فرهنگ امروز/ صادق وفایی: تاریخ، و تحریف آن، یکی از مهمترین ابزارهایی است که صهیونیستها در طول قدرتیابی و رسیدن به اهدافشان از آن بهرهبرداریهای فراوانی کردهاند. نتیجه چنینبهرهبرداریهایی در قرن بیستم، بهطور مشهود با تأسیس دولت اسرائیل در فلسطین خود را نشان داد و در قرن بیست و یکم هم موارد صریح و مشهود دیگری بودند که از تحریف تاریخ و بهقولی ساختنش توسط صهیونیستها ریشه میگرفتند.
ماجرای هولوکاست و نسلکشی یهودیان، بههیچوجه دروغ نیست اما اینکه چه بهرهبرداریهایی از آن شد؛ و از همه مهمتر، اینکه چه جریان و تفکری پشت آن قرار داشت، از جمله سوالهای مهمی است که اسرائیلیها یا صهیونیستها، تمایلی به پاسخگویی به آنها ندارند و همیشه هم سعی کردهاند افکار عمومی و وجدان بشری را از توجه به آن، منحرف کنند. نکته مهم این است که هولوکاست و جنایتهای بشری در اروپای قرن بیستم رخ دادند اما مطالعه تاریخ و اسناد معتبر، میگویند گروهی که به ظاهر، قربانی این جنایات بودند، صحنهگردان اصلیاش هم بودند. صحنه یا نمایشی که در جهت پیشبرد سیاستهای فراماسونری و صهیونیستی، با طراحی صحنه و همه امکانات اجرا شد.
پیشتر درباره تحریفات تاریخی یهودیانِ صهیونیست برای ساخت گذشته دروغین و همچنین نظرات دیگرانی که بیشترین خدمت را برای تأسیس اسرائیل به آنها کردند (مانند آدولف هیتلر و دستگاه حکومت نازی آلمان) مطالبی را منتشر کردهایم که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند.
* (بررسی کتاب «اختراع قوم یهود »-۱): تاریخ جعلی یهود چطور خلق شد / کتاب ضداسرائیلی نویسنده اسرائیلی
* (بررسی کتاب «اختراع قوم یهود »-۲): خط بطلان برافسانه تبعید و وراثت / سکوت صهیونیستها درباره حمیر و خزر
* (بررسی کتاب «هولوکاست»): معامله اروپا با یهودیان / آیا زیادهخواهی غربیها پایانی دارد؟
* (بررسی کتاب «نبرد من» -۱): بررسی ریشههای تنفر هیتلر از مارکسیسم و یهودیت / در ضدّیت دموکراسی
* (بررسی کتاب «نبرد من» -۴): هیتلر درباره یهودیها چه میگوید؟ / پیشگویی تقابل ایران با اسرائیل
* (بررسی کتاب «فلسفه هانا آرنت»): بررسی معماهای یهودستیزی و محاکمه آیشمان در فلسفه هانا آرنت
* (بررسی کتاب «یادداشتهای روزانه»): یادداشتهای روزانه پسربچه یهودی؛ واقعیت یا تاریخسازی صهیونیستی
در ادامه این روند مطالعاتی، قصد داریم بهطور مستقیم و در قالب چندقسمت، به کتاب «آیشمن در اورشلیم» نوشته هانا آرنت، فیلسوف یهودی آلمانی بپردازیم. آرنت در مقایسه با اسرائیلیها، یهودی جالبی است چون طرفدار مصالحه با فلسطینیها بود و معتقد بود مناقشه آنها و اسرائیل نیازمند تشکیل یک دولت دوملتی مشترک و سکولار است. او حتی یک دهه پیش از نوشتن کتاب «آیشمن در اورشلیم» که آبروی اسرائیل را در خطر قرار داد و چالشهای زیادی برای این دولت خودخوانده به وجود آورد، شاگرد کورت بلومنفلد رهبر صهیونیست آلمانی بود اما عقایدش اصلاً صهیونیستی نیست.
