فرهنگ امروز/ آناهید خزیر: کتاب «اقتصاد ایران به روایت اسناد در قرن نوزدهم» با ترجمه و گردآوری احمد سیف منتشر شده است. اینکتاب شصتونهمین عنوان از مجموعه «علوم انسانی» از سوی نشر چشمه است و شامل اسنادی درباره اقتصاد ایران در قرن نوزدهم میلادی است که کنسولهای انگلیس در شهرهای مختلف ایران نوشتهاند. مطالب اینکتاب ریشه در پژوهشهای دوران دانشجویی نویسنده و تحقیقات وی در آرشیو وزارت امور خارجه انگلستان دارد که به گفته وی، فراوانی اسناد موجب حیرتش شده است. بین اسناد موجود در وزارت خارجه بریتانیا، سندهای زیادی هم درباره ایران وجود دارد که گردآورنده کتاب در اینزمینه، سراغ اسناد مربوط به قرن نوزدهم رفته است.
بخش زیادی از اطلاعات مربوط به اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، از خلال همین اسناد که در آرشیو وزارت خارجه بریتانیا موجود است، مشخص میشود و احمد سیف به مشابهت چنین وضعیتی درباره اسناد موجود در آرشیو روسیه تزاری هم اشاره کرده است. در کنار گزارشهای کنسولهای انگلیس در ایران، ترجمه گزارشهای دیگر کارگزاران استعمارگر بریتانیا در ایران هم در کتاب آمده که نشاندهنده تلاش جدی انگلیسیها برای گردآوری اسناد و اطلاعات هستند. با احمد سیف درباره این کتاب و اقتصاد ایران در سدهای که تاریخ ایران فراز و نشیب بسیاری داشته است گفتوگو کردهایم.
سیف در ایران در مدرسه عالی بازرگانی سابق درس خوانده و بعد در سال 1348 برای ادامه تحصیل به انگلستان رفته است. در دانشگاههای گلاسگو، منچستر و سرانجام ردینگ درس خوانده و چند سال پیش، پس از 30 سال تدریس دردانشگاه بازنشسته شده و در حال حاضر به طور پاره وقت در نیوکالج درلندن اقتصاد سیاسی تدریس میکند.
برای پرسش نخست از کتابهایی بگویید که درباره اقتصاد ایران در یک سده گذشته تالیف کردهاید و اینکه وضعیت جامعه ایران در آن روزگار چگونه بوده است؟
این پرسش شما برخلاف آن چه که به نظر میرسد جواب ساده و سرراستی ندارد. من علاوه براین کتاب، تاکنون از پژوهشهای خودم پنج کتاب درباره جنبههای گوناگون اقتصاد و جامعه ایران درقرن نوزدهم منتشرکردهام ولی هنوز نتوانستم به درستی از «اقتصاد ایران دراین قرن» تصویر کاملی به دست بدهم و طبیعا در این فضای محدود اینجا نمیتوانم جواب قانع کنندهای برای شما داشته باشم. در سال 1373 به همت نشر چشمه، نخستین کتاب من تحت عنوان «اقتصاد ایران در قرن نوزدهم» در ایران چاپ شد. مدتی بعد، در سال 1380 در ادامه همان ساختار تحلیلی ارایه شده، نشر رسانش کتاب «استبداد، مسئله مالکیت و انباشت سرمایه درایران» را چاپ کرد که اگرچه دنباله همان کتاب قبلی نبود، ولی در آن کوشیده بودم تا یک چارچوب نظری برای بررسی وضعیت اقتصاد و اجتماعی ایران درآن قرن ارایه کنم. در 1383 نشر رسانش کتاب «درانکار خودکامگی» را منتشر کرد که اگرچه مجموعه 6 مقاله درباره استاد علی اکبر دهخدا بود ولی به جنبههای مختلفی از اوضاع اقتصادی و ایران در سالهای پایانی قرن نوزدهم پرداخته بودم. در 1387 نوبت به «قرن گم شده: اقتصاد و جامعه ایران در قرن نوزدهم» رسید که نشر نی ناشرش بود که به واقع دنباله همان مباحث کتاب اول من بود. انگاره اصلی بررسیهایی که در کتابهای خودم ارایه دادهام این است که اگر نخواهیم به قرون پیشتر بازگردیم، علل ساختاری ناکامیهای اقتصادی ما در قرن بیستم ریشه در تحولاتی دارد که در قرن نوزدهم بر ایران گذشته است. یعنی، این قرنی است که از دیدگاه بررسی تحولات اقتصادی، به نگاه من، گویی یک قرن گمشده است. در سال 1390 هم کتاب آمه «بحران در استبداد سالاری ایران» را منتشر کرد که هم یک بررسی نسبتا جامع از اوضاع اقتصادی ایران در قرن نوزدهم درآن هست و هم یک بررسی انتقادی از نهضت مشروطیت.
