به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ مسئله اقتصاد و اعتراض به توزیع نابرابر ثروت از همان ابتدای شکلگیری زمزمههای انقلاب ۵۷ ایران همواره یکی از مهمترین ابعاد این نهضت بوده و بعضاً در شعارهای انقلابی آن سالها نیز خودش را نشان میدهد.
بر همین اساس به نظر میرسد سرو سامان دادن به وضعیت یک اقتصاد طبقاتی و سراپا تبعیض باید یکی از مهمترین دغدغههای مسئولان و متولیان حوزههای مختلف باشد و قطعا برای رسیدن به چنین اهدافی تولید آثار مکتوب تئوریک و دانشگاهی و تحلیلی و ... در حوزه اقتصاد و اقتصاد سیاسی باید مورد توجه دوچندان قرار میگرفت. به ویژه آنکه پس از انقلاب اسلامی علمای دینی دغدغههای جدی درخصوص حوزه بانکداری مطرح میکردند و حتی در ادامه حرف از سیاستگذاری برای رسیدن به «بانکداری اسلامی» نیز به میان آمد.
با تمام اینها آمارهای خانه کتاب نشان میدهد که نشر ایران در حوزه اقتصاد چندان دست پری برای کمک به گفتمانسازی مورد نیاز برای رسیدن به یک اقتصاد سالم و بدون تبعیض نداشته است و سهم کتابهای حوزه اقتصاد از بازار نشر ایران از سال ۵۷ تا ۹۷ تنها کمی بیشتر از ۱۸هزار عنوان کتاب بوده است که از این تعداد نیز بیش از ۵ هزار عنوان آن به عنوان چاپ مجدد در آمار لحاظ شدهاند؛ یعنی سهم خالص تعداد عناوین کتب حوزه اقتصاد از بازار نشر ایران طی ۴۰ سال تنها ۱۳هزار عنوان بوده است.
گرچه در این میان کفه سنگین ترازو به سمت کتابهای تالیفی نسبت به ترجمه نیمه پر لیوان و قابل تامل آن است. در واقع بنا بر آماری که خانه کتاب اعلام کرده از سال ۵۷ تا ۹۷ نزدیک به13 هزار و 800 عنوان کتاب در حوزه کتاب در کشور تالیف شده است که در مقابل 4 هزار و 700 عنوان کتاب ترجمه نشاندهنده تلاش اقتصاددانان ایرانی برای تولید گفتمان لازم برای یک اقتصاد اسلامی بوده است.
اما چرا با این آمار نسبتا پروپیمان از نظر کمی؛ تاثیرگذاری و ایفای نقش جدی از این تولیدات در عرصه عملی و اجرایی اقتصاد کشور نمود پیدا نمیکند؟ واقعیت این است که پس از پشت سر گذاشتن جنگی ۸ ساله که خود مسائل و آسیبهای اقتصادی بسیار زیادی را به ایران تحمیل کرد؛ سیاستگذاریهای اقتصاد سیاسی برای رفع آسیبهای جنگ و عقبماندگیهای پیش از انقلاب اسلامی سمت و سویی نئولیبرال به خود گرفت تا شاهد یک توسعه نامتوازن دور از عدالت باشیم که حتی حوزههای فرهنگی مثل صنعت نشر را هم درگیر تجاریسازی و کالاسازی تولیداتشان میکند.
اینجاست که صنعت نشر ایران که با مسائل اقتصادی متعددی مثل رانتهای موجود در یارانههای کاغذ و ...؛ برپایی نمایشگاههای کتاب و استانی، قیمت بالای کتاب نسبت به درآمد خانوارهای ایرانی و ... مواجه است برای سرپا ماندن به سمت انتشار کتابهای با رویکرد تجاری و پرفروش بودن پیش میرود و طبعا کتاب اقتصادی که باید زمینهساز اصلاح اقتصادی کشور باشند نیز از این داستان در امان نبودند.
مثلا با نگاهی گذرا به آمارهای خانه کتاب میبینیم که کتابهایی مثل «پدر پولدار، پدر بیپول» با ۴۴ نوبت چاپ ۲۵۰۰ نسخهای، «دیوانگان ثروتساز: چگونه نترسیم و سوار قطار وحشت کارآفرینی شویم» با ۲۴ نوبت چاپ ۱۰۰ نسخهای بالاترین نوبت چاپهای کتابهای اقتصادی را به خود اختصاص دادهاند.
البته در این میان هستند کتابهایی مثل «نشت نشا: جستارهایی بر پدیده فرار مغزها» رضا امیرخانی که توانستهاند با ۲۵ نوبت چاپ ۳۰۰۰ نسخهای نام خودشان در تالیفات اقتصادی با نوبت چاپ بالا ثبت کنند یا کتاب «توسعه اقتصاد ژاپن با تاکید بر آموزش نیروی انسانی»؛ اما واقعیت آمارها میگوید پس از کتابهای اقتصادی با تم موفقیت و با بازاریابی بیشترین سهم بازار کتابهای اقتصادی از آن کتابهای دانشگاهی و کمکدرسی و حتی درسی حوزه اقتصاد و تولیدات ناشرانی همچون گاج و کانون فرهنگی آموزش و مدرسان شریف و نگاه دانش است. حال آنکه نام کتاب «اقتصاد سال دوم دبیرستان» پرتعدادترین نام در بین لیست دارندگان نوبت چاپ متعدد است.