آرنت که بهعنوان یکخبرنگار در جلسات دادگاه بررسی جنایات جنگی آدولف آیشمن در اورشلیم شرکت کرده بود، در مطالبی افشاگرانه، نقش شوراهای یهود را در هولوکاست زیر ذرهبین قرار داد و نشان داد دست سران یهود و آلمان نازی در مساله «راه حل نهایی» (کشتار گسترده یهودیان) بهطور مشترک به خون همکیشاناش آلوده است«آیشمن در اورشلیم» اولینبار در سال ۱۹۶۳ چاپ شد و مانند آبی که در لانه موران ریخته شود، جنجال زیادی بین اسرائیلیها به پا کرد؛ تا آنجا که حکم به تکفیر آرنت دادند. نویسنده کتاب که بهعنوان یکخبرنگار در جلسات دادگاه بررسی جنایات جنگی آدولف آیشمن در اورشلیم شرکت کرده بود، در مطالبی افشاگرانه، نقش شوراهای یهود را در هولوکاست زیر ذرهبین قرار داد و نشان داد دست سران یهود و آلمان نازی در مساله «راه حل نهایی» (کشتار گسترده یهودیان) بهطور مشترک به خون همکیشاناش آلوده است. اما آرنت پیش از چاپ این کتاب، در سالهای دهه ۱۹۳۰ هم انتقاداتی به عملکرد شوراهای یهود داشت؛ مثلاً درباره عملکردشان در گتوها و توافقنامه انتقال کالایشان که بین صهیونیستها و نازیها بسته شد. به عبارت دیگر میتوان گفت آرنت چه در آن برهه و چه زمان چاپ کتاب «آیشمن در اورشلیم» از خیانت صهیونیستها نسبت به مردم یهود گلایه و انتقاد داشت. بد نیست بگوییم شورای یهود، یک سازمان یهودی-آلمانی بود که به دستور دولت آلمان نازی تأسیس شد و از خاخامها و چهرههای شاخص یهودی تشکیل شد که واسطه جامعه یهودیان و دولت نازی بودند. کار بزرگ انتقال یهودیان از مراکز مختلف به گتوها با هماهنگی این شورا انجام میشد.
بههرحال بین تصویر قهرمان اسرائیلی که حق مردم ستمدیده یهود را از آیشمن میستانَد و آنیهودیِ تسلیم و نرمخویی که به آرامی به سمت محل اعدام میرود، تناقضی وجود دارد که باید برای حل آن سراغ فراماسونها و هسته مرکزی صهیونیسم رفت. چون بهقول هانا آرنت، یهودیان تسلیم و رامی که به سمت گودالهای تیرباران یا اتاقهای گاز میرفتند، با مردمان غیریهودی که بههمینترتیب در جنگ جهانی دوم کشته شدند، تفاوتی وجود ندارد. یکی از فرازهای مهم نوشتههای آرنت درباره محاکمه آیشمن، این است که شاید بیش از همه عوامل، آنچه باعث تحریف حقیقت و حتی تحریف حقیقتِ یهودیان شده، تلاش عمدی اسرائیلیها برای ارائه روایت بخش یهودی تاریخ و ماجرای هولوکاست بود.
نکته بسیار مهمی که پیش از بررسی کتاب «آیشمن در اورشلیم» باید به آن توجه داشت، این است که اسرائیلیها عملیات ربایش آیشمن در آرژانتین و انتقالش به اسرائیل و سپس محاکمه و اعدامش را بهعنوان یکی از نقاط روشن کارنامه خود به مردمشان و البته مردم دنیا ارائه میکنند. اما در پس پرده و به قول آرنت، این تئاتری که نخستوزیر وقت اسرائیل به پا کرد، نقاط تیره و سوالات مبهم زیادی وجود دارد که البته تلاش زیادی برای زدودن غبار ابهام از سر و رویشان نیاز نیست. مثلاً کمی مطالعه درباره آیشمن، زندگی و خدماتش به دولت آلمان نازی، نشان میدهد او خدمات زیادی به یهودیان و از همه مهمتر صهیونیستها داشته اما بهعنوان قربانی در دادگاه مثلاً عدالتمحور اسرائیلیها محکوم میشود. در واقع آیشمن که مسئول اداره امور مربوط به یهودیان در سازمان امنیت رایش سوم بود، به انتقال بسیاری از یهودیان به اسرائیل کمک کرد و در روزهای حضورش در اتریش، مذاکرات زیاد و مفیدی با اسرائیلیها یا صهیونیستها که در فکر تشکیل کشور اسرائیل بودند، داشت. به این مساله در ادامه خواهیم پرداخت اما بههرحال بهنظر میرسد صحنه نمایشی که آرنت میگوید اسرائیلیها با دادگاه آیشمن به پا کردند، نیاز به یک قربانی داشت و آن قربانی کسی جز آدولف آیشمن نبود که فراموشیاش و مبتذلبودن شَرّش کمک زیادی به اسرائیلیها کرد.
