به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ به همت آکادمی هنر شمسه در ادامه سلسله درسگفتارهای تاریخ انتقادی فلسفه غرب، دوره کانت و متافیزیک: انقلاب یا ضدانقلاب؟ با تدریس محمدمهدی اردبیلی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مدرس دانشگاه سه شنبهها از ساعت ۱۸ تا ۲۰ به صورت حضوری و آنلاین برگزار میشود.
این دوره از ۷ مردادماه آغاز میشود. اردبیلی درباره طرح درس نوشته است: هرچند هیوم، کانت را "از خواب جزمی بیدار کرد"، اما برونرفت از جزمیت نیازمند چیزی بیشتر بود. هیوم مسئولیتِ ایجابیِ "جرقهای را که جهانیده بود" نپذیرفت و نه تنها هیچ نظام فلسفیِ بدیلی در برابر رئالیسم جزمی به دست نداد، بلکه حتی برای پیشبرد نقدش به برخی مبانی جزماندیشانه تکیه کرد. او کل متافیزیک را زیر سوال برد و آن را به اتهام "سفسطه و توهم"، "به آتش سپرد".
کانت اما احیای حیثیت "بانوی هتکحرمتشده متافیزیک" را به عنوان هدف خود برگزید و این مهم، نیازمند تلاشی سترگ و جسارتی عظیم بود که خود او در پیشگفتارش بر نقد عقل محض آن را با کشفِ نوآورانهی کوپرنیک مقایسه کرده است. به همین دلیل، تاکنون بارها به طرق مختلف و با اغراضی متفاوت، انقلابی کانتی را "انقلاب کوپرنیکی در فلسفه" نامیدهاند.
کانت با چرخشی ایدئالیستی، به زعم خودش، آخرین پسماندههای جزمیتِ رئالیستی نزد لاک، لایبنیتس و حتی خود هیوم را به چالش کشید و "ایدئالیسم استعلایی" خود را در مقام بدیلی نظاممند جایگزین متافیزیکای ساخت که به دست هیوم ویران (یا دستکم ویرانیاش اعلام) شده بود.
در این معنا، کانت بنیانگذار ایدئالیسم (در معنای متاخر آن) است. اما همان گونه که هر انقلابیای آنگاه که وجهی از نظام پیشین را برمیاندازد، وجهی را هم نگه میدارد و در راستای تحکیم نظام تازه مصادره میکند، کانت نیز، هر چه کرد نتوانست از شرّ آخرین میراث رئالیسم (یعنی تصدیق وجودِ امر فینفسه) خلاص شود و آن را تا انتها همچون لکه ننگی بر پیشانی نظامش حمل کرد. تجربه نشان داده است که هر انقلابیای مجبور خواهد شد به انقلابی که به راه انداخته خیانت کند و موضع ضدانقلاب بگیرد.
از همین رو، دوره آموزشی "کانت و متافیزیک: انقلاب یا ضد انقلاب؟ " پس از ترسیم طرحی کلی از فلسفه نظری کانت، به ویژه با تمرکز بر دو اثر اصلیِ نقد عقل محض و تمهیدات، خواهد کوشید تا به این پرسش پاسخ دهد که کانت در کجا انقلابی ماند و در کجا به انقلابش خیانت کرد و از مواجهه با نتایج رادیکال ایدئالیسمش به هراس افتاد. در این معنا، میتوان ادعا کرد که تمام فلسفههای بعد از او چه رادیکال چه ارتجاعی، واکنشهایی بودند به این هراس و نیز تلاشهایی بودند در جهت نقد انسدادهای نظام کانتی، البته با تکیه بر امیدهای خود کانت.
نظر شما