شناسهٔ خبر: 59282 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

یادداشت نصرالله حدادی درباره امیر کبیر؛ جعل و وارونه‌نویسی؛ هر دم از این باغ بری می‌رسد

یکصد و هفتاد سال از زمان قتل امیرکبیر می‌گذرد و تاریخ قضاوتش را در مورد این فرزند خلف ملت ایران، انجام داده است. تشبثاتی از قبیل جعل سند و ارائه اسناد مخدوش، عِرض خود بردن است و بدون شک امیرکبیر، نامی ماندگار در تاریخ ایران بوده، هست و خواهد بود.

جعل و وارونه‌نویسی؛ هر دم از این باغ بری می‌رسد

فرهنگ امروز/ نصرالله حدادی ـ شنبه، نوزدهمین روز از ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۸ شمسی و ۱۴۴۰ هجری قمری، در فضای مجازی نامه و یا دست‌خطی بازنشر و باعث بسی تعجب شد. چرا این روز عزیز، آن هم بعد از گذشت یکصد و شصت‌و نه سال؟! نامه را با هم می‌خوانیم:
 

بار پروردگارا الها ملکا قادرا خداوندا امیر توئی کبیر توئی تقی همان شاگر آشپز است معبودا رو بسوی تو دارم هدایتی فرما تا گره از کار مردم بگشایم تا مقبول الهی گردد بحق محمد و آل محمد(ص) یا ارحم‌الراحمین ادرکنی العفو العبد تقی شب ۱۹ رمضان ۱۲۶۶ هجری.


آنچه را که خواندید، منسوب به مرحوم میرزا تقی‌خان امیرکبیر است که سروکله‌اش در فضای مجازی پیدا شده و از سوی چندین و چند خبرگزاری بازنشر شده و با توجه به فضای روحانی حاکم بر جامعه در ماه مبارک رمضان و شب‌های قدر، با استقبال مواجه شده و هرجا می‌روی سخن از این نیایش امیر و خط زیبای آن است. همانند نامه‌ای دیگر منسوب به او: الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به سکستن لبه نان مشغولم خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم. به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلی‌حضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمی‌شود. زیاده جسارت است. تقی. 


نامه اول در ۱۹ رمضان سال ۱۲۶۶ هجری مطابق با هفتم مرداد ماه سال ۱۲۲۹ شمسی نوشته شده است. جاعلین این دو نامه، در ظاهر امر، آن هم با استفاده از فضای حاکم، سعی کرده‌اند موج‌سواری کنند و یادشان رفته است که نگاهی عمیق و نحوه مکاتبات امیر به شاه، زمامداران امور، سفرای روس و انگلیس و دیگران بیندازند و دریابند آن مرد بزرگ، با هرکس، در هر موقعیت و مقام، چه می‌گفت و چه می‌نوشت. جاعل، برای نامه تاریخ دقیق شب ۱۹ رمضان را قید کرده و کلمه هجری را به آن افزوده است و یادش رفته که در آن زمان، تاریخ شمسی وجود خارجی نداشته و امیر در انتهای نامه‌هایش، اگر قرار بود، تاریخی را قید کند، می‌نوشت: «حرّر، فی ۱۶ شهر شوال سنه ۱۲۶۶» و یا «تحریراً فی ۱۶ شهر شوال المکّرم سنه ۱۲۶۶)۱

دومین گاف جاعل، علامت پرانتز () بر روی کلمه صاد (ص) است. پرانتز از علامات استفهام غربی است که به زبان و ادبیات و نحوه نگارش ما راه یافته و در آن زمان، مطلقاً مورد استفاده قرار نمی‌گرفت و به عبارت بهتر اصلاً شناخته شده نبود و علاوه بر آن، در مکاتبات آن روزگار ابداً بعد از نام بردن از ائمه طاهرین (ع) و پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص)، علیه‌السلام و صلوات قید نمی‌گردید. امیر طی نامه‌ای به شاه می‌نویسد: «قربان خاکپای همایونت شوم. خانم حکم و فرمایش سرکار همایون را رساند. اولا به خدا، به خدا، به ولای مرتضی علی که تا جان دارم ذره‌ای از نوکری و رضای شما دست برنمی‌دارم...»۲ و خبری از درج (ع) پس از نام مبارک امیرمؤمنان نیست، پس در آن روزگار، مرسوم نبوده است.

