به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «دیوارنگارههای آسیای مرکزی» دربرگیرنده ترجمه پنج مقاله درباره دیوارنگارههای آسیای مرکزی است. با توجه به اینکه مطالب مرتبط با باستانشناسی و هنر آسیای مرکزی در دوره پیش از اسلام و بهویژه محوطههای تازه کشفشده اندک است، از اینرو ترجمه مقالههای در این زمینه امری اجتنابناپذیر است. بر این اساس مبحث دیوارنگارههای موجود در این سرزمینها که به عنوان یکی از کانونهای نقاشی دیواری در جهان پیشامدرن شناخته میشود، مورد توجه قرار گرفته است. این امر میتواند ناشی از این باشد که به جز نقشهای دیواری پنجکت در تاجیکستان و نقشدیوارهای مانوی سینکیانگ چین که تا اندازهای شناخته شده هستند، سایر نقشهای دیواری آسیای مرکزی بهویژه نقشهای دیواری کشور افغانستان برای جامعه علمی ایران ناشناخته مانده است.
این کتاب پس از مقدمه مترجم ایزد بزرگ دختر نوشیروان (نگار)/ مارکوس مود، حماسه فرامرز در نقش دیواری پنجکنت/ مایکل شنکار، ملاحظاتی درباره دیوارنگارههای فیاضتپه در جنوب ازبکستان/ چیرو لوموزیو، نقاشی شاه شکارگر در ککرک: چهرهای سلطنتی یا موجودی الهی؟/ متئو کمپارتی و نکاتی درباره دیوارنگارههای مس عینک/ آنا فیلیگنزی میپردازد.
نخستین نوشتار کتاب درباره دیوارنگاره ایزد بزرگ دختر نوشیروان است. این دیوارنگاره در دره رودخانه خلم، در هندوکش در شمال بامیان واقع شده است. در این محدوده، محوطهای است که دختر نوشیروان نام دارد. باستانشناسان در این محوطه یک طاقچه جداشده از صخرهای بلند را یافتند که با نقاشیهای باستانی تزئین شده بود. به طور کلی این اثر به اعتبار تأثیرات هنری و نیز قدرت ساسانی که نقاط دور در شرق و در ایالت کوشانشهر میرسید، به عنوان یادگاری از عصر ساسانیان معرفی شده است.
نقشهای دیواری آشکارشده در پنجکت که بخش اعظمی از آن بر اساس تاریخگذاریهای انجامشده به نیمه نخست سده هشتم تعلق دارد، به طور یقین شرحدهنده حماسههای ایرانی هستند. در میان این نقاشیها، نقاشیهای اتاقی که اتاق رستم نامیده میشود، بسیار مشهور هستند. این اتاق با نقاشیهایی که نقاشیهای رستم پهلوان ایرانی که از آن در شاهنامه یاد شده، تزئین شده است.
چندین نقاشی دیگر نیز در این مکان وجود دارد که شامل حکایتهای حماسی و پهلوانی است؛ اما این موضوع که به آنها به کدام حماسههای ایرانی تعلق دارند، بحثی است که ناشناخته مانده است. در دومین نوشتار این کتاب، به یکی از این نقاشیها اشاره شده که در اتاق شماره 50 این مجموعه یافت شده و صحنهای از یک داستان حماسی مربوط به پسر رستم، فرامرز را نشان میدهد.
سومین نوشتار این کتاب درباره دیوارنگارههای فیاضتپه در جنوب ازبکستان است. کاوشهای باستانی انجامشده در این منطقه در میانه سالهای 168 تا 1976 انجام شده و سپس در سالهای 2002 تا 2006 در مقیاس محدودی انجام شد تا پلان معبد به روشنی معلوم شد. در این نوشتار نتایج تحقیقات در این منطقه به طور اختصار بیان شده است.
محوطه بودایی ککرک فاصله چندانی از بامیان در افغانستان ندارد و نقوش و یک مجسمه بزرگ بودا در سالهای نیمه نخست قرن گذشته در آنجا یافت شده است. در میان نقوش بسیار جذاب و زیبای آنجا، نقاشیای وجود دارد که شاه شکارگر نامیده میشود و در آن شخصی با پاهای بلند به صورت چهارزانو بر اورنگی چهارگوش قوسیشکلی نشسته که با چهار ستون یادآور سبک هنری گندهاراست، حماست میشود. در نوشتار چهارم به این نقاشی پرداخته شده است.
محوطه مس عینک، محوطهای مهم و بزرگ است که در سیکیلومتری جنوب شهر کابل و در ولایت لوگر قرار دارد. این محوطه که دومین ذخیره بزرگ مس جهان را در خود دارد، بهزودی تبدیل به یک معدن بسیار بزرگ زمین خواهد شد. گزارشی از این محوطۀ عظیم در نوشتار پایانی کتاب آمده است. در بخشهایی از این کتاب، از لغات و اصطلاحات مربوط به آیین بودایی یاد شده است. در این باره کوشش شده که این اصطلاحات تا حد ممکن سادهسازی شده و در پانوشت آورده شود.
در بخش ایزد بزرگ دختر نوشیروان (نگار) آمده است: «گروه باستانشناسی فرانسه در سال 1924 میلادی در افغانستان کشف مهمی در دره رودخانه خلم، در هندوکش در شمال بامیان انجام داد. در آنجا محوطهای بود که دختر نوشیروان نام داشت. آنان در این محوطه یک طاقچه (تورفتگی) جداشده از صخرهای بلند را یافتند که با نقاشیهای باستانی تزیین شده بود. تا همین اواخر، تنها منبع در دسترس که در ارتباط با این صخرهنگارهها گزارشی منتشر کرده بود. جلد یکم گزارش هیئت فرانسوی بود که در آن طرحها و عکسهای ضعیفی از این نقش وجود داشت.
بازتولیدی از تصویر شاه ظاهر شده در مرکز مدال مشهور به جام سلیمان بود که در کتابخانه ملی فرانسه نگهداری میشود و این کار توسط پ.آ.هارپر انجام شده است. بعضی از جزییات از شخصی اصلی در این طراحی میتوانند متفاوت با آنچه که کلیمبورگ. سالتر در طراحی خود نمایان ساخته است. مانند دست چپ شخص باید بر قبضه شمشیر باشد و حالت بازوی راست فرد غیرقابل تشخیص است. از آنجا که ایرانیان و اهالی آسیای مرکزی با هاله نمایش داده میشدند آخرین دایره این هاله شانههای پیکره را پوشش میداده است که در اینجا هاله به صور قطع نشان از جایگاه بالای فرد داشته است.
تصویر فیل موجود در سمت راست نمیتواند بخشی از دایره باشد و تصویر حیوان در جایگاه پایینتری قرار دارد و کاشفان فرانسوی آن را به درستی جانمایی کردهاند. سر یک فیل دیگر در سمت چپ قرار دارد اما اگر این موضوع را بپذیریم آیا میتوانیم استنباط کنیم که این دو حیوان با یکدیگر برابر بودهاند یا خیر؟ برای حکم کردن پیرامون هویت شخص تصویرشده از بسیاری از ویژگی و نشانههای مهم مانند تاج، هاله پرابهت وی، فیلها و دیگر شاخصهها مانن بخشی از تخت یا شانههای شخص و اسبی که تخت را حمایت کرده استفاده شده است.
اگر این ایزد سغدی را میترا بنامیم. در این رابطه باید از او انتظار ساز و برگی مانند یک اسب بالدار و نمادهای خورشیدی را داشته باشیم اما نه در هیچ یک از تصویرهای به دست آمده از سغد و نه در تصویر ایزد نگار توسط موجود بالداری حمایت نمیشوند.
این ایزد در سغد دختر نوشیروان بوده و نام این ایزد کوشانی مزدانو است که مزدای پیروز نامیده میشده است (مزداونا) به پیروی از آن یازد موجود در هنر سغدی و در دختر نوشیروان نباید بازنمود کسی باشد مگر اهورامزدا (اورمزد در پهلوی و خورمزدا در زبان سغدی) افراد بزرگ و شایسته دریافت هاله به خوبی شناخته میشوند و ما میتوانیم آن را مانند نمادی از قدرت خارقالعاده توصیف کنیم به وجودآورنده همه زندگیهاست و حیوان از هاله او بیرون میآیند.»
«دیوارنگارههای آسیای مرکزی» نوشته مارکوس مود با ترجمه بهزاد صداقتی در 148 صفحه، شمارگان 100 نسخه و بهای 30 هزار تومان از سوی انتشارات آریارمنا منتشر شده است.
نظر شما