به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ در این ایام کرونایی، بسیاری به کرونا به مثابه شر نگاه و از القاب شرورانه برای توصیف آن استفاده میکنند، نمونه دم دستی و آشنای آن، اینکه خیلیها میگویند «زودتر شر کرونا کنده شود و برود»، در این میان اما خیلیها هم آن را به عنوان یک خیر میانگارند و معتقدند که از دل حوادث خیر حاصل میشود. موضوع مهمی که درباره موضوع خیر و شر وجود دارد این است که تعریف خیر و شر به همین سادگی که ما در زبان استفاده میکنیم نیست و در طول تاریخ نسبت به این مفاهیم تلقیهای متفاوتی وجود داشته است. یکی از حوزههایی که در رابطه با موضوع خیر و شر وجود قابل بحث است بحث پیرامون دانشگاه و نسبت آن با خیر و شر است. به همین بهانه با میثم سفیدخوش عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی، گردآورنده کتاب «ایده دانشگاه» و پژوهشگر حوزه فلسفه دانشگاه مدتی است راجع به این موضوع در حال تحقیق و پژوهش است گفتگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
*شما در برخی اظهارنظرهای خود پیرامون دانشگاه به نسبت آن با خیر و شر اشاره کردهاید و معمولاً هم به شراندیشی دانشگاه به عنوان یک وظیفه دانشگاهی ارجاع میدهید. اولاً خواهش میکنم اصل مسئله را یکبار دیگر صورتبندی کنید.
وقتی بحث از دانشگاه میکنیم، صرف نظر از اینکه مدرسههای عالی پیش از سده سیزدهم را هم دانشگاه در نظر بگیریم یا نه، به هر ترتیب میشود پذیرفت که شکل گیری نظام دانشگاهی با یک طرح و برنامهای برای نحوه عمل علوم در نظر گرفته میشده؛ دانشگاه نهاد تعیین مناسبت دانشها و آموزش آنها و از زمانی به بعد پژوهش درباره آنها است.
پرسشی که من در مورد مناسبت دانشگاه با مسئله خیر و شر داشتهام، ناظر به این بوده که دانشگاهیان و مخاطبانشان چه در مقام کنش، چه در مقام ذهنیت اولاً به مناسبت این دو توجه کردهاند یا نه و در صورت مثبت بودن پاسخ آیا آن را عمدتاً موقعیتی برای اندیشیدن به خیر امور و تحقق آن دانستهاند یا اندیشیدن به شرور و تلاش برای پیشگیری از آنها و یا شاید حتی تحقق آنها؟ به تعبیر من آیا دانشگاهها بیشتر «شرحساس» بوده و هستند یا «خیرحساس».
* اگر بخواهیم نظری تاریخی به این مسئله داشته باشیم ارزیابی مختصر شما در این باره چیست؟
به لحاظ تاریخی، اگر ارسطو را نقطه آغاز روایت منسجم از نسبت علوم بدانیم میتوانیم تصور کنیم که ارسطو به تبع استادش افلاطون نگاه جامعی به فهم و تحقق خیرهای ممکن داشته است، ولی رفته رفته شناسایی خیرهای موجود از تحقق خیرهای ممکن پیشی گرفت. ضمناً هر چه از یونان دورتر میشویم، نسبت خیرها با انسان کمتر مورد توجه قرار میگیرد. خیرهای تحققی و ساخته هم البته شأن خود را از دست میدهند. طبیعتاً این روند مطلق نیست، ولی میشود بهطور نسبی این روند را مشاهده کرد.
در این شرایط دانشها خیرات موجود در جهان را شناسایی و معرفی میکنند و در نتیجه دانشها کمتر به برسازی خیر خاصی نظر دارند. هنر یونانیان در توجه جامع به خیرات بود، ولی آن کلنگری رفته رفته به نفع چیزهایی که خیر برتر خوانده میشدند کمرنگ شد. بعدها هم در دوره جدید گاهی مصداق خیر برتر تغییر کرد، ولی همان برجسته سازی بی دلیل بعدی بر بعد دیگر نظام دانشها را رنجور میکرد و میکند.
*آیا تعریف خیر در همه دورهها ثابت بوده یا مثلاً اینگونه بوده که در یک دوره یک چیزهایی خیر تلقی میشده ولی در دوره دیگر اینگونه نبوده است؟
تعریف منطقی خیر چندان شدنی نیست، زیرا از مفاهیم پایهای است، ولی میشود تعبیرش کرد. به خودی خود مفهوم خیر تهی است، ولی ما حقیقیترین و ملموسترین ادراکاتمان را از آن سرریز میکنیم. به این ترتیب حتی اگر مفهوم منطقیاش تهی باشد بهمثابه غنیترین حقیقت به سمت آن سوگیری داریم. تعبیر و نه تعریف خیر در مجموع این است که خیر همان مطلوب و خواستنی نهایی است و روشن است که من با گفتن این تعبیر مطلب چندانی را به همان مفهوم اولیه نیافزودم.
