به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر بریتانیا چند ماه پیش به خاطر انتقادهای گستردهاش از سیاستهای رژیم اسرائیل به یهودستیزی متهم شده و کار به جایی کشید که عضویتش در این حزب تعلیق شد. نزدیک به یک سال پیش نیز یادداشتی به قلم اسلاوی ژیژیک در پایگاه نیواستیتسمن که به انتقاد از سیاستهای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل پرداخته بود سانسور شد. این در حالی است که در تاریخ 11 فوریه، دانشگاه آکسفورد به خاطر دعوت از کن لوچ، کارگردان برجسته بریتانیایی، برای شرکت در یک رویداد عذرخواهی کرد و دلیل آن را «اتهامهای مرتبط با یهودستیزی» این فیلمساز عنوان کرد. این در حالی است که شماری از اساتید و دانشجویان این دانشگاه خواستار لغو حضور کن لوچ در این نشست شده بودند. به نظر میرسد که وضعیت امروزی جهان به سمتی پیش میرود که حتی آسانگیرانهترین انتقادها از رژیم اسرائیل و جنایتهای آن بدل به تابو شده و هر کس قدم در این مسیر گذاشته باید انتظار حملات گوناگون و متعددی را داشته باشد. در پرتو این تحولات، یانیس واروفاکیس، اقتصاددان و فیگور سیاسی صاحبنام و چپگرا در یادداشتی که به تاریخ 18 فوریه در نیو لفت ریویو منتشر شد و ترجمه آن از نظر میگذرد از این کارگردان و جبههای که وی در آن به مبارزه میپردازد دفاع کرده است:
کار به اینجا کشیده است: کن لوچ حالا هدف کارزار ترور شخصیت قرار گرفته، کارزاری که کسانی آن را به راه انداختهاند که برای سرپوش گذاشتن بر سیاستهای نژادپرستانه اسرائیل از هیچ کاری فروگذار نخواهند کرد. پیام آنها به مردمی که وجدانی روشن دارند واضح است: در مورد جنایات علیه بشریت و تضییع حقوق در سرزمین فلسطین سکوت کنید وگرنه برچسب یهودستیز به شما زده میشود. این هشداری است که به همهمان میدهند: حالا که میتوانیم این بلا را بر سر کن لوچ، کسی که عمرش را صرف حمایت از قربانیان ظلم و نژادپرستی و تبعیض کرده است، بیاوریم، تصورش را بکنید که با باقیتان چه خواهیم کرد. اگر جرأت کنید از حقوق فلسطینیها حمایت کنید، مدعی میشویم که از یهودیها نفرت دارید.
هنر ترور شخصیت یک چپگرا طی مدت اخیر پیشرفت داشته است. وقتی روزنامه فایننشیال تایمز مرا دوچرخهسوار مارکسیست خواند، با کمال میل این اتهام را پذیرفتم. زمانی هم که به سیاق راستگرایان سادهلوح استالینیست مرا استالینیست میخوانند، این حرف نمیتواند بحرانی هستیشناسانه در من ایجاد کند؛ چراکه خوب میدانم در هر رژیم استالینیستی نامزد اصلی برای فرستاده شدن به گولاگ خواهم بود؛ اما زمانی که مرا زنستیز یا ضدیهود میخوانند، درد این اتهام بلافاصله وجودم را فرا میگیرد. چرا؟ آگاه از اینکه همهمان در جوامع غربی با مردسالاری و یهودستیز و دیگر اشکال نژادپرستی سروکار داریم، این اتهامها اعصابم را به هم میریزد.