مهمترین نکته هم درباره کتاب «آیشمن در اورشلیم» این است که پس از سالهای زیادی که از انتشارش میگذرد، هنوز خواننده، منتقد و علاقهمند دارد.
ورودی ریل قطار به اردوگاه مرگ آشوویتس که آلمان نازی در لهستان برپا کرد
* تاریخ و گوشههای تاریکاش
آموس ایلون معتقد بود علاقه روزافزون جوانان به «آیشمن در اورشلیم» نشانگر از جستوجو برای نظرگاهی متفاوت است که نامش تلاش برای جستجوی حقیقت است. یکی از حرفهای مهم آموس ایلون در مقالهاش این بود که «فلسطینیها هیچ مسئولیتی در برابر فروپاشی تمدن در اروپا نداشتند، اما در نهایت آنها بودند که تقاصش را پس دادند.»یکی از نکتهها و اشاراتی که آرنت در کتابش دارد و نباید به سادگی از کنار آن عبور کرد، صحبتش درباره زایندهترین عامل ایدئولوژیک جنبش صهیونیسم است. او میگوید از زمان ماجرای دریفوس به بعد (یعنی از سال ۱۸۹۴ تا امروز)، اینزایندهترین عامل، اعتقاد صهیونیستها به ماهیت ابدی و فراگیر یهودستیزی است. [ماجرای دریفوس، یکی از رسواییهای قضائی فرانسه است که در آن، پیش از شروع جنگ جهانی اول به یک افسر یهودی ارتش فرانسه، اتهام جاسوسی برای آلمان زده و بههمینخاطر او تبعید شد. اما بعدها بیگناهیاش اثبات شد.] آرنت معتقد است این ماهیت ابدی یهودستیزی، عامل مهم دیگری است که میتوان با آن، آمادگی تبیینناپذیر جامعه یهودیان آلمان را برای مذاکره با نازیها توجیه کرد. این مذاکرات، در سالهای ابتدایی قدرتگرفتن نازیها انجام شدند و نازیها با یهودیان (بهتر است بگوییم صهیونیستها) روابط بسیار حسنهای داشتند. اما با این وجود همانطور که میدانیم و در مطالب پیشین هم گفتهایم، صهیونیسم، مبلغ آن روایتی از تاریخ است که یهودیان را در جایگاه قربانیان همیشگی نشان میدهد. در همینراستا، آموس ایلون روزنامهنگار اسرائیلی مقالهای درباره کتاب هانا آرنت و تکفیرش توسط اسرائیلیها دارد که بخشی از آن، پیشگفتارِ ترجمه فارسی این کتاب شده است. ایلون در مقالهاش به جنگ داخلیای اشاره کرد که این کتاب بین روشنفکران آمریکا و اروپا به راه انداخت و گفت «آیشمن در اورشلیم» همچنان در اروپا خواننده و مفسران جدید دارد. او معتقد بود علاقه روزافزون جوانان به «آیشمن در اورشلیم» نشانگر از جستوجو برای نظرگاهی متفاوت است که نامش تلاش برای جستجوی حقیقت است. یکی از حرفهای مهم آموس ایلون در مقالهاش این بود که «فلسطینیها هیچ مسئولیتی در برابر فروپاشی تمدن در اروپا نداشتند، اما در نهایت آنها بودند که تقاصش را پس دادند.»