ارسطو خیر را غایت هر پدیده خوانده؛ مثلاً غایت درخت میوه دادن است. بنابراین در یک نظام الهیاتی گفته میشود که خیر همه چیز، غایت همه چیز است و خیر اعلا هم عبارت است از غایت اعلا که خداوند است. به این ترتیب برنامه دانشها در این الگو شناختن خیرها بوده است و این برنامه گاهی منجر به فرض یک جهان احسن میشد که میگفت جهان کنونی بهترین وضع ممکن را دارد، زیرا شامل همه خیرهایی است که برای دانشها شناختنی هستند.
*بر اساس این نظریات غایت جهان خیر است؟
بله دقیقاً همینطور است. بر اساس این دانشها همه چیز در جهان به سمت خیر حرکت میکند و بر اساس این نظام فکری شُرور، عدم و نبود خیرات هستند.
*این نظام فکری خیلی شبیه همان چیزی است که در بسیاری از ادیان وجود دارد.
نه لزوماً. یعنی همه روایتهای دینی مهم لزوماً چنین تعبیری را نمیپذیرند، ولی میشود با اطمینان گفت که در سنت چنین تعبیری میان خردگرایان و قائلان به متافیزیک دست بالا را داشته و چنین متافیزیکی از دانشها متافیزیکی الهی خوانده شده است. طبیعتاً جریانهای دیندارانه متنوعتر از این بودهاند که در این تقریر خلاصه شوند و حتی دینی خواندن این متافیزیک الهی هم با دینداری به معنای محدود کلمه قابل توضیح نیست، بلکه نوعی نگاه الهی حاکم بوده است فارغ از اینکه فیلسوف دین خاصی داشته باشد یا نداشته باشد. این دیدگاه میخواست نظام دانشها را ببندند و حقایق شناخته شود و برای چنین کاری لازم بود که همه چیز بر اساس خیر باشد چون شر، همه نظامات را برهم میزند. وجود چیزی واقعی به نام کرونا به مثابه «شر واقعی» بیش از هر چیز نظاممندی دانشها را تهدید میکرد.
*اندیشمندان طرفدار نگاه خیر، در برابر اتفاقاتی مثل کرونا که ذاتاً خاصیت برهم زدگی دارد چه میگویند؟
یکی از توضیحات اندیشمندان نظامهای مدرسهای در موارد این چنینی این بود که شاید این واقعه از منظر ما شر است، ولی لزوماً شر نیست؛ یعنی اگر شری در جهان پدید آمده حتماً خیر بزرگتری با خودش به همراه دارد. یک توضیح یا راهکار دیگرشان این بود که بگویند شُرور، اتفاقی هستند و با وقایع اتفاقی باید کنار آمد و از آن گذشت. در تعابیر غیرمتافیزیکیتر گاهی این نگاه حاکم بوده که جهان عمدتاً در یک وضعیت شرآلود به سر میبرد و خیر از ما پنهان شده است. در برخی جریانهای الهیات مسیحی هم این نگرش وجود دارد که خیر نهایی خداست که از ما پنهان شده است و این نوع نگاه با نگاه فیلسوفانی که میگفتند شر، عدمی است سازگاری ندارد، ولی انگار برنامه مدرسهها این بوده که خیر را شناسایی کنند و به شر خیلی بهایی نمیدادند، اما از یک جایی به بعد خیر و شر به حوزه اخلاق رانده و گفته شد که در جهان خیر و شر وجود ندارد و خیر و شر مربوط به اخلاق است. این نوع نگاه، سرآغاز جهان مدرن بود؛ دورهای که ماکیاولی نگاه خودش را درباره تفاوت میان هستها و بایدها مطرح کرد و بعد فرانسیس بی کن و دکارت این نگاه را پی گرفتند و پیش بردند.
