گفته شد، علوم اجتماعی در ایران تحت تاثیر نظریه‌زدگی در دهه‌های ابتدایی انقلاب اسلامی قرار داشته و کتاب‌هایی نیز که در این سال‌ها پرشمارگان بوده اغلب درسی و یا مربوط به جامعه‌شناسی عمومی بوده است. اما پرسش‌های دیگری هم با مشاهده این آمار به ذهن متبادر می شود اینکه چگونه بر اساس آمار سازمان سمت بیش از یک سوم شمارگان کتاب های علوم اجتماعی به کتاب «مبانی جامعه‌شناسی» اختصاص می‌یابد، و با گذشت چهار دهه آثار دیگری به این فهرست راه نمی‌یابد؟ 

اما نگاه به آمار نشر نی حاکی نکات آموزنده ای است در اینجا آثاری را مخاطب بیشتر دیده که طرح یک سوال درباره جامعه ایران بوده است. به طور مثال کتاب ما ایرانیان که می‌خواهد به دلایل عقب ماندگی ایرانیان بپردازد، یا کتاب‌های جامعه‌شناسی نخبه‌کشی و خودکامگی هر کدام محور آثار خود را مسایلی قرار دادند که هنوز هم پس از سال ها در گفتمان علوم اجتماعی طرح می‌شود. 

از سوی دیگر نویسندگان این آثار مانند مقصود فراستخواه یا رضاقلی که آثارش خوانده شده هر کدام قلمی برای نگارش رویکرد جامعه‌شناسی خود انتخاب کردند که مخاطب می‌تواند با آن احساس نزدیکی کند. مشکلی که امروز اغلب آثار جامعه‌شناسی در ایران از آن رنج می‌برد.

جسم بی جان علوم اجتماعی همچنان نفس می‌کشد
این گونه است که می‌توانیم نتیجه بگیریم چگونه جسم بی جان علوم اجتماعی همچنان نفس می‌کشد و تلاش می‌کند با نسل‌های اندک متعهد و قهرمانان علمی معدود به حیاتش ادامه دهد!

البته علوم اجتماعی طی این سال‌ها همواره متهم شده که آثارش نسبتی با جامعه ایرانی ندارد و از همین جهت است که نمی‌تواند جایی برای دیده شدن داشته باشد. هر چند که این نقد بر بخشی از آثار این حوزه وارد است اما می توان گفت بسیاری از آثار دغدغه‌مند و جدی علوم اجتماعی نیز به رغم محدودیت‌ها برای تالیف، نبود خریدهای حمایتی گسترده از سوی سازمان‌ها بر خلاف کتب مذهبی، نداشتن تریبون در حوزه عمومی و رسانه و ... نتوانستند به فهرست پرشمارگان کتاب راه بیابند. در این میان نیز نباید بر این موضع چشم پوشید که به دلیل سیاست‌گذاری‌های غلط در بخش آموزش و پرورش و آموزش عالی اساسا مخاطب ایرانی پرسشگر بار نیامده تا به دنبال آثار پرسشگر باشد!

در پایان باید گفت، علوم اجتماعی و کارنامه نشر آن در ایران به رغم همه چالش‌هایی که پس از انقلاب اسلامی داشته هنوز هم می‌کوشد تا نسبت خود را با جامعه ایرانی و مسایلش مشخص و البته روشن کند اگر در این میان موانعی چون ایدئولوژی و قدرت بر سر راهش نباشد!

نظر شما