آن چه درباره قرن نوزدهم جذاب است این که اقتصاد و سیاست در بسیاری از کشورهای جهان دگرگون میشود و در واقع قرنی است که شاهد انقلاب صنعتی و بسیار تحولات دیگر در بسیاری از کشورهای جهان هستیم. اولین پرسشی که در این باره میتوان مطرح کرد این است که ایران در این شرایط در کجای جهان ایستاده و شاهد چه تحولاتی درایران هستیم؟
یکی از راههایی که میتوانیم در مسیر پاسخگویی به این پرسش کار بکنیم وارسیدن اسنادی است که داریم. اگرچیزی شبیه به یک آرشیو ملی داشتیم احتمالا این کار شاید اندکی سادهتر میشد ولی تا جایی که میدانم ما چیزی به عنوان آرشیو ملی نداریم در نتیجه اسنادی چون آن چه که در این مجموعه جمعآوری شدهاند، از جمله گزارشهای کنسولی و دیگر گزارشاتی که ماموران دولتهای خارجی در ایران تهیه و برای دولتهای متبوع خود میفرستادند میتوانند برای پیشبرد دانش ما از آن شرایط مفید باشند. من در کارهای پژوهشی خودم از این اسناد بهرهها بردم و همیشه دوست داشتم شرایطی فراهم شود تا بتوانم ترجمه فارسیشان را در اختیار همکاران ایرانیام قرار بدهم. چند سالی پیشتر خیز برداشته بودم که این کار را بکنم و حتی با ناشری در ایران هم صحبتهای اولیه شد ولی متاسفانه آن طرح پا نگرفت و نشد. درحال حاضر اگرچه دیگر آن انرژی سابق را ندارم ولی اکنون هم اگرشرایطی فراهم بشود آماده هستم که این پروژه را یک باردیگر آغاز بکنم و این اسناد را برای نشر در ایران آماده بکنم. چون به جد اعتقاد دارم که به درک بهتر ما از تحولات ایران در طول این قرن کمک میکنند و نشان میدهد که جامعه اقتصادی ایران در آن سده چه جایگاهی داشته است.
در این کتاب ترجمه
نویسندگان این گزارشها ماموران رسمی دولت بریتانیا بودند و ماهیت این گزارشها هم به گونهای است که آنها نفعی نداشتند از این که در تدوین آن دروغ بگویند. البته بلافاصله اضافه میکنم بعید نیست بعضی از اطلاعات آمده درست نباشد ولی به اعتقاد من، اشتباه با دروغ تفاوت دارد
کدام گزارشهای اسنادی آمده است؛ اسنادی که برای بالا بردن دانش سیاستپردازان بریتانیا برای سیاستپردازی درباره ایران بوده چه نقشی در اقتصاد ایران در قرن نوزدهم داشته است؟
در آرشیو اسناد وزارت امورخارجه بریتانیا مجموعه عظیمی از اسناد درباره ایران و دیگر کشورها وجود دارد. من در زمان دانشجویی چند سالی روی اسناد ایران برای نوشتن پایان نامه دکترایم کار کرده بودم. یک سری از این اسناد در واقع «گزارشهای کنسولی» است یعنی لابد خبر دارید که در شهرهای مختلف ایران کنسولهای بریتانیا ساکن بودند- در تبریز، رشت، کرمان، بوشهر، اصفهان،- و این کنسولها هم مسئولیت داشتند که هر ساله گزارشی از وضعیت تجارتی منطقه ماموریت خود برای وزارت امورخارجه تهیه کنند. توجه دارید که علت اصلی تدوین این اسناد هم دانش سیاستپردازان بریتانیا برای سیاستپردازی درباره ایران را افزایش میداد. البته در این گزارشها عمده اطلاعات در باره وضعیت تجارتی و اقتصادی است البته گاه و بیگاه درباره مسائل دیگر هم اشاراتی دارند. تعدادی از گزارشهایی که در این کتاب آمده درواقع گزارشهای کنسولی از مناطق مختلف ایران است.