بر اساس نگاههای این افراد چیزی که خوب و بد یا خیر و شر است، ربطی به واقعیت هستی شناسانه جهان و یا حتی خود انسان ندارد. ماکیاولی میگفت: برای شناخت رفتار حاکمان و پادشاهان دنبال خیر و شر نباشیم، بلکه مکانیسم عمل آنها را بشناسیم. برای همین ماکیاولی نگاههای اخلاقی به سیاست را کنار گذاشت و گفت باید ببینیم مکانیسم عمل سیاسی چیست. فرانسیس بی کن با ارجاع به ماکیاولی همین را در طبیعت و دانشهای طبیعی هم پی گرفت. از آن زمان به بعد طبیعت تبدیل به حوزهای از مکانیسم شد. در مورد همین کرونا، بعضیها وقتی راجع به آن صحبت میکنند از تعابیر اخلاقی برای آن استفاده میکنند. این تعابیر نحوه مواجهه غیرعلمی با ویروس کرونا را نشان میدهد در حالی که اگر نگاه علمی به کرونا داشته باشیم، میبینیم که کرونا یک مکانیسم عمل و طبیعی است و هیچ قصد بد و شر و اینهایی ندارد و خب از بعد بی کن و دکارت و اینها ما متوجه شدیم که طبیعت پر از این مکانیسم هاست.
*بنابراین نگاه، ما نمیتوانیم مکانیسم عملی که مطابق میل ما نباشد را شر بنامیم؟
اتفاقاً همین کار را میکنیم، ولی دانش جدید قضاوت ما را غیرعلمی میخواند. در چنین وضعیتی کل بازی خیر و شر به هم میریزد. به مثال درخت و میوه توجه کنید. بنا بر طبیعتشناسی ارسطویی، غایت درخت، میوه دادن است، پس خیر درخت در میوه دادن است. بر اساس نگاه علمی جدید میوه دادن بخشی از مکانیسم عمل درخت است و نمیتوان هیچ مرحلهای از مکانیسم را غایت آن تصور کرد. چرا گل دادن غایت درخت نباشد؟ اصولاً در یک دایره نقطه غایت نداریم. به همین دلیل در قرنهای هفدهم و هجدهم جهان برای خیلیها جای ترسناکی شد چون انگار غایتی نیست تا خیر تلقی شود. کانت نخستین تلاش بزرگ در دوره جدید برای غلبه بر این ترس از پوچی است. او پای مفهوم سوژه را در میان آورد و گفت که خیر و شر واکنش عاطفی سوژه به پدیدههای پیرامونش هستند و برای اخلاق و الهیات، توجه به خیر و شر لازم و ضروری است، ولی ما باید به دنبال آن باشیم که انسان را مجهز به تعیین ملاکهای خیر و شر کنیم.
دانشگاه به مثابه نهاد عالی علم چه موضعی نسبت به شرور و خیرات باید بگیرد؟ به زعم من دانشگاه از جایی به بعد دچار شرایط امتناع نسبی برای حساسیت به مسئله خیر و شر شده و در اثر این وضع انسان را در مخاطره رها کرده است و شاید خودش هم مخاطراتی را از این حیث پدید آورد
کانت اولین فیلسوف بزرگ دانشگاهی در دوره جدید است، چون فیلسوفان قبل او دانشگاهی نیستند. او کتاب جامعی هم درباره دانشگاه با عنوان «جدال دانشکده ها» نوشته که در آن و در رساله دیگرش، تأملات مهمی را پیرامون سرشت خیر و شر عرضه کرده است. بهتر است از دل این بحث تاریخی مجمل اصل مطلب را باز روی میز قرار دهیم و آن اینکه دانشگاه به مثابه نهاد عالی علم چه موضعی نسبت به شرور و خیرات باید بگیرد. زیرا به زعم من دانشگاه از جایی به بعد دچار شرایط امتناع نسبی برای حساسیت به مسئله خیر و شر شده و در اثر این وضع انسان را در مخاطره رها کرده است و شاید خودش هم مخاطراتی را از این حیث پدید آورد.
*در این شرایط دانشگاهها چگونه باید با مسئله خیر و شر مواجه شوند؟
من فکر میکنم که دانشگاهها باید کرد و کارشان را بر اساس نسبتشان با خیر و شر بازنگری و دوباره بررسی کنند که برنامهشان این است که خیرهایی را معرفی کنند یا اینکه در برابر شُرور برنامهریزی کنند. واقعیتش این است که از وقتی از دانشگاهها خواسته شده که به مسائل اجتماعی، نیازها و خواستههای انسان بیشتر توجه کنند، توجه به خیر و شر باید جدی تر شده باشد. کما اینکه در اروپا تا اندازهای این اتفاق افتاده، اما در جامعه دانشگاهی ما هنوز اصل این مسئله به نحو نظری مطرح نشده است.