بنابراین کنایهای خوشایند است زمانی که به این دست تعصبات متهم میشویم، بیشترین آسیب را از آن میبینیم؛ مایی که بیشترین تلاش را کردهایم تا زنستیزی و یهودستیزی و دیگر اشکال نژادپرستی را در روانمان نابود کنیم. ما کاملا آگاهیم که یهودستیزی بهراحتی میتواند افرادی را آلوده کرده که در هیچ جنبه دیگری گرایشهای نژادپرستانه ندارند. خوب درک میکنیم که این گرایش تا چه اندازه حیلهگر و توانمند است، برای نمونه این واقعیت که یهودیان یگانه مردمی هستند که هم به خاطر سرمایهدار بودن و هم انقلابیون چپگرا بودن تحقیر شدهاند. به همین خاطر استراتژی یهودستیزی که هدفش خاموش کردن و طرد مخالفان است، به آشفتگی درونیِ ما میانجامد. کارزارهای تهمتپراکنی علیه دوستانم جرمی کوربین، برنی سندرز، برایان انو، راجر واترز و اکنون کن لوچ به همین خاطر چنین موفق بودهاند.
اغلب ازمان میپرسند که «آیا نقد مشخصی که از اسرائیل دارید نشانهای از یهودستیزی نیست؟» اگر کنایهآمیز بودن این ادعا را که ما منحصراً از اسرائیل انتقاد کردهایم کنار بگذاریم، انتقاد از اسرائیل انتقاد از یهودیان نیست و نمیتواند باشد، دقیقاً همانطور که انتقاد از دولت یونان یا امپریالیسم آمریکا انتقاد از یونانیان یا آمریکاییها نیست. همین مسئله در مورد بازجویی از تدبیر ایجاد یک کشور خاص از نظر قومی نیز صدق میکند. وقتی افراد برجستهای مانند قهرمانان من هانا آرنت و آلبرت انیشتین پروژه صهیونیستی یک کشور یهودی در فلسطین را زیر سوال بردند، ادعای اینکه بحث در مورد وجود اسرائیل، ضدیت با آیین یهود بوده توهینآمیز است. پرسش این نیست که آیا حق با آرنت و انیشتین بوده یا خیر. پرسش اصلی این است که آیا پرسشگری آنها از تدبیر ایجاد یک دولت یهودی در سرزمین فلسطینی امری یهودستیزانه است یا خیر. بدیهی است که گرچه افراد ضدیهود با ایجاد دولت اسرائیل مخالف هستند، اما نتیجه نمیشود که صرفا ضدیهودیان با تاسیس دولت یهودی در فلسطین مخالفت کنند.
اگر بخواهم به مسئلهای شخصی اشاره کنم، در سال 2015، زمانی که وزیر دارایی یونان بودم، یک روزنامه یونانی هوادار تروییکای اروپایی فکر کرد میتواند با انتشار کاریکاتوری از من در قالب شایلاک [شخصیتی در نمایش «تاجر ونیزی» از ویلیام شکسپیر] از اعتبار من بکاهد. آنچه آن احمقها درک نکردند این بود که این کار باعث شد بسیار به خود افتخار کنم! تلاش آنها برای خدشهدار کردن چهره من و تشبیه کردنم به یک یهودی، مایه افتخار من بوده و هست. همچنین به نمایندگی از رفقای فوقالذکرم که برچسب یهودستیز را به آنها زدهاند، بسیار افتخار میکنیم که [اتهام] یهودستیزی ما را در کنار مردمی قرار دهد که شجاعانه و برای مدتهای مدید نژادپرستی را تابآوردهاند. در عین حال، پرچم فلسطین را بهعنوان نماد همبستگی با مردمی به دست میگیریم که در وضعیتی نژادپرستانه و تحت سیاستهای مرتجعانه اسرائیلیها به سر میبرند، یعنی دولتی که به برادران و خواهران عرب و یهودی من آسیب میرساند و آتش نژادپرستی را شعلهور میکند و بهشکلی کنایهآمیز انواع گوناگون یهودستیزی را از آستینش بیرون میآورد.
اگر بخواهم به بحث کن لوچ بازگردم، خوشبختانه هیچ کارزار نمیتواند موفق شده و نام او را لکهدار کند. نهتنها به این خاطر که کار و زندگی کن اثباتی است بر بیمعنایی این اتهامها بلکه به خاطر آن ساکنان شجاع سرزمینهای اشغالی که با دفاع از حقوق یهودیان و غیریهودیها و انتقاد از اسرائیل خطرات بسیاری را به جان میخرند.
نظر شما