به عنوان مثال گزارش کنسولی از رشت، تبریز، استرآباد، کرمان، بوشهر، و کرمانشاه در این کتاب آمده است همینطور گزارشی درباره کشت تریاک در ایران و یا کشت زیتون در شمال ایران. هدفم در وهله اول این بود که خوانندگان ایرانی که یا به این اسناد دسترسی ندارند یا احتمالا انگلیسی نمیخوانند ببینند چه نوع اطلاعاتی در این اسناد آمده است. البته علاقه دارم که مثلا مجموعه گزارشهای کنسولی درباره مشهد و یا رشت و یا نقاط دیگر را به صورت یک مجموعه منتشر کنم ولی لازمهاش این است که ناشری پاپیش بگذارد که من هم این اسناد را منظم کنم. درباره نقش این اسناد در اقتصاد ایران، نکتهای که به نظر میرسد این است که این اسناد حاوی اطلاعات مفیدی درباره اقتصاد ایران هستند و در نبود یک آرشیو دولتی و یا آرشیو روزنامهها و نشریات مستمر به غیر از اسنادی از این قبیل ما دیگر اسناد و مدارک دیگری برای بررسی تحولات اقتصادی ایران در اختیار نداریم. البته که نمیتوانیم از صحت همه آن چه در این اسناد آمده مطمئن باشیم ولی این نکته درباره همه شواهدی از این دست صادق است یعنی شمای پژوهشگر باید با بررسی اسنادی از این دست، دست به تحلیل بزنید. بعضی از کارهایی که این جماعت میکردهاند هم جالب است و هم این که در زمان خویش نشانه تیزهوشی این جماعت بود.
برای مثال در یک گزارش میخوانیم که کنسول بریتانیا در یزد به رئیس صنف نانوا رشوه میدهد تا پیدا کندکه بهطور متوسط در آن شهر در سال 1848 چه میزان نان روزانه پخت میشده است تا برآن اساس تخمینی از جمعیت شهر به دست بیاورد. یا درمورد دیگر، درباره سندی که در همین کتاب هم ترجمهاش را آوردهام درباره مخارج دولت ایران، کنسول بریتانیا به وزارت امورخارجه مینویسد که «چون من این اطلاعات را از منبعی محرمانه و مخفی به دست آوردهام، تقاضا میکنم به وزیر امور خارجه پیشنهاد کنید که در صورت چاپ این گزارش، حداقل در شرایط کنونی، آن را در دسترس عموم قرار ندهند.» میخواهم در واقع براین نکته تاکید کنم که با توجه به محدودیتهایی که در آن سالها داشتیم، بخش قابل توجهی از این اسناد حاوی اطلاعات بسیار مفیدی درباره ایران هستند.
سده نوزدهم نقش بسیار مهمی در تاریخ ایران داشته و اقتصاد و تجارت ایران نیز در آن روزگار تاثیر زیادی بر معیشت جامعه ایرانی داشته است. تجارت ایران در قرن نوزدهم بیشتر بر مبنای چه کالاهایی بوده است؟
من البته یک پژوهش گستردهتر درباره این موضوع در دست دارم که امیدوارم بتوانم بهزودی در ایران منتشرکنم ولی بهطور کلی میتوانم بگویم که دراین دوره اقلام تجارتی بین ایران و اقتصادیهای دیگر بیشتر اقلام مصرفی بوده است. قلم عمده وارداتی ایران منسوجات و قند و شکر بود و عمدهترین قلم صادراتی هم در دورههای متفاوت تفاوت داشته است. در قبل از شیوع بیماری پپرین در سالهای 1860 عمدهترین کالای صادراتی ایران ابریشم خام بود که عمدتا در گیلان تولید میشد و عمدتا از طریق ترکیه به اروپا صادر میشد و بعد پس از انهدام تولید ابریشم به خاطر این بیماری، برای چند سالی- به ویژه با توجه به بحران جهانی بازار پنبه- صادرات پنبه از ایران عمده شد ولی در نبود راههای مناسب و حجم به نسبت زیاد پنبه، این تجارت پایداری نبود و بعد نوبت به صدور تریاک رسید که از طریق هندوستان، به چین صادر میشد و پس از آن هم تا رسیدن به نفت در سالهای اولیه قرن بیستم قالی و شال عمدهترین اقلام صادراتی ایران بودند. البته نکتهای که قابل توجه است این که ترکیب کالایی تجارت ایران در طول این قرن اندکی تغییرکرد یعنی در سالهای اولیه قرن نوزدهم، به روسیه تزاری پارچههای ابریشمی و پنبهای هم صادر میکردیم ولی وقتی به سالهای 1870 میرسیم، صادرات ابریشم خام و پنبه خام داریم و صدور پارچه- تقریبا هر نوعاش- از ایران متوقف شده است و دلیلاش هم این است که واحدهای تولید کنندهشان در واقع به خاطر رقابت خارجی از بین رفتند. البته در تجارت ایالات جنوبی ایران با هندوستان ما وارد گندم و برنج هم داشتیم و به همین نحو در سالهای پایانی قرن نوزدهم میزان قابل توجهی برنج از گیلان به روسیه صادر میکردهایم. بد نیست اشاره کنم که به خاطر نبود راههای مناسب و از نظر اقتصادی به صرفه، حتی برنج گیلان از طریق روسیه به بازارهای مشهد میرسید و در آن جا مصرف میشد. یعنی برنج از گیلان به روسیه میرفت و بعد از طریق عشقآباد دوباره وارد ایران میشد تا در خراسان مصرف شود.