یکی از نکات جالب و تاریخی درباره محاکمه آدولف آیشمن، این بود که مردم آلمان اهمیت چندانی برای این مسائل قائل نبودند و مشکل چندانی با زندگی آزادانه افرادی مثل او در کشورشان نداشتند. ازجمله حقایق و مسائل مشکوکی که آرنت در کتاب «آیشمن در اورشلیم» به آنها اشاره کرده، درباره همینروحیه مردم آلمان و افکار عمومی آنهاست؛ اینکه مقامات دولت آلمان غربی و بخش زیادی از افکار عمومی این کشور، هیچوقت خواستار استرداد آیشمن برای محاکمهاش در آلمان نشدند. در حالیکه هر دولت خودفرمانی درباره محاکمه مجرمان خودش، تعصب و جدیت به خرج میدهد اما آلمان درباره افرادی چون آیشمن، چنینغیرتی نشان نداد. هانا آرنت معتقد است با وجود روحیهای که از مردم آلمان ذکر کردیم، بزرگترین خطر سیاسی محاکمه آیشمن در آلمان، بهطور قطع تبرئهشدنش به علت فقدان نیت مجرمانه بوده است. چون اگر دولت آدناوئر (دولت وقت آلمان غربی) برای استفاده از مهرههایی که پیشینه عضویت در حزب نازی را داشتند، حساسیت زیاد به خرج میداد و اصطلاحاً زیادی سخت میگرفت، شاید اصلاً تشکیل نمیشد.
آرنت معتقد است منطق محاکمه آدولف آیشمن در اسرائیل، آنطور که نخستوزیر وقت اسرائیل میفهمید [تاکید بر مسائل کلی به قیمت کنارگذاشتن مسائل حقوقی] نیازمند افشای همدستی همه مأموران و مقامات آلمانیِ داخل در «راه حل نهایی» (پاکسازی قومی یهودیان) بود. و این، بهمعنی دستگیری خیلیها در دولت آلمان غربی میشد. از طرفی دادستان دادگاه آیشمن هم، مسیر محاکمه را تا آنجا از مسیر خود منحرف کرد که شاهدان به جایگاه شهود احضار شده و شهادتهای وحشتناکی دادند که بهقول آرنت، «کمترین ارتباطی با اعمال متهم (یعنی آیشمن) نداشتند.»
تئاتری به کارگردانی داوید بنگوریون
آرنت از همان ابتدای کتاب «آیشمن در اورشلیم» و شروع توصیف جلسه محاکمه این افسر نازی، کنایه را آغاز میکند و میگوید این، یکی از خردهمعماهای دولت تازهتاسیس اسرائیل است که علیرغم درصد بالای جمعیت آلمانیتبارش نتوانسته برای تنها زبانی که متهم و وکیلمدافع او میفهمند یک مترجم آبرومند پیدا کند. تبعیض قدیمی علیه یهودیان آلمانی هم که روزی در اسرائیل زیاد بود، دیگر قوت گذشته را ندارد. نکته جالب دیگری که آرنت درباره ۳ قاضی این دادگاه گوشزد میکند، این است که هرسه متولد آلمان و تحصیلکرده در این کشور بودند. البته آرنت تصویر موجه و قابلقبولی از قاضیهای این دادگاه بهویژه قاضی لاندائو ارائه داده و معتقد است نسبت به افکار عمومی حاکم بر اسرائیل، استقلال رأی استثنایی داشته است. به گفته آرنت، قاضی لاندائو سعی کرد علیرغم تلاشهای دادستان، جلسه دادگاه تبدیل به صحنه نمایشی که دادستان و نخستوزیر اسرائیل میخواستند، نشود اما همیشه هم در این کار موفق نبوده است. در نتیجه محاکمه آیشمن در فرازهایی، تبدیل به یک صحنه نمایشی و تئاتر واقعی شده که بازیگران خودش را داشته و مهمترینِ صحنهگردان آن، داوید بنگوریون نخستوزیر وقت اسرائیل بوده است. آرنت برای اشاره به او، از لفظ «صحنهگردان نامرئی» استفاده کرده که میخواسته این محاکمه، تبدیل به محاکمهای نمایشی شود و دادستان «گیدیون هاوزنر» هم در واقع صدای بنگوریون بوده است. در بیان این فیلسوف آلمانی، همانقدر که رئیس دادگاه آیشمن، به عدالت وفادار بوده، دادستان هم نسبت به دولت اسرائیل و بنگوریون وفاداری داشته است. یکی دیگر از کنایههای آرنت این است که شاید برای آنها که مثل بنگوریون فکر میکنند، عدالت یک مفهوم انتزاعی باشد!