جاعل فرموش کرده است کلمه «درگاهم را بعد از مقبول قید کند و آن را تکمیل سازد و دعا را ابتر نگذارد: هدایت فرما، تا گره از کار مردم بگشایم تا مقبول [درگاه] الهی گردد و مرحوم امیر، هرگز شاگرد آشپز نبود و پدرش کربلایی محمد قربان، آشپز میرزا بزرگ و میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی بود و سندی در دست نداریم که او به قول جاعل «شاگرد آشپز» باشد. علاوه بر تمام اینها، در آن روزگار کلمه «شاگرد» کاربردی نداشت و بزرگان زیردستان خود را نوکر خطاب می‌کردند: «دیروز از کربلایی تقی کاغذی رسید. موجب حیرت حاضران گردید. همه تحسین کردند و آفرین‌ها گفتند... نوکر اینطور چیز بنویسد، آقا جای خود دارد...»۳ این عبارت دقیقات از سوی قائم مقام، درباره میرزا تقی‌خان نوشته شده است.

در مورد نامه دوم ابتدا زنده‌یاد ایرج افشار و سپس نگارنده، دلایل عدیده‌ای را مبنی بر جعلی بودن این نامه، ارائه کردیم. نحوه نگارش، امضای نامه، بی‌معنا بودن شکستن لبه نان و نوشتن آن به صورت سکستن عدم وجود شاهزاده‌ای به نام موثق‌الدوله که به صورت مویق‌الدوله هم خوانده می‌شود و در آن روزگار حاکم قم «میرزا فضل‌الله وزیر نظام» برادر میرزا آقاخان نوری بود۴، و نه موثق‌الدوله و یا مویق‌الدوله جعلی.

سوال اساسی اینجاست: چرا این‌گونه نامه‌ها جعل می‌شوند و تا بدانجا پیش می‌روند که نماینده مجلس، آن را سندی حقیقی پنداشته و برای زدودن حاکمیت آقازاده‌ها و فک و فامیل‌بازی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حجت می‌آورد؟ نامه جعلی دوم را عیناً بر روی سنگ، نقر کرده‌اند و بر درگاه باغ فین کاشان آویخته‌اند، تا بلکه هشدار امیر، باعث شود دست از مقام و موقعیت آقازادگی برداشته و اخلاف و اسلاف خود را بر مصادر امور ننشانده و نامه اول به ما می‌گوید: امیر خوش‌خط بوده (در حالی این خط کوچک‌ترین شباهتی به خط امیر ندارد) و مکنونات قلبی‌اش را قلمی می‌کرده تا آیندگان بدانند او مسلمان بود و در شب قدر و احیا و ضربت خوردن امیرمؤمنان(ع) به یاد مردم بوده و به زبان دیگر به سیاست‌ورزان روزگار ما بگوید: همانند امیر باشید.

علت‌العلل این رویکرد به این گونه نامه‌های جعلی و غیرواقعی و اقبال‌ نشان دادن به آن‌ها، دلایل عدیده می‌تواند باشد. جامعه‌ای که کتاب نمی‌خواند، فرهنگ شفاهی، به طور کامل جایگزین فرهنگ کتبی شده است، تحقیق و پژوهش کمترین جا را دارد، دانشجویان ما، اهل مطالعه و کتاب نیستند و کتاب‌های کمک درسی، اولین و آخرین کتاب‌هایی است که به کار آن‌ها می‌آید و شمارگان کتاب‌هایش به صد و دویست نسخه رسیده، صد البته، این دروغ‌ها را باور می‌کنند.
 

بیست و هفتم دی‌ماه سال گذشته، در شماره ۲۷۱۹۹ روزنامه اطلاعات در صفحه اول، نیم تای پایین، شورای تشکل‌های مبارزه با فساد، در دومین همایش ملی هم‌افزایی ظرفیت‌های علمی و مردمی پیشگیری و مبارزه با فساد، با محوریت: امیرکبیر، نماد احیای سلامت اداری و مبارزه با فساد و تشکل‌های مردم‌نهاد مبارزه با فساد، به نامه عمه و خاله استناد شده و ده‌ها حامی در این همایش ابراز وجود کرده‌اند و یکی از آنها، «هسته پژوهشی مطالعات سلامت اداری دانشکده مدیریت دانشگاه تهران» بود و هرچه تلاش کردم تا با یکی از مسئوولین برپایی این همایش، تماس بگیرم و بگویم این نامه جعلی است و جاعلین موذیانه ادعای محمدجعفر خورموجی را تکرار کرده است تا بگوید: ریختن خون امیر، جایز بوده است، دستم به جایی بند نشد. ادعای خورموجی را بخوانید:
«چون کارش در علّو شأن و نفاذ فرمان به غایت رسید به مفاد اذا انتهی الامر الی الکمال عاد الی الزوال روی تراجع نهاد... رویه تکبر و تنمر و شیوه مذمومه تجبّر و تبختر پیش گرفت. به اطمینان خدمت و استظهار مصاهرت در حضرت جم مرتبت گستاخانه محاورت می‌کرد و امورات مملکتی را بدون اجازه و رخصت به صوابدید خود انجام می‌رسانید. طبعیت غیور سلطنت و غرور شباب و فراغت را زیاده تحمل و طاقت نماند. خاطر مبارک شاهی مکدر و اتمام امرش مقدر گردید...»۵