در پیشگفتار کتاب به این نکته اشاره کردهاید که برخی از ایرانیان نگرش توطئهپنداری داشتهاند و اسناد قرن نوزدهم در آرشیو امور خارجه انگلستان را بیارزش میپنداشتند نظر شما در این باره چیست؟
در این که در تدارک این اسناد اهداف و مطامع استعماری هم دخالت داشتهاند تردیدی نیست چون تهیهکنندگان این اسناد در واقع کارگزاران همین حکومتها بودند ولی درعین حال تردیدی ندارم که
آگاهیهای آماری این کتاب برای درک بهتر ما از وضعیت اقتصادی در سالهای پیش از مشروطه منبع بسیار معتبری میتواند باشد. به گمان من، نهضت مشروطهطلبی نقطه اوج بحران استبدادسالاری حاکم بر ایران بود
در همین اسناد شواهد مفیدی هم هست مثلا در همین گزارشهای کنسولی که شماری در این کتاب آمدهاند شما درباره مناطق مختلف ایران دادهها و آمارهایی از گردش کالاها دارید که از منابع دیگر قابل دسترسی نیستند یعنی تاجایی که من خبر دارم اسناد دیگری نداریم که چنین اطلاعاتی را به ما منتقل کند. البته که باید در استفاده از این اسناد هوشمند بود و منظورم از هوشمندی هم این است که نه همه آن چه در این اسناد آمده حقیقت محضاند و نه دروغ محض. باید سره را از ناسره جدا کرد و بر آن مبنا از شرایط تحلیلی منطقی به دست داد. من نظرم بر این است که این اسناد و اسناد مشابه، مثلا اسناد رسمی دولت تزاری روسیه و یا دولت فرانسه برای رسیدن به درک معقولتری از تحولات اقتصادی ایران بسیار مفیدند و باید مورد استفاده قرار بگیرند.
چقدر از میزان صحت این اطلاعات آگاهی دارید؟
نویسندگان این گزارشها ماموران رسمی دولت بریتانیا بودند و ماهیت این گزارشها هم به گونهای است که آنها نفعی نداشتند از این که در تدوین آن دروغ بگویند. البته بلافاصله اضافه میکنم بعید نیست بعضی از اطلاعات آمده درست نباشد ولی به اعتقاد من، اشتباه با دروغ تفاوت دارد. آدم معصومانه اشتباه میکند ولی عمدا دروغ میگوید. مثلا گفتم وقتی اولین باز گزارش آرتور هربرت را درباره منابع کانی ایران خواندم حیرت کردم که در سال 1886 از تهران به لندن ارسال شده است. من تاکنون گزارشی به فارسی دراین باره ندیدهام که یک کسی یک گزارش نسبتا کاملی ارایه بدهد از معادن احتمالی ایران و حتی در مواردی تکهای از سنگ را گرفته باشد و با همان دانش و ابزارهای نه چندان پیشرفته 140 پیش به محک بزند و بعد به مافوقاش گزارش بدهد که مثلا این سنگ بیش از 50% سرب دارد، کاری که مثلا در نزدیکی شهرری انجام دادند. البته من نمیدانم تاچه پایه میتوان به اطلاعاتی از این دست اطمینان داشت. و همین نکته است درباره همه دادههای آماری که در این کتاب آمدهاند. چون هیچ منبع بدیلی نداریم که بتوانیم صحتشان را به محک بزنیم. پیشتر هم گفتم در وضعیتی که ما درآن هستیم ترجمه و تکثیر اسنادی چون آن چه در این کتاب جمع شدهاند به نظرم غنیمت است.