*شما خودتان در حال حاضر پاسخی برای این پرسش و مسئله دارید؟
ترجیحم این است که اول طرح مسئله کنیم تا در آینده به پاسخ فکر کنیم و آنها را پرورش دهیم. در واقع قصد اصلی من ایجاد حساسیت دانشگاهی راجع به این موضوع است. باید بررسی کنیم که رسالت یک دانشمند چیست؟ باید کاشف خیرهای موجود باشد یا سازنده خیرهای ممکن؟ باید نگهبان شرور موجود باشد تا آسیبی به ما نرسانند و یا حدسزننده و برنامهریز برای شروری که هنوز وجود ندارند؟
*در چنین وضعیتی ما انگار دچار نوعی نسبی گرایی میشویم، درست است؟
اتخاذ رویکرد مطلقگرایانه یا نسبی گرایانه نسبت به خیر و شر مرحله بعد از موضوعی است که بنده مطرح کردم. ما باید ابتدا تکلیفمان را روشن کنیم که به عنوان یک انسان دانشگاهی یا فکور چه نسبتی با خیر و شر داریم و بعد بررسی کنیم که این خیرها و شرها مطلق اند یا نسبی. ما باید بدانیم «خیرحساسیم» یا «شرحساس» و یا اینکه اصلاً به خیر و شر کاری نداریم.
*به این ترتیب نسبتهایی که امروزه به پدیدهای مثل کرونا داده میشود که خیر است یا شر معتبر و صحیح نیست؟
باید بدانیم که از چه منظری سخن میگوئیم. مسئله غلط و درستی نیست. مسئله بی توجهی به بافت صدور احکام است. از منظر علمی بیگمان چنین تعابیری ناموجه است، زیرا طبیعت دارد کار خود را میکند و نه خیر است نه شر. گرگی که گوسفندی را بدرد نه خیری مرتکب شده و نه شری. او کار خود را کرده و برای حیات کوشیده است، ولی برای عاطفه ما یا سود ما چنین رفتاری ممکن است شر باشد یا اگر گوسفندِ رقیبمان را دریده، خیر خوانده میشود.
مواجهه کسانی که کرونا را خیر یا شر میبینند، مشروع است، ولی عاطفی است و خیلی عقلانی نیست. وقتی که مناسبت جدید دانشها با خیر و شر را بازنگری نکردیم، احتمالاً اظهار نظرهایی هم که درباره خیر و شر میکنیم خام است. به همین دلیل ضروری است که ما نسبتمان را با خیر و شر در دانشگاه روشن کنیم
برخی معتقدند هر ویروسی که بتواند کلاً آدمیزاد را از روی کره زمین برچیند خیر بزرگی نصیب طبیعت کرده، زیرا هیچ گونهای به این اندازه رادیکال کمر به نابودی زمین نبسته است و حیات آن را تهدید نکرده است. الگویی که ما برای وصف کرونا به عنوان خیر و شر استفاده میکنیم عمدتاً یک الگوی عاطفی است نه عقلانی. الگوی عاطفی هم متعلق به دوره خاصی نیست. عواطف ما معمولاً با جاندار کردن پدیدهها آنها را میشناسند و حکم صادر میکنند. مثلاً به جنگ، بیماری، فقر و… جان میدهند. من وقتی خیلی عقلانی به کرونا نگاه میکنم میگویم کرونا یک مکانیسم عمل است، ولی وقتی عاطفی به آن نگاه میکنم مشاهده میکنم که کرونا یک موجود است که من را آزار میدهد و دلم میخواهد نیروی برتری بیاید و مرا از شر آن نجات بدهد. نکته مهم در این میان آن است که بدانیم واکنشهای ما و احکاممان برآمده از چیست؛ عاطفه یا عقلانیت؟ مواجهه کسانی که کرونا را خیر یا شر میبینند، مشروع است، ولی عاطفی است و خیلی عقلانی نیست. وقتی که مناسبت جدید دانشها با خیر و شر را بازنگری نکردیم، احتمالاً اظهار نظرهایی هم که درباره خیر و شر میکنیم خام است. به همین دلیل ضروری است که ما نسبتمان را با خیر و شر در دانشگاه روشن کنیم.
*برای چنین امری باید دانشگاه یا رشتههای علومی خاصی درگیر شوند؟
خیر، به نظر من همه دانشکدهها و رشتهها میتوانند درگیر این موضوع شوند. کافی است همه دانشکدهها و رشتهها متوجه وجه غیرمکانیکی کار خودشان شوند یا به تعبیری نسبت دانش و انسان را بار دیگر در کانون توجهات خود قرار دهند. در یک جمله غرقگی در فرایند مقالهنویسی، نشانه بارزی از عدم حساسیت به شر در کنش دانشگاهی است و از همین رو امیدوارم «شرحساسی» به شکلی حسابشده در کانون توجه دانشگاهیان قرار گیرد وگرنه چیزهایی مانند کرونا هر بار همه ما را شوکه میکنند.
نظر شما