به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ در چهارمین هفته از مجموعه گزارشهای داستاننویسان جهان، این بار به همپشر انگلستان رسیدهایم. شهرستانی در جنوب جزیره که «جین آستین» به سال ۱۷۷۵ در آنجا متولد شد و به دنبال حیات کوتاه خود که هنوز علت آن محل ابهام است، در سال ۱۸۱۷ همانجا چشم از جهان فرو بست. او را در ادبیات به منزله دختر شکسپیر خواندهاند. شاید به این خاطر که اگر شکسپیر، پدر شعر و نمایشنامهنویسی در دنیای ادبیات انگلیسی است، میتوان آستین را هم مادر رماننویسان دانست. با هدف ارائه گزارشی غنیتر، به سراغ «رضا رضایی» مترجمی رفتهایم که مجموعه آثار جین آستین را به طور کامل ترجمه کرده و از این رو میتواند بهترین گزینه برای کمک در جهت شناخت هر چه بیشتر این نویسنده باشد.
جین آستین و رئالیسم ادبی
بر خلاف دوران رمانتیسم ادبی که قالب رایج، شعر بوده، در دوران رئالیسم این قالب به رمان تغییر مییابد چنانکه «بالزاک» رمان را ابزار ثبت تاریخ خلقیات جامعه میدانست. از این رهگذر شاید ذکر اصول اساسی رمانهای رئالیستی، یعنی «تشریح جزئیات»، «توجه به وقایع کوچک و برجسته کردن آنها»، «استفاده از راوی سوم شخص» و «تیپسازی» خالی از لطف نباشد. جین آستین هم بهعنوان یکی از رماننویسان بزرگ، به این مکتب تعلق دارد و شاید این تعبیر بهتر باشد که بنیان مکتب رئالیسم ادبی را، تا حد زیادی مرهون آثار آستین بدانیم.
رضا رضایی بهعنوان مترجمی که علاوه بر جین آستین، مجموعه آثار خواهران برونته را هم ترجمه کرده و حال به آثار جورج الیوت– که همگی زنان داستاننویس قرن ۱۹ انگلستان هستند – رسیده، در ارتباط با علت انتخاب جین آستین برای ترجمه میگوید: «معتقدم که هر چه مترجم با یک نویسنده پیش برود، بازده کار او افزایش مییابد چرا که تدریجا با آن قلم و شیوه نگارش، مأنوس میشود. اما به طور خاص در مورد انتخاب جین آستین، اینکه بیشترین نقد و بررسی آثار در دنیای ادبیات انگلیسی زبان، بعد از شکسپیر، روی آثار او صورت پذیرفته است. نکته دیگر هم اینکه آثار او در عین جلب نظر منتقدین ادبیات، توانسته با مخاطب عام هم ارتباط خوبی برقرار کند و با گذر دویست سال از دوران او، کتابهایش همچنان در سراسر دنیا خواننده دارند.»
وی در رابطه با بزرگی کار آستین و رئالیسم ادبی میافزاید: «جین آستین در دورهای دست به آغاز این سبک از رماننویسی زد که رمانها اینگونه نبودند. در واقع یا رمانهای تاریخی بودند، یا بیشتر مبنای تخیل و افسانهای داشته و بیش از حد مبتنی بر رمانس بودند. آثار آن روزگار، بیشتر به موضوعاتی نظیر طبقات اشراف، ماجراجویی و جنگ میپرداختند، و آستین طی چنین روزگاری در قالب رمانهای خود به یک سنتشکنی و حتی هجو آثار رایج دست زد. رمانهای آستین، روایت زندگی مردم عادی بود، گر چه طبقات دیگر مثل اشراف و روحانیان را هم شامل میشد. آستین نویسندهای بود که رمان را بر مبنای نگاهی رئالیستی نوشت. مکتب رئالیسم در رمان، اگر با جین آستین شروع نشده باشد، در او تبلور بزرگی یافت. در دوران رمانتیسم ادبی که بیشتر ادیبان اهل شعر بودهاند و اگر داستانی هم مینوشتند در آن کلیشه مذکور وجود داشت، نویسندهای پیدا شده بود که با قریحه و زبان کنایی منحصر به فرد خود، با استقبال مواجه شد. خود همین مساله مبنای مباحث بسیاری در این زمینه میشود که وقتی آستین از منظر سواد در سطح کسانی مثل «لرد بایرون» و «سر والتر اسکات» قرار نداشته، چطور توانسته انقدر قوی کار کند و هنوز هم این مباحث در محافل دانشگاهی مطرح میشود که راز موفقیت آستین در چیست.»
جین آستین و جایگاه او در فمینیسم
از دیگر نکات شاخص در مورد جین آستین، ظهور او بهعنوان اولین بانوی برجسته در دنیای ادبیات است. رضایی در این رابطه میگوید: «البته از نظر تاریخی در همان زمان هم نویسندگان زنی بودند که قلم میزدند و آثار را هم به نام خود مینوشتند، اما به لحاظ اقبال عمومی، در قیاس با نویسندگان مرد، تبعیض به چشم میخورد و بزرگان ادبیات را عمدتا مردان تشکیل میدادند. ساختار جوامع به نحوی بود که سواد، بیشتر در اختیار مردان قرار داشت. اما از ادبیات زنانه، میتوان این نکته را یادآور شد که قهرمان اصلی هر ۶ رمان جین آستین، زنان هستند و در دوران او، چنین چیزی کمتر رخ میداد و همین مساله جایگاه حائز اهمیتی نزد فمینیستها به او میدهد.»
(مجموعه آثار جین آستین با ترجمه رضا رضایی)
گام بزرگ آستین برای ادبیات
شروع رمان نویسی در این سطح از جانب یک زن، خود به تنهایی بدعتی است که میتواند دلیل جایگاه رفیع جین آستین در ادبیات را نشان دهد.
رضایی در همین زمینه پیرامون علت بزرگی آستین میگوید: «نگاه به جزئیات روزمره زندگی آدمهای عادی و مسائل ملموس اطراف، همچنین دور شدن از فضای رمانتیک داستانها، کار بزرگ آستین است. او در این مسیر تا جایی پیش میرود که به تمسخر روح رمانتیک در آثار خود میرسد و مثلا در رمان «عقل و احساس»، در این دوگانه، به وضوح حق را به عقل میدهد. در مورد خواهران برونته میتوان گفت که سبک آنها رئالیستی است اما روحیهای رمانتیک دارند. در حالی که جین آستین، حتی به لحاظ روحی هم گرایشی رئالیستی دارد.»
آستین در ایران
ظاهرا خواننده ایرانی از حدود نیمه دهه ۳۰ خورشیدی و با ترجمه «شمسالملوک مصاحب» آشنا شده است و در طول این سالیان، علاوه بر رضا رضایی، مترجمان دیگری هم به ترجمه آثار او دست زدهاند که از آن جمله میتوان به جمشید اسکندانی اشاره کرد.
رضایی پیرامون اهمیت آثار مختلف آستین میگوید: «با همراهی نشر نی، آثار آستین را نه به ترتیب نگارش، بلکه به همان ترتیبی که در انگلستان منتشر شده بود، به انتشار رساندیم. بین کتابهای او، از یک سو کتاب «منسفیلد پارک»، اثری است که در قالب آن، جین آستین تا حدودی از آنچه پیشتر نشان داده فاصله میگیرد، در حدی که بعید نیست اگر خواننده آثار آستین با رسیدن به این کتاب، گمان کند این اثر به قلم او نیست. از این نظر جذابیتهایی مضاعف دارد و از سویی هم شاید خواننده مانوس با قلم جین آستین نتواند با این اثر هم مثل سایر آثار او ارتباط بگیرد. از سوی دیگر، محبوبترین رمان او در سطح جهان که جین آستین نزد بسیاری با آن شناخته میشود «غرور و تعصب» است. «اما» به لحاظ محبوبیت، در جایگاه بعدی قرار دارد و عنصر طنز در این اثر، بسیار پررنگتر از سایر آثار اوست و شاهد غافلگیریهای زیادی در روند داستان آن هستیم. در واقع هر کدام از این آثار، نقاط برجسته خود را دارند. اما با جمیع این مسائل، میتوان قویترین اثر او را رمان «ترغیب» دانست. این کتاب، بهعنوان آخرین اثری که جین آستین دست به نگارش آن زده، اثری بینقص است و میتوان آن را جمله به جمله در کلاسهای آموزش داستاننویسی تدریس کرد. در همین جا بد نیست یادآور شویم که همین اثر هم در عین استادانه بودن، شاید از منظر شور، آن اثری را بر مخاطب نداشته باشد که «غرور و تعصب» داشته است.»
وی همچنین پیرامون ترجمههای مختلف آثار او در ایران میافزاید: «همه ترجمههای آثار آستین را خواندهام و معتقد هستم در صورتی به ترجمه مجدد اثر نیاز است که انتقادی را بر کارهای قبلی بدانیم و در غیر اینصورت، چیزی جز ارزش تجاری ندارد.»
در بزرگی آستین
جین آستین از یک سو به عنوان نخستین بانوی برجسته در دنیای رماننویسی حائز اهمیت است و از سوی دیگر به عنوان یکی از پایههای اصلی رئالیسم در ادبیات. طنز گزنده او بیبدیل است و طی کارهای خود در راستای یک خواست مهم، یعنی تحولی که نبوغش آن را رقم میزد به سوی آزادی عمیق فردیت، پیش میرود.
نظر شما