این‌گونه جعلیات، در ظاهر امر به نفع میرزا تقی‌خان امیرکبیر است و کاربردش، وسیله سرگرمی و چماق‌سازی بر سر دیگران است. امیر مسلمان بود و «... تکالیف شرعی را انجام می‌داد. نماز می‌گزارد، روزه می‌گرفت و زیارت‌نامه عاشوار می‌خواند. این معانی در کاغذهایش به شاه آمده است. احوال این غلام... خوب است. در بالاخانه به قدر یک ساعت مشغول قیام و قعود هستم. امان از ماه رمضان که قوه تحریر و تقریر هر دو را برده است. فدوی دو روز است روزه می‌گیرد [حالم] نه خوب است و نه بد. راهی می‌رود. امیرنظام در خانه خود مشغول زیارت عاشوراست۶». پس نیازی نداشت تا مکنونات قلبی‌اش را به غیر از شاه قاجار، برای دیگری مکتوب نماید. کاری که جاعل برای او انجام داده، غافل از این که دروغگو، کم‌حافظه هم می‌شود و جاعل، رسوا.

در کنار این دو نامه جعلی، یک نامه در اصل ترجمه شده به زبان انگلیسی، به نام امیر، پس از عزل و به هنگام تبعید، نگاشته شده است. عباس امانت این سند را در «قبله عالم» به چاپ رسانده است: «آن جناب اغلب گفته‌اند که از جانب دولت انگلیس خاصه دستور دارند ضعفا و ستمدیدگان را معاضدت فرمایند. من امروزه در ایران احدی را نمی‌شناسم که از خود من ستمدیده‌تر و بی‌کس‌تر باشد. این مختصر را در دم آخر به شما می‌نویسم. من بدون هیچ تقصیری نه فقط از مقام و منصب خود معزول بلکه ساعت به ساعت در معرض مخاطرات تازه می‌باشم. افرادی ذینفع که دور شاه حلقه زده‌اند به این اکتفا ندارند که غضب همایونی تنها شامل حال من شود. بلکه اولیای دربار را چنان بر ضد من برانگیخته‌اند که دیگری امیدی به جان خود و عائله و برادرم ندارم.

علی هذا من و خویشان و برادرم خود را به دامن حمایت دولت بریتانیا می‌اندازیم. اطمینان دارم که آن جناب به معاضدت اقدام می‌کنند و طبق قواعد انسانیت و شرافت و به طرزی شایسته تاج و تخت بریتانیای کبیر و شأن ملتِ انگلیس در حق من و خانواده و برادرم عمل خواهید فرمود. فقدان هرگونه تقصیر این‌جانب از یادداشت رسمی وزیر امور خارجه [بریتانیا] به وزیر خارجه این دربار مشهود است. دیگر توان نوشتن ندارم.»۷

مخاطب این نامه جستین شیل وزیرمختار سفارت انگلیس در ایران است و صرف‌نظر از این که متن فارسی آن، در دسترس نیست و در دستگاه پرطمطراق وزارت امور خارجه بریتانیا، اسناد بدون ارزش تاریخی را نگاه داری می‌کنند، چگونه است که سند به این مهمی را حفظ و نگاهداری نکرده‌اند؟

نثر امیر، قوی و دارای معنا است و تمامی نامه‌های او به شاه، درباریان و سفرای خارجی مقیم ایران، محکم و استوار است و بعید است او بنویسد: «علی هذا من و خویشان و برادرم، خود را به دامن حمایت دولت بریتانیا می‌اندازیم» فرض را بر این می‌گذاریم که عباس امانت، در روایت تاریخ صادق و راستگوست و امیر قصد تحت الحمایگی بریتانیا را داشت. با ادعای مترجم کتابش چه باید بکنیم؟

حسن کامشاد، مترجم قبله عالم، ادعا می‌کند: «ترجمه قبله عالم سنگین‌ترین و دشوارترین ـ و چاپ آن هم که حدود پنج سال طول کشید، توان فرساترین ـ کاری بود که من در عرصه مترجمی به عهده گرفتم. کتاب آکنده از اسناد، مکاتبات و نقل‌قول از کتاب و مآخذ دوران قاجار است و همه برگردانده شده به انگلیسی.

مترجم فارسی می‌بایست اصل این مدارک را می‌یافت و جمله یا عبارت موردنظر را عیناً نقل می‌کرد. «ترجمه‌ی ترجمه به کار نمی‌آمد...»۸

آیا حسن کامشاد، طبق آنچه که ادعا می‌کند «ترجمه‌ی ترجمه به کار نمی‌آمد» اصل فارسی نامه پناهندگی امیر را دیده و عیناً آن را در کتاب امانت آورده است؟ کدام یک راست می‌گویند: امانت که می‌گوید، نامه تقاضای پناهندگی صحت دارد و اصل فارسی آن در دسترس نیست و یا حسن کامشاد که ترجمه را ترجمه نکرده است؟

***


یکصد و هفتاد سال از زمان قتل امیرکبیر می‌گذرد و تاریخ قضاوتش را در مورد این فرزند خلف ملت ایران، انجام داده است. بعد از امیر صدها سیاست‌مدار از میرزا آقاخان نوری گرفته، تا میرزا یوسف مستوفی‌الممالک، از میرزا حسین‌خان سپه‌سالار تا حسن وثوق‌الدوله، از احمد قوام‌السلطنه تا محمدعلی فروغی، از میرزا حسن مستوفی الممالک تا دکتر محمد مصدق، از مخبرالسلطنه هدایت تا عبدالحسین هژیر، از امیرعباس هویدا تا جمشید آموزگار و جعفر شریف امامی و غلامرضا ازهاری و شاپور بختیار، بر اریکه قدرت تکیه زده‌اند و هرکدام، منشأ خوبی‌ها و بدی‌های بسیاری شده‌اند، اما در مورد امیرکبیر، تنها یک قضاوت، نهایی شده است. امیر خادم ملت ایران بود و جان بر سر عهد با ملت گذارد. امری که شاه ناخلف قاجار، به آن اذعان دارد:
عضدالملک: شنیدم اولاد امیرنظام مرحوم خالی از تزلزلی نیستند. از بعضی حالات در باب منصب‌شان یا حساب‌های کهنه و نو امیرنظام یا خودشان. لازم شد این دست‌خط را به شما بنویسم.

 اولاً بعد از فوت مرحوم امیر مکرر گفتم و نوشتم که بر من واجب است حفظ و نگهداری اولاد او که در سر خدمت جان داده است و هرگز راضی نمی‌شوم ذره‌ای بی‌احترامی نسبت به آن‌ها بشود. یا کسی بخواهد کج حسابی به آن‌ها بکند، یا کسی بخواهد خیال تصرف و منصب‌های آن‌ها را داشته باشد...»۹ تاریخ این نامه «سنه ۱۳۰۰» است و به عبارت بهتر سال ۱۲۶۱ شمسی و سی و یک‌سال بعد از شهادت امیر و تا آن روز سابقه نداشته که شاهان، به نوکر و زیردست خود بگویند و بنویسند: بر سر خدمت جان باخت.

تشبثاتی از قبیل جعل سند و ارائه اسناد مخدوش، عِرض خود بردن است و بدون شک امیرکبیر، نامی ماندگار در تاریخ ایران بوده، هست و خواهد بود.
 
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ اسناد و نامه‌های امیرکبیر، ص ۱۱۱ و ۱۱۲، نگارش و تدوین سیدعلی آل‌داوود، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۹، تهران.
۲ـ همان، ص ۷۸.
۳ـ آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، ص ۳۰، خوارزمی، ۱۳۶۳، تهران.
۴ـ چهل سال تاریخ ایران (جلد اول المآثر و الآثار، به کوشش ایرج افشار، ص ۵۸، نشر اساطیر، ۱۳۶۳، تهران.
۵ـ حقایق الاخبار ناصری، محمدجعفر خورموجی، به کوشش حسین خدیوجم، ص ۱۰۴، زوار، ۱۳۴۳، تهران. ناگفته نگذاریم که تنها کسی که روایت صحیحی از چگونگی قتل امیر در روزگار قاجار و ناصرالدین شاه را ارائه کرد، محمدجعفر خورموجی بود.
۶ـ امیرکبیر و ایران، ص ۴۷ ـ ۴۶
۷ـ امانت، عباس؛ قبله عالم، ص ۹ ـ ۲۲۸، کارنامه، ۱۳۸۳، تهران.
۸ـ کامشاد، حسن؛ حدیث نفس، ص ۱۹۶، نشرنی، ۱۳۹۲، تهران
۹ـ اسناد و نامه‌های امیرکبیر، ص ۹۸.

ایبنا

نظر شما