افزون بر این منابع و اسناد در آرشیو وزارت امور خارجه انگلستان منابع دیگری نیز وجود دارد که به روشن شدن بخش ناشناخته اقتصاد ایران در قرن نوزدهم بپردازد؟
درکنار این اسناد رسمی، ما تعداد قابل توجهی سفرنامه و گزارشهای مشابه هم داریم یعنی هم بعضی از این کنسول ها احتمالا به فرموده به سفرهای داخلی می رفتند و درباره مشاهدات خود گزارش سفر می نوشتند- یه عنوان مثال می توانم به سه سفرنامه کنسول ابوت اشاره کنم که یکی را در سال 1843 نوشت و دیگری را در سال 1848 و بعد در سال 1849 از تهران به کرمان رفت و مشاهداتش را از همه شهرهایی که از آنها گذشته بود به تفصیل نوشت که به گمان من یکی از بهترین گزارشهایی است که درباره صنایع دستی ایران داریم. میدانم که این سفرنامه آخری به همت استاد عباس امانت به انگلیسی منتشر شده است ولی خبر ندارم که آیا به فارسی هم ترجمه شده است یا خیر. من خودم سفرنامه سال 1848 را ترجمه کردهام که هنوز منتشر نشده است.
نکته جالب درباره دو سفرنامه اولیه ابوت این است که درهردو مورد از یک مسیر یگانهای به سفر رفت و مشاهداتش نشانه تغییراتی است که در همین چند سال اتفاق افتاد. از سفرنامههای دیگر هم من دو فصل از کتاب یک طبیب انگلیسی را هم ترجمه کردهام که دریک فصل درباره شیراز در طول قحطی بزرگ اطلاعات جالبی به دست میدهد. از کتابهای مهم دیگر هم کتابی است که کرزون نوشته و خوشبختانه چندین سال پیش با ترجمه استادانهای به فارسی هم در ایران منتشر شد. من هم میدانم که کرزون چه کسی بود و حتی در مسئولیتهای سیاسیاش چه کرد ولی درعین حال تردید ندارم که این کتاب حجیم که در دوجلد هم منتشر شد منبع قابل تاملی درباره ایران در قرن نوزدهم است. البته سفرنامههای دیگری هم هست به عنوان منابع جانبی باید مورد استفاده قرار بگیرند. البته علاوه براین موارد درچند موارد هم گزارشهای محرمانهای بود که البته حالا دیگر محرمانه نیستند مثلا گزارشی است درباره وضع جادهها درایران و یا دیگری که درباره منابع معدنی و کانی ایران است که نشان میدهد برخلاف ایرانیها، ماموران دولت بریتانیا برای شناختن بهتر امکانات بالقوه ایران چقدر زحمت میکشیدند. البته این دوگزارش اگرچه به وسیله ماموران دولت بریتانیا نوشته شدهاند ولی با گزارش کنسولی که پیشتر اشاره کردم تفاوت داشتند.