یعنی در خوشبیناتهترین حالت؛ بیشتر تولیدات اقتصادی نشر ایران در این چهار دهه چه در بخش تالیف و چه در بخش ترجمه صرفا کتبی تئوریک و نظری بوده برای تدریس واحدهای درسی رشته اقتصاد در مدارس و دانشگاهها و این کتابهایی مانند «مبانی علم اقتصاد: اقتصاد خرد و اقتصاد کلان»، «مالیه عمومی» و «ریاضیات: کاربرد آن در اقتصاد» هستند که دست بالا را در تجدید چاپهای متعدد در دست دارند.
اگر در آمارها ریز شویم و میزان تیراژها را بررسی کنیم وضعیت روشنتری از کیفیت تولیدات حوزه اقتصاد در صنعت نشر ایران به دست میآید؛ جایی که کتاب «اولین قلک من» با ۱۵۰هزار و «حقوق بانک مرکزی» با ۱۲۰هزار نسخه در رتبه اول و دوم میزان تیراژ کتابهای اقتصادی ایستادهاند و اینجا هم همچنان کتابهای دانشگاهی و تئوری نظری از نظر میزان تیراژ هم جولان میدهند.
ماجرا وقتی قابل تامل میشود که میبینم کتابهای تحلیلی اقتصادی یا اقتصاد تاریخی و فلسفه اقتصاد که باید زیربنای سیاستگذاریهای یک جامعه را رقم بزنند با اختلاف فاحشی از نظر میزان شمارگان در لیست کتب اقتصادی این چهار دهه ایستادهاند. مثلا کتابهای «طمع به ایران: استثمار و نفوذ شرکتهای بینالمللی دخانیات در ایران»، «توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی» و «نفت، دولت و صنعتی شدن در ایران» با شمارگان ۲۰هزار و ۱۴۵۰۰ نسخه ای در ردههای ۳۲، ۳۹ و ۶۷ لیست مذکور قرار میگیرند.
واقعیت این است که وقتی از کتابهای اقتصادیای مثل «بازار اسلحه»، «دیکتاتوری کارتلها»، «نفت تنها و آخرین شانس خاورمیانه»، «هیچکس جرات ندارد آن را توطئه بنامد»، «انقلاب و ضد انقلاب در جهان معاصر»، «قانون کار از بردهداری تا بردگی»، «پول چگونه به وجود میآید» و «اقتصاد تعاون» طی چهل سال تنها ۱۰هزار تا ۱۱ هزار نسخه منتشر شده است؛ عملا نمیتوان امیدی به تاثیرگذاری کتابهای حوزه اقتصاد بر سیاستگذاریهای اقتصاد جامه و اصلاح آن داشت.
درواقع در بهترین حالت تولیدات حوزه اقتصاد صنعت نشر ما تنها کتابهای نظری و تئوریک بوده که پروندهشان در ذهن خواننده پس از اعلام نمره قبولی در آزمون دانشگاه بسته میشود و کتابهای عمومیتر حوزه اقتصاد هم صرفا کتابهای عامهپسندی در ژانر موفقیت و چگونه پولدار شویم هستند که نه تنها کمکی به برون رفت از این وضعیت اقتصادی فشل و بیمار نمیکنند بلکه مکتوباتی هستند برای لاپوشانی این وضعیت در ذهن خواننده.
جالب آنکه در این میان خوانندگان ایرانی در دهه اخیر با پدیده نوظهوری در این ژانر کتاب آشنا شدهاند؛ پدیدهای که ما امروز او را در جایگاه ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا میبینیم و دقیقا در کتابهایی مثل «هنر معامله»، «مثل یک قهرمان فکر کن»، «دستهای طلایی»، «چگونه مثل یک بیلیونر فکر کنید»، «بزرگ فکر کن»، «۱۰۱ راه موفقیت»، «چرا میخواهیم شما ثروتمند باشید» و «چگونه در زندگی برنده شوید» میخواهد اینگونه القا کند که او بحرانهای اقتصادی را یکییکی پشت سر گذاشته و از هر بار ورشکستگی جان سالم بهدر برده و امروز به عنوان رئیس جمهور آمریکا شناخته میشود.
شکی نیست که درون مایه و روند رخداد همه رویدادهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی پیوندی ناگسستنی با مسئله اقتصاد دارد؛ از همین روست که تولیدات اقتصادی حوزه فرهنگ مکتوب باید وجهی قدرتمند در گفتمانسازی درست و عدالتمحور اقتصادی بازی کند؛ و به همین دلیل به نظر میرسد شاهد یک دور باطل یا زنجیره معیوب در چاپ و انتشار کتابهای حوزه اقتصاد هستیم که از اقتصاد بیمار و تجاریسازی حوزه فرهنگ شورع میشود و به حفظ این وضعیت نابهسامان اقتصادی به دلیل عدم دسترسی به گفتمانسازی قوی اقتصادی توسط فرهنگ مکتوب میرسد.
با تمام این تفاسیر حوزه اقتصاد در نشر مکتوب همچنان با انتشار کتابهایی مثل «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد» نوشته یانیس واروفاکیس، «نقش مطبوعات در اجرای خصوصی سازی (سیاستهای کلی اصل ۴۴ قانون اساسی)» نوشته مهدی حاجیوند، «تجارت جهانی و نظام پرداختها» و ... فلسفه اقتصاد و نگاه انتقادی با اقتصاد سیاسی را زنده نگاه داشته و میدارد و به حیات خود ادامه میدهد.
نظر شما