شناسهٔ خبر: 61210 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ضیاء موحد : آرزویم این است که یک شعر خوب بگویم

ضیاء موحد می‌گوید: آرزوی من این است که بتوانم یک شعر خوب بگویم، شعری که خودم بپسندم. این آرزوی همه کسانی است، که در کار شعر و هنر هستند.

آرزویم این است که یک شعر خوب بگویم

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛  ضیاء موحد ۱۲ دی‌ماه امسال ۷۷ ساله می‌شود؛ شاعری که دارای درجه کارشناسی ارشد فیزیک و دکترای فلسفه و برای اهل ادب و منطق چهره‌ای شناخته‌شده است، چنان که برخی صاحب‌نظران مسیر حرکت موحد از فیزیک و فلسفه و منطق، به شعر و ادبیات را جمع اضداد دانسته‌اند. علاوه بر همه این‌ها، موحد منتقد شعر هم هست و در این زمانه که نقد جدی باعث کدورت می‌شود؛ رعایت انصاف و صریح‌گویی او در نقدهایش، چهره پذیرفته‌ای از ایشان در نقد معرفی کرده است. به بهانه ۷۷مین سالروز تولد ایشان، گفت‌وگویی در باب نقد ادبی با ایشان داشتیم که در ادامه می‌خوانید:
 
بسیاری در نکوهش شعر سپید امروز، بر این عقیده‌اند که شاعران نوسرای امروز، از شعر شاملو فقط آزادبودن، بی‌قافیگی و بی‌وزنی و نه محتوای آن را گرفته‌اند و همین موضوع سبب میان‌مایگی و سبک‌مایگی شعر معاصر ما شده است. به عنوان کسی که هم شاعر و هم منتقد شعر هستید و بر شعر امروز ایران اشراف دارید، آیا شما هم چنین عقیده‌ای دارید؟
هم دارم و هم ندارم. بله! در اغلب موارد، همین است که شما می‌گویید؛ ولی همیشه این‌طور نیست. بالاخره در شاعران جوان هم کسانی هستند که جرقه‌های خوبی زده‌اند و استعدادی از خود نشان داده‌ و می‌دهند؛ که البته باید بیشتر کار کنند و کمی بیشتر با شاعران گذشته و میراث شعری قدیم ما آشنا شوند. در هر صورت ناامید نیستم. از طرفی هم شما توقع نداشته باشید که در هر نسلی یک شاعر خیلی شاخص ظهور کند. در تاریخ ما هم چنین نبوده است؛ یعنی در تاریخ ادبی ما هم دوره‌هایی، دوره رکود یا اندیشیدن به کارهایی بوده که قبلا شده است، تا بیایند یک طرح تازه بزنند و صداهای تازه‌ای ایجاد شود، طبیعتا کمی طول می‌کشیده است.
البته شاعرانی هم هستند که به دلیل تسلط نداشتن به بعضی ملزومات شاعری، از عهده شعر منثور برنمی‌آیند. چون هنوز تسلط کامل ندارند و زبان برای شعر گفتن در دستشان رام نیست. از نظر محتوا هم خیلی از شعرها معطوف به خود شده است و خیلی دغدغه اجتماعی و این مسائل را ندارند. البته این‌ها حرف تازه‌ای نیست و ما هم بارها آن را گفته‌ایم.
 
خود شما شعر شاعرهای جوان‌تر و معاصر را می‌خوانید؟ چقدر می‌توان به آن‌ها امیدوار بود؟
بله؛ بعضی‌هایش را که برایم می‌فرستند، بعضی‌ها را هم خودم از کتابفروشی‌ها می‌گیرم. اگر دفتر شعر خوبی چاپ شود، یقین بدانید که از نظرها دور نمی‌ماند. چون مردم ایران شعرشناس هستند. بنابراین اگر شاعری از نسل جوان، صدایش خیلی بلند نیست و دیده نشده، این دلیل بر این نیست که مخاطبین نمی‌فهمند؛ نه! مخاطبین می‌فهمند، آن‌ها نمی‌توانند خودشان را به خواننده تحمیل کنند.

چون شعر چیزی نیست که بتوان بر کسی تحمیل کرد. شعر باید قدرت جذب خواننده را داشته باشد. خصوصا الان که خوانندگان ما کمی سخت‌گیرتر هستند. به همین دلیل هم هست که سراغ غزل، مثنوی و این قبیل قالب‌های شعری رفته‌اند. چون در قالب آزاد کار کردن خیلی کار مشکلی است. یعنی وقتی زر و زیورآلات شعر قدیم را از آن بگیرید، ردیف قافیه، استعاره‌ها و کلیشه‌های کهنه را بردارید، باید صدای نو و تازه‌ای داشته باشید. یعنی همان‌طور که بعد از نیما عده‌ای پیدا شدند، که هر کدام با یک صدای تازه بود؛ این نسل هم باید چنین صدایی برای خود پیدا کند.