وضعیت اقتصادی ایران پیش از مشروطه در فراهمسازی بستر مناسب برای نهضت مشروطه تاثیر بسیاری داشته است. نقش وضعیت اقتصادی ایران را در سالهای پایانی سده نوزدهم را در شکلگیری انقلاب مشروطه چه میدانید؟
آگاهیهای آماری این کتاب برای درک بهتر ما از وضعیت اقتصادی در سالهای پیش از مشروطه منبع بسیار معتبری میتواند باشد. به گمان من، نهضت مشروطهطلبی نقطه اوج بحران استبدادسالاری حاکم بر ایران بود. در عرصه اقتصاد، شاهد انهدام گسترده صنایع دستی در ایران هستیم و در بخش کشاورزی هم گذشته از بیتوجهی به مقوله آب و آبیاری، ابزارها هم همانی بودند که در هزار سال پیشتر بود. به همین خاطر دهقانان فراری از روستا به بیرون از اقتصاد ایران- به حاشیه جنوبی روسیه، ترکیه عثمانی و حتی مصر- پرتاب میشدند و روشن است که مازاد کار آنها- یعنی قابلیتهایشان برای تولید ارزش و ارزش اضافی نیز به همراهشان از اقتصاد ایران به در برده میشد. در شرایطی که وضعیت اقتصادی هرروزه ناهنجارتر میشد سلاطین قاجاریه «سفر به اروپا» را کشف میکنند. قرض میگرفتند و به سفر میرفتند و همانطور که از اسناد میدانیم در سفرهای مظفرالدینشاه، بهعنوان مثال، عمدتا «اسباببازی» میخریدند. نه فقط به شکایات پاسخ شایسته نمیدادند بلکه حتی مظفرالدینشاه در نامهای به ظلالسلطان وعده میدهد که «دماغ اشخاص بیمعنی
در قرن نوزدهم تا پیش از بیماری کرم ابریشم که در 1864 اتفاق افتاد، تولید ابریشم محصول عمده گیلان بود و تازه پس از لطمهای که به آن به خاطر این بیماری وارد آمد درسالهای پایانی قرن، کشت و صدور برنج از گیلان به روسیه تزاری مهم شد
را خواهیم مالاند» در این فضای از نظر اقتصادی بسیار ناگوار و از نظر سیاسی غیرقابلتحمل است که نهضت مشروطه اتفاق میافتد.
نظام اقتصادی حاکم بر دوره قاجاریه را چگونه ارزیابی میکنید؟ همچنین منافع دولت انگلستان از مشروطهشدن حاکمیت در ایران چه میتوانست باشد؟
واقعیت این است که تا 1906 یعنی زمان انقلاب مشروطه ما هیچ قانون مدونی در ایران نداشتیم. ساختار حکومت هم اگرچه بهظاهر تغییراتی کرده بود ولی با نظامی که در زمان شاهعباس صفوی داشتیم تفاوت قابل توجهی نداشت با این تفاوت که هم شرایط جهان تغییر کرده بود و هم اینکه ساختار حکومتی بهخاطر تناقضها و تضادهای درونیاش بهشدت غیرکارآمد و حتی میگویم مخربتر شده بود. در قرن نوزدهم هم اقتصادهای رو به رشد سرمایهداری در اروپا را داریم که بهدنبال بازار برای کالاهای خود و همچنین مواد اولیه مورد نیاز برای صنایع در حال رشد خود هستند، و هم اینکه همسایه شمالی ما، روسیه تزاری هم در این مسیر گام گذاشته است ولی در ایران شاهد هیچ تحول قابل توجهی نبودیم. همه کوششهای داخلی، مشخصا در زمان امیرکبیر و یا میرزا حسینخان سپهسالار در وجه عمده بهخاطر عوامل درونی متوقف شده و به جایی نمیرسند. امیرکبیر را که میکشند و اگر ادعای اعتمادالسلطنه راست باشد سپهسالار را هم به دستور ناصرالدینشاه مسموم میکنند. برخلاف ادعاهای گاهوبیگاه شماری از محققان و پژوهشگران، اقتصاد ایران در 1800 با اقتصاد ایران در 1900 تفاوت چشمگیری، بهویژه در وجوه مثبت ندارد. در ابتدا و انتهای قرن، مالکیت خصوصی محترم نیست و امنیتی ندارد. ساختار سیاسی نیز تغییری نکرده است. کماکان، شاه و وابستگان بوروکراسی همهکارهاند و به مردم نیز هیچ پاسخگویی ندارند.
شیوههای تولید، چه از نظر بیان حقوقی و چه از دیدگاه تکنولوژیک تغییری نکرده است. نظام مالیاتی و دیوان به همان شکل و صورتی است که صد سال پیشتر بود. اینکه اندکی بعد، از درون این مجموعه، با نهضت مشروطهخواهی روبهرو میشویم که با همه کاستیها حرکتی سترگ بود، بررسی و تحلیل همهجانبهای میطلبد. ولی، گفتن دارد که به علت ناهمخوانی این نهضت با دیگر اجزای کلیت ساختار ایران است که شماری از محققان، آن را «دستپخت» انگلیسیها میدانند و البته، به این سؤال ابتدایی نیز کار ندارند که منافع دولت فخیمه انگلستان از مشروطهشدن حاکمیت در ایران چه میتوانست باشد؟ مگر با حکومت شاه کم قرارداد بسته بودند؟ و مگر شمار قابلتوجهی از زمامداران قبل از مشروطه، به منافع دولت انگلستان در ایران کم خدمت کرده بودند؟ البته در این تردیدی نیست که برخلاف روسیه تزاری که علنا به ضدیت با این جنبش پرداخت، انگلستان، در مراحل اولیه از آن دفاع میکرد. ولی شواهدی در دست است که به آن در نوشته دیگری اشاره کردهام که دیری نگذشت که دسیسههای آشکار و پنهان دولت انگلستان نیز علیه مشروطه آشکار شد. البته به قرارداد معروف 1907 دیگر اشاره نمیکنم. به نظر من، «انگلیسی» دانستن مشروطه قبل از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد، نشانه ضعف تحلیل و شناخت اندک تحلیلگران ما از اوضاع ایران است.
درباره قحطی بزرگ ایران و رویداد تاریخی مشروطه چه گزارشهایی از کنسولهای انگلیسی در این کتاب آمده و چقدر به روشن شدن این دو رویداد تاریخی کمک کرده است؟
درباره قحطی بزرگ فصلی از کتاب دکتر ویلز را ترجمه کردهام که به عنوان یک طبیب انگلیسی چندین سال در ایران زندگی کرده بود و به گمان من در این فصل، اطلاعات بسیار مفیدی به خواننده خواهد داد. ترجمه دو سند را که در 1906 از سوی مقامات سفارت بریتانیا تنظیم شده در این کتاب آوردهام که اطلاعات بیشتری به دست میدهد از رویدادها و حوادثی که در حول و حوش مشروطهخواهی در ایران در جریان بود.
در سالهای پایانی قرن نوزدهم که پیشدرآمدی بر انقلاب مشروطه ایران است تجارت ایران بیشتر بر اساس چه کالایی بوده است؟
اگرچه درگزارشهای کنسول رشت اطلاعاتی درباره کشت زیتون درآن ایالت هست ولی تا جایی که من میدانم تاثیر قابل توجهی برتجارت ایران نداشته است. در قرن نوزدهم تا پیش از بیماری کرم ابریشم که در 1864 اتفاق افتاد، تولید ابریشم محصول عمده گیلان بود و تازه پس از لطمهای که به آن به خاطر این بیماری وارد آمد درسالهای پایانی قرن، کشت و صدور برنج از گیلان به روسیه تزاری مهم شد.
همانطور که در کتاب نیز به آن اشاره شده ژوزف رابینو در مقطعی رئیس بانک شاهنشاهی در تهران بوده و اطلاعات گستردهای درباره اوضاع مالی و اقتصادی ایران داشته است. وضعیت بانک شاهی ایران در پیش از مشروطه چگونه بوده است؟
آن چه دراین جا به عنوان یادداشتهای یک اقتصاددان منتشر شده است به جای خود در واقع خلاصهای است از کتابی که یک اقتصاددان ایتالیایی به نام کاوالیره لورینی که در دانشگاه پادوا استاد بود که در سال 1900 درباره اقتصاد ایران منتشرکرد و رابینو در واقع درسخنرانیاش یافتههای این کتاب را ارایه میکند. این سخنرانی در واقع خلاصهای است از وضعیت کلی اقتصاد ایران در سالهای پایانی قرن نوزدهم براساس آن چه در این کتاب آمده است و بعد در بخش پرسش و پاسخ هم با دادههای تازه تکمیل میشود. من متاسفانه ایتالیایی نمیدانم ولی ای کاش کسی کتاب لورینی را به فارسی ترجمه میکرد چون براساس خلاصهای که رابینو از این کتاب به دست میدهد و به علاوه، حتی بهره گرفتن بسیار ناکافی خود من از دادههای آماری این کتاب آن هم به کمک فرهنگ لغت، این کتاب برای درک بهتر ما از وضعیت اقتصادی در سالهای پیش از مشروطه منبع بسیار معتبری میتواند باشد. البته خود رابینو به عنوان کسی که مدتی رئیس بانک شاهنشاهی بود اطلاعات گستردهای درباره ایران داشت و به همین دلیل به نظر من ارایه این خلاصه در واقع تاییدی است که از کار پروفسور لورینی در واقع انجام میدهد چون یقین دارم اگر یافتههای لورینی با واقعیتها در ایران تفاوت اساسی داشت حتما به وسیله رابینو بیان میشد.
ایبنا
نظر شما