بههرحال، یکی از تذکرات و هشدارهای آرنت درباره دادگاه آیشمن این است که در آن، سوالهای مهم که میتوانستند در روشنتر شدن حقیقت کمک کنند، مسکوت ماندند؛ مثل اینکه نقش ملتهای دیگر در ماجرای هولوکاست چه بود؟ چرا آلمانیها متهم اصلی هستند؟ مسئولیت متفقین این میان چیست؟ نقش رهبران و شوراهای یهود در نابودی مردم یهود چه بود و چرا یهودیان «مانند برهای که با پای خود به مسلخ میرود» به استقبال مرگ رفتند؟ همه اینها از سوالاتی هستند که از نظر آرنت باید در این دادگاه مطرح میشدند، ولی نشدند.
آرنت، آن صحبت گیدیون هاوزنر را که «ما قائل به هیچ نوع تفکیک قومیتی نیستیم»، یکلاف عجیب خوانده و میگوید درباره برگزاری دادگاه آیشمن، خبرنگاران آگاه، به وضعِ کنایهآمیز موجود واقف بودند. در نتیجه پس از دوهفته از شروع محاکمه، بهدلیل همینآگاهی، ترکیب حضار دادگاه تغییر کرد و اهالی اسرائیل را در دادگاه نشاندند. در نتیجه دادستان دادگاه تلاش کرد ضمن محکومکردن آیشمن، حاضران را قانع کند که یکیهودی، فقط میتواند در اسرائیل امنیت و زندگی شرافتمندانه داشته باشدآرنت با تاختن به دادستان جلسات دادگاه، به شیوه حکمرانی همفکران او اشاره میکند که مسیرشان در نهایت به کاخ سفید و تمجید جان. اف. کندی رئیسجمهور وقت آمریکا میرسد و عدالت کارهایی را که دادستان این دادگاه کرده، مجاز نمیداند؛ رفتاری مثل گوشهچشمهای مداوم به حضار، حرکات نمایشی حاکی از غرور و لذتِ قراردادن خود در مرکز توجه همگان. یکی دیگر از حملههای آرنت به این دادستان، به این خاطر است که گفته بود متهمکردن آیشمن و محاکمهاش به این دلیل نیست که او مرتکب جنایت علیه یهودیان شده بلکه به این دلیل است که آیشمن در قبال انسانها دچار جنایت شده و به قول خود دادستان: «ما قائل به هیچ نوع تفکیک قومیتی نیستیم.» چنینجملهای از یکصهیونیست که در طلب پسگرفتن خون همه نژادهای کشتهشده در جنگ جهانی دوم است، بیشتر یکطنز و شبیه کاریکاتور است. چون اسرائیلیها هیچ اشارهای به تلاش برای برگزاری دادگاه بینالمللی برای آیشمن نکردند و او را از آرژانتین دزدیده و به اسرائیل بردند تا درباره اتهاماتش درباره کشتار یهودیان پاسخگو باشد و سزا ببیند.
اما یکتناقض مهم دیگر از تناقضات این دادستان، در کلام آرنت این است که در چشم هاوزنر (دادستان)، تاریخ بود که در کانون محاکمه قرار داشت. (صفحه ۴۴) فضایی که داوید بنگوریون نخستوزیر وقت اسرائیل و دادستان مذکور برای دادگاه آیشمن تدارک دیده بودند، در کلام دادستان، اینگونه ترسیم شد: «در این محاکمه تاریخی، نه فقط یک فرد و نه فقط رژیم نازی، بلکه یهودستیزی در سراسر تاریخ است که در جایگاه متهم ایستاده است. آرنت درباره این جملات میگوید روایت تاریخی هاوزنر، ضعیف و خطابهاش بیمایه بود و از آن بدتر، آشکارا با هدف محاکمه آیشمن تعارض داشت.
در کل، آرنت، آن صحبت گیدیون هاوزنر را که «ما قائل به هیچ نوع تفکیک قومیتی نیستیم»، یکلاف عجیب خوانده و میگوید درباره برگزاری دادگاه آیشمن، خبرنگاران آگاه، به وضعِ کنایهآمیز موجود واقف بودند. در نتیجه پس از دوهفته از شروع محاکمه، بهدلیل همینآگاهی، ترکیب حضار دادگاه تغییر کرد و اهالی اسرائیل را در دادگاه نشاندند. در نتیجه دادستان دادگاه تلاش کرد ضمن محکومکردن آیشمن، حاضران را قانع کند که یکیهودی، فقط میتواند در اسرائیل امنیت و زندگی شرافتمندانه داشته باشد. بههرحال یکواقعیت مغفول هم درباره دادگاه آیشمن این است که سفر قاضی لاندائو به آمریکا که پس از محاکمه و به دعوت چند سازمان یهودی انجام شد، چندان خبرساز نشد و مورد توجه قرار نگرفت. یکی از اشارات و کنایههای معنیدار درباره دادگاه آیشمن، این است که قاضیهای این دادگاه از قرارگرفتن در مرکز توجه خودداری میکردند اما دادستان چنینرویکردی نداشت و به قول آرنت هرچه روایت فلاکت یهودیان بیشتر برملا میشد، آب و تاب خطابههای هاوزنر هم بیشتر میشد.
داوید بن گوریون، نخستوزیر اسرائیل (۱۹۷۳-۱۸۸۶)
نتیجهگیری آرنت از تلاش برای برپایی نمایش محاکمه توسط بنگوریون این است که محاکمه آیشمن، هرگز تبدیل به نمایش نشد اما برنامهای که بنگوریون از ابتدا در ذهن داشت یعنی هماندرسهایی که میخواست یهودیان و جنتیلها (غیریهودیها) بگیرند، با موفقیت منتقل شدند. هارنت نوشته است: «درسی که جهان غیریهودی باید میآموخت این بود: "ما میخواهیم در پیشگاه ملل جهان اثبات کنیم که میلیونها انسان، چون از قضا یهودی بودند و یک میلیون نوزاد، چون از قضا نوزادان یهودی بودند، به دست نازیها به قتل رسیدند.» (صفحه ۳۱) طبیعتاً خود یهودیها هم باید از این محاکمه، این درس را میگرفتند که جامعه یهود همیشه با یک دشمن متخاصم روبرو بوده است [درسی که آمریکاییها هنوز هم به مردم خود میدهند و آنها را از دشمن فرضی و افسانهای میترسانند] و جوانان اسرائیلی باید به یاد داشته باشند در طول تاریخ، چه مرارتها و سختیهایی به قوم یهود (بهتر است بگوییم اسرائیل) تحمیل شده است. تحلیل کلی آرنت از این بحث، این است که به لطف هیتلر، یهودستیزی دیگر بیاعتبار شده است؛ البته نه برای همیشه. اما در زمان حیات آرنت و دهههای پایانی قرن بیستم یهودستیزی امری بیاعتبار و خوار تلقی شد و این فیلسوف معتقد است دلیل چنینوضعی؛ محبوبشدن ناگهانی یهودیها در جهان نبود، بلکه علتش این بود که به قول بنگوریون مردم فهمیدند مقصد و نتیجه یهودستیزی، اتاق گاز و کارخانه صابونسازی از انسانهاست.
درباره افسانه قوم یهود پیشتر بهطور مفصل نوشتهایم؛ اما در دادگاه آیشمن هم اشاراتی هرچند رقیق، به این مساله شده است.
آن زمان کسی نبود که به این مساله توجه کند که بنگوریون به حضور برخی سران سابق آلمان نازی در دولت وقت آلمان غربی اشارهای نکرده است. علتش هم این بود که دولت یادشده، از ۱۰ سال پیش از نوشتهشدن کتاب «آیشمن در اورشلیم» مشغول پرداخت غرامت به اسرائیل شده بود و تا آن زمان، ۷۳۷ میلیون دلار هم پرداخته بوددر بخشی از این دادگاه، وقتی پروفسور سالو و. بارون، درباره تاریخ متاخر یهودیان اروپای شرقی شهادت داد، وکیلمدافع آیشمن (دکتر سرواتیوس) بهقول آرنت دیگر نتوانست خودداری کند و ۲ سوال مهم پرسید: ۱- چرا اینهمه بدبختی بر سر مردم یهود نازل شده؟ و ۲- فکر نمیکنید در بنیاد تقدیر این مردم، علتهای غیرعقلانی نهفته است؟ انگیزههایی فراتر از عقل بشر؟ آرنت معتقد است این دو سوال و استدلال وکیلمدافع آیشمن، به شکل خطرناکی به جدیدترین مفهوم یهودستیزانه درباره بزرگان صهیونیسم نزدیک شده بود که چند هفته قبل از آن، معاون وزیر خارجه مصر حسین ذوالفقار صبری در مجلس ملی آن کشور با جدیت تمام مطرحش کرده بود: «هیتلر در کشتار یهودیان بیگناه بود؛ او قربانی صهیونیستها شد که او را مجبور به ارتکاب این جرایم کردند تا در نهایت بتوانند به هدفشان _ ایجاد دولت اسرائیل _ دست یابند.» (صفحه ۴۵) بهاینترتیب همانطور که آرنت هم توجهمان را به این مساله جلب میکند، به نظر میرسد وکیل مدافع آیشمن هم با تاثیرپذیری از فلسفه تاریخی که دادستان تشریح کرده بود (بدبختی تاریخی قوم یهود)، تاریخ را در همانجایگاهی قرار داد که نظرگاه بزرگان صهیونیسم است.
بنگوریون در آن سالهای پس از جنگ که بازار دستگیری و محاکمه سران نازی داغ بود، از ارتباط نازیها با برخی از حکام عرب هم صحبت کرد که از نظر آرنت اشاره بیهودهای بود اما آن زمان کسی نبود که به این مساله توجه کند که بنگوریون به حضور برخی سران سابق آلمان نازی در دولت وقت آلمان غربی اشارهای نکرده است. علتش هم این بود که دولت یادشده، از ۱۰ سال پیش از نوشتهشدن کتاب «آیشمن در اورشلیم» مشغول پرداخت غرامت به اسرائیل شده بود و تا آن زمان، ۷۳۷ میلیون دلار هم پرداخته بود. همچنین، اسرائیلْ آن زمان مشغول مذاکره با آلمان غربی برای دریافت یک وام بلندمدت بود. یکمورد مشکوک دیگر هم این است که ستاد مرکزی رسیدگی به جنایات نازیها، با تأخیری چشمگیر در سال ۱۹۵۸ پایهگذاری؛ و در کارش هم با موانع زیادی روبرو شد.
محاکمه آیشمن هم در اورشلیم، هیچ سند و مدرک تازهای برای کشف همدستان نازیاش به دست نداد. جالب است که یکی از موانع کار ستاد مرکزی رسیدگی به جنایات نازیها، عدم همکاری شهود آلمانی بود. در نتیجه به قول آرنت، دستاندرکاران کار، به روش قدیمی و امتحانپسداده تعیین جایزه متوسل شدند که معجزه هم کرد. چون ۷ ماه پس از رسیدن آیشمن به اورشلیم، ریشارت بائر جانشین رودلف هُس فرمانده اردوگاه آشوویتس و خیلیهای دیگر هم دستگیر شدند. نکته مشکوک دیگر درباره دستگیرشدگان این برهه این است که هیچکدامشان با اسم و مدارک جعلی زندگی نمیکردند؛ ریشارت بائر، اعضای آیشمن کوماندو ازجمله فرانتس نواک، دکتر اوتو هونشه، هرمان کرومی، گوستاو ریشتر و ویلی زوف. آرنت درباره این افراد و محاکمهشان، نکته جالبی در کتاب «آیشمن در اورشلیم» دارد: «اکراه دادگاههای محلی از رسیدگی به این جنایات، صرفاً در مجازاتهای فوقالعاده سبکی که برای متهمان تعیین میشد خودنمایی میکرد.» (صفحه ۳۸)
ادامه دارد...
مهر
نظر شما