البته این را هم بگویم که یک زمانی شرایط هم آماده بود؛ ولی در حال حاضر روی هم رفته  شرایط اجتماعی به گونه‌ای است که کمی افراد را افسرده می‌کند و این هم چیزی نیست که بخواهیم آن را مخفی کنیم. طبیعتا در شرایط افسردگی، معلوم نبودن آینده و ناامیدی شما خیلی مشکل می‌توانید صدای تر و تازه و شاد بشنوید. حافظ هم می‌گوید: «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد/ یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد»
 
در بین شاعران جوان‌تر فرد شاخصی هست که شما کار او را دنبال کنید یا به عنوان یک فرد موفق در این حوزه معرفی کنید؟
بله، تا آنجایی که به نظر من مربوط می‌شود، یکی دو نفر در حوزه شعر نو هستند، که به آن‌ها امید دارم؛ به دلایلی نمی‌خواهم اسمی از آن‌ها ببرم؛ ولی کارشان را تعقیب می‌کنم و به یک جایی که برسد، تشویقشان می‌کنم. البته این درباره شعر آزاد است، شعر کلاسیک راه به جایی نمی‌برد. یعنی خوب است و من آن را نفی نمی‌کنم، چون امکانات زبانی بی‌نهایت است و نمی‌توان این حرف را زد. شاید یک وقت کسی پیدا شد که در قالب شعر قدیم کارهای خیلی جالبی کرد. بنابراین من نمی‌توانم این را نفی کنم، ولی تا یک راه بازتر و امیدبخش‌تری هست، چرا آدم خودش را گرفتار بعضی قیدهای نالازم کند.
 
با توجه به اینکه شما در حوزه نقد ادبی و خاصه نقد شعر هم صاحب نظر و اثر هستید، جایگاه نقد ادبی در ایران را چگونه می‌بینید و به نظر شما نقد ادبی در ادبیات ما چقدر موفق بوده است؟
نقطه‌ضعف ما همین است که شاعران کار خود را انجام داده و می‌دهند، اما منتقدان ادبی وظیفه خود را انجام نداده‌اند. قاعدتا باید هر کتاب شعری که درمی‌آید، جایی باشد که به نقد آن بپردازد. البته جاهایی هم هست، مثلا مجلات و روزنامه‌هایی هست که این کتاب‌ها را می‌خوانند و بر آن‌ها نقد می‌نویسند. ولی ما خیلی چیزی نمی‌بینیم.

برای مثال همین دیروز در دانشگاه شهید بهشتی جلسه‌ای درباره نقد ادبی بوده، که فهرست سخنرانان را برای من هم فرستادند، ولی من خیلی در جریان برنامه و اینکه چه‌کار کردند، نیستم. اگر همین‌ها منعکس شود، شاید کمی نشان دهد که کیفیت کار چگونه است. روی هم رفته کیفیت کار پایین است و از طرفی هم شعر یک مقدار تئوری‌زده شده؛ یعنی یک مدت خواستند از روی تئوری شعر بگویند، که دیدند نمی‌شود؛ چون اول باید شاعر شعر را بسراید و بعد به سراغ این بروند که شعر خوب یا بد شده است.
 
به اعتقاد خیلی از صاحب‌نظران، بیشتر نقدهایی که در حال حاضر چه در ادبیات داستانی و چه در شعر صورت می‌گیرد، حالت تعارف دارد و نقد اساسی سازنده نیست، نظر شما در این باره چیست؟
بله، بیشتر نقدها همین است. به طور کلی در نقدهایی که می‌نویسند، درست دقت نمی‌کنند، حوصله به خرج نمی‌دهند و همدلی نمی‌کنند که نقاط و نکات مثبت را برجسته کنند و بیشتر به نقاط منفی می‌پردازند؛ که این به‌خصوص برای شاعر بد است و در شعر او تاثیر بد دارد. منتقد بیشتر باید مشوق باشد تا اینکه اثر را بکوبد.
 
توصیه شما به عنوان یک شاعر و منتقد به شاعران جوان‌تر چیست؟
کسانی که در کار شعر هستند باید بدانند که این کار خیلی جدی است و یک عمر صرف وقت می‌برد. به زندگی شاعران موفق نگاه کنند، ببینند چقدر معلومات داشته‌اند، چقدر تلاش کرده‌اند، چقدر نوشته‌اند و چطور شده که حالا مقداری از شعرهایشان مورد توجه مردم است. دقت در احوال این‌ها نشان می‌دهد که باید خیلی حرفه‌ای بود و بسیار کار کرد. در این راه باید خیلی مطالعه کرد، فلسفه خواند، موسیقی گوش داد، نقاشی و فیلم دید، آثار کلاسیک قدیم را خواند و خلاصه به هر طریقی ذهن را پربار کرد، که این‌ها همه به آن کمک می‌کند.   
 
چون بهانه این گفت‌وگو، زادروز شما و عرض تبریک این مناسبت بود، آرزوی ادبی که در حال حاضر دارید را هم بفرمایید.
آرزوی من این است که بتوانم یک شعر خوب بگویم، شعری که خودم بپسندم. این آرزوی همه کسانی است، که در کار شعر و هنر هستند. ولی به قول آن نقاش که گفته بود: «بهترین تابلوی من، تابلویی است که نکشیدم». این حرف برای من شاعر هم صدق است. در هر صورت آرزوی هر کسی که در کار هنر و ادب است، این است که یک کار هنری خوب انجام دهد.